چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
قربانی شدن بر ساخت روایی
چنانکه در لغت نامه ها آمده است روایت کردن یعنی شرح دادن یا نقل کردن. پس معنای اصلی آن صرفاً گفتن چیزی است که اتفاق افتاده. اما معنای فرعی و ثانوی این واژه ساختن داستان است. به این ترتیب واژه ی narrativizing جعل می شود که به معنای فرعی «روایت کردن»(narrating) است و منظور از آن «ساختن یک داستان» یا یک روایت به معنای دوم آن است. مایکل استنفورد در کتاب «درآمدی برفلسفه ی تاریخ»، برای روشن کردن تمایز میان «روایت کردن» و «روایت ساختن» می گوید که روایت کردن مثل کار یک دوربین خودکار خیالی است. به این شکل که تصور کنیم دوربین فیلم برداری بسیار عظیمی وجود داشته باشد که بی وقفه حرکت کند و رویدادهای اتفاق افتاده در برابر خود را به صورت عینی و بی طرفانه ثبت کند. استنفورد سپس عنوان می دارد که کار یک فیلم ساز این گونه نیست. او با دوربین خود روایت سازی می کند و نادیده گرفتن همین ابهام در معنا و کاربرد روایت باعث می شود تا بخش عمده ای از بحث های مربوط به تاریخ روایی به مشکل برخورد کند. می توانیم بگوییم که هر مورخی روایت می کند، ولی فقط برخی مورخان روایت سازی می کنند، یعنی از آنچه نقل می کنند داستان می سازند. اگر داستان های آنها کاملاً به شکل یک رمان خوب نیست، به این دلیل است که گاهی پایبندی و وفاداری به واقعیت برای آنان اولویت دارد.
در فیلم «سیزده۵۹» خانواده و دوستان سردار سابق، سید جلال برومند، همان کار «روایت ساختن» را برای سید جلال انجام می دهند و در واقع نوعی جعل روایی را بر او حاکم می کنند تا شاید با نوعی «روایت درمانی» او را معالجه کنند و از شوک ناشی از تجربه ی ناگهانی گذر سال ها بیرون بیاورند. این ایده، البته که ایده ی بسیار جالبی است، اما سامان سالور به راحتی و خیلی زود آن را کنار می گذارد. آن هم به دم دستی ترین و غیر منطقی ترین شیوه ی ممکن و به این ترتیب که همه ی کارکنان یک بیمارستان ناگهان به شکلی خلق الساعه غافل می شوند از اینکه بیماری با آن حال زار در حال بیرون رفتن بدون مجوز از بیمارستان است! این اتفاق به همان دلیلی رخ داده که منجر به بد شدن روایت ساختن یک مورخ می شود. سامان سالور ترجیح داده برساخت روایتی جالب توجهی را که در حال سامان دادنش بوده ناگهان قربانی کند تا سپس بتواند خود را وفادار و پایبند به واقعیتی که ظاهراً، خود به آن معتقد است، نشان دهد. به این معنی که برای سالور، مهم تر آن بوده که هر چه زودتر به «روایت کردن» واقعیت برسد و دست از «روایت ساختن» از واقعیت بکشد. بنابراین نیمه ی اول فیلم کاملاً بی فایده باقی می ماند و نیمه ی دوم هم سرشار می شود از یک مشت شعار بی ظرافت که به صریح ترین شکل ممکن می خواهد اهمیت مجموعه ی ارزش هایی را که سیدجلال هنوز به آنها پایبند است جار بزند. ارزش هایی که در مدت نبودن فیزیکی او در این دنیا به چالش کشیده شده و گاه نابود شده اند. اما همین که سالور میان «روایت ساختن» و «روایت کردن» فیلمش گسست ایجاد می کند، موجب می شود که از ارزش و اعتبار و اهمیت چنان پایبندی محکم سید جلال به ارزش های اخلاقی اش نیز به شدت کاسته شود. چراکه اکنون امکان این وجود دارد که بگوییم تمام این ویژگی های مثبت اخلاقی که در سیدجلال باقی مانده اما در همرزمان سابقش نمانده است، تنها ناشی از حذف فیزیکی سید جلال در طول این سال ها و حین کما بوده است. چه بسا اگر سیدجلال هم در طول این سال ها در کما نمی ماند، او هم مانند دیگر هم رزمانش ایمان و اعتقادش کمرنگ می شد، وقتی که در مواجهه با کوران تحولات اجتماعی و تاریخی قرار می گرفت. اگر سالور بخش اول فیلمش، یعنی «برساخت روایی» را که نزدیکان سید جلال برای او می سازند، به خوبی سر و سامان می داد، امکان آن وجود داشت که در حین روابط و مناسباتی که حین این کنش ساختن روایت صورت می گرفت، این ویژگی شخصیتی سید جلال، یعنی پای بندی او به ارزش های اخلاقی گذشته نیز احیا شود، اما در شکل حاضر که همه چیز ناگهان میان زمین و آسمان رها می شود، امکان ساخت و پرداخت هیچ نوع معنایی، از این دست وجود ندارد.
همچنین، قرار گرفتن سید جلال در فضای بسته ای که توسط دوربین های مداربسته، به شکلی منظم نظارت می شوند، می توانست امکان آن را به وجود آورد تا به این مسأله از زاویه ی بحث «مجازات و نظارت سراسربین» که میشل فوکو مطرح می کند نگریسته شود. اینکه چگونه با برساخت روایتی شکل داده شده، سیدجلال ابژه ی نگاهی سراسر بین قرار می گیرد و جامعه ی کنونی، ناخواسته برای او زندانی جهت مجازاتش می سازد. مجازاتی ناخودآگاه و گریزناپذیر، به این خاطر که سال ها در این دنیا حضور فیزیکی نداشته و ناگهان، دوباره حضور یافته است. همان نظارت منظمی که در آن نظارت کننده خود را در موقعیتی قرار می دهد که می تواند شخص مورد نظارت را در همه ی حالات ببیند، در عین اینکه از دید شخص مورد نظارت قابل رؤیت نیست. اما به هرحال، برای سامان سالور، در فیلم «سیزده ۵۹»، رسیدن سریع به آنچه خودش روایت درست از یک واقعیت تاریخی می دانسته، از همه چیز دیگر مهم تر بوده است. بنابراین حاصل یک فیلم مغشوش و از هم گسیخته شده که انگار تنها برای بیان شعارهای زمخت نیمه ی دومش ساخته شده است.
محمد هاشمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست