یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

همشاگردی سلام


همشاگردی سلام

آموزش موسیقی و سرفصل های درسی

عجب رویداد شگفت انگیزی است این ماه مهر و شروع سال تحصیلی؛ از کودکانی که شش سال شان تمام شده تا جوانانی که کابوس پشت کنکور ماندن شان تمام شده است و از فرماندهان انتظامی تا بازرسان بهداشتی و امور سلامت جمعی همه را به تکاپو واداشته است. معلم ها، دانشجویان، دانش آموزان، خانواده ها و در نهایت کلیه نیروهای خرد و کلان کشوری و لشگری همگی به نوعی در این روزها متوجه بازگشایی مدارس و دانشگاه ها هستند و خود را برای رویارویی با این مهم آماده می کنند. با نزدیک شدن به این روزهای جالب موضوعی جالب تر و البته درخور این روزها مطرح شده است و آن اصلاح سرفصل های درسی است؛ اصلاحاتی که از بلندپایه ترین مقامات تا بخش کثیری از آحاد ملت را به تعمقی شگرف فروبرده و وارد عمل کرده است و این سوال بنیادی را پیش آورده است که آیا تا به حال به بیراهه می رفتند؟ با توجه به آنچه رفت بر آن شدم تا در باب یکی از سرفصل ها و گرایشات اصلی که از دغدغه های چندساله ام است مطالبی را تحریر کنم.

اگر دفترچه های راهنمای انتخاب رشته هر یک از دانشگاه ها را مطالعه کرده باشید و به قسمت هنر و موسیقی برخورده باشید حتماً دریافته اید که کلیه داوطلبان تحصیل در این رشته (موسیقی) به «جبر» باید یکی از دو گرایش «موسیقی ایرانی» یا «موسیقی جهانی» را قبول و انتخاب کنند. این در حالی است که در هر یک از کنسرواتوارها، کالج ها و دانشگاه های معتبر غربی و شرقی ده ها گرایش برای تحصیل در رشته موسیقی وجود دارد که هر یک از آنها به شاخه های تخصصی تری تقسیم می شود. با همین توضیح مختصر دیگر باید دریافته باشید که در دانشگاه ها و هنرستان های موسیقی در ایران چقدر کلی گویی می شود و از هر دری سخنی ایراد می شود و هنرجویان تا چه اندازه کم تخصص تربیت می شوند.

آنچه به آن عبارت «موسیقی ایرانی» اطلاق می شود، موسیقی ردیف دستگاهی ایران است که عقبه و تاریخ آن متعلق به نوار مرکزی ایران (تهران، اصفهان و شیراز) است، در صورتی که انواع دیگر مکاتب موسیقی ایرانی چون موسیقی آذری (مقامی و عاشیقی)، موسیقی کردی (مقامی- مذهبی و مردمی)، انواع موسیقی رایج در نوار جنوبی ایران (قشم، بوشهر و...)، موسیقی بلوچی و سیستانی، موسیقی شمال و جنوب خراسان، موسیقی گیلکی و مازندرانی، ترکمن و... هیچ جایی (توجه کنید هیچ جایی) در آکادمی های آموزش موسیقی در ایران ندارند. در حالی که این مکاتب از موسیقی ایرانی هر کدام ابزار و ساز مخصوص، شعر، کلام و مفاهیم مخصوص، مجری و مخاطب مخصوص و از همه مهم تر پیشینه و تاثیر مخصوص به خود را بر جامعه و تاریخ داشته و دارد. حال دیگر پرواضح است که هنرجویان موسیقی با گرایش «موسیقی ایرانی» تا چه اندازه از انواع مکاتب ژرف و غنی موسیقی اصیل (اصلی) ایران بی بهره می مانند و چقدر عبارت «موسیقی ایرانی» برای سرفصل های درسی موجود و چقدر سرفصل های درسی فعلی نامناسب برای عبارت «موسیقی ایرانی» است.

آنچه جوهره اصلی همت تحریر این یادداشت شد تعریف عجیب مسوولان آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور از عبارت موسیقی جهانی است. به راستی چه چیز جهانی است؟ آن گونه از موسیقی که عبارت «موسیقی جهانی» را در ایران یدک می کشد موسیقی کلاسیک اروپا است ولاغیر. فارغ از ارزش های کمی و کیفی این مکتب خاص از موسیقی این نتیجه عیان است که نمی توان به گونه یی خاص (هر چند غنی) از موسیقی که برگرفته از تاریخ و فرهنگی خاص از منطقه جغرافیایی خاص است، نام جهانی بگذاریم. به یاد دارم در مقاله یی پژوهشی می خواندم ساز «نی» با همان ظاهر و فیزیک ایرانی اش نه تنها در کل منطقه خاورمیانه که در بسیاری از کشورهای آفریقایی، امریکای جنوبی، شرق دور و... قرن هاست موجود است. این یعنی مردم کشورهای گوناگون با سلایق و زیباشناسی های گوناگون در طول تاریخ بدون تماس با یکدیگر به صدای این ساز نیاز داشته اند، آن را ساخته اند و با آن به اشاعه درونیات شخصی و قومی شان پرداخته اند. حال جواب این سوال با شماست؛ ساز «نی» سازی جهانی است یا سازی مثل توبا، توومبون و... که تنها و تنها در بخشی از اروپا می توان حضور تاریخی و اجتماعی این سازها را مشاهده کرد؟ پیش از پاسخ به این سوال به نکته یی هم توجه کنید که سازها در طول تاریخ و با در نظر گرفتن نیازها و توانایی های اقوام مختلف در جهان ساخته شده اند.

اگر هم منظور از جهانی همان جهانشمول است پس باید عرض شود ساز جهانی یا موسیقی جهانی را رسانه ها برای ما تعریف کرده اند. ساز جهانی و موسیقی جهانی آن نوع از موسیقی نیست که قدرت های سیاسی و اقتصادی جهان با ضرب و زور رسانه یی شان وارد یک کشور و فرهنگ یک قوم کنند. به عنوان نمونه اگر هند توان سیاسی، اقتصادی، نظامی، دیپلماسی و رسانه یی کشورهای اروپایی را داشت یحتمل امروزه قبل از آنکه در همه دنیا ارکستر سمفونیک یا چیزی شبیه به آن وجود داشته باشد، موسیقی راگایی (کلاسیک هند) و ارکسترهای آن موجود بود. یا اگر این توانایی ها را ایرانی ها در دهه های گذشته می داشتند امروزه همه جای دنیا سازهای ایرانی یا گروه های اساتید، شیدا، عارف و... می دیدیم. باری...

بازمی گردم به همان موضوع جالب توجه اصلاح سرفصل های درسی. اگر به واقع هدف تحلیل و آسیب شناسی دروس مدرسه یی و دانشگاهی است پس بی تبعیض باید همه رشته ها را با یک معیار و خط کش ارزیابی کرد. مگر ما چقدر در حوزه موسیقی کلاسیک اروپا (به قول دوستان موسیقی جهانی) کار و تحقیق کرده ایم؟ چقدر در این زمینه کتاب نوشته ایم؟ چقدر استاد مبرز در این زمینه داریم؟ چقدر از استادان ما در این رشته مورد اعتبار دانشگاه های جهانی هستند؟ سطح علمی چقدر از دانشجویان ما با معیارهای جهانی مطابقت دارد؟ مگر تمام کتب ما در این زمینه غربی و ترجمه شده نیستند؟ پس چطور ۵۰ درصد از دانشجویان رشته موسیقی با این گرایش فارغ التحصیل می شوند؟ دقیقاً به علت همین سوءبرداشت و عدم درک و دریافت صحیح و کامل از موسیقی غنی کلاسیک اروپاست که هنوز ما ارکسترهای قوی در این رشته نداریم تا در جهان مطرح باشند و فارغ التحصیلان این گرایش از موسیقی همگی بیکار می مانند و به اصطلاح استعدادسوزی می شود. پس حداقل اگر قرار است نوعی از موسیقی را با این وسعت، آن هم با نام سنگین «جهانی» در مراکز و آکادمی های آموزش موسیقی ارائه کنیم پس بهتر است کمی هم به کیفیت تدریس و تحصیل آن بیندیشیم.

بر فرض محال که موسیقی کلاسیک اروپا همان موسیقی جهانی است پس تعریف از موسیقی هم باید با همان معیار جهانی باشد. دو عامل اصلی تشکیل دهنده موسیقی نغمه (ملودی) و وزن (ریتم) است. این تعریف مختصری از تعریف غربی موسیقی است. با این توضیح دیگر جایگاه ریتم در تعریف موسیقی به اصطلاح جهانی مشخص می شود. حال آنچه بسیار عجیب است عدم تدریس سازهای کوبه یی به عنوان مرجع و مجری اصیل ریتم در موسیقی است.

این به آن معنی است که با فرضی که در ابتدای این بند تحریر شد نظام آموزشی کشور نیمی از پدیده موسیقی را از دانشگاه ها و هنرستان های موسیقی حذف کرده است و کلیه سازهای کوبه یی (داخلی یا خارجی) را خارج از موضوع اصلی تدریس و تحصیل گذاشته و هیچ هنرجویی هیچ امکانی را برای فراگیری آکادمیک هنر نوازندگی سازهای کوبه یی ندارد. به راستی این سرفصل های درسی تعیین شده برای رشته موسیقی چقدر کارا، قابل اتکا و درخور اعتنا است؟

● نتیجه اول

ایراد سخن در باب نقاط ضعف دانشگاه های موسیقی احتیاج به حوصله یی زیاد و قلمی فولادین دارد. اما امیدوارم این یادداشت ناچیز گامی باشد تا هنرجویان و دانشگاهیان این عرصه تا هر چه بیشتر به این موضوع بیندیشند و قدم در راه اصلاح نظام آموزشی این رشته هنری بگذارند.

● نتیجه دوم

باید تاکید کرد موضوع اصلاح سرفصل های درسی موضوعی است درخور کار و تفکر که باید توسط تمام اقشار جامعه مورد پیگیری و مطالعه قرار گیرد چرا که برای رساندن سطح کیفی دانشگاه ها و در ادامه سطح علمی کشور باید اصلاحاتی صورت گیرد و به طور کلی اصلاحات تنها راه پیشرفت در این زمینه است.

پوریا پارسا