دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

اصالت گیشه


اصالت گیشه

آسیب شناسی فرهنگ جاری در مناسبات تولیدی سینما

هرگاه جامعه دچار روزمرگی شود و افراد آرام آرام به فرد‌گرایی روی بیاورند دیگرمشورت وهمراهی فکری نمی تواند نقش بسزایی را ایفا کند و دسته‌ها و گروه‌ها فقط ازخود ظاهری را به جای می گذارند وهمین جامعه اگر دچار بحران و آفت زدگی شود نقش خود را فرد به فرد ایفا می کند وهمان روزمرگی،دغدغه ونگرانی انسانی را ازتک تک افراد گرفته وحالاهیچ ایدئولوژی وعقیده ای برای مقابله با آفت‌ها درجامعه وجود ندارد، پس با سرعتی زیاد دچار انحطاط و فرسودگی می شود. پس باید دید تکلیف چیست و با چه ابزاری می توان هم اجتماع را نجات داد و هم مقابل بحران قرار گرفت،در جوامع مترقی و صاحب فکر و اندیشه با ایجاد شرایط فرهنگی وهنری می توان با این معضل مقابله کرد ولی در کشوری که افرادش تمام نگرانیشان کسب درآمد وامرار معاش است باید با حمایت قاطع و کامل از هنر و فرهنگ و با ایجاد بستری مناسب برای هنرمندان جهت ابراز افکار و رفتار خود و در راستای ایجاد انگیزه و هدف درمیان افراد جامعه به وسیله کتاب،موسیقی،تئاتر و سینما آرام آرام جامعه در مسیری قرار می گیرد تا بتواند با داشتن آرمان و اعتقاد هم به شکل گروهی و هم به تنهایی بدون هیچ لغزشی در هر شرایط بحرانی به مسیر خود ادامه دهد و در اینجاست که می توان با اطمینان کامل عنوان کرد هنر یعنی معجزه. البته اعجاز با جادوگری کاملاً متفاوت است و در طول تاریخ هر کس که اعجازی با خود داشته نشان از خلاقیت،دانایی،هوش و خلوص نیت او بوده است چرا که جادوگری فن است ولی اعجاز اعتقاد است و با تزکیه روح به دست می آید.

هنر واقعی هنر متعهد است و اصولاً تعهد با حقیقت همراه است نه با تزویر و دروغ چرا که از عهد و پیمان میآید و هنر اصیل و ناب هنری است که سفارشی،تقلید،تزویر،تردید،تکفیر و تفسیر ندارد بلکه ایمان، فهم، شعور، دغدغه،ذوق،اندیشه،اعتماد، اخلاص، انتظار، آزادی، آگاهی و زیبایی را نشان می دهد و اگر هنرمند بتواند در آثار خود ویژگیهایی را که مرتبط با هنر می باشد را جای دهد رسالتش را انجام داده و توانسته است افراد یک جامعه را با وظیفه اصلیشان که انسان بودن است آشنا کند و این تعریف جامع و کامل امام(ره) را که هنر دمیدن روح تعهد در کالبد انسانهاست را تثبیت نماید.پس تکلیف هنرمند مشخص است راهی جز رسیدن به تعالی برای خود و اثرش ندارد در واقع این متعالی شدن با محبوس شدن کاملاً متضاد است و با آزادی نگاه و اندیشه قابل اجرا می باشد البته برای کسانی که ظرفیت آزادی را دارند و هم ظرفیت جامعه برایشان معلوم است پس کار را باید به کاردان سپرد.حالا باید دید کاردان کیست؟ آیا افرادی که فقط نگاه مالکانه و سرمایه داری ومافیایی به فرهنگ و هنر دارند نامشان کاربلد است؟آیا کسانی که درقبال جامعه،مردم،فرهنگ و انسانیت هیچ تعهدی در خود احساس نمی کنند و فقط نگاهی انحصارطلبانه و سودجویانه دارند می توانند روح تعهد را در کالبد انسانها بدمند؟

وقتی سینما و تلویزیون نگاهی انحصاری آن هم با تفکری ازجنس بازار و کسب و کار پیدا می کند قطعاً وحدت و انسجام خود را از دست می‌دهد چرا که کار هنر نشان دادن اصالت نوع بشر است ولی به دست افرادی می افتد که نه اصالت برایشان اهمیت دارد و نه بشر! چرا که فاقد هر گونه جهان بینی می باشند و انحصار افراد آن هم از نگاه قدرت و ثروت برایشان اهمیت ویژه‌ای دارد. سینمایی که امام وحتی رهبری بارها روی آن تاکید کرده اند ابزاری می شود برای ابتذال گرایان سودجو که فقط نگاهشان شخصی و تملکی است و در رویای فرش قرمز و دعوت افراد بی هویت برای تماشای فیلم‌هایشان و تشویق‌های بی اساس آنها که حامی نو کیسه‌های تازه به دوران رسیده اند.

همانطور که قابیل تلاش دارد یک قطعه از زمین خدا را محصور کند و به وسیله آن دیگران را زیر استعمار و بردگی بکشد افرادی که هیچ گونه ذوق و سلیقه هنری ندارند و فقط برای تبلیغ خود و بزرگنمایی به وسیله پول‌هایی که نه مال خودشان بلکه بر گرفته از زد و بندهایی که در مشاغل دیگر است با نگاهی قابیلانه و از سر توهمی خیال پردازانه وارد سینما شده اند.این افراد در بدو ورود با کسانی وارد مذاکره می‌شوند که نگاهی‌هابیل گونه دارند و تفکرشان همراه با دغدغه،فرهنگ،شعور،ذوق و انسانیت است تمام وجودشان هنر و فرهنگ و به خصوص سینما است و به خاطر همین عشق است که همانند‌هابیل در مقابل قابیل قرار می‌گیرند اینان نگاهشان آرمان گونه است و قصد دارند قربانیشان فاخر باشد و حتی حاضرند خودشان یا عزیزشان را در این راه قربانی کنند.

هابیل که سرمایه اش گوسفندانش بود نگاهش بر زمین مالکانه نبود و زمین برای نگاهش کم بود و همه چیز را از آن مالک واقعی می دانست چرا که او خالق است و هر که کارش خلق کردن باشد بالاتر است و باید بر صدر نشیند حالا چه شده است که انسانهای صاحب اندیشه و خلاق که با نگاهی فاخر به دنبال خلق آثاری در خور انسانیت می باشند باید نقش رعیت و کار پذیر را ایفا کنند و عده ای اندک و متوهم از سرمایه،در نقش ارباب ظاهر شوند و خودشان را کارفرما بدانند.۳۲ سال از انقلاب می گذرد که معمارش خودش را خدمتگزار رعیت و مردم می دانست و حالا افرادی که حتی یک کتاب از امام نخوانده‌اند و فقط برای حفظ ظاهرعکس ایشان را در دفاترشان زده اند خودشان را مالک و کار فرما می‌دانند آن هم بر افرادی که خالقند و دغدغه و شعور درونشان موج می‌زند.

باید گفت که فرهنگ قابل اختراع نمی باشد و صنعت نیست و از اجتماع بر می‌خیزد و جامعه ای صاحبان اصلی فرهنگش یا خانه نشین باشند و یا درکشورهای دیگرمشغول تدریس، تکلیف مشخص است به ناکجا آبادی خواهد رفت که دیگرهیچ راه نجاتی باقی نمی ماند. فرهنگ در واژه معنی ادب و اخلاق را می‌دهد و اکنون مدعیانی پیدا کرده که ادب و اخلاق را در واژه حفظ کرده اند و با شعار کار فرهنگی نقابی بر چهره خود زده و سپری محکم درست کرده اند.ای کاش نقاب بر چهره نداشتند تا می‌توانستیم لقمان وار رفتار کنیم. ما هم اکنون توسط قابیلیان فرهنگ به گروگان گرفته شده ایم و راه نجاتمان را باید در این جمله از امام(ره) بیابیم که هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی،اقتصادی، سیاسی و نظامی است.هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن شرافت،عدالت،انصاف و تجسم تلخ کامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی،فرهنگ عدالت و صفا لذت می‌برند.

نویسنده : رضا سخایی

دستیارکارگردان سینما