پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

برلوسکنی, نماد انحطاط دمکراسی غرب


برلوسکنی, نماد انحطاط دمکراسی غرب

نخست وزیر عوام فریب ایتالیا, ثروت فراوانی دارد و از آن برای تقویت قدرت سیاسی اش بهره می گیرد

سیستم حکومتی سیلویو برلوسکنی نخست‌وزیر ایتالیا در تاریخ کشورهای دمکراتیک و لیبرال بی‌سابقه است و ابعاد نامطلوب رژیم او تقریبا برای تمام دنیا کاملا آشکار شده است. نام او در چند سال گذشته همواره با رسوایی و فساد سیاسی عجین بوده است. سزار پروتین شریک سیاسی او به جرم پرداخت رشوه به ۶ سال زندان محکوم شده و اتهاماتی نیز درخصوص جرائم سازمان یافته متوجه او گردیده است.

مارچلو دل‌اوتری شریک تجاری و سیاسی او نیز به دلیل ارتباط با مافیای سیسیل به ۸ سال زندان محکوم شده است. از سوی دیگر، برلوسکنی هیچ‌گاه برای تشکیلات قضایی و دادگاه قانون اساسی این کشور احترامی قائل نبوده است، چراکه این دو نهاد را مانعی بر سر راه افزایش قدرت خود می‌داند. کابینه وی نیز با هدف دفاع از او در برابر نظام قضایی ایتالیا قوانین ویژه‌ای وضع کرده است. رسوایی‌های اخلاقی وی به اندازه‌ای زیاد است که برخی از مفسران دولت او را دولت «روسپی خانه» می‌نامند.

اخیرا برلوسکنی پس از آن که بار دیگر توانست از پارلمان ایتالیا رای اعتماد بگیرد، باز هم قدرت سیاسی خود را به رخ دیگران کشید. اما نکته جالب اینجاست که قدرت سیاسی برلوسکنی در درون ساختارها و نهادهای دمکراتیک شکل گرفته است. برخی از کارشناسان ساختار قدرت او را با فاشیسم و برخی دیگر او را با حکومت‌های خودکامه و سلطانی مقایسه می‌کنند. باید گفت هیچ یک از این تعابیر برای تبیین نوع حکومت او کافی به نظر نمی‌رسد. به عنوان مثال، فاشیسم قدرت را از طریق استفاده نظام‌مند از خشونت همچون ترور مخالفان سیاسی به دست گرفت و با حذف آزادی‌های مدنی حکومت خود را استمرار بخشید. هرچند برلوسکنی به شیوه‌های مختلفی بر مخالفان خود فشار وارد می‌کند، اما تاکنون هیچ فعال سیاسی را ترور نکرده و هیچ فردی را به دلایل سیاسی به زندان نینداخته است. در شرایط کنونی آزادی سیاسی و حقوق مدنی در ساختار سیاسی ایتالیا وجود دارد. روزنامه‌ها و تلویزیون‌ها (البته آن تعدادی که تحت کنترل برلوسکنی قرار ندارند) انتقادات تندی علیه حکومت او مطرح می‌کنند، شهروندان حق برگزاری تظاهرات دارند و نیروهای مخالف نیز در پارلمان علیه او سخنرانی می‌کنند. مفهوم دولت سلطانی نیز برای اطلاق به رژیم وی چندان مناسبتی ندارد، چراکه واژه سلطان معمولا یک مفهوم نامتعارف و سنتی را به ذهن متبادر می‌کند. هرچند برلوسکنی و هوادارانش از به کار بردن این واژه برای حکومت او استقبال می‌کند، اما حکومت وی فاقد ویژگی‌های یک دولت سلطانی است. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که نهاد‌های مذهبی از جمله واتیکان نیز در بسیاری از موارد از اوحمایت کرده‌اند و رفتارهای غیراخلاقی او را نادیده گرفته‌اند.

● انحطاط دمکراسی

در مقابل، می‌توان گفت رژیم برلوسکنی نمونه بارز رو به انحطاط رفتن دمکراسی و تبدیل آن به قدرتی در اختیار فردی عوام فریب است که کنترل آرای دولتمردانی فاسد را در دستان خود گرفته باشد. برلوسکنی نیز همانند سایر حکومت‌های عوام‌فریب از آغاز فعالیت‌های سیاسی خود توانسته با ارائه نمایش‌های سیاسی توده‌های مردم را جذب و از این طریق، تصویری درخشان از خود ارائه کند. وی در واقع هر آنچه را که شهروندان ایتالیایی دوست دارند از زبان سیاستمداران خود بشوند به آنها عرضه می‌کند. برلوسکنی با مهارت فراوان عقیده شهروندان ایتالیایی را تحت کنترل خود درمی‌آورد و تصویری دلگرم‌کننده و البته ساده شده از واقعیت‌های موجود را در اختیارآنها قرار می‌دهد.

برلوسکنی برخلاف تمام سیاستمداران عوام‌فریب ثروت فراوانی دارد و از این ثروت خود برای تقویت قدرت سیاسی‌اش استفاده می‌کند. او با پول خود مردم ایتالیا را می‌خرد و به این ترتیب وفاداری بسیاری از حامیان خود را به دست می‌آورد. می‌توان گفت که برلوسکنی در درون نظام دمکراتیک خود یک الیگارشی تشکیل داده است.

دولت برلوسکنی از ویژگی‌هایی برخوردار است که فیلسوفان سیاسی کلاسیک از آن به عنوان ویژگی‌های یک حکومت استبدادی نام می‌برند. اما برخلاف آنچه در حکومت‌های استبدادی که قدرت از طریق خشونت تحمیل و حفظ می‌شود، دولت برلوسکنی بیشتر شبیه یک حکومت استبدادی پنهان است، مفهومی که اولین بار توسط بارتولو داساسو فراتو حقوقدان ایتالیا در قرن چهارم مطرح شد. استبداد پنهان، رژیمی سیاسی است که به طور قانونی تشکیل شده و برای باقی ماندن در قدرت نیز به استفاده گسترده از زور متوسل نمی‌شود. چنین حکومتی می‌تواند اهداف خود را در پوشش نهادهای دمکراتیک یا جمهوریخواه محقق کند. بهترین مثال تاریخی، رژیم مدیسی در قرن پانزدهم در فلورانس بود. شاخصه اصلی حکومت استبدادی پنهان همانند هر حکومت استبدادی دیگر در این است که فردی با استفاده از قدرت و ساختارهای سیاسی موجود در صدد تامین منافع خود البته برخلاف خواسته و منافع عموم شهروندان برمی‌آید.

نکته: برلوسکنی مانند همه حکومت‌های عوام‌فریب با ارائه نمایش‌های سیاسی، توده‌های مردم را جذب و از این طریق، تصویری درخشان از خود ارائه می‌کند. وی در واقع هر آنچه را که شهروندان ایتالیایی دوست دارند از زبان سیاستمداران خود بشنوند به آنها می‌گوید

تاریخ ایتالیا مملو از حکومت‌های استبدادی نهان است. شهرهای ایتالیا در اواخر قرون وسطی در جلوگیری از گسترش فساد داخلی یا سلطه خارجی ناموفق بودند و همگی در نهایت به حکومت‌های استبدادی نهان و آشکار تبدیل شدند. رژیم لیبرالی که توسط ریزورگیمنتو که سال ۱۸۶۱ تشکیل شد، ۵۰ سال بعد توسط فاشیسم از بین رفت. جمهوری دمکراتیکی نیز که دوم ژوئن ۱۹۴۶ بر بقایا و ویرانه‌های فاشیسم متولد شد، در نهایت در نظام کنونی تحت کنترل برلوسکنی استحاله شد. در واقع، می‌توان گفت آزادی شکننده تصویر کنونی موجود از شرایط حاکم بر ساختار سیاسی ایتالیاست.

● استحاله ایتالیا

شخص قدرتمندی همچون برلوسکنی ساختاری را به وجود آورد که در آن افراد برای به دست آوردن قدرت و شهرت به او وابستگی فراوانی دارند. به همین دلیل آنها نیز برای جلب رضایت او به تظاهر و چاپلوسی روی می‌آورند. برخلاف پادشاهان، که زندگی ده‌ها هزار فرد را تحت تاثیر قرار می‌دادند، نظام درباری برلوسکنی از طریق قدرت رسانه‌ای خود تمام ایتالیا را در کنترل خود درآورده است. وجود فساد و ذهنیت نوکرمآبانه تمام ابعاد زندگی اجتماعی ایتالیا را در برگرفته است. در حالی که رژیم‌های تمامیت‌خواه تنها جسم انسان‌ها را تحت کنترل خود درمی‌آورند، نظام درباری جدید برلوسکنی بر اذهان حکومت می‌کند. آنچه در این میان غیرقابل قبول به نظر می‌آید وجود این واقعیت است که دولت برلوسکنی توانسته است تا حدود زیادی شکل جامعه ایتالیا را از درون دچار استحاله کند.

اما چرا مردم ایتالیا به این سادگی تسلیم برلوسکنی شده‌اند؟ جواب این پرسش بسیار ساده است. ایتالیا قرن‌هاست که از یک رخوت اخلاقی رنج می‌برد. به استثنای چند انسان فرهیخته و نخبه که به تاریخ ایتالیا شکوه خاصی بخشیده‌اند، این کشور فاقد یک آزادمنشی اخلاقی است. کارلو روسلی در همین ارتباط در سوسیالیسم لیبرال می‌نویسد: هرچند پذیرش این واقعیت دشوار است، اما تا تربیت انسان واقعی در ایتالیا و شکل‌گیری هسته بنیادین اخلاقی فاصله بسیاری وجود دارد. بسیاری از مردم فاقد حس عمیق مسوولیت‌پذیری و استقلال هستند که خود معلول بی‌تفاوتی ذاتی سکولاریسم است. بدون شک، برلوسکنی فاقد صلاحیت لازم برای حکومت بر جمهوری دمکراتیک است، اما مردم ایتالیا نیز شایسته بهره‌مندی از آزادی نیستند.

نخبگان روشنفکر و سیاسی ایتالیا نیز در هر چه قدرتمندتر شدن برلوسکنی بسیار تاثیرگذار بوده‌اند. حقیقت این است که این نخبگان در جلوگیری از شکل‌گیری قدرت بی‌حد و حصر برلوسکنی ناکام بوده‌اند. به نظر می‌رسد برای این‌که بتوان نسبت به نوزایی مجدد مدنی امیدوار بود باید نسل جدیدی از نخبگان سیاسی در ایتالیا ظهور کند.

یکی از راه‌های خروج از وضعیت کنونی، تلاش مستمر برای آموزش مدنی جامعه ایتالیاست تا از این طریق بتوان یک رهبری و مدیریت سیاسی جدید و متفاوت به وجود آورد. شکی نیست که هدف غایی برلوسکنی برچیدن قانون اساسی جمهوری است تا از این طریق بتواند کنترل خود را در تمام عرصه‌ها نهادینه کند. وی در صدد کاهش قدرت نظام نهادهای موجود از قبیل ریاست جمهوری، دادگاه قانون اساسی و استقلال قوه قضاییه است که همگی مانعی بر سر راه سلطه او به حساب می‌آیند. برای رهایی از وضعیت رخوت و سرسپردگی حاکم در ایتالیا می‌باید قانون اساسی سرلوحه اقدامات فعالان سیاسی قرار بگیرد.

شاید افکار عمومی جهان برلوسکنی را تنهایک فرد افراطی ایتالیایی بدانند، اما لحن و شیوه رفتاری برلوسکنی می‌تواند مقلدینی جدید در سایر کشورها به‌وجود آورد. هیچ جامعه دمکراتیکی از قدرت پول و رسانه مصون نیست. رسانه‌ها شهروندان را وسوسه و اغفال می‌کنند و پول نیز وفاداری و سرسپردگی به همراه می‌آورد. در مسائل سیاسی، احتیاط بر اعتماد به نفس بی‌حد و حصر ارجحیت دارد. بنابراین، شهروندان کشورهای دمکراتیک باید از اشتباهات مردم ایتالیا درس بگیرند و پیشاپیش آماده مبارزه مطلوب با ظهور قدرت مطلقه شوند.

فارین افرز

مترجم: علیرضا ثمودی