جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیامدهای منفی مدرنیسم چیست


پیامدهای منفی مدرنیسم چیست

از آن جا كه مدرنیسم, همه عرصه های زندگی بشری را درنوردیده است, پی آمدهای آن نیز در یك زمینه محدود نمی شود

از آن جا كه مدرنیسم، همه عرصه های زندگی بشری را درنوردیده است، پی آمدهای آن نیز در یك زمینه محدود نمی شود. البته جدا كردن عرصه های گوناگون و بحث جداگانه درباره هر یك از این موضوع‌ها در توان این گفتار نیست، ولی اشارهای گذرا به برخی پی آمدهای آن، سودمند خواهد بود.

از آن جا كه مدرنیسم، همه عرصه های زندگی بشری را درنوردیده است، پی آمدهای آن نیز در یك زمینه محدود نمی شود. البته جدا كردن عرصه های گوناگون و بحث جداگانه درباره هر یك از این موضوع‌ها در توان این گفتار نیست، ولی اشارهای گذرا به برخی پی آمدهای آن، سودمند خواهد بود. هرچند پی آمدهای مثبت مدرنیسم مانند: افزایش رفاه در زندگی بشر و پیدایش سازمانهای خیریه همچون پزشكان بی مرز و... را نمی توان انكار كرد،[۱] در این گفتار برآنیم تا به پی آمدهای منفی مدرنیسم بپردازیم. پی آمدهای یاد شده بدین‌قراراست:

۱. تزلزل فكری در عرصه اندیشه و فلسفه با پیدایش پدیده مدرنیسم، سیل اندیشه ها و ایسمهای گوناگون به فلسفه و ایده های بشر هجوم آورد. بدینگونه، هر مكتبی در دورهای تأثیرگذار بود، ولی نمی توانست به عنوان مكتبی چیره و ثابت بر اندیشه بشر حكومت كند. به طور كلی، جهان پیشرفته را می توان جهان تازگی، گونهگونی و تعارض اندیشه ها و مكتبهای فلسفی دانست. در این میان، فلسفه غرب در یافتن ملاكی معتبر و معقول برای ارزیابی درستی یا نادرستی اندیشه ها ناكام مانده است.

۲. ترویج اندیشه های مادی گرایانه اندیشه های فلسفی، منبع تغذیه فكری جامعه ها هستند. اگر جامعه، اندیشه فلسفی یك پارچهای نداشته باشد، كمبود فكری بزرگی پدید خواهد آمد. البته توده مردم و آنان كه از دانش تخصصی بی بهره اند، جذب اندیشهای خواهند شد كه با تمایل آنها سازگارتر باشد و از محسوسات دم بزند. به همین دلیل، در دوران مدرنیته، اندیشه های مادی گرایانه در شكلهای گوناگون پدید آمده و گاهی در جنبه های گوناگونی، شهرت فراوانی به دست آورده اند.

۳. تزلزل باورها تزلزل اندیشه ها، مرز باورهای سنتی و دینی جامعه را در می نوردد. پس شگفت نیست كه در جهان مدرن، اندیشه ها و مكتبهای شكگرایانه بی شماری پدید آیند و گاه به انكار پایهای ترین اصول اخلاقی بشر حكم دهند. در این دوران، سست شدن باورهای دینی و گرایش شدید به بی دینی، الحاد و انكار امور مقدس و مسایل دینی ابتدا گریبان دانشمندان غرب را گرفت و پس از آن به میان مردم گسترش یافت. گفتنی است نبود پایه های ثابت فلسفی و عقلی در اندیشه انسان غربی همواره به چشم می خورد و اندیشه فلسفی غرب همچون كشتی كوچكی در میان امواج خروشان از سویی به سوی دیگر می رود.

۴. بردگی فكری و خودباختگی پرنمودترین پی آمد مدرنیسم، پیشرفت صنعتی و افزایش استانداردهای زندگی بود. به همین دلیل، كشورهای غیرصنعتی بدون توجه به تفاوت عرصه های گوناگون مدرنیسم، به زودی در برابر اندیشه های مدرنیته تسلیم شدند. این شیفتگی كوركورانه و بی اندیشه به گونهای بود كه حتی سران برخی از این كشورها، پیشرفت سطح زندگی مردم خود را در گرو دلسپاری كامل به اندیشه های غربی می دانستند. بدین گونه غربگرایی و غربپرستی به زودی كشورهای جهان سوم به ویژه اسلامی را فراگرفت. برای نمونه، زمامداران برخی كشورهای اسلامی بدیهی ترین اصول اسلامی مانند حجاب را برای تقلید كوركورانه از غرب، زیر پا گذاشتند. شاید گفته شود هدف آنان دستیابی به تكنولوژی و سطح زندگی بالای غربی بوده است، ولی باید پذیرفت كه آنان برای رسیدن به این هدف هیچگونه برنامهای نداشتند و هیچ گاه در پی یافتن ریشه های اصلی پیشرفت غرب بر نیامدند.

۵. گسترش مصرف گرایی پیشرفت شتابناك صنعت و رقابت شدید شركتهای تولیدی با یكدیگر فراوانی و انباشت كالاها را در بازار به دنبال داشت. در این حالت، تبلیغات گسترده درباره كالاها كار گریزناپذیری بود كه شركتهای تولیدی بدان روی آوردند. آنان همچنین تا می توانستند،بهای قیمت كالاهای خود را كاهش دادند. نتیجه طبیعی این كار، رشد زیاد مصرفگرایی و لوكسگرایی بود.

۶. شكاف شدید طبقاتی گرایش به مصرف روزافزون، مردم را به سوی فقر ناخواسته كشاند و در میان سرمایهداران و شركتها، رقابتی سخت و بی رحمانه پدید آورد. در این میان، شركتهای كوچكی كه توانایی رقابت با شركتهای بزرگ را نداشتند از بین رفتند و این روند به طور طبیعی به قدرتمندتر شدن شركتهای بزرگ انجامید. این وضعیت روز به روز، سطح زندگی و چشم داشت توقعات مردم را افزایش می داد. در مقابل، محدودیت سرمایه ها سبب می شد گروه بیشتری از مردم در فقر و بدبختی فرو روند. از این رو، گرچه گاه رشد اقتصادی و ثروت ملی و سرانه كشورهای صنعتی بسیار بالا بود، ولی این ثروت به گونهای ناعادلانه توزیع شده و در اختیار اندكی سرمایهدار بود. در حقیقت، هر روز بر شكاف طبقاتی میان فقیر و غنی افزوده شد و جهان مدرن هرگز نتوانست این مشكل را برطرف سازد.

۷. سستی بنیان خانواده دلبستگی شدید به رفاه مادی در دوره مدرنیته، انسانها را بیش از پیش از عواطف و احساسات معنوی دور كرد. حرص شدید برای به دست آوردن رفاه مادی كه گاه شكل بسیار پست و غیر انسانی به خود گرفت، سبب شد انسان غربی هر چه بیشتر از همنوعان و حتی خانواده خود فاصله بگیرد و به ماده و ظواهر لوكس زندگی صنعتی روی آورد. افزون بر آن، انسان مدرن غرب به خانواده كه محكمترین نهاد طبیعی انسان اجتماعی است، پشت كرد و برآوردن خواستهای جنسی خود را نیز در بیرون از آن جست و به مصداق آیه شریفه «كلا ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی»، به طغیانی بی سابقه دست زد. وجود و گسترش جرم و جنایت در دنیای امروز نشان دهنده پوكی و پوچی فرهنگی است كه تجددهای بی بند و بار را در خود پذیرفته و هضم كرده است.[۲]

۸. كمرنگ شدن ارزشها انسان فریفته مدرنیته هنگامی كه با جلوه های بسیار دلكش و خدعهگر مادیات و جاذبه ایسمهای گوناگون مادی گرا روبهرو شد، خود را به موج مادی گرایی و ظاهربینی سپرد و هرگونه ارزش فراطبیعی و الهی را انكار كرد. امروزه مدرن بودن نزد بسیاری از مردم به معنای ترك ارزشهای انسانی و اخلاق است. از نظر انسان مدرن غرب، مسایل اخلاقی به مسخره گرفته می شود و افراد در برابر آن چه زشت و زیبا خوانده می شود، بی اعتنا شده و به چیزهای موهوم سرگرماند.[۳]

●پی آمدهای منفی مدرنیته درسخن تیلر

در اینجا مناسب است به سخن تیلر[۴]، فیلسوف برجسته معاصر درباره پی آمدهای منفی مدرنیته اشاره كنیم. تیلر از سه پیامد به عنوان نقطه ضعف اصلی مدرنیته یاد می كند، كه عبارتند از:

۱ـ فردگرایی افراطی[۵]; فردگرایی افراطی به احساس بی معنا بودن زندگی و كمرنگ شدن افقها و ارزشهای اخلاقی می انجامد. این آزادی نوین بر پایه رد سلسله مراتبی است كه در گذشته تعیینكننده نقش افراد در زندگی بود. تمركز بر فرد كه در مدرنیته بسیار برجسته است، سبب كم شدن هرچه بیشتر توجه فرد به دیگران و در نتیجه پدید آمدن خودبینی می شود.

۲ـ چیرگی عقلانیت آلی[۶]; چیرگی عقل آلی هنگامی است كه ساختار مقدس جامعه رخت بر بندد و برنامهریزی نظام اجتماعی و شیوه های كاری آن بر اساس نظام جهانی یا هدف الهی نباشد در این صورت، كیفیت فدای كارآیی و سود بیشتر خواهد شد و این وضعیت به معنای نابودی اهداف عالی بشری است. البته همین وضعیت، گرایشی است كه برای بازار، دولت، بوروكراسی نوین و شیوه نوین تولید، امری ذاتی به شمار می رود; همان چیزی كه ماكس وبر[۷] از آن به قفس آهنین[۸]تعبیر می كند.

۳ـ استبداد آرام[۹]; نخستین بار توكویل[۱۰]، اندیشمند فرانسوی در كتاب «دموكراسی در آمریكا» استبداد آرام را برای اشاره به دموكراسی موجود در آمریكا به كاربرد. این وضعیت هنگامی رخ می دهد كه شهروندان مصرف كننده به قدری در زندگی خود غرق باشند كه به فكر دخالت در امور سیاسی و مزاحمت آفرینی برای دولت نیافتند. تیلر پس از برشمردن این سه پی آمد مدرنیته می كوشد از هواداران پروپا قرص مدرنیته و مخالفان شدید آن فاصله بگیرد و به انصاف و میانهروی در نقد روی آورد. از دید وی، باید از جنبه های پست و انحراف یافته مدرنیته دور شده و به جنبه های خوب و عالی مدرنیته اولیه و اصیل روی آورد.[۱۱]

یكی از رخدادهای دوران مدرنیته، دین گریزیِ مشهودی بود كه پس از قرون وسطی و در عصر روشنگری و مدرن پیش آمد. از این رو، برخی دینداری را با واپسگرایی برابر دانستند. همچنانكه پیشتر اشاره شد این امر اثر خود را در دیگر كشورها نیز بر جای گذارد و به تبع آن، شیفتگان تمدن مادی غرب، پیشرفت و توسعه را در نفی احكام دین جستجو كردند. مدرنیسم، ویژگی فرهنگی یك دوران تاریخی اروپا است كه پس از رنسانس آغاز شد. بعضی نیز آغاز صنعتی شدن جامعه های اروپایی را نقطه آغازین مدرنیته می دانند. برتری خرد انسانی بر باورهای سنّتی (اسطوره های دینی، اخلاقی، فلسفی و...)، گسترش علم تجربی جدید، پدید آمدن نهادهای نوین اجتماعی، سیاسی و آموزشی، جدایی مذهب از نهادهای سیاسی و گسترش نظامهای مردم سالارانه، نمادهای اصلی این دوران هستند. اندیشه ها و شیوه های نوین، جایگزین اندیشه ها و شیوه های سنتی شده و همه جنبه های فردی و اجتماعی انسان غربی به ویژه جنبه های مربوط به دین، معرفت دینی، هنر و زیبایی او را در برگرفته است. دین گریزی، تزلزل اعتقادی، جایگزینی اندیشه های مادّی به جای باورهای دینی، سستی اندیشه و فلسفه، گسترش مصرف گرایی و شكاف شدید طبقاتی از جمله پی آمدهای منفی این دوران به شمار می آید. در این بخش، برای آشنایی بیشتر خوانندگان با مبحث نوگرایی، به موضوعهای زیر پرداخته می شود:

۱ـ ویژگی های مدرنیسم;

۲ـ پی آمدهای منفی مدرنیسم;

۳ـ رابطه دین گریزی با پیشرفت علمی و صنعتی در غرب;

۴ـ عوامل دینزدایی در دوره نوگرایی.

منصور نصیری

[۱]. The Ethics of Authenticity, Charles Taylor, Harvard

University press Cambridge, Massachusetts and London, England, ۱۹۹۱, p.

[۲]. اسلام و مدرنیسم، علی قائمی، قم، انتشارات ارشاد، ۱۳۵۸، ص ۱۲.

[۳]. همان، ص ۱۳.

[۴]. Charles Taylor

[۵]. excessive indivi dualism

[۶]. instrumental rationalism

[۷]weber

[۸]. iron cage

[۹]. "soft" despotism

[۱۰]. Tocqueville

[۱۱]. برای نقد و بررسیِ دیدگاه تیلر و دفاع او از مدرنیته اصیل و نخستین نك: اخلاق اصالت (نقد و بررسی كتاب اخلاق اصالت نوشته تیلر محمد لگنهاوزن، برگردان: منصور نصیری.

[۱۲]. مقاله «تجدد، سنت و احیاگری»، ابوتراب طالبی، اندیشه حوزه، سال ۶، ش ۱،مرداد و شهریور ۱۳۷۹، صص ۵۹ ـ ۶۵.

[۱۳]. مقاله «تجدد، سنتواحیاگری»، ابوترابطالبی، اندیشه حوزه، سال۶، ش۱، مردادوشهریور ۱۳۷۹، ص۵۹.

[۱۴]. Contemporary topics of Islamic Thought, Muhammad Legenhausen, Tehran, Alhoda, ۲۰۰۰, p. ۸۴.

[۱۵]. Teleolgical

[۱۶]. Instrumental

[۱۷]. «تجدد، سنت و احیاگری»، ص ۶۳.

[۱۸]. «تجدد، سنت و احیاگری»، ص ۶۴.

[۱۹]. همان.

[۲۰]. Subject

[۲۱]. تجدد، سنت و احیاگری، صص ۶۳ـ۶۴.

[۲۲]. لیبرالیسم، ژرژ بوردو، برگردان: عبدالوهاب احمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۸، چ ۱، ص ۱۶.

[۲۳]. excessive_individualism

[۲۴] The Ethics of Authenticity, Charles Taylor, Harvard University press Cambridge, Masschusetts and London, England, ۱۹۹۱. p.

[۲۵]. Ibid.

[۲۶]. تجدد، سنت و احیاگری، ص ۶۴.

[۲۷]. تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، برگردان: نجف دریابندری، تهران، كتاب پرواز، ۱۳۷۳، چ ۶، صص ۸۴۳ـ۸۴۴.

[۲۸]. مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، مرتضی مطهری، قم، انتشارات صدرا، ص ۲۸۵.

[۲۹]. تجدد، سنت و احیاگری، ص ۶۴.

[۳۰]. ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، آنتونی آربلاستر، برگردان: عباس مخبر، تهران، نشر مركز، ۱۳۶۷، چ ۱، صص ۵۴۲ـ۵۴۳.

[۳۱]. تجدد، سنت و احیاگری، ص ۶۵.

[۳۲]. همان.

[۳۳]. The good

[۳۴]. Contemporary Topics of Islamic, p. ۸۵.

[۳۵]. تجدد، سنت و احیاگری، ص ۶۵.

[۳۶].سیری در اندیشه های سیاسی معاصر، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی انتشارات الست، ۱۳۷۰، چ ۱، ص ۲۲.

[۳۷]. درسهای دموكراسی برای همه، حسین بشیریه، تهران، مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر، ۱۳۸۰، چ ۱، صص ۲۱ـ ۲۲.

[۳۸]. همان، ص ۲۲.

[۳۹]. تجدد، سنت و احیاگری، ص ۶۵.

[۴۰]. پی آمدهای مدرنیت; آنتونی گیدنز، برگردان: محسن ثلاثی، ص ۹.

[۴۱]. همان.

[۴۲]- مبانی و تاریخ فلسفه غرب، ص ۱۲۲.

[۴۳]- غربشناسی، ص ۱۰۷.

[۴۴]- همان.

[۴۵]. Renaissance

[۴۶]- غربشناسی، ص ۱۰۷.

[۴۷]- همان.

[۴۸]- دین و نگرش نوین، استیس والتر ترنس، برگردان: احمدرضا جلیلی، تهران، حكمت، ۱۳۷۷، ص ۱۲۱.

[۴۹]. Empiricism

[۵۰] Contemporary Topic of Islamic Thought, Muhammad Legenhausen, Tehran, Alhoda, ۲۰۰۰, p ۸۶.

[۵۱]. Robert_Boyle (۱۶۲۷_۱۶۹۱)

[۵۲]- علم و دین، ایان باربور، برگردان: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۴، چ ۲، ص ۴۵.

[۵۳]- نك: اثبات وجود خدا، جان كلوور مونسما، برگردان: احمد آرام و دیگران، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۵۵، چ ۴.

[۵۴]- مقاله «لیبرالیسم اندیشه ها و تحول»، گروه بررسی مكاتب، فصلنامه اندیشه حوزه، سال دوم، ش ۶، ۱۳۷۱، ص ۳۴.

[۵۵]- همان، برگرفته از: انقلاب كبیر فرانسه، ژل ایزاك آلبرماله، برگردان: رشید قاسمی، ص ۳۴۲.

[۵۶]- برای نمونه نك: انقلاب فرانسه، مهرداد مهرین، بی جا، چاپ میهن، ۱۳۳۵، صص ۱۶ـ۱۹.

[۵۷]- سیر حكمت در اروپا، محمدعلی فروغی، انتشارات زوار، ج ۱، ص ۱۳۲.

[۵۸]- گریز از آزادی، اریكا فروم، برگردان: عزت الله فولادوند، تهران، انتشارات مروارید، ج ۶، ۱۳۷۰، ص ۶۰.

[۵۹]- تاریخ تمدن، ویل دورانت، برگردان: صفدر تقیزاده و ابوطالب صاری، ج ۵ (رنسانس)، ص ۶۰۴.

[۶۰]- فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، برگردان: باقر ساروخانی، ص ۲۷۴.

[۶۱]- نك: دین و لیبرالیسم (باورهای دینی)، منصور نصیری، قم، موسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰.

[۶۲]- مقاله «لیبرالیسم»، سروش عبدالكریم، آیینه اندیشه، ش ۱، ص ۳۶.

[۶۳]- غربشناسی، سید احمد رهنمایی، ص ۱۱۸.

[۶۴]. Tradicinalist.

[۶۵]. Dcgmatist.

[۶۶]. Cbscurantist.

[۶۷]. Christian Modernism, Bernard M.G.Reardon, The Encgclopedia Of Religion Mircea Eliade, Vol. ۱۰,p

[۶۸]- مكتبهای سیاسی، بهاءالدین پازارگاد، انتشارات اقبال، صص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.

[۶۹]- پنج گفتار، سید محمد حسینی بهشتی، قم، انتشارات قیام، صص ۹۴ ـ ۹۵.

[۷۰]- علل گرایش به مادی گری، مرتضی مطهری، صص ۴۰ و ۱۲۵.

[۷۱]- غربشناسی، ص ۱۱۸.

[۷۲]- همان.

[۷۳]- همان، ص ۱۱۹.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.