شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
آدم هائی که ماسک بر چهره دارند
نمایش های سنت برغم تلاش دست اندرکاران، این روز ها میرود تا به فراموشی سپرده شود. تلاش گه گاه سیما هم برای حفظ آنها نتوانسته آنچنان که باید موثر افتد.
سیاه بازی یا نمایش تخت حوضی که فضا و شرایط مطلوبش را میطلبد، بعد از بزرگانی چون مهدی مصری و سعدی افشار میرود تا به دست فراموشی سپره شود. نمایش عروسکی هم با آن مبارکش که زمانی در کوچه، پس کوچههای شهر بچهها را به تماشا میکشاند نیز از آن دست نمایشهای آئینی ماست که دیگر نشانی از آن جز در جشنوارهها نمیبینیم.
در نمایشی با نام عجیب و بلند «شاه عالمتاب، کنیزک بی تاب، سونات مهتاب»، رسول نجفیان دست به ریسک جالبی میزند. بدین شکل که نمایش سیاه بازی و عروسکی یا بهتر همان فضای مبارک را با هم ترکیب میکند و در قالبی نو موفق به ارائه نمایشی میشود که بسیار در خور تامل است. آدمهای سیاه بازی نمایش همگی ماسک بر چهره دارند و در این میان از آنجا که دست مایه اینگونه نمایشها گه گاه انتقادی از شرایط زمان است، انتقادها و اشاراتی نیز دارد که در راستای پیشبرد نمایش دیدنی و شنیدنی است.
اما سیاه نمایش نجفیان، اندکی با سیاههای سنتیمان فرق دارد، که برای نمایشی به راویت راوی آوانگارد که تماشاگر به تماشایش نشسته است ضروری به نظر میرسد. به طور کلی چهره آدمهای نجفیان در نمایش «شاه عالمتاب، کنیزک بی تاب، سونات مهتاب» همه در پشت ماسکها پنهان است. جز سیاه که تنها انسان صادق نمایش است و بدون شک تماشاگر بیشتر از همه با او ارتباط برقرار میکند.
چکیده داستان نمایش، در بروشور آن چنین روایت شده است: «عشقهایی که از پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود. شاه عالمتاب (بهروز عنایتی) به شدت از همسرش ملکه آشالوس بانو (شاهین علی پور)، که نازا است هراس دار. در غیاب او کنیزی اختیار گزیده تا صاحب فرزندی ذکور و جانشینی زاغ و بور شود. شاه به سختی دل به کنیزک (مستانه جم نیا) دل میبندد، اما دخترک همواره گریان و پریشان است. ترفندهای وزیر مکار (حمید رضا جهانگیری) هم راه به جایی نمیبرد.
شاه که از بیاعتناییها و افسردگی کنیز به ستوه آمده، متوجه میشود دخترک قرار بوده با جوانی به نام سهراب (محمد رنجبر) ازدواج کند. اما توسط دزدان ربوده و سر از بازار برده فروشان در آورده است. با دسیسههای وزیر دربار، سهراب را به قصر میکشانند و دو دل داده را به هم میرسانند. تا به مرور جوان را دچار بیماری مهلکی بنمایند، آن چنان که کنیز از دلبرش بیزار شود و رو به سوی شاه آورد.
آن دو جوان شادمان از شوق وصال، ناغافل از دام و دسیسهها به هشدارهای الماس (محمد نجفیان) این سیاه تلخ گوی شیرین گفتار اعتنایی نمیکنند. چندی بعد سهراب زار و نزار در بستر بیماری میافتد با چهرهای کریه و عفونتی مهیب...
دیگر این ادامه داستان است که آیا کنیز از عشق خود بیزار شده و رو به شاه میآورد یا پای دلدار بیمار خویش و همه سختی ها میایستد؟»
رسول نجفیان که علاوه بر بازی نقش راوی، نویسنده متن، کارگردان و آهنگساز این نمایش هم هست، بر آن است تا با بهره گیری از اشعار مولانا عشق مجازی را کنار گذاشته و به عرفانی برسد که در این دست نمایشها کمتر و یا اصلا دیده نمیشود.
بازیگران این نمایش علیرغم ماسکی که بر چهره دارند، بازیهای یکدست و روانی را ارائه میدهند. بخصوص محمد نجفیان که در قالب سیاه بازی روان و یکدستی را ارائه میکند. از بازی خوب بهروز عنایتی که نقش شاه را ایفا میکند نیز نمیتوان گذشت. در میان بازیگران این نمایش به نامی برمیخوریم که برایمان به خوبی آشناست، صدایش را سالهای دور به عنوان بازیگر از رادیو شنیدهایم و با عناوین مختلف مثل بازیگر، گزارشگر و مجری در قاب کوچک تلویزیون میهمان خانههایمان بود. فرشید هاشمیان که سالها از رادیو و تلویزیون دور بود به همت رسول نجفیان پس از سالها دوباره به روی صحنه آمده و در این نمایش نقشی را (برده فروش) بازی میکند. او پس از سالها دوری از صحنه این بار هم بازی قابل توجهی ارائه میدهد.
به طور کلی نمایش «شاه عالمتاب، کنیزک بی تاب، سونات مهتاب» که این روزها در سالن اصلی فرهنگسرای نیاوران بر روی صحنه است، نمایشی دیدنی است که تلاش بر آن دارد تا راهی بیابد برای ارتباط دوباره تماشاگران این دیار با نمایشهای آئینیمان، تا این دست نمایشها به فراموشی سپرده نشود.
از رسول نجفیان که تاکنون کارهای صحنهای خوب و تله تاترهای به یاد ماندنی آثار چخوف را دیدهایم در بروشور نمایش «شاه عالمتاب، کنیزک بی تاب، سونات مهتاب» به احترام شادروان مهدی مصری و دیگر هنرمندان تئاتر آئینی سنتی و استاد سعدی افشار، شعری میبینیم که حیفام میآید خوانندگان این سطور آن را نخوانند.
ما، در کودکی از تشنگی دیدن او
لرز لرزان، ز پنجاه و دو بام
میگذشتیم به ترس
تا لب بام حیاط داماد
او که افسرده ترین مردم را می خنداند،
تا کجا رفت کجا؟
او که مانند کَلَم، گنگ و پیچده نبود
به همان سادگی صحنه حوض
او که میآوردم عطر تلخی از دور
عطر شادی و سرور
و چراغان های جشن های تهران
او که افسرده ترین مردم را میخنداند،
تا کجا رفت کجا؟
محمد ممجد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست