پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

صحنه های به یادماندنی


صحنه های به یادماندنی

یادداشتی بر اجرای بارتولی از آریاهای گلوک

چچیلیا بارتولی، پس از موفقیت چشمگیر آلبوم ویوالدی، به اجرای آثار گلوک پرداخت. کریستوف ویلیباد گلوک آهنگساز آلمانی- بوهمی نقش تاثیرگذاری در تاریخ موسیقی داشت. او در سن ۱۴ سالگی خانه اش را برای تحصیل موسیقی به مقصد پراگ ترک کرد و در آنجا به نواختن ارگ پرداخت.

مدتی هم در لندن زندگی کرد، در آن زمان شنیدن آثار هندل دید تازه ای به او داد. در سال ۱۷۵۲ مجدداً به وین رفت و در آنجا کنسرت مایستر، ارکستر دربار شد.

گلوک با کالتسا بیجی شاعر، آنجیولینی طراح رقص در سال ۱۷۶۱ باله پانتومیم «دون ژوان» را نوشت. سال بعد از آن اولین «اپرای- اصلاح شده اش» با نام «اورفه» را ساخت. او در سال ۱۷۶۴ کمیک اپرایی به نام (La rencontre imprerue) را هم با کالتسا بیجی نوشت و به موفقیت به دست آمده از «اورفه» تداوم بخشید و سومین اثری که در آن با کالتسابیجی همکاری داشت (Paride el Elena) نام داشت، که موفقیت چندانی کسب نکرد.

گلوک در حقیقت علیه سنت های قدیم اپراهای ایتالیایی مبارزه کرد و هدف او طبیعی تر کردن احساسات دراماتیک اپرا و واقعی جلوه دادن آن بود. و می خواست خواننده روی صحنه بیشتر از احساسات قوی خودش استفاده کند تا مهارت بالایش در خوانندگی.

آلبوم جدیدی که چچیلیا از آثار او اجرا کرده است، بسیارتکان دهنده و تاثیرگذار است. صدای منحصربه فرد و خارق العاده این متسو سوپرانوی بزرگ ایتالیایی کیفیت خاصی به این آثار داده است. با وجود اینکه گلوک یکی از تاثیر گذارترین افراد در تاریخ اپرا بوده است، اما از کل این مجموعه تنها ۶ آریا قبلاً اجرا و ضبط شده بود. آریا بخش هایی برای تک خوان و ارکستر است.

در یک آریا ممکن است عبارت دوستت دارم ده بار به آواز خوانده شود تا بسط و گسترش ایده عشق را در ذهن شنونده تثبیت کند. اغلب هنگام لبریز احساس شخصیت ها در موسیقی، حرکت بر صحنه متوقف می شود. آریا اغلب چند دقیقه طول می کشد و قطعه ای است کامل، با آغاز مشخص، نقطه اوج و پایان. سی دی قبلی چچیلیا از آریاهای ناشناخته ویوالدی، نزدیک به نیم میلیون نسخه فروش کرد و جایزه های معتبری چون اکو کلاسیک ،۲۰۰۰ دیاپازون ۲۰۰۰ و جایزه «بهترین اثر آوازی» گرامی سال ۲۰۰۱ را برد. سفر هیجان انگیز متسوسوپرانوی ایتالیایی برای کشف آریاهای ایتالیایی، تاکنون منجر به کشف شش اپرای فراموش شده گلوک شده است که لیبرتوهای همه آنها را شاعران بزرگ ایتالیایی مانند متاستازیو و پیترو نوشته اند.

از نظر بارتولی آثار گلوک در امتداد مسیر ویوالدی هستند. «من تعجب کردم زمانی که متوجه شدم گلوک چند ماهی را در پراگ گذرانده است. زمانی که ما می دانیم در آنجا اپراهای ویوالدی اجرا می شدند.» چچیلیا بارتولی صحنه های دراماتیک و آریاهایی از اپراهای متفاوتی را بین سال های ۱۷۴۸ تا ۱۷۶۵ اجرا کرد. او گفت: «من معتقدم که قدرت خارق العاده موسیقی گلوک به زودی برای همه روشن خواهد شد.» Ezio در سال ،۱۷۵۰ زمانی که باخ درگذشت، برای اولین بار اجرا شد.

اگر به رسیتاتیفی (بخشی از اپرا که خواننده بدون بازی آن را نقالی می کند) که ما ضبط کردیم، گوش کنید به سرعت خواهید فهمید که چیز جدیدی در حال شکل گرفتن است. زبان جدیدی که دیگر ربطی به سبک باروک ندارد و دری برای ورود به کلاسیسم است.

گروه آنسامبل «آکادمی فور آلت موزیک برلین» در این مجموعه با چچیلیا همراهی می کند. یک بار دیگر بارتولی شنوندگان را به شریک شدن در کشفیاتش دعوت کرد. آلبوم ویوالدی توجه جهانی را به اپراهای او جذب کرد. و من معتقدم که اجرای آثار گلوک هم همین نقش را خواهد داشت. در اینجا توجه شما را به گفت وگوی چچیلیا بارتولی با کلادیو اوسله درباره گلوک و آثار او جلب می کنیم:

▪ چچیلیا به یاد می آوری که بعد از کارکردن روی آثار ویوالدی ایده اجرای آثار گلوک به طور طبیعی در ذهنت نقش بست؟

ـ بله، در حقیقت من تعجب کردم زمانی که فهمیدم گلوک چند ماهی را در پراک گذرانده است. زمانی که آثار ویوالدی در آنجا اجرا می شدند.

▪ امروز بیشتر گلوک را به عنوان خالق اپرای «اورفه» و اپراهای اصلاح شده اش می شناسیم. اما در حقیقت گلوک یک فرد انقلابی بود و برای رسیدن به اهدافش تلاش زیادی کرد. برای اثبات این موضوع فقط کافی است به واکنش شنوندگان در وین هنگام اجرای اپرای la semiramide یا در نپال به اپرای la clemenzali Tito فکر کنیم.

ـ درست است. البته فقط همان دو اپرا نبود. به نظر من با شنیدن آثار او احساس می کنیم که اتفاق جدیدی افتاده است و من آن را دری به سوی کلاسیسیسم می دانم.

▪ بعضی از آهنگسازان سبک و زبان جدیدی ساختند. دیگران از لغات آن زبان برای بیان احساساتشان و رسیدن به اهداف جدید استفاده کرده اند. هایدن و گلوک در گروه اولند و موتزارت احتمالاً در گروه دوم.

ـ موتسارت مطمئناً از زبانی که هایدن و گلوک به وجود آورده اند، در زمینه های مختلف استفاده کرده است.

▪ بعضی از قطعات آوازی گلوک از لحاظ تکنیکی بسیار سختند: Semai Senti نمونه خوبی از آنها است.

ـ سختی ای که شما به آن اشاره کردید به خاطر meravig lia (خلق سرگرمی) دوره باروک نبوده است، بلکه آهنگساز در این اثر می خواست، راهی برای بیان بهتر احساسات شخصی پیدا کند. در کولو راتور (پاساژی سریع و پرتحرک و دارای لرزندگی در اصوات که اجرای آن مهارت زیادی را طلب می کند) آریایی مانند Quel chiaro rio موسیقی در تقابل با شعر است. اما در آریای دیگری، زمانی که متن متاستازیو تراژدی می شود، حالت موسیقی گلوک هم تغییر می کند. موسیقی آن با شیوه خاص خودش، قدرت تک تک کلمات شعر را تقویت می کند.

▪ می توانیم بگوییم که شعر متاستازیو توانایی به تصویر درآوردن روح آدمی را دارد و موسیقی گلوک در این کار به آن کمک می کند.

ـ علاوه بر این فکر می کنم شخصیت هایی را که متاستازیو خلق کرده است، می توانند به زندگی مدرن انتقال داده شوند. اگر به چیزی که برای فولویا (در Ezio) اتفاق افتاد دقت کنیم، تصمیم او برای قربانی کردن خودش در راه عشق و خانواده اش خیلی تعجب برانگیز نبود.

▪ خیلی جالب است که گلوک همین موسیقی را در جای دیگری هم به کار برده است. برای برنیس و ایفیگنیه، در لحظه ای که واقعاً درمانده بودند.

ـ بله این صحنه بسیار به یادماندنی است. شنوندگان واقعاً احساس برنیس را درک کردند. قدرت موسیقی گلوک آنها را بسیار شگفت زده کرد.

هستی نقره چی