سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

قدرت نرم و قدرت سخت


قدرت نرم و قدرت سخت

قدرت نرم واژه ای است که در نظریه روابط بین الملل به منظور توصیف قابلیت یک مجموعه سیاسی نظیر دولت برای نفوذ غیرمستقیم بر رفتار یا علائق سایر مجموعه های سیاسی از طریق ابزارهای فرهنگی یا ایدئولوژیکی به کار می رود

قدرت نرم واژه ای است که در نظریه روابط بین الملل به منظور توصیف قابلیت یک مجموعه سیاسی نظیر دولت برای نفوذ غیرمستقیم بر رفتار یا علائق سایر مجموعه های سیاسی از طریق ابزارهای فرهنگی یا ایدئولوژیکی به کار می رود. تئوریسین قدرت نرم، جوزف نای محقق امریکایی است. نای قدرت نرم را به عنوان بخش مهمی از منابع قدرت ملی امریکا تلقی می کند و بر ضرورت بهره گیری از آن در سیاست خارجی امریکا اصرار دارد. او نظریه خود را در این زمینه در سال ۱۹۹۰ در کتابی با عنوان "ماهیت متغییر قدرت امریکا" مطرح کرد و در آثار متعدد بعدی به تفصیل بیشتری آن را مورد پردازش قرار داد. قدرت نرم در واقع در برابر قدرت سخت معنا پیدا می کند. تاکید بر قدرت نرم با پیدایش و پرورش آن دسته از نظریه های روابط بین الملل که از تئوری های کلاسیک این حوزه فاصله می گرفتند ملازمت پیدا کرد. رهیافت های نئورئالیستی بر قابلیت های قدرت سخت دولت ها به ویژه توانمندهای نظامی و رشد اقتصادی آن ها تاکید داشتند.

‏در مقابل این نظریات، رهیافت های نهادگرای لیبرال بر جنبه های قدرت نرم شامل جاذبه فرهنگی، ایدئولوژی و نهادهای بین المللی به عنوان منابع اصلی تاکید کرده اند. نئورئالیسم و نهادگرایی لیبرال فهم متفاوتی از قدرت دارند. نئورئالیسم بر ظرفیت دولت ها برای اعمال نفوذ بر دیگران برای آن که مطابق با آنجه که او می خواهد رفتار کنند تاکید دارد در حالی که هدف نهادگرایی لیبرال فراهم کردن شرایطی است که طبق آن دیگران آنچه را که شما می خو اهید بخواهند.

مفاهیم قدرت سخت و نرم می تواند به عنوان دو قطب از یک زنجیره قدرت مورد توجه قرار گیرد. آن ها همچنین بر وجود ایده ها، فعل و انفعالات و نهادهای متفاوت ‏برای سیاست خارجی در حوزه های سیاست، امنیت و اقتصاد دلالت دارند. استراتژی های معطوف به قدرت سخت به لحاظ آرمانی در راستای پیشبرد منافع ملی بر مداخله نظامی، دیپلما سی قهری و تحریم های اقتصادی تمرکز دارند که به اتخاذ سیاست های تقابلی با کشورهای همسایه منجر می شوند. در مقابل، استراتژی های معطوف به قدرت نرم در راستای نیل به راه حل های مشترک بر ارزش های سیاسی مشترک، ابزا رهای مسالمت آمیز جهت مدیریت مناقشات و همکاری اقتصادی تاکید دارند.

● منابع قدرت نرم

قدرت نرم در هر کشور از سه منبع نشأت می گیرد: فرهنگ (بخش هایی که برای دیگران جذاب است)، ارزش های سیاسی (زمانی که در داخل و خارج مطابق انتظار آن ها باشد) و سیاست های خارجی آن زمانی که مشروع و اخلاقی تلقی می شود. فرهنگ مجموعه ای از ارزش ها و رویه هایی است که به جامعه معنا می بخشد. زمانی که فرهنگ یک کشور ارزش های جهانشمول را در بر می گیرد و سیاست های آن، ارزش ها و منافعی را ارتقا می بخشد که دیگران نیز در آ ن سهیم اند، در این صورت به دلیل جاذبه آفرینی، احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای آ ن کشور فراهم می گردد. ارزش های محدود و فرهنگ های جزئی کم تر قادر به تولید قدرت نرم هستند.

جوزف نای به موضوع اثر بخشی فرهنگ اشاره می کند. از دیدگاه وی تأثیرگذاری فرهنگ به مثابه منبع قدرت نرم به بستر و زمینه ای که این قدرت در آ ن اعمال می شود‏ بستگی دارد. به عنوان مثال تانک منبع مهم قدرت نظامی در باتلاق یا جنگل محسوب نمی شود. به همین ترتیب ممکن است فیلم های امریکایی در چین یا امریکای لاتین جذاب باشد، اما در عربستان سعودی یا پاکستان تاثیر عکس داشته باشد و قدرت نرم امریکا را کاهش دهد. به طور کلی هر نوع قدرتی به متن و بستر موجود بستگی دارد، بدان معنا که چه کسانی با چه کسانی در چه شرایطی در ارتباطند. اما قدرت نرم بیش از قدرت سخت به اراده تفسیرکنندگان و دریافت کنندگان وابسته است.

‏‏سیاست های دولت در خارج و داخل کشور یکی از منابع بالقوه قدرت نرم محسوب می شود. به عنوان مثال، در دهه ۱۹۵۰ وجود تبعیض نژادی در داخل، قدرت نرم امریکا را درآفریقا تضعیف کرد. سیاست خارجی نیز تاثیر قاطعی بر قدرت نرم دارد. سیاست های دولت اعم از داخلی و خارجی که ریاکارانه، متکبرانه، بی تفاوت نسبت به افکار دیگران یا مبتنی بر رویکرد کوته نظرانه نسبت به منافع ملی باشند، می توانند به تضعیف قدرت نرم منجر گردند. می توان استدلال کرد، ارزش هایی که یک دولت در رفتار داخلی خود، در نهادهای بین المللی (مانند همکاری با دیگران) و سیاست خارجی (مانند پیشبرد صلح) مورد حمایت قرار می دهد، اولویت های دیگران را شدیداً متأثر می سازد. دولت ها می توانند با معرفی خود به عنوان یک دولت نمونه و تأثیرگذاری بر کشورهای دیگر، آ ن ها را جذب یا دفع کنند.

● ویژگی های قدرت نرم: قدرت نرم از ویژگی ها و خصائص متنوعی به شرح ذیل برخوردار است:

‏۱) سنتی بودن: قدرت نرم کشور به عنوان عمیق ترین منبع قدرت فرهنگی از طریق یک تکامل طولانی تاریخی واقعیت می یابد. سبک تفکر، ایدئولوژی، سنت های فرهنگی، آداب قوی، نظام اجتماعی، رژیم اقتصادی، نحوه زندگی و سایر مسائل یک جامعه نتایج انباشتی تطور شکل های مختلف تولید اجتماعی هستند. در چنین فرایندی هر یک از عناصر قدرت نرم همواره تحت تاثیر سنت های فرهنگی قرار داشته و توسعه هر فرهنگ خط سیر متمایز خود را می یابد.

‏۲) بهنگام بودن: قدرت نرم امری غیر ملموس است، اما وهم نیست. شکل، توسعه و تغییر در قوت آن با پیشینه دوره های زمانی و با جامعه داخلی و بین المللی ارتباط ‏دارد. تنها قدرت نرمی که نماینده جریان اصلی دوره های زمانی است به طور دائمی توسعه می یابد. به ویژه در جوامع مدرن، قدرت نرم روابط نزدیکی با پیشرفت علمی و تکنولوژیک، جامعه اطلاعاتی و اقتصادی دانش محور دارد. قدرت نرم با ابداع پایان ناپذیر ابزارهای متنوع جدید در جامعه بین المللی تقویت می شود. افزایش تکنولوژی اطلاعات رسانه های گروهی را به ابزارهای پویا و با نفوذ مبدل می سازد. همان طور که رسانه های جمعی پیشرفته به جامعه بین المللی راه می یابند، تأتیر آن ها بر روابط بین الملل به طرز چشمگیری افزایش یافته و به یک عیار مهم قدرت مهم تبدیل می شود.

‏۳) فراگیر بودن: قدرت نرم خود یک ظرفیت وسیع برای بسط و رقابت دارد. همراه با جریان فزاینده انقلاب اطلاعات و توسعه فرهنگ اینترنتی، قدرت نرم به ورای محدودیت های مرزهای جغرافیایی، قومیت ملی و زمان و فضا راه پیدا می کند. این پدیده، پیشرفت جامعه را تقویت می کند و به طرز شگفت آوری بر سبک زندگی و استانداردهای رفتاری انسان ها تأتیر می گذارد. در جامعه بین المللی و در دوره ای که تنوعی از قدرت های نرم با دیگر صور قدرت کنش متقابل دارد، رقابت به امری اجتناب ناپذیر تبدیل می شود، از این رو این فرایند به منازعه و مناقشه می انجامد. البته قدرت های نرم یکدیگر را جذب و تقویت کرده و معمولآ پس از کنش متقابل، تعدیل، یاد گیری و تقلید از یکدیگر به هویتی جمعی تبدیل می شود.

‏۴) تغییر پذیری: قدرت نرم یک پدیدار ایستا نیست بلکه فرایندی پویاست، این پدیده یک سیستم متغیر عظیم است که در آن شکل و تحول قدرت به حرکت متباین مؤلفه های متفاوت بستگی دارد. برخلاف عناصری نظیر ملیت، استراتژی های ملی، و اخلاقیات، قدرت اخلاقی، فرهنگی و آموزشی و کیفیات حکومت برای تنظیم و توسعه، دوره زمانی کوتاه تری را طلب می کند و از این رو قابلیت تغییرپذیری بیشری دارند. ۵) وابستگی متقابل: قدرت نرم و سخت در وابستگی متقابل به یکدیگر بسر می برند. هر کشوری باید در ساخت قدرت ملی جامعه خود هر دو آن ها را توسعه دهد. یک کشور می بایست همزمان با افزایش قدرت مادی، قدرت معنوی خود را نیز تقویت کند. اگر توسعه قدرت نرم مورد غفلت قرار گیرد، برای قدرت سخت نیز دشوار خواهد بود که توسعه پایدار خود را حفظ نماید. با این وجود، در حالی که قدرت نرم به رسانه های مهم نیاز دارد، بسیاری از محصولات مادی محتوای فرهنگی غنی دارند، اطلاعات فرهنگی گسترده ای ارائه می دهند و در عمل یک نقش معنوی ایفا می کنند. از این رو قدرت های نرم و سخت با یکدیگر در ارتباطند و در یک فرایند تکمیلی همدیگر را هم تقویت و هم محدود می کند. قدرت نرم به ایجاد و تکمیل استراتژی ملی و بسیج و متحد کردن اراده ملی نیازمند است. این رو، یک رهبری ملی قوی برای تحریک شور و حرارت مردمی و استفاده از حمیت و تعصب آن ها جهت ایجاد و افزایش قدرت ملی جامع در جهش های بزرگ پیش رو واجب و ضروری است. وابستگی متقابل و هم تکمیلی قدرت های نرم و سخت به طور هندسی در یک رابطه موسوم به روابط مادی و معنوی افزایش می یابد. این ویژگی در کنار سایر ویژگی های مورد اشاره خصایص اصلی موجود در قدرت نرم هر کشور را تشکیل می دهد.

● قدرت به چه معناست؟ و بر چند نوع است و چگونه تقسیم بندی می شود؟ هر کدام از این انواع قدرت ناظر بر کدام یک از حوزه ها می باشند؟ ...

▪ در ابتدا باید بدانیم مفهوم «قدرت» به چه معناست؟

قدرت توان تحمیل اراده ی خود بر

۱) طبیعت

۲) دیگران

و خود است. همه ی افراد از قدرت استفاده می‌کنند. در خانواده ، محل کار، اجتماع و ... قدرت به کار گرفته می‌شود. تنها شئون، ابزار، و نوع شکل آن تفاوت دارد.

قدرت نرم قدرت را می‌توان از حیث کارکردی و ابزاری تقسیم بندی کرد. بر اساس تقسیم‌بندی «ژوزف نای»، یکی از نظریه پردازان مطرح ، قدرت بر دو نوع قدرت نرم و سخت تقسیم می‌شود. اما در ایران تقریبا از یک دهه پیش تا به حال، قدرت را بر سه دسته تقسیم بندی می‌کنند. و در حد فاصل بین قدرت سخت و قدرت نرم، از قدرت دیگری به نام «قدرت نیمه سخت» نام می برند. این تقسیم‌بندی سه گانه از قدرت تنها مخصوص ایران است و در هیچ عرف آکادمیکی چنین تقسیم‌بندی وجود ندارد. حال باید ببینیم که این سه نوع قدرت چه تعریف و چه اجزاء و ابزاری دارند و نیز هر یک از آنها ناظر بر کدام یک از حوزه ها هستند:

۱) قدرت سخت

همان طور که از اسم آن می توان دریافت، ناظر بر قدرت نظامی و توان نظامی است. بنابراین موضوعی به نام «خشونت» عنصر اساسی آن است. از طریق اعمال قدرت سخت است که شخص یا کشور خاصی را «مجبور» به انجام دادن کاری می‌کنند. بنابراین قدرت سخت، «قهری» و «اجبار‌آمیز» است. این نوع قدرت معمولا زمانی استفاده می‌شود که کشوری بخواهد کشور و سرزمینی دیگر را به تصرف خود در آورد.

۲) قدرت نیمه سخت

ساز و کار قدرت نیمه سخت از طریق «تشویق» و «تنبیه» است. حوزه ی کاری این نوع قدرت متنوع است و مشتمل بر حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و .. می شود. از طریق به کارگیری قدرت نیمه سخت می‌توان با استفاده از اعضای یک کشور، «دولت»ی دست نشانده در آن کشور به وجود آورده و از این طریق بر دولت و بازار و ارکان مهم آن جامعه تسلط پیدا کرد.

۳) قدرت نرم

که بیشتر ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است. تعبیری که رهبر انقلاب از این نوع قدرت داشته‌اند. اصطلاح «استعمار نو» بوده است. در این نوع قدرت، به جای تصرف و تسلط سرزمین‌ها و یا دولت‌‌ها، تصرف «ذهن» ‌ها و «قلب‌»ها مد نظر قرار می گیرد. و از این طریق، یعنی با تسلط بر ذهن و قلب افراد یک جامعه می‌توان آنان را به «اقناع» رساند. به سادگی روشن است که ابزارهای رسیدن به چنین هدفی در اولویت اول، رسانه های فرهنگی و اطلاعاتی است.

نکته مهم این است که در مقابل قدرت سخت و نیمه سخت می‌توان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل کرد. اما در فرایند قدرت نرم از آنجا که فعالیت ها و عملکردهای آن به صورت غیر مستقیم و ناملموس است، انسان بدون آن که بداند تحت تاثیر قرار گرفته و به اصطلاح دچار «استحاله» شده و به عنصری در اختیار بیگانه تبدیل می‌شود.

مبرهن است که جامعه آماری برای به کارگیری چنین قدرتی با توجه به ویژگی های خاصی که اعضای جوان یک کشور دارند، در درجه ی اول معطوف به این قشر می باشد. و به همین علت رهبر انقلاب چندی پیش در دیدار با دانشجویان کشور، جوانان و دانشجویان را «افسران جنگ نرم» نامیدند.

موضوع قدرت نرم به عنوان یک واژه در علم سیاست به ویژه در حوزه منازعات بشری و از زمان قدیم مطرح بوده است. قدیمی ترین مدرک درباره قدرت نرم به دوران کنفوسیوس برمی گردد. این فیلسوف چینی از لائوتسه بنیانگذار مذهب «تائو» پرسید: «تائو چیست؟» لائوتسه دهانش را گشود، ولی چیزی نگفت. کنفوسیوس لبخند زد ولی شاگردانش گیج شدند. کنفوسیوس توضیح داد: لائوتسه در طریقت از ما پیشی گرفت. در دهان او، دندانی وجود ندارد، بلکه تنها یک زبان است! سخت ترینشان (دندان ها) نابود شدند، ولی نرم ترینشان (زبان) زنده مانده است. قدرت نرمی بیشتر از قدرت سختی است، این است تائو. با ظهور ادیان، به ویژه اسلام، و گسترش سریع آنها در جهان، نقش قدرت نرم برجسته تر گردید و تبدیل به یک عامل سرنوشت ساز شد. اسلام نه براساس قدرت سخت، بلکه با تکیه بر قدرت نرم گسترش یافت. از قرن شانزدهم و شکل گیری نظام ملت- دولت و سلطه یافتن اندیشه های مادی گرایانه در غرب، به تدریج قدرت نرم به فراموشی سپرده شد و یا تحت الشعاع قدرت سخت قرار گرفت.

در تقسیم بندی های مختلف، از قدرت نرم در برابر قدرت سخت به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی و یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی یاد می شود. در ایران، سرچشمه عمده قدرت نرم، از ایمان به جمهوری اسلامی و ارزش های مسلط در جامعه نشأت می گیرد. قدرت مفهومی است که در علوم طبیعی، کلامی، فلسفی و انسانی مورد توجه قرار گرفته است، ولی در علوم اجتماعی و سیاسی اهمیت ویژه و جایگاه محوری دارد. هر کدام از علما و اندیشمندان اززاویه خاصی به مفهوم قدرت نگریسته اند؛بعضی از منظر طبقاتی قدرت را تحلیل کرده اند و برخی دیگر با توجه به آثار قدرت، آن را توضیح داده اند. بعضی از جامعه شناسان سیاسی نیز به بیان حدود و قیود قدرت اهتمام ورزیده اند و تفاوت های میان قدرت در جوامع ساده و پیچیده و قدرت در جوامع عام و خاص را مورد توجه قرار داده و به خصیصه نهادیافتگی قدرت اشاره کرده اند.

«کارل مارکس» قدرت را از دیدگاه طبقاتی چنین تعریف می کند: «اعمال قهر متشکل یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر». از نظر مارکس قدرت به سه ویژگی شناخته می شود:

نخست اینکه قدرت خصیصه طبقاتی دارد و پیوسته، در روابط میان یک طبقه با طبقه دیگر تحقق پذیر خواهد بود. دوم اینکه قدرت هیچ گاه نمی تواند سالم و مشروع باشد، زیرا ظهور و تجلی قدرت در یک جامعه، از عوارض ناسالم بودن آن جامعه است و ریشه در طبقاتی بودن جامعه دارد. اگر جامعه سالم و بی طبقه باشد، پدیده ای به نام قدرت در آن ظاهر نمی شود. از دید او،قدرت تنها منشا ظلم و ستم و سرکوب طبقه ای توسط طبقه دیگر است. سوم اینکه، قدرت بیانگر رابطه طبقه حاکم و محکوم است. هر چند بعضی از طرفداران مارکس قدرت اجتماعی را گسترده تر از قدرت طبقاتی می دانند، اما آنها نیز قدرت سیاسی را قدرت طبقاتی و تحمیل اراده یک طبقه بر طبقه دیگر معرفی می کنند.

برتراند راسل می گوید: قدرت را می توان به معنای پدید آورنده آثار مطلوب تعریف کرد. وی از این تعریف نتیجه می گیرد که قدرت یک مفهوم کلی و قابل اندازه گیری است. و می توان به آسانی در مورد اندازه قدرت افراد و مقایسه کمی آنها نظر داد. این در صورتی است که افراد به آثار مشترک و مطلوبی که از جهت مقدار متفاوت باشد، دست یابند.

«تالکوت پارسونز» می گوید: قدرت، قابلیت تعمیم یافته برای تضمین اجرای تعهدات الزام آور واحدهایی در نظام سازمان جمعی است. وی در توضیح به دو عامل مهم اشاره می کند: نخست مشروعیت تعهدات مذکور است، از جهت تأثیر مثبتی که در تأمین اهداف اجتماعی هماهنگ با باورها و اعتقادات مردم دارد که این خود، تا حد وسیعی، منشأ پذیرش آنها از سوی مردم خواهد بود و این مصداق روشنی است برای «قابلیت اجرای تعهد» که در تعریف آمده است. دوم، عامل وجود ضمانت اجرایی دولتی است که در قالب پاداش و کیفر و به طور کلی احکام جزایی و در موارد تمرد و عصیان تجلی پیدا می کند. عامل نخست به تنهایی تأثیری در اطاعت افراد ندارد، این عامل پشتوانه اجرای تعهدات و پذیرش قهری آن از سوی مردم خواهد بود.

ماکس وبر به جای واژه «قابلیت»، از کلمه «فرصت» استفاده کرده است. به عقیده وی «قدرت عبارت است از فرصتی که در چارچوب رابطه اجتماعی به وجود می آید و به فرد امکان می دهد تا قطع نظر از مبنایی که فرصت مذکور بر آن استوار است- اراده اش را حتی علی رغم مقاومت دیگران، بر آنها تحمیل کند. از دیدگاه و بر قدرت، مجال یک فرد یا تعدادی از افراد است برای اعمال اراده خود حتی در برابر مقاومت عناصر دیگری که در صحنه عمل شرکت دارند.

● تقسیم بندی قدرت

همان طور که ذکر شده است، تعاریف متعددی از قدرت بر حسب دیدگاه ها وجود دارد. با وجود این تعاریف گوناگون، قدرت از نظر ساختاری به دو بخش سخت و نرم تقسیم می گردد.

قدرت سخت، قدرت آشکار و ملموسی است که منابع آن اقتصاد، تکنولوژی، سیاست، محصولات فرهنگی و آموزشی و نیروی نظامی است و داشتن آنها، موجب تغییر در موقعیت کشور یا افراد می شود.

قدرت نرم، توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران است. به عبارت دیگر، جنس قدرت نرم از نوع اقناع و قدرت سخت از مقوله اجبار است.

در قدرت نرم، رهبری کردن به صدور فرامین خلاصه نمی شود، بلکه انجام آنچه دیگران می خواهند را نیز شامل می شود. اگر بتوان دیگران را به آنچه که می خواهند سوق داد، دیگر نیازی به استفاده از هویج و چماق برای مجبور کردن نیست.

پروفسور «حمید مولانا» استاد دانشگاه آمریکن برای اولین بار در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل» در سال ۱۹۸۶ میلادی به تعریف و تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم کرد؛ قدرت ناملموس «نرم» که منابع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند، و قدرت سخت یا ملموس که در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی و جنگی و غیره ریشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زیربنای قدرت سخت بوده و ماهیت آن را مشخص می نماید.

براین اساس، مفهوم قدرت از دیدگاه مولانا، برحسب ارزش های خاص و مبادلات میان بخش های جامعه تعریف می شود. مفهوم قدرت از دو بعد تشکیل می شود: دستیابی به منابع لازم جهت عمل، و توان و میل به انجام عمل.

اصل اعتقاد و نظام های ارزشی ماهیت اقدام و عوامل آن را در هر نظام مشخص می کند. در این دیدگاه، قدرت نرم اساس و زیربنا است و قدرت سخت، به عنوان ابزار، در خدمت اجرای قدرت نرم است.

«جوزف نای» در سال ۱۹۹۰ میلادی در مجله سیاست خارجی (شماره ۸۰) آمریکا مقاله ای را در مورد قدرت نرم منتشر می نماید که برگرفته از کتاب اطلاعات و ارتباطات جهانی پروفسور مولانا است، ولی نای اشاره ای به منابع مورد استفاده خود نمی نماید. هرچند در کتابی که چند سال بعد در مورد قدرت جدید آمریکا منتشر می کند، به این منبع یعنی کتاب پروفسور مولانا اشاره می نماید. نای در مورد قدرت نرم می نویسد:

قدرت نرم توجه ویژه به اشتغال ذهنی جوامع دیگر از طریق ایجاد جاذبه است و زمانی یک کشور یا یک جامعه به قدرت نرم دست می یابد که بتواند اطلاعات و دانایی را به منظور پایان بخشیدن به موضوعات مورد اختلاف به کار بندد و از اختلافات به گونه ای بهره برداری نماید که حاصل آن گرفتن امتیاز باشد. یکی از نمونه های قدرت نرم می تواند کاربرد رسانه های جمعی در مناقشات باشد، رسانه می تواند جایگزین فشار نظامی گردد. در اینجا ما دیگر شاهد اعمال زور و اجبار نیستیم، بلکه اقناع افکار عمومی از طریق جنگ رسانه ای صورت می گیرد.

اثرات قدرت نرم می تواند طولانی مدت باقی بماند و حتی ماندگار باشد. در قدرت نرم با ابزاری همچون رسانه ها می توان همان کاری را انجام داد، که قبلا به وسیله قدرت سخت انجام می گرفت، در عین حال که اثرات منفی آن را ندارد و تاثیرگذاری به مراتب عمیق تری به جا می گذارد.

«میشل فوکو» اندیشمند فرانسوی معتقد است در قدرت نرم نوعی اجبار (به طور غیرمستقیم) از نوع قدرت سخت پدیدار می شود و کارکردی دارد که در بسیاری از موارد، قدرت سخت از انجامش عاجز می ماند.

قدرت نرم «نه زور است و نه پول». در قدرت نرم، روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شود. در این نوع قدرت، از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزش ها و از الزام به همکاری در راستای رسیدن به همه خواست ها بهره برده می شود.

قدرت نرم، به آن دسته از قابلیت ها و توانایی ها اطلاق می شود که از طریق به کارگیری آنها، به صورت غیرمستقیم بر رفتار دیگران اثر گذاشته می شود.

قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست، بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف اولیه قدرت نرم، تاثیرگذاری بر افکار عمومی در خارج و داخل کشورها است. قدرت نرم را چنین تعریف کنیم: قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران. به عبارت دیگر جنس قدرت نرم از نوع اقناع و در قدرت سخت از مقوله ( وادار و اجبار ) کردن می باشد. مفهوم قدرت از دو بعد تشکیل می شود:۱ -دستیابی جهت عمل،۲ -توان و میل به انجام عمل. در این دیدگاه، قدرت نرم اساس و زیربنا است و قدرت سخت به عنوان ابزار، در خدمت اجرای قدرت نرم است. فوکو اندیشمند فرانسوی معتقد است در قدرت نرم نوعی اجبار (به طور غیر مستقیم) از نوع قدرت سخت پدیدار می شود و کارکردی دارد که در بسیاری از موارد، قدرت سخت از انجامش عاجز می ماند. قدرت نرم «نه زور است و نه پول.» در قدرت نرم، روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شود. در این نوع قدرت، از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزش ها و از الزام به همکاری در راستای رسیدن به همه خواست ها بهره برده می شود. قدرت نرم، به آن دسته از قابلیت ها و توانایی ها اطلاق می شود که از طریق به کارگیری آنها، به صورت غیر مستقیم بر رفتار دیگران اثر گذاشته می شود. قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست، بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف اولیه قدرت نرم، تاثیرگذاری بر افکار عمومی در خارج و داخل کشورها است.

دکتر ابراهیم متقی، قدرت نرم را بعد سوم قدرت می داند که از طریق سیاست نرم و تاثیر گذاری غیر مستقیم حاصل می شود و به نوعی مبتنی بر دستیابی به قدرت از طریق فضا سازی و کنترل ذهنیت و اراده جامعه است. مانند انقلاب گل های سرخ در گرجستان که هزاران گرجی، گل سرخ به دست علیه شوارد نادزه به خیابان ها ریختند و محافظانش را از مجلس بیرون کردند، یا انقلاب گل های نارنجی در اوکراین، کی یف و یا انقلاب مخملین در سال۱۹۸۹ ، چکسلواکی و انقلاب گل مروارید در مجارستان.

قدرت نرم، رفتار با جذابیت قابل رویت اما غیر محسوس می باشد ، در قدرت نرم ، بر روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شوند و از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواست ها سود می جوید. قدرت نرم ، به آن دسته از قابلیت ها و توانایی های کشور اطلاق می شود که با به کارگیری ابزاری چون فرهنگ ، آرمان و یا ارزش های اخلاقی به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتار های دیگر کشورها اثر می گذارد. در تقسیم بندی های مختلف، از قدرت نرم در برابر قدرت سخت به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی و یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی یاد می شود. قدرت مفهومی است که در علوم طبیعی، کلامی، فلسفی و انسانی مورد توجه قرار گرفته است، ولی در علوم اجتماعی و سیاسی اهمیت ویژه و جایگاه محوری دارد. هر کدام از علما و اندیشمندان اززاویه خاصی به مفهوم قدرت نگریسته اند؛ بعضی از منظر طبقاتی قدرت را تحلیل کرده اند و برخی دیگر با توجه به آثار قدرت، آن را توضیح داده اند. بعضی از جامعه شناسان سیاسی نیز به بیان حدود و قیود قدرت اهتمام ورزیده اند و تفاوت های میان قدرت در جوامع ساده و پیچیده و قدرت در جوامع عام و خاص را مورد توجه قرار داده و به خصیصه نهاد یافتگی قدرت اشاره کرده اند.

به جرات می توان گفت در بین اندیشمندان سیاسی کمتر کسی به اندازه جوزف نای در تئوریزه کردن مفهوم قدرت نرم تلاش کرده است؛ جوزف نای کتابی هم به این عنوان چاپ کرده که به زبان فارسی هم ترجمه شده است. جوزف نای می گوید: قدرت نرم ، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر، از طریق ایجاد جاذبه است و نیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست می یابد که بتواند ( اطلاعات و دانایی ) را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد و اختلافات را به گونه ای ترسیم کند که از آنها امتیاز بگیرد. وی قدرت را مثل آب و هوا می داند که فقط عده کمی آن را می فهمند طوری که تجربه آن ساده تر از تعریف و اندازه گیری آن است در این مورد وی قدرت را تشبیه به عشق و دوستی می کند .جوزف نای قدرت نرم را به عنوان توانایی حصول خواسته ها بیشتر بر اساس جاذبه به جای اجبار یا هزینه تعریف می کند.... قدرت نرم از جذابیتهای فرهنگی کشور ایده های سیاسی و سیاست سر در می آورد. در نظر نای قدرت نرم باید به عنوان یک داشته مهم برای تاثیر گذاری بر دیگران مورد توجه قرار بگیرد آن هم نه بوسیله استفاده از قدرت سخت نظامی ،بلکه از طریق استفاده از جذابیت و شیفتگی که فراتر از تاثیر گذاری و اقناع می باشد. جوزف نای در یکی از شماره های مجله فارین افرز (سپتامبر - اکتبر۱۹۹۷) حلقه های استراتژیکآمریکا در بین دو جنگ جهانی را بر شمرده و شرایط و زمینه های انتقال آمریکا به جایگاه رهبری یکجانبه گرا در سطح جهان را تحلیل و مقایسه هایی هوشمندانه ای را انجام داده ا ست، او از فردریک کبیر آغاز و با مروری بر شخصیت ناپلئون و بیسمارک و سیاستمداران انگلیسی، نتیجه گیری کرده بود که ایالات متحده از تاریخ درس هایی آموخته است که الان ثمره آن را در اقصی نقاط جهان شاهدیم.

این نویسنده سپس به روش جدیدکسب قدرت تحت عنوان قدرت نرم پرداخته وگفته است که ما نباید اشتباه شویم قدرت سخت همچنان در سیاست آمریکا دارای جایگاه است؛ زیرا محصول و دستاورد نهایی منطق قدرت است، اما در منطق تعامل امروز قدرت نرم به عنوان برگ برنده مطرح است؛ زیرا با کمترین مخالفت ها روبرو و همراه است. او قدرت نرم را در فرهنگ و ایدئولوژی و نهادها می داند. وی قدرت نرم را در عرصه بین الملل و حتی در داخل یک پدیده مشروع قلمداد می کند. اهمیت قدرت نرم را در عصر اطلاعات بر تعامل دو طرفه که از گسترش فرا تکنولوژی و شبکه ها ی اطلاعاتی موجب شده است تا سایر بازیگران غیر دولتی صاحب نوعی قدرت شوند که آنها ارزش های خود را از طریق تبلیغ و شکل دهی به محیط پیرامون خود در مرور زمان گسترش دهند.

چیزی که باعث شکل گیری قدرت نرم می شود پیدایش و توسعه تکنولوژی در سطحی عظیم، و پیامد آن انسجام جامعه جهانی، مهم شدن افکار عمومی جهانی، تکثر بازیگران بین المللی در امور جهانی ،پر اهمیت شدن نقشNGO ها، سازمان های بین المللی، خیزش های اجتماعی منطقه های و اهمیت مردم دنیا به بعضی از واکنش های درون کشور ها و محیط زیست و حقوق بشر است تا در امور بین المللی قضاوت داشته باشند و در امور جهانی نقش آفرینی کنند . باید گفت که روش سنتی در مجبور ساختن دولت ها به انجام خواسته ها ی خود حتی از طریق به کارگیری نیروی نظامی در موارد اندکی شاید مفید باشد اما امروزه بزرگ ترین وموثرترین روش این است که بتوان دیگران را در موقعیتی قرار داد که همان خواسته های ما را بخواهند و این متوقف بر فریب است. در نگاهی متفاوت بر کارکرد قدرت نرم یکی دیگر از نمونه های قدرت نرم می تواند کاربرد رسانه های جمعی در مناقشات باشد، البته عملیات روانی را نیز می توان از مهم تر ین ابزار های قدرت نرم محسوب نمود. رونالد دی، مک لارین معتقد است عملیات روانی در سطح تاکتیکی می تواند به اهداف استراتژیک دولت و به دست آوری وفاداری و حمایت مردم کمک کند. رسا نه ها می توانند جایگزین فشار نظامی گردند، در اینجا ما دیگر شاهد اعمال زور و اجبار نیستیم، بلکه اقناع افکار عمومی از طریق جنگ رسانه ای صورت می گیرد. اثرات قدرت نرم می تواند طولانی مدت باقی بماند و حتی ماندگار باشد. در قدرت نرم با ابزاری همچون رسانه ها می توان همان کاری را انجام داد که قبلابه وسیله قدرت سخت انجام می گرفت، در عین حال که اثرات منفی آن را نداشته باشد و تاثیر گذاری به مراتب عمیق تری نسبت به قدرت سخت به جای بگذارد. قدرت نرم ، تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف قدرت نرم افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است. وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز ، جهان های ذهنی و غیر واقعی را به دنیا مخابره می کنند ، آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی کنند ، بلکه واقعیت ها را می سازند. هدف رسانه ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست ، بلکه رسانه ای در این دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد در عین حالی که پیام خود را برای شکل دادن به ذهنیت ها به طور فرایند وار انتقال دهد.

● قدرت نرم چیست؟

رفتار با جذابیت قابل رویت اما غیر محسوس است.

▪ قدرت نرم ( نه زور است و نه پول ) در قدرت نرم ،بروی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شوندو از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواست ها سود می جوید.

قدرت نرم ،به آن دسته از قابلیت ها و توانایی های کشور اطلاق می شود که با به کارگیری از ابزاری چون فرهنگ ، آمان و یا ارزش های اخلاقی به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتار های دیگر کشورهای اثر می گذارد.

ژوزف نای در سال ۱۹۸۹ ( Joseph Nye ) از پیشگامان طرح قدرت نرم در سال می گوید: قدرت نرم ، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی کشور دیگر، از طریق ایجاد جاذبه است و نیز زمانی یک کشور به قدرت نرم دست می یابد که بتواند ( اطلاعات و دانایی ) را به منظور پایان دادن به موضوعات مورد اختلاف به کار گیرد و اختلافات را به گونه ای ترسیم کند که از انها امتیاز بگیرد.

مونوپولی اطلاعات و دانایی مرکز دیپلماسی نیست، بلکه خود دانش و گسترش ان است که باید نقطه قوت دیپلماسی باشد

قدرت نرم ،تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف قدرت نرم افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است.

وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز ، جهان های ذهنی و غیر واقعی را به دنیا مخابره می کنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی کنند، بلکه واقعیت ها را می سازند.

هدف رسانه ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست ،بلکه رسانه ای در این دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگاز با آنها نشان دهد.

درعصر رسانه های نوین جهانی ، به مدد تکنولوژی های نوین ارتباطات و اطلاعات کسب قدرت نرم به مراتب راحت تر از به دست آوردن و نگهداری ( قدرت سخت ) است ودولت ها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود ، باز تعریف کنند ، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند.

▪ راه کارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم:

۱) داشتن کانال های چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی.

۲) نزدیک کردن سنت ها و ایده های فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرم های جهانی.

۳) حرکتی آرام ، پراکنده و مداوم در جهت تسخیر افکار عمومی به توسط رسانه های همراه و همگام با مردم ( نه رسانه ای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)

۴) ایجاد گفتمان های خبری - رسانه ای در خارج و داخل به زبان های مختلف.

۵) پذیرش اینکه دیگر مردم مجبور به استفاده از رسانه های داخل نیستند و طراحی برنامه هایی که بتواند از مشارکت مردم در امور بالاتری استفاده نمود.

۶) اعتماد به مردم حتی در صورت بیان انتقادهای تند.

۷) توجه به طراحی و انعکاس برنامه هایی که تفکر جهانی شدن از محلی شدن را منعکس کند(جهانی شدن برنامه ها) (باید از پنجره خارج به داخل نگریست نه از پنجره داخل به خارج).

۸) توجه به وجود تنوع آراء در داخل و انعکاس آن به خارج (دیگر اینکه همه جامعه یکسان فکر کنند پایان رسیده) وجود تنوع فکری و تکثر آراء حتی در مخالفت با حکومت نقطه قوت محسوب می شود.

۹) ابهام زدایی از صحنه سیاست خارجی.

۱۰) اعلام برنامه ها و اصول کلی اجرایی و تشریح دیدگاهها در مورد مسائل حساس جهانی و منطقه ای و معرفی تیم اجرایی سیاست خارجی مشخص جهت تبیین آنها.

۱۱) دادن زمینه کار به رسانه ها جهت طرح.

دیدگاههای انتقادی در کلیه سطوح تصمیم گیری داخلی و حتی سیاست خارجی جهت تبیین این اصول برای افکار عمومی داخل و خارج و نشان دادن وجود تکثر و تنوع فکری.

ایجاد تعاملات فرهنگی با استفاده از هر ابزار

الف) رسانه های بین المللی

ب) تشویق به جذب دانشجویان و توریست ها و ... به داخل

ج) تشویق به مهاجرت های اجتماعی فرهنگی جهت انتقال فرهنگ داخل به خارج

د) تشویق به عزیمت دانشجویان به خارج

ه) ایجاد دفاتر فرهنگی مشترک با کلیه کشورها (و ایجاد کتابخانه ها ، رستوران های فرهنگی در دیگر کشورها)

و) ایجاد دفاتر مشترک رسانه ای با دیگر کشورها

ز) استفاده از سرمایه گذاری های خارجی نه فقط برای تجارت بلکه در پروژه های زیربنایی و طولانی مدت

ح) سرمایه گذاری در پروژه های زیربنایی در دیگر کشورهای مثل انرژی - راه - تاسیسات فنی و ماندگار

ط) تشویق به آموزش زبان های دیگر در دانشگاهها و موسسات آموزشی جهت تعامل با دنیای خارج (علی الخصوص زبان انگلیسی)

ی) پنهان نکردن نقاط ضعف بلکه استفاده از آنها به عنوان یک فرصت در زمینه مختلف (موضوع میدان تیان آن من)

ک) دادن اطلاعات به دنیای بیرونی ، افزایش پهنای باند اینترنتی و گسترش کانال های تلویزیونی

ل) افزایش فعالیت سیاسی در حل بحران های دیگر کشورها و ایفای نقش فعال در سطوح جهانی

امین فرضی هولاسو



همچنین مشاهده کنید