یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

متفقین شاه را عوض كردند


متفقین شاه را عوض كردند

گزارش سال ۱۳۲۰

این سال یكی از سال های پرآشوب و سرنوشت ساز برای ایرانیان بود. جنگ جهانی دوم در اوج گستردگی خود بود و كمتر كشوری در این كره خاكی از این جنگ و تبعات آن در امان بود.

آلمان نازی به یوگسلاوی و یونان حمله كرد و نیروهای مجارستان نیز به سوی یوگسلاوی یورش بردند. در گرماگرم این رویدادهای خونین، در اتحاد جماهیر شوروی، ژوزف استالین ریاست شورای كمیسرهای شوروی را بر عهده گرفت تا نقش تاریخی خود را هم در جنگ و هم در سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی، رقم دیگری زند. در عراق هم رشید عالی گیلانی از نخست وزیران پیشین عراق كودتا كرد و قدرت را به دست گرفت.

امیرعبدالله نایب السلطنه عراق به سفارت آمریكا در بغداد پناه برد و نیروهای انگلیسی به پشتیبانی از او، وارد بصره شدند. این كودتای نظامی نیز بی رابطه با جنگ جهانی دوم نبود. رشید عالی گیلانی هوادار و همكار آلمانی ها بود و امیرعبدالله نایب السلطنه هوادار انگلیس! موضوع آنچنان دارای اهمیت بود كه وینستون چرچیل نخست وزیر و فرمانده جنگی انگلستان فوراً دستور داد تا از هندوستان یك لشكر انگلیسی به بصره اعزام شود. همین كودتا در ضمن بهانه ای برای لشكركشی انگلیسی ها به منطقه بود كه از سیاست خارجی رضاشاه نیز به سختی رنجیده بودند. در همان روزی كه رشید عالی گیلانی و وزیران او وارد ایران شدند - ۹ خرداد- سپاهیان انگلیسی نیز وارد بغداد شدند و بدین ترتیب اردوگاه نظامی متفقین در منطقه تشكیل شد. نیروهای انگلیسی بی درنگ به سوریه و لبنان نیز حمله بردند و آلمانی ها را از منطقه پاك سازی كردند، حالا نوبت به ایران رسیده بود كه هنوز شاه آن از آلمانی ها پشتیبانی می كرد.

در تیرماه داغ این سال آلمان نازی ناگهان به اتحاد جماهیر شوروی حمله برد و فصل نوینی را در تاریخ جنگ جهانی دوم گشود. چرچیل نخست وزیر انگلستان كه رهبری جنگ متفقین را نیز بر عهده داشت، بی درنگ واكنش نشان داد و حمله هیتلر به شوروی را مقدمه پیشروی به سوی انگلستان دانست و گفت: هیتلر امیدوار است پیش از آنكه آمریكا در جنگ مداخله كند انگلستان را از پای درآورد. بنابراین خطر شوروی، خطر ما و آمریكا است! با حمله آلمان به شوروی، محمد ساعد سفیركبیر ایران در شوروی طی یادداشتی بی طرفی كامل ایران را به اطلاع وزارت امور خارجه آن كشور رساند.

از آن سو آندره اسمیر نوف سفیر تازه شوروی نیز به تهران آمد و با علی منصور نخست وزیر دیدار و گفت وگو كرد. وی از دولت ایران به خاطر بی طرفی سپاسگزاری كرد و خواهان همكاری در امور اقتصادی و بازرگانی و نیز تسهیلات ترانزیتی بین دو كشور شد. در این میان روزنامه ها و نشریات اروپایی جنجال مطبوعاتی بزرگی علیه رضا شاه و سیاست هوادارانه او از آلمان ها به راه انداختند و رادیو بی بی سی هر شب ضمن اخبار و تحلیل های خود به رضاشاه انتقادهای تندی می كرد. هنگامی كه چرچیل و روزولت در اقیانوس اطلس دیدار و گفت وگو كرده و منشور تاریخی آتلانتیك را امضا كردند، جنگ وارد مرحله تازه ای شد.

اكنون آمریكا نیز به طور رسمی وارد جنگ شده، موازنه قدرت را به سود جبهه متفقین به هم زد. در ۲۸ تیرماه دولت های شوروی و انگلستان به طور رسمی از ایران خواستند تا نسبت به اخراج آلمانی ها از ایران اقدام كند. خبرگزاری فرانسه گفت ستون پنجم آلمانی ها در ایران و افغانستان تشكیل شده و نزدیك است كه به جمهوری های قفقاز و هندوستان حمله كنند. بخشی از نیروهای لشكر نهم هندوستان نیز كه زیر فرمان انگلستان بودند برای تجاوز به خاك ایران، وارد بصره شدند. شاه و دولت دست نشانده اش، اكنون از همه سو محاصره شده بودند و گاه آن رسیده بود كه تاوان سیاست های نادرست خود را چه به لحاظ داخلی و چه از نظر خارجی پس بدهند. آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلستان طی نطقی گفت: گروه زیادی از كارشناسان آلمانی در ایران هستند كه خطر بزرگی برای انگلستان خواهند بود.رضاشاه و دولتش اما نسبت به همه این رویدادهای پرمخاطره بی اعتنا بودند.

پاسخ آنان به یادداشت دولتین شوروی و انگلستان این بود: رفتار همه اتباع بیگانه در ایران تحت مراقبت كامل است! در ۲۵ مردادماه دولتین انگلستان و شوروی مجدداً از دولت ایران خواستند تا هر چه زودتر آلمانی های مقیم ایران را از كشور خارج كند. رادیو لندن نیز اعلام كرد ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ نفر آلمانی در ایران هستند كه امنیت همسایگان را به هم می زنند. رادیو لندن همچنین اعلام كرد كه در اوضاع فعلی، ایران مركز عمده جنگ در آسیا است! انگلیسی ها خاطرات ناخوشایندی از فعالیت های جاسوسی آلمان ها در جنگ جهانی اول، در ایران داشتند. آنان نیك می دانستند با آن سوء پیشینه استعماری كه سالیان دراز در ذهن و اندیشه ایرانی از خود به جا گذاشته بودند، راه نفوذ آلمانی ها در میان ایرانیان همانند جنگ جهانی اول، همچنان باز است. همان گونه كه خواهیم دید پس از ورود نیروهای متفقین به ایران، طیف گسترده ای از ایرانیان، از آیت الله كاشانی - روحانی برجسته شیعی - گرفته تا احمد شاملو- شاعر نام آور ایرانی- به جرم هواداری از آلمانی ها و دشمنی با متفقین، بازداشت و زندانی شدند.

سرانجام در ۳۱ مردادماه رضا شاه نوشداروی پس از مرگ سهراب را به كار برد و دستور داد كلیه اتباع آلمانی كه به وجودشان نیازی نیست، خاك ایران را ترك كنند. اما دیگر كار از كار گذشته بود و سپیده دم سوم شهریور ماه، نیروهای ارتش سرخ شوروی از شمال و شرق و نیروهای ارتش انگلستان از جنوب، سرزمین بلاخیز ایران را از زمین و هوا و دریا مورد تجاوز قرار دادند. شهرهای بی دفاع ایران بمباران هوایی شد و پادگان های نظامی در همان ساعات اولیه حمله، متلاشی شدند. فرماندهان نظامی رضا شاه كه در سركوب های داخلی، شیر میدان رزم بودند، از برابر دشمن گریختند و هر یك به سوراخی خزیدند. در این میان بایستی رفتار دلیرانه دریا دار بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران را برای ثبت در تاریخ ارج بنهیم. وی به همراه ناخدا نقدی رئیس ستاد نیرو و گروهی از افسران و درجه داران نیروی دریایی در برابر دشمن متجاوز تا آخرین نفس ایستادگی كردند و در راه استقلال میهن به شهادت رسیدند. علی منصور نخست وزیر به حضور شاه رفت و استعفا داد.

شاه به مجید آهی وزیر دادگستری پیشنهاد ریاست هیات دولت را داد كه وی نپذیرفت. شاه خودكامه اكنون پس از ۱۶ سال حكومت مطلقه و هزینه كردن بخش بزرگی از بودجه كشور برای ساختن ارتشی نوین، در برابر دشمن تنها مانده بود. چه چاره ای داشت كه دست به دامان سیاستمدار كهنه كاری همچون محمدعلی فروغی كه آن گونه با خفت و خواری وی را از كار بركنار و خانه نشین كرده بود، برود؟ فروغی پیر و بیمار و خانه نشین بود، پس رضاشاه خود به دیدار فروغی رفت و خواهش كرد تا در این موقعیت حساس، پست نخست وزیری را بپذیرد. فروغی پذیرفت و بی درنگ با سر ریدرز بولارد سفیر انگلستان در تهران و اسمیرنوف سفیر شوروی دیدار و برای ترك مخاصمه گفت وگوهایی انجام داد. در این گفت وگوها به فروغی پیشنهاد جمهوری شدن ایران و یا خلع خاندان پهلوی از سلطنت و برگشت دادن آن به خاندان قاجاریه داده شد كه هیچ یك به نتیجه نرسید. فروغی نمایندگان سیاسی دول متفقین را قانع كرد كه بهتر است رضاشاه استعفا كند و محمدرضا پهلوی ولیعهد، جانشین وی شود. فروغی معتقد بود كه در آن شرایط حساس و خطرناك، جمهوری شدن ایران به مصلحت نیست.

حسن مرسل وند


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.