چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سینمای اکشن گلوله, آدرنالین
شوق و اشتیاق برای دیدن قهرمانان اکشن و صحنههای پرسر و صدای آنان را باید در همان روزهای ابتدایی تولد سینما جستوجو کرد؛ وقتی مردم برای دیدن «سرقت بزرگ قطار» (ادوین اس. پورتر، ۱۹۰۳) هجوم بردند، مشخص شد که دلشان میخواهد خود را با نوعی از ترس و هیجان آمیخته به لذت پیوند دهند.
این سنت بعدها ادامه پیدا کرد و چنان با روح مردم آمیخته شد که در هر دوره شاهد ظهور قهرمانان مختلف بودیم که یکتنه به جنگ تباهی و پلیدی میرفتند و هر بار نیز سربلند از کارزار بهدر میآمدند؛ هرچند دورهی این گونه قهرمانان به سر رسیده و مضامین کهنه و نخنمای فیلمها بیشتر به فانتزیهای کودکانه شباهت دارند تا آثاری جدی اما روزگاری ماهیچههای قلمبه، فیگورهای خاص، دست به هفتتیر شدنهای سریع و تکیهکلامهای پیشپاافتاده با معجونی از دود و انفجار و گلوله به مردم آدرنالین تزریق میکرد و آنان را با رؤیای قهرمانانشان به خواب میبرد.
شمایلهایی مثل «سیلوستر استالونه»، «آرنولد شوارتزینگر»، «ژان کلود ون دام»، «کورت راسل»، «مل گیبسون» و «هریسون فورد» اسطورههایی ساختند که بوی خون و گلوله میدادند و هر کدام میلیونها دلار به جیب تهیهکنندگان سرازیر کردند و بازار ساخت فیلمهای دنبالهدار با حضور آنان همواره داغ بود. در هر دورهیی قهرمان اکشن - بهویژه از نوع هالیوودی - بازتابی بود از حال و هوای دورهی خود در آمریکا و بهطور گستردهتری جو سیاسی و فرهنگی دنیا و با توجه به این تحولات مدام در حال نقش عوض کردن بود. آمریکاییها اصولاً مردمی هستند که علاقهی زیادی به قهرمانان خیالی خود دارند، قهرمانانی که جهان را زیر سلطهی خود دارند و چهرهی مخدوش و شکستهای دنیای واقعیت را تطهیر میکنند.
دههی ۵۰ «جان وین» را داشت که نمایانگر اعتماد به نفس آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بود. دههی ۶۰ «استیو مککویین» را که در ظاهر خونسرد و ازخودراضی بود، اما در اصل طغیانگر بود و عاصی و سعی داشت مدام تعارض درونش را با محیط بیرون به نمایش بگذارد.
در دههی ۷۰، پوچگرایی خشن «کلینت ایستوود» حاکم بود؛ ضدقهرمان آوارهیی که هویت و مقصد مشخصی نداشت و برای اینکه چشمش را بر فجایع جهانی ببندد، لبهی کلاهش را روی صورتش میکشید! در دههی ۸۰ ملتی که روح و جانش به خاطر جنگ و شکست مفتضحانه و فاجعهوار ویتنام لطمه دیده بود با ارتش یکتنهی استالونه یا شوارتزینگر خودش را آرام کرده و زخمهایش را مرهم میبخشید.
در دههی ۹۰ «بروس ویلیس» و «کیانو ریوز» را داشتیم، مردانی معمولیتر و شکنندهتر که با تروریستهایی مبارزه میکردند که حرص و آزشان بر ایدئولوژیشان پرده انداخته بود و حال «مت دیمن» را داریم، قهرمانی مشکلدار، جدی و دچار عذاب وجدان؛ آینهی همهی ترسها و وحشتهای دنیا، در جستوجوی هویت از دست رفتهی مردم عاصی بعد از ۱۱ سپتامبر. قهرمانانی مثل «ویل اسمیت»، «وین دیزل» و «بن افلک» هم هستند که سعی در به چالش کشیدن چهرهی جنگطلب و مخدوش آمریکای دههی اول قرن بیست و یکم دارند تا آن را موجه جلوه داده و خود را ناجی جهان بدانند!
بیشک سینمای اکشن جزو پولسازترین گونههای سینمایی است و شاید علت اصلی دونمایه بودن آن نیز همین است. اصولاً سینمایی که وابستگی شدیدی به گیشه داشته باشد نمیتواند خیلی پرمغز از آب دربیاید، اما به هر ترتیب هستند فیلمهایی که ظاهراً در قالب اکشن ساخته شدهاند ولی در لایههای زیرین خود بسیار قوی و پرمایهاند هرچند تعداد آنها بسیار اندک است. در ادامه نگاهی به آثار مشهور این گونه میاندازیم که اغلب هم دنبالههای زیادی دارند.
● جانسخت
پروژهی «جوئل سیلور» که بیست سال است هنوز برای خود مشتری دارد. ۴ قسمت پر از خون و خونریزی و انفجار؛ قسمت اول آن موفقیت غافلگیرکنندهیی داشت و موجب شد شخصیت «مک کلین» خود را در اذهان حفظ کند، قسمت دوم به کارگردانی «رنی هارلین» فروش بیشتری کرد، قسمت سوم بازی درخشان «ساموئل ال. جکسون» را به همراه داشت اما با تأخیر ۱۲ ساله و قسمت چهارم که ساخته شد چندان چنگی به دل نمیزد و آنقدر از واقعیت دور شده بود که بیشتر به فیلمهای فانتزی شباهت داشت تا اکشن!
● ترمیناتور
شاهکار «جیمز کامرون»، بهویژه قسمت دوم. «ترمیناتور»، «آرنولد شوارتزینگر» را یکشبه به شمایلی بزرگ بدل کرد؛ بحث ماشینیسم و دنیای مدرن و پر از جلوههای ویژهی خلاقانه و طراحیهای درخشان، فیلمی که فروشی حیرتآور در گیشه داشت. سالها بعد آرنولد در قسمت سوم آن هم بازی کرد؛ هرچند بهتر بود این کار را نمیکرد، چون واقعاً افتضاحی بیش نبود. صحبت از قسمت چهارم آن در کار است، اگر فرماندار کالیفرنیا سیاستبازی را کنار بگذارد!
● ماتریکس
اگر جنبههای عرفانی - فلسفی سهگانهی «برادران واچوفسکی» را کنار بگذاریم، یکی از درخشانترین اکشنهای مدرن را به مخاطب عرضه کردند. «ماتریکس ۱» در زمان خود انقلابی به پا کرد که در پیاش بسیاری از تکنیکهای آن بعدها به فیلمهای دیگر راه پیدا کرد و «نیو» و «ترینیتی» به قهرمانان اسطورهیی بدل شدند. سهگانهی ماتریکس گیشهها را به آتش کشید و از گلولهها، دنیای جدیدی را به معرض نمایش گذاشت.
● سرعت
سال ۱۹۹۴ شاهد یکی از نفسگیرترین فیلمهای اکشن - حادثهیی دههی ۹۰ بود. «ساندرا بولاک» با این فیلم بود که یکشبه ستاره شد. زوج او «کیانو ریوز» هم با این فیلم به خود جلایی داد. «جان دوبونت» که سالها به فیلمبرداری مشغول بود، توانست با تکنیک ناب خود در این اثر به اصطلاح ضدتروریستی نفسها را در سینه حبس کند. هرچند سالها بعد فیلم قسمت دومی را هم به خود دید، اما به حدی قسمت دوم آن افتضاح بود که پروژهی «سرعت» را به زبالهدانی فرستاد و سازندگانش را از شر ساختن قسمتهای بعدیاش خلاص کرد.
● اسلحهی مرگبار
زوج «دنی گلاور» و «مل گیبسون» مجموعهی موفق «اسلحهی مرگبار» را سالها تداوم بخشیدند؛ دو کارآگاه لجوج و یکدنده در یک مجموعه اتفاقات پلیسی ... کمدی تلخ فیلم بود که به موفقیت آن بسیار کمک کرد. اسلحهی مرگبار تا قسمت چهارم پیش رفت هرچند مانند بسیاری از فیلمهای دنبالهدار، قسمتهای سوم و چهارم آن چندان جذاب نبودند. به هر حال مجموعهی پرفروش و موفقی بود.
● رمبو
شاید جزو پوشالیترین شخصیتهای سینمای اکشن، شخصیت «جان رمبو» باشد؛ برعکس قسمت اول که پرداختی قابل قبول در سرخوردگیهای یک سرباز جنگ ویتنام را در بازگشت به خانه داشت، بقیهی قسمتهایش تنها ابزار تبلیغاتی برای به تصویر کشیدن قدرت و شکوه پوشالی آمریکا به عنوان ناجی جهان بود. سال گذشته قسمت چهارم آن هم ساخته شد که افتضاحتر از دو قسمت قبلی بود و عملاً نشانگر تلاش مذبوحانهی «سیلوستر استالونه» در نبش قبر یک قهرمان خیالی مرده است.
● راکی
بوکسور مغرور و منزوی که در قسمت اول غوغایی به پا کرد و اعتباری برای استالونه و اسکاری برای «جان آویلدسن» کارگردان فیلم به ارمغان آورد، اما قسمتهای بعدی آن تنها نمایش خشونت و خالی از هر گونه داستان منسجم و لایههای زیرین بود. بعد از سالها قسمت ششم آن را استالونه خود ساخت که افتضاحی بدتر از «رمبوی ۴» بود. قطعاً خوردن ضربههای زیاد، به مغز استالونه آسیب رسانده که فکر میکند هنوز گیشه به «راکی» محتاج است.
● جنگ ستارگان
یک اکشن - فضایی فوقالعاده؛ دنیایی پیچیده ساختهی ذهن نابغهیی به نام «جورج لوکاس»، ۶ قسمت، که آخرینش سال ۲۰۰۵ روی پرده رفت. اگر مشتاق دیدن کلی زد و خورد فضایی، موجودات عجیب و غریب و داستانهایی با زمینهی سیاه هستید، «جنگ ستارگان» مجموعهیی است که بازیگران بزرگی هم در آن بازی کردهاند؛ «هریسون فورد»، «سر الک گینس» و ... فروش میلیاردی آن به اندازهی خود امپراتوری ستارگان برای لوکاس سود به همراه آورد.
● جیمز باند؛ مأمور ۰۰۷
این شخصیت را میتوان نماد واقعی یک قهرمان اکشن برای آمریکا تلقی کرد. او دقیقاً تصویر زمانهی خود بود، در دوران جنگ سرد متولد شد و برای آمریکاییهای سرخورده از بحرانهای دهههای ۶۰ و ۷۰ مرهم دردی شد، پس از پایان جنگ سرد هم سر از کرهی شمالی و قزاقستان درآورد؛ ۲۱ قسمت و ۶ بازیگر، میلیونها دلار درآمد ... بعید است به این سادگی این قهرمان به دست فراموشی سپرده شود، چون هنوز هم گیشه را قلقلک میدهد. هرچند آخرین قسمتش سعی کرد چهرهیی انسانیتر به «مأمور ۰۰۷» ببخشد اما کشدار و کسلکننده شد، ولی در خبرها آمده که قسمت بیست و دوم آن هم آمادهی اکران است ...
● دزدان دریایی کاراییب
۳/۲ میلیارد دلار درآمد از سهگانهی به سبک دزدان دریایی. در واقع سر و کلهی نوع جدیدی از گونهی اکشن پیدا شد؛ یک اکشن مفرح و مردمپسند که چهرهیی متفاوت از «جانی دپ» به تصویر کشید. مردم دیگر حوصلهی راکی و رمبو را ندارند و ترجیح میدهند تخیل و فانتزی را با اکشن همراه ببینند. به ویژه با نوع طنز تلخی که در فیلم موج میزند، فیلم به نوعی افسانهی مدرن بدل گشته است. شاید روزی قسمت چهارم هم داشته باشد، کسی چه میداند، کاپیتان «جک اسپارو» بدجوری پولساز است ...
● ایندیانا جونز
«هریسون فورد»، «استیون اسپیلبرگ» و «جورج لوکاس» سهگانهی موفقی ساختند که هر سهی آنها جزو پرفروشترینهای تاریخ سینماست؛ داستان باستانشناس کنجکاوی که دست به خطر میزند و ماجراهای فراوانی میآفریند. «ایندیانا جونز» جزو شمایلهای ماندگار سینمای اکشن است که رابطهی عمیقی بهویژه با طیف مخاطب نوجوان برقرار کرده است. قسمت چهارم آن هم پس از ۲۴ سال ساخته و اکران شد، هرچند به هیچ وجه طراوت و شادابی قسمتهای قبلی را نداشت و معلوم است که هریسون فورد دیگر چیز زیادی برای عرضه کردن ندارد.
● هویت بورن
سه قسمت پرالتهاب و نفسگیر که «مت دیمن» را به یکی از قهرمانان اکشن ابتدای هزارهی سوم بدل کرد، با توسل به جلوههای ویژه، فیلمنامهی درخشان و بازیهای خوب، سردرگمی، وحشت و نوعی اختلال روانی به سبک آمریکایی را به معرض نمایش گذارد. «هویت بورن» از آن دسته اکشنهایی است که بیننده را درگیر مسایل دنیای معاصر میکند و او را با چالشهای جدیدی آشنا میسازد؛ نوعی فوبیای معاصر که ما را از آن خلاصی نیست
امیرحسین بابایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست