جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از فدائیان تا مؤتلفه


از فدائیان تا مؤتلفه

زمانی که نیروهای مذهبی ضرورت انسجام و سازمان دهی را برای همراهی و مبارزه در کنار رهبر و مرجع زمانۀ خود, یعنی امام خمینی ره , احساس کردند و قرار شد به پیشنهاد ایشان برای تشکیل ائتلافی سیاسی مذهبی عمل کنند, دو میراث بزرگ را پشتوانۀ کار خود قرار دادند یکی راه و روش مبارزاتی و تشکیلاتی فدائیان اسلام, که هنوز یاد رشادت و شهادت آنها از خاطرها پاک نشده و دیگری بهره بردن از دستگاه اقتداریافته و سازمان یافتۀ روحانیت که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ره آن را ایجاد کرده بود

زمانی که نیروهای مذهبی ضرورت انسجام و سازمان‌دهی را برای همراهی و مبارزه در کنار رهبر و مرجع زمانۀ خود، یعنی امام‌خمینی(ره)، احساس کردند و قرار شد به پیشنهاد ایشان برای تشکیل ائتلافی سیاسی مذهبی عمل کنند، دو میراث بزرگ را پشتوانۀ کار خود قرار دادند؛ یکی راه و روش مبارزاتی و تشکیلاتی فدائیان اسلام، که هنوز یاد رشادت و شهادت آنها از خاطرها پاک نشده و دیگری بهره بردن از دستگاه اقتداریافته و سازمان‌یافتۀ روحانیت که مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) آن را ایجاد کرده بود. نهاد روحانیت در زمان ایشان توانسته بود مجتهدان و عالمان بسیاری تربیت کند که استفاده از آنها برای پیشبرد نهضت کاملاً مؤثر بود. از سوی دیگر وی با ایجاد سیستم وکالت، بازار و اصناف گوناگون را با نهادهای مذهبی در ارتباط نزدیک و کاملی قرار داده بود که این ارتباط پشتوانه‌های مالی و اجتماعی خوبی برای زمینه‌سازی و تداوم نهضت فراهم ساخت. هرچند مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) با روش فدائیان اسلام آشکارا مخالفت می‌کرد، به گونه‌ای بر نهاد مرجعیت و روحانیت زعامت نمود که به شکلی ریشه‌ای‌تر و گسترده‌تر، زمینه‌های تجدید حیات آرمان‌های فدائیان اسلام محقق شد و نیروهای مذهبی توانستند از لحاظ مادی و فرهنگی با دست کاملاً پُر انقلاب شکوهمند اسلامی را به پیروزی رسانند.

اغلب تکاپوهای احزاب و تشکل‌های سیاسی معارض پهلوی دوم را در قالب سه نحلة فکری کمونیسم، ناسیونالیسم و مذهبی بررسی می‌کنند. حزب توده، چریک‌های فدایی و... مشی کمونیستی داشتند، جبهه ملّی که در حمایت از نهضت ملّی شدن صنعت نفت شکل گرفت، رویکردی ملّی‌گرایانه اتخاذ کرد. اما جریان مذهبی، به‌رغم بعضی تعارض‌های درونی، با تأکید بر اصل حضور مذهب در عرصة سیاست و اجتماع از همان آغازین سال‌های این دوره گام در عرصة مبارزه نهاد.

در بررسی عملکرد این جریان در دهة ۱۳۲۰، سه خط‌مشی فکری را می‌توان شناسایی کرد: فدائیان اسلام به رهبری مجتبی نواب‌صفوی داعیة برقراری حکومت اسلامی داشت، جناح مبارزاتی طرفداران آیت‌الله کاشانی در تعامل با جبهه ملّی در راستای ملّی شدن صنعت نفت، رویکردی عمل‌گرایانه اتخاذ کرد. بالاخره جناح سنتی با مرجعیت آیت‌الله بروجردی در حوزه علمیه قم، حیطة فعالیت خود را فارغ از این تکاپوها تعریف نمود.

در این میان، بررسی خاستگاه و مبانی جمعیت فدائیان اسلام و به‌ویژه بهره‌برداری جمعیت مؤتلفه اسلامی از میراث فکری و مبارزاتی آن تشکل در یک دهه بعد موضوع اصلی این نوشتار است. اگر چه تفاوت‌‌های میان فدائیان اسلام و مؤتلفة اسلامی وجود داشت؛ از جمله اینکه بر خلاف بنیان‌گذاران مؤتلفه، که اعضای هیأت‌‌های مساجد بودند و برای کسب رهنمود و تعیین تکلیف به مراجع دینی متوسل شدند، نواب صفوی خود از فضلای دینی بود و به منظور مقابله با افکار کسروی از نجف به ایران آمد و سرانجام سازمان فدائیان اسلام را تأسیس کرد. دیگر اینکه نواب برای مقابله با کسروی از مراجع نجف اجازه گرفت، ولی در ادامة فعالیت‌‌های سیاسی‌‌اش تقریباً به طور مستقل و به تشخیص خود در مقام رهبر سازمان عمل می‌‌کرد، در حالی‌که مؤتلفه از آغاز تاکنون به عنوان مقلد مرجع دینی فعالیت نموده است. با وجود این مشابهت‌‌ها و مشترکات مهمی میان این دو تشکل وجود دارد.

در نگاه اولیه، می‌توان اشتراکات میان دو تشکل یادشده را در عامل‌‌های ذیل برشمرد: ماهیت مذهبی، آرمان‌خواهی دینی، خاستگاه بازاری، تعامل با روحانیت نوگرای سیاسی، استفاده از رسانة منبر برای ابلاغ آموزه‌های سیاسی، صدور اعلامیه‌های هشدارآمیز، یارگیری از هیأت‌ها و محافل مذهبی، بهره‌گیری از مساجد و حسینیه‌ها به‌عنوان کانون‌های مبارزه، به‌کارگیری ادبیات سیاسی و انقلابی در سخنرانی‌ها و اعلامیه‌ها، ترور مخالفان و در یک کلام ارائة نوعی گفتمان نوین مذهبی سیاسی.

در تبیین چگونگی انتقال این آموزه‌ها دو راهکار را می‌توان مورد توجه قرار داد. نخست اینکه؛ فاصلة زمانی کمتر از یک دهه از به محاق رفتن فدائیان تا ظهور مؤتلفه، هنوز خاطرات شورانگیز این شورشیان آرمان‌خواه (فدائیان) را در اذهان بسیاری از افراد مذهبی و متدیّن به‌ویژه در بازار تهران زنده نگه داشته بود، به‌طوری‌که بنیان‌گذاران مؤتلفه با الگوگیری از بعضی شیوه‌ها و برنامه‌های تبلیغاتی و مبارزاتی فدائیان اما در تعامل با روحانیت مبارز و تحت رهبری مرجعیت سیاسی، جنبشی نوین برپا کردند.

بررسی سیر وقایع در دهة ۱۳۳۰ و به‌ویژه تحولات بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در نهایت سرنوشت فدائیان اسلام، می‌تواند چگونگی و راهکار انتقال آموزه‌های آنها را نشان دهد. بدون تردید ترور شخصیت‌های مشهوری چون عبدالحسین هژیر و حاجعلی رزم‌آرا، از مخالفان سرسخت جنبش ملّی شدن صنعت نفت، به دست فدائیان اسلام، بخش عمده‌ای از موانع پیش‌ روی این جنبش را از بین برد. اما اندکی بعد آنان در مقابل دولت ملّی مصدق، به‌دلیل برآورده نساختن خواسته‌هایشان، موضع گرفتند. هرچند مدتی بعد از کودتا نیز هیأت حاکمه با اعدام نواب و تنی چند از سران فدائیان، درصدد برآمد بازماندگان آنان را قلع و قمع نماید، واقعیت امر حاکی است که گروه فکری وابسته به این تشکل به انتظار نشست تا در فرصتی دیگر آمال‌ها و آرمان‌های خود را در هیأت یک رهبری دیگر بیابد. این فرصت در زمانی کوتاه و در آغاز دهة ۱۳۴۰، در پی رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی به‌دست آمد. رحلت آن مرحوم شرایطی فراهم آورد که مراجع مختلف با رویکردهای متعدد به عرصة مرجعیت گام بگذارند و در پی همین رویکرد، مقلّدانی در میان توده‌های مذهبی بیابند. خطوط فکری این جریانات مذهبی در ماجرای لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی به‌وضوح مشاهده نمی‌شد، ولی در قیام ۱۵ خرداد و به‌ویژه مبارزه علیه لایحة کاپیتولاسیون (تبعید امام‌خمینی و ترور منصور) این تمایز آشکار گردید و معلوم شد که بازاریان تهران هستند که به‌عنوان میراث‌داران فدائیان در قالب تشکلی به‌نام مؤتلفه فعالیت می‌نمایند.

● خاستگاه جمعیت فدائیان اسلام

از بررسی اسناد و مدارک مربوط به فدائیان چنین برمی‌آید که نه تنها جمع کثیری از اعضای این تشکل خرده‌فروشان و بعضاً شاگردان مغازه‌های بازار تهران بودند، بلکه نیازهای مالی آن‌ها نیز از طریق بازاریان تأمین می‌شد. در گامی فراتر همچنین بارها افراد سرشناس بازار تهران، برای رفع اختلافات فدائیان با بعضی از تشکل‌های سیاسی و رجال مذهبی پیشقدم شدند.

باری در چندین سیاهه که دربارة اسامی و بعضاً مشاغل فدائیان ارائه شده، اغلب کسب و کار آنان در ارتباط با بازار و اصناف برآورد گردیده است. در این سیاهه‌ها به مشاغلی نظیر: آهن‌ فروشی، چرم‌ فروشی، سقط‌ فروشی، لوازم‌التحریر فروشی، سماورفروشی، نانوایی، بزازی، قهوه‌خانه‌چی، کفاشی، میوه‌‌فروشی، بارفروشی، چاپخانه‌داری، روضه‌خوانی، روزنامه‌نگاری و مواردی از این قبیل، که اغلب مشاغل سطح پایین بازار تهران بودند، اشاره شده است. علاوه بر اینها در چندین مورد دیگر، بدون اشارة مشخص به شغل و کسب و کار خاص اعضای فدائیان، محل فعالیت روزمرة آنها، بازار تهران ذکر گردیده است. در این سیاهه‌ها سرای امیر، سرای حاج‌ علی تقی، دروازه نو، بازارچه سعادت و بعضی از ‌سراها و سوق‌های دیگر بازار تهران از جمله مراکز کار آنها معرفی شده است.[۱] در یک سند مربوط به فروردین‌ماه ۱۳۳۰ خاطرنشان گردیده است: «مرکز تجمع فدائیان اسلام در بازار چهارسوق بزرگ می‌باشد که برادران امامی نیز در آنجا مغازه سقط‌فروشی و نانوایی دارند. همچنین در دو قهوه‌خانه سر چهارسوق نیز این عده جمع می‌شوند که حاج زاهدی نام که در سر چهارسوق مغازه سقط‌فروشی دارد کمک‌های مالی زیادی به این عده می‌کند.»[۲]

بازاریان همچنین سهم بسزایی در تأمین نیازهای مالی فدائیان داشتند. در گزارشی مربوط به اوایل سال ۱۳۳۳ آمده است: «مخارج جمعیت فدائیان اسلام به وسیلة ابراهیم صرافان گیوه‌فروش... که سمت حسابدار جمعیت را داشته، تأدیه می‌گردد. وجوه عمده‌ای که عائد جمعیت می‌گردید از طرف آقایان حاجی‌احمد آقایی آهن‌فروش، حاج‌عباس آقای نوشاد بزاز، حاجی علی‌اکبر گرامی چوب‌‌فروش پرداخته می‌شد.»[۳] چنانچه نواب صفوی نیز در بازجویی خود در سال ۱۳۳۴ درخصوص تأمین مالی جمعیت، علاوه بر پرداخت‌های بعضی از مراجع و علما، به کمک‌های تعدادی از بازاریان و کسبه تهران اشاره کرده و افزوده بود: «از کسانی که بنده همیشه به‌طور مستمر حواله بهشان می‌دادم یک عده آقایان هستند که گمان می‌کنم اکنون در زندان باشند. من‌جمله آقارضا معتمدی پیراهن‌دوز، حاجی قاسم معمار، اکبرآقای بستنی‌فروش، کربلایی ابراهیم حیدری... عباس‌آقای بقال، مشهدی حسن بقال، مشهدی حسن نانوا، آقانجفی خیاط، حاج‌علی میدونی، حسین طهماسبی شغل کشباف، حسن‌آقای افشار کاسب بازار، جعفری بقال، معصومی آجرفروش، اکبری آهنگر، آقاسیدکاظم بارفروش در میدان سبزی، مشهدی‌علی ورامینی بقال دولاب... .»[۴]

مجموع این کمک‌ها که به صورت نقدی و جنسی داده می‌شد بیانگر نفوذ افکار و اندیشه‌های فدائیان اسلام در میان جمع بسیاری از بازاریان ــ به‌ویژه آنان که دغدغه‌های سیاسی و مذهبی داشتند ــ است.

بالاخره اینکه بازاریان سرشناس تهران همچنین در گامی فراتر، بارها برای حل و فصل و رفع اختلافات فدائیان اسلام با رجالی نظیر آیت‌الله العظمی بروجردی[۵] و آیت‌الله کاشانی و همچنین تشکل‌های سیاسی وقت از جمله: جبهه ملّی[۶] و مجاهدین مسلمان (وابسته به شمس قنات‌آبادی) تلاش کردند.[۷] البته با عنایت به مواضع هر یک از شخصیت‌ها و گروه‌های یادشده، رفع و رجوع این اختلافات، توهمی بیش نبود و در عمل نیز اغلب فدائیان بازیچة این گروه‌ها و قربانی آرمان‌گرایی خود شدند. اما نکته حائز اهمیت در همین زمینه، تلاش رقابت‌آمیز گروه‌های مذهبی برای نفوذ در بازار و جلب حمایت بازاریان است؛ چنان‌که در یکی از اسناد به تاریخ ۲۷/۳/۱۳۳۲ از: «فعالیت مجدد طرفداران کاشانی و جمعیت فدائیان اسلام برای جلب نظر متعصبین مذهبی... کسبه و اصناف بازار» سخن به میان آمده است.[۸]

● فدائیان ومرجعیت

اما دومین موردی که درخصوص وجوه اشتراکات این دو تشکل در حوزة خاستگاه آن‌ها در خور ذکر است، منشأ هیأتی و وابستگی آنها به نهادها و مراجع مذهبی است؛ چنان‌که حرکت نواب از حوزة علمیة نجف به ایران برای حل معضل کسروی و همچنین تکاپوهای آغازین آنان اغلب از حمایت بسیاری از مراجع و مجتهدین برخوردار بود، اما بعدها هرچه این مبارزات از حوزة دفاع از ارزش‌های مذهبی به بازی‌های سیاسی کشیده شد، حمایت علما هم کم‌رنگ‌تر شد.

به‌هرحال فدائیان اغلب برخاسته از بطن نهادهای مذهبی بودند. هیأت‌ها و مجالس مذهبی و همچنین مساجد عمده‌ترین پایگاه‌های آنها به شمار می‌آمد. معمولاً تجمعات آنها با عنوان مراسم‌های عزاداری و سوگواری برگزار می‌شد. این مجالس در ماه‌های محرم، صفر و رمضان، که آنها را می‌توان ماه‌های پرشنوندة مذهبی نامید، به طور گسترده‌ای تشکیل می‌گردید. بعد از کودتا که سلطة امنیتی دولت بر احزاب و گروه‌ها شدت یافت، فدائیان در قالب جلسات هیأت‌های مذهبی مبارزات خود را تداوم بخشیدند. براساس منابع، برخی از این هیأت‌ها عبارت بودند از: هیأت جوانان بنی‌فاطمه، ایرانی‌های مقیم مرکز، عزاداران حسینی، کارگران کفاش میدان دروازه دولاب، کارگران صنف سراج، شاه نجف، ساوه‌ای‌های مقیم تهران، ... .[۹]

موضوع ترور کسروی نیز با تصویب سران همین هیأت‌ها به نام «هَیئات مروجین مذهب جعفری» اجرا گردید. مرحوم احمد شهاب، از اعضای فدائیان، در خاطراتش نقل کرده است: «در خیابان لرزاده، حسینیه‌ای است متعلق به حاج‌آقا موسوی آل‌طعمه که منزل ایشان بود و برای هیأت و برگزاری روضه‌خوانی وقف کرده بود. در سال ۱۳۲۴ جمعیتی در این حسینیه به‌وجود آمد به نام ”هَیئات مذهب جعفری“، نواب با کلیه این هیأت‌ها جلسه داشت از هر هیأت از دو نفر دعوت می‌کرد: یکی مدیر هیأت و دیگری معاون آن هیأت. کار هیأت مخفی بود و یکی از مسائل مطرح‌شده در هیأت مسألة کسروی بود.» نامبرده اضافه کرده است که البته نواب پیش از آن کتاب‌های کسروی را پیش مراجع عظام از جمله: آقا سیدابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله شیرازی در نجف برده و نظر آنها را مبنی بر مهدورالدم بودن کسروی اخذ کرده بود.[۱۰]

به‌هرحال «هیئات مروجین مذهب جعفری» تا سال‌های پایانی فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، از کانون‌های اصلی فدائیان تلقی می‌شد؛ چنان‌که در دو گزارش از شهربانی دربارة فعالیت‌های این هیأت در ۲۴ دی‌ماه ۱۳۳۰ آمده است: «سیدجعفر امامی برادر سیدحسین امامی و از فعالان جمعیت فدائیان اسلام، که پس از دستگیری نواب صفوی و یارانش به اتهام ترور رزم‌آرا به مشهد متواری شده بود، به تهران برگشته و سعی دارد از طریق تقویت این هیأت برای آزادی‌ نواب و یارانش فعالیت نماید.» در ادامة گزارش خاطرنشان گردیده: «نامبرده خود ریاست هیأت مذکور را به عهده گرفته و محل استقرار و فعالیت‌هایش را نیز در مسجد لرزاده واقع در خیابان خراسان قرار داده است. او قصد دارد بعد از تقویت و گسترش هیأت خود، با جمعیت فدائیان اسلام ائتلاف کند تا در آتی با افزایش قدرت سیاسی و اجتماعی، موقعیت این نیروها را ارتقا بخشد.»[۱۱]

چنان‌که از این گزارش پیداست، هیأت‌ها همچون ذخیرة انسانی فدائیان اسلام عمل می‌کردند که در موقع نیاز برای کسب حمایت‌های مردمی به آنها رجوع می‌شد.

همچنین در بسیاری از اسناد و گزارش‌های امنیتی از سخنرانی‌های نواب، واحدی و عده‌ای دیگر از اعضای فدائیان، از مساجد و جلسات مذهبی سیار منازل به‌عنوان محل تجمعات آنان یاد شده است. ناگفته پیداست که در برخی مقاطع زمانی دوران مبارزات فدائیان، که فشارها و تهدیدات امنیتی دولت وقت مانع از حضور و فعالیت علنی آنها می‌شد، به‌ناچار آنان در پوشش این مجالس و مراسم‌ مذهبی به حیات خود ادامه می‌دادند. به‌طور نمونه در گزارشی به تاریخ ۱۹/۱/۱۳۳۱ خاطرنشان گردیده است که فدائیان: «در روزهای جمعه جلساتی دارند که به نام جمعیت مسلمین تشکیل می‌شود.»[۱۲] گزارش دیگر مربوط به همین ماه حاکی است فدائیان «به عنوان تشکیل مجالس قرائت قرآن... نقشه‌های لازمه را طرح خواهند نمود»[۱۳]

همچنین از جمله مساجدی که فدائیان در آنجا جمع می‌شدند و به سخنرانی‌های اهل منبر طرفدار جمعیت گوش فرا می‌دادند، می‌توان به مسجد فخرالدوله در خیابان فخرآباد،[۱۴] مسجد فخریه،[۱۵] مسجد جامع[۱۶] و مسجد محمودیه[۱۷] اشاره کرد.

علاوه بر تجمعات و سخنرانی‌های مساجد، برگزاری مجالس مذهبی هفتگی در منازل اعضا (به‌ویژه در ماه رمضان که هر شب برگزار می‌شد) نیز از راهکار‌های دیگر تجمع مستمر فدائیان محسوب می‌گردید. در یک آگهی فراخوان شرکت در این‌گونه مجالس مربوط به ماه رمضان، آدرس منازل پانزده تن از فدائیان (برای مجالس شب‌های شانزدهم تا عید فطر ماه رمضان) ذکر شده و در پایان نیز خاطرنشان گردیده: «همچنین جلسة هفتگی طبق معمول شب‌های شنبه از ساعت ۸ الی ۱۱ به طور سیار دایر است.»[۱۸] دراین‌گونه مجالس اغلب علاوه بر خود نواب، عبدالحسین واحدی، شیخ‌غلامرضا نیکنام، سیدهاشم حسینی، شیخ‌مهدی حق‌پناه، شیخ‌احمد مولایی، شیخ‌مهدی دولابی و... سخنرانی می‌کردند.

شیخ ‌احمد مولایی، یک دهه بعد با تشکیل مؤتلفه، به عضویت شورای روحانیت آن درآمد و سهم بسزایی در انتقال آموزه‌های فدائیان به مؤتلفه داشت. وی در سال ۱۳۲۸ در رأس طلاب تهرانی حوزة علمیة قم فعالیت می‌کرد. برنامة اصلی این گروه، در آن سال‌ها، رویکرد سیاسی و مبارزات آنها در قالب تشکیل یک مجمع صنفی با حضور طلاب و سخنرانی نوگرایان نظیر استاد مطهری بود.[۱۹]

شیخ مهدی حق‌پناه نیز از اعضای روحانی فدائیان بود که چندین‌بار در خلال مبارزات خود در آن دوره دستگیر و بازداشت گردید. از اقدامات مهم وی، ایراد سخنرانی تند در مقابل کاخ دادگستری در سال ۱۳۳۰ در اعتراض به بازداشت نواب‌صفوی بود. نامبرده نیز یک دهه بعد در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، جمعیتی در حدود یک‌هزار نفر در دروازه دولاب تهران گرد آورد که آنها با تحریک او، شیشه‌های مشروب‌فروشی‌ها را شکستند. همچنین در ۱۶ خرداد در خیابان غیاثی در انتهای دولاب، حوالی مسجد گذر بالا و گذر پایین، کسبة محل را به تعطیلی مغازه‌های خود تحریک نمود و به آنان تکلیف کرد به سلاح‌های سرد نظیر چاقو و کارد مجهز شوند. گزارشی دیگر حاکی است در دورانی نیز که امام جماعت مسجد دولاب بود در آستانه اولین سالگرد قیام ۱۵ خرداد به اتهام تحریک مردم دستگیر، و در مرداد سال ۱۳۴۳ با قرار التزام عدم خروج از حوزة قضایی تهران آزاد گردید.[۲۰]

سابقة فعالیت‌های احمدشاه بداغلو (شهاب) نیز به دورة فدائیان می‌رسد؛ چنان‌که در زمان تشکیل میتینگی در مسجد شاه در مرداد ۱۳۳۰ دستگیر، و همراه چهارده نفر از فدائیان تبعید شد. نام وی در دو لیست جداگانة شهربانی از تشکل یادشده، از زمره اعضای فعال آن جمعیت ذکر شده است. به‌هرحال او نیز، همچون دسته‌ای دیگر از فدائیان، یک دهه بعد با عضویت در شورای مرکزی مسجد امین‌الدوله در تشکیل و تداوم مبارزات مؤتلفه سهم بسزایی داشت؛ چنانکه نقل کرده است: وظیفه‌اش در این تشکل نوظهور، علاوه بر هماهنگی جلسات ده نفرة اعضا در شهرها، چاپ و توزیع اعلامیه بود.[۲۱]

● عراقی؛ حلقة ارتباطی مؤتلفه با جمعیت فدائیان اسلام

یکی از مباحث جنجال‌برانگیز دربارة مؤتلفه این نکته است که عده‌ای مؤتلفه را در تداوم مبارزات فدائیان اسلام می‌دانند ولی دست‌اندرکاران فعلی آن، این نظریه را رد کرده و مدعی‌اند که این دو تشکل هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند. در این واقعیت که مهدی عراقی رکن اصلی در پیوند هیأت‌های یادشده و بنیان‌گذاری مؤتلفه بود تردیدی نمی‌توان داشت. از سوی دیگر بررسی سوابق نامبرده نشان می‌دهد که وی از دوران تحصیل در دبیرستان با نواب آشنا شد و با پیوستن به جمعیت فدائیان اسلام، در فعالیت‌ها و عملیات‌هایی نظیر: رأی‌گیری دورة شانزدهم مجلس شورای ملّی، ترور هژیر، مأموریت ترور محمدرضاشاه در مراسم تشییع جنازة رضاشاه، ترور رزم‌آرا، شرکت در جلسة توجیهی تحصن در دربار (که به تشکیل جبهه ملّی منجر گردید)، تحصن در زندان قصر در قضیه بازداشت نواب شرکت نمود و حتی بعضی از گزارش‌ها حاکی است که در دورة بازداشت نواب، وی هماهنگ‌کنندة برنامه‌های ملاقات اعضای فدائیان با نواب بود و بعضاً پیام‌های مکتوب نواب را از زندان می‌گرفت و در جلسة هفتگی فدائیان قرائت می‌کرد.[۲۲] نامبرده مجموع این فعالیت‌ها را با بیانی عامیانه در خاطرات خود ذکر کرده است.[۲۳]

بر این اساس به قطع می‌توان عراقی را میراث‌دار آموزه‌های جنبش فدائیان و انتقال‌دهندة آن آموزه‌ها به هیأت‌های مؤتلفه تلقی کرد. عراقی در زمان همکاری با فدائیان با برادران صادق و هاشم امانی آشنا شد[۲۴] که این آشنایی در یک دهه بعد به ایجاد مؤتلفه منجر گردید. علاوه بر عراقی، محمود محتشمی‌پور، یکی دیگر از دست‌اندرکاران مؤتلفه، در خاطراتش از سابقة مبارزاتی خود در همکاری با فدائیان و نواب یاد کرده و خاطرنشان ساخته است که چون اعلامیه‌های امام را در خصوص مبارزه با لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی مشاهده نمود «انگار گمشده‌اش» را پیدا کرد.[۲۵]

● زمینه‌های تشکیل هیأت‌های مؤتلفه

شاید ناکامی فدائیان و جریانات وابسته به آن در نیل به هدف خود در ایجاد حکومت اسلامی، یکی از دلایل عمدة گرایش نیروهای مبارز فکری این گروه به ایجاد تشکل جدید در تعامل با روحانیون نوگرا و مرجعیت سیاسی تلقی شود. از سوی دیگر خاطرة شکوهمند توان رهبری سیاسی نواب و قابلیت آن جنبش در یارگیری از توده‌ها و به‌ویژه جوانان فعال در بازار و مساجد، بنیان‌گذاران مؤتلفه را به فعالیت و تبلیغ در این حوزه‌ها رهنمون کرد. آنان به فراست دریافتند که می‌توانند از زمینه‌های موجود در بازار تهران نظیر هیأت‌های مذهبی، محافل دینی، مساجد، تکیه‌ها، اصناف و به‌ویژه ظرفیت بالقوة اعتقادات دینی بازاریان در ایجاد تشکلی مذهبی ــ سیاسی بهره برند. از این رو در گام نخست به ائتلاف هیأت‌های فعال در عرصه‌های فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی اهتمام ورزیدند.

● خاستگاه مؤتلفة اسلامی

دربارة هیأت‌های ائتلاف‌کننده و همچنین نحوة ائتلاف مؤتلفه چندین گزارش مفصل وجود دارد. این گزارشات با چاپ و انتشار اسناد ساواک روزبه‌روز تکمیل می‌گردد. این منابع دربارة اینکه سه گروه اصلی مؤتلفه یعنی: هیأت بازار دروازه‌ای‌ها (مسجد امین‌الدوله)، هیأت مسجد شیخ علی و هیأت اصفهانی‌ها در بهار سال ۱۳۴۲ با هم ائتلاف کردند و هیأت‌های مؤتلفة اسلامی را تشکیل دادند متفق‌القول‌اند، ازاین‌رو ابتدا سوابق و فعالیت‌های هر یک از هیأت‌های فوق بررسی شده است.

۱) هیأت بازار دروازه‌ای‌ها: در این هیأت گروهی از بازاریان اطراف مسجد امین‌الدوله تهران حضور داشتند که به منظور انسجام در فعالیت‌های مذهبی خود درصدد برآمدند چنین هیأتی را تشکیل دهند. آنان برای این منظور به قرآن تفأل زدند و چون آیة «و الله یوید بنصره من یشاء» آمد، نام تشکل خود را هیأت مؤید گذاشتند. این گروه در شب‌های سه‌شنبه و چهارشنبة هر هفته جلسة سخنرانی مذهبی برپا می‌کردند و شیخ حسین زاهد برای آنان سخنرانی می‌نمود. آنها در کنار این کار فعالیت‌های خیریه و عام‌المنفعه نیز انجام می‌دادند. گفتنی است که بسیاری از افراد آگاه و مبارز، به دنبال کودتای ۲۸ مرداد، به فعالیت‌های فرهنگی و خیریه روی آوردند. اعضای هیأت مؤید نیز به این منظور شرکتی به نام شرکت مؤید و صندوق خیریه‌ای به همین نام تشکیل دادند. هنوز چندصباحی از این تکاپوها نگذشته بود که آنان از طریق شیخ عبدالکریم حق‌شناس ــ امام جماعت مسجد امین‌الدوله ــ با دکتر بهشتی که در آن ایام و در آستانة نهضت روحانیت به صورت تبعیدگونه در تهران به سر می‌برد، آشنا شدند. این آشنایی نخستین سنگ بنای رویکرد سیاسی و مبارزاتی این هیأت در همراهی با نهضت روحانیت را در قضیة مبارزه علیه لایحة انجمن‌های ایالتی و تحریم رفراندم اصول ششگانه (در ۶ بهمن ۱۳۴۱) رقم زد. محمدرضا مهدوی‌کنی، از طلاب وقت حوزة علمیة قم، در خاطراتش نقل کرده است که در همان ایام در طی اولین سفرهای یکی از مؤتلفه‌ای‌ها ــ عسگراولادی ــ به قم برای دیدار با مراجع، با نامبرده به طور اتفاقی همسفر شد و او را به منزل امام هدایت کرد.[۲۶]

در بحبوحة همین وقایع، اعضای هیأت برای کسب تکلیف با مراجع قم و از جمله امام‌خمینی دیدارهایی نمودند. در یک مورد خاص اعضای این هیأت ــ که در آن زمان در بازار به نام هیأت بازار دروازه‌ای‌ها شهرت یافته بودند ــ با هشت اتوبوس عازم قم شدند و به دیدار آیات عظام: مرعشی نجفی، شریعتمداری، گلپایگانی و در پایان نیز امام‌خمینی شتافتند. مهدی عراقی، از اعضا و بنیان‌گذاران این هیأت، که در این سفر حضور داشت، در خاطراتش از دیدار با امام نقل کرده است که ایشان خطاب به دیدارکنندگان فرمود: وظیفة شما روشن کردن مردم است، تا مردم آگاه بوده و آماده باشند؛ زیرا اینان (هیأت حاکمه) با اسلام شما طرف هستند. همچنین در دیدار مجدد اعضای هیأت بعد از لغو لایحة انجمن‌ها ایشان خاطرنشان کرد: «جریان لایحه اول کار است. این‌ها برنامه‌های دیگری دارند. لایحه یک محکی بود که انجام دادند تا زورآزمایی کرده باشند، که مطابق همین زور، خودشان را مجهز کنند؛ لذا لغو لایحه پیروزی نیست. شما، جوانان را آماده کنید.»[۲۷]

البته گزارش دیگری حاکی است که امام در طی مبارزة دو ماهه علیه لایحة انجمن‌ها، پیکی را به سوی هیأت‌های مذهبی تهران فرستاد تا از سران آنها بخواهد که برای پاره‌ای از مذاکرات، خدمت مراجع در قم برسند. به دنبال این فراخوان، هیأت‌های مذهبی دسته‌دسته به قم عزیمت نمودند که از آن جمله هیأت دروازه‌ای‌ها پیشگام این سفر شد. براساس این گزارش امام در نخستین دیدار، از اینکه هیأت‌های مذهبی دیدارهای مرتب و منظمی با مراجع ندارند گله کرده بود و در همین خصوص برنامة دیدار مجدد سران هیأت‌ها را طوری از نظر زمانی تنظیم نمود که همگی آنان در یک ساعت و روز مشخص به حضور ایشان بیایند و از این طریق زمینة آشنایی و همکاری آتی آنان را فراهم گردد. گفتنی است که در این جلسه قرار بود سران تعدادی از هیأت‌ها، بنا بر توصیة قبلی امام، گزارشی از سازمان‌دهی هیأت‌های خود، برآورد امکانات، جلسات برگزارشده، انتخاب اعضای اصلی و حتی تشکیل صندوقی برای تأمین هزینه‌های چاپ و تکثیر اعلامیه‌های مراجع بدهند.[۲۸]

رحیم روحبخش

پی‌نوشت‌ها

[۱]ــ احمد گل‌محمدی، جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، اسناد شماره ۳۲ ــ ۲۷، صص ۱۹۷ ــ ۱۹۰

[۲]ــ همان، سند شماره ۳۳، ص ۱۹۸

[۳]ــ همان، ج ۲، سند شماره ۳۳۶، صص ۵۶۰ ــ ۵۵۹

[۴]ــ داود امینی، جمعیت فدائیان اسلام، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، ص ۳۴۱

[۵]ــ احمد گل‌محمدی، همان، ج ۲، سند شماره ۲۷۱، ص ۴۸۴؛ همچنین رک: رحیم روحبخش، «آیت‌الله بروجردی و نهضت ملی شدن صنعت نفت»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال ۷، ش ۲۶ (تابستان ۱۳۸۲)

[۶]ــ احمد گل‌محمدی، همان، ج ۱، سند شماره ۷۳، ص ۲۵۸

[۷]ــ همان، سند شماره ۱۱۳، ص ۳۰۴

[۸]ــ همان، ج ۲، سند شماره ۲۷۴، ص ۴۸۹

[۹]ــ داود امینی، همان، صص ۳۴۶ ــ ۳۴۵؛ همچنین احمد گل‌محمدی، همان، صص۴۱۷، ۴۶۱، ۴۷۰ و ۴۸۵

[۱۰]ــ خاطرات مرحوم حاج احمد شهاب، به کوشش حکیمه امیری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶، صص ۴۰ ــ ۳۸

[۱۱]ــ همان، اسناد شماره ۳ و ۴ (در پایان کتاب)

[۱۲]ــ احمد گل‌محمدی، همان، سند شماره ۱۸۴، ص ۳۸۵

[۱۳]ــ همان، سند شماره ۱۸۶، ص ۳۸۸

[۱۴]ــ همان، اسناد شماره ۲۲۸ و ۲۳۲، صص ۴۴۲ و ۴۴۶

[۱۵]ــ همان، سند شماره ۲۲۱، ص ۴۳۵

[۱۶]ــ همان، اسناد شماره ۲۵۱ و ۲۵۶، صص ۴۶۵ و ۴۷۰

[۱۷]ــ همان، اسناد شماره ۲۸۸ و ۲۹۰، صص ۵۰۵ و ۵۰۷

[۱۸]ــ همان، سند شماره ۲۳۵، ص ۴۴۹

[۱۹]ــ خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، به کوشش غلامرضا خواجه‌سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، صص ۸۹ ــ ۸۸

[۲۰]ــ پیش‌کسوت انقلاب؛ شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، ص ۹

[۲۱]ــ خاطرات مرحوم حاج احمد شهاب، همان، صص ۹۵ ــ ۸۸ و ۱۱۳ و اسناد شماره ۱ و ۲ و ۱۳

[۲۲]ــ پیش‌کسوت انقلاب، همان، صص ۱۵ ــ ۱۰ بخش زندگینامه، و ۲۵ ــ ۱

[۲۳]ــ ناگفته‌ها (خاطرات شهید حاج‌ مهدی عراقی)، تهران، رسا، ۱۳۷۰، ص ۱۴۶

[۲۴]ــ پیش‌کسوت انقلاب، همان، صص ۵ و ۱۱ و ۲۹ ــ ۲۵

[۲۵]ــ خاطرات ۱۵ خرداد، بازار (دفتر چهارم)، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۲۰۱

[۲۶]ــ خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، همان، ص ۱۲۰

[۲۷]ــ ناگفته‌ها، همان، صص ۱۵۲ ــ ۱۵۱

[۲۸]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنابی، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تهران، اوج، ۱۳۶۲، صص ۱۴۷ ــ ۱۳۷

[۲۹]ــ «فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی در گفتگو با حبیب‌الله عسگر اولادی»، روزنامه کیهان، شماره ۱۶۷۴۳، مورخه ۹ اسفند ۱۳۷۸

[۳۰]ــ خاطرات ابوالفضل توکلی‌بینا، به کوشش محمود طاهر احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، صص ۶۰ ــ ۵۵

[۳۱]ــ همان، صص ۳۹ ــ ۳۳

[۳۲]ــ برای کسب اطلاع از وضعیت انجمن‌های مذهبی اصفهان در این دوره رک: مرکز اسناد ریاست جمهوری، اسنادی از انجمن‌ها و مجامع مذهبی در دوره پهلوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱

[۳۳]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنایی، همان، صص ۱۴۷ ــ ۱۵۱

[۳۴]ــ خاطرات لطف‌الله، تهران، صمدیه، ۱۳۸۰، صص ۲۲ ــ ۲۱ و ۲۴۴

[۳۵]ــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده ۱۳۳، صص ۱۰۳ و ۱۸۳ ــ ۱۴۲

[۳۶]ــ کاظم مقدم، خشونت قانونی (شرح حال شهید حاج صادق امانی همدانی)، قم، محدث و دفتر نشر برگزیده، ۱۳۸۰، صص ۱۳۵ و ۱۴۲ ــ ۱۴۰

[۳۷]ــ یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شرح مبارزات آیت‌الله ربانی شیرازی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، صص ۱۰۱ ــ ۱۰۰

[۳۸]ــ کاظم مقدم، همان، صص ۲۲ ــ ۱۹

[۳۹]ــ رسول جعفریان، جریانها و جنبشهای مذهبی ــ سیاسی ایران (۱۳۲۰ ــ ۱۳۵۷)، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۱، ص ۶۳

[۴۰]ــ خاطرات ۱۵ خرداد (دفتر چهارم)، همان، ص ۲۲۱، سخن جواد مقصودی

[۴۱]ــ ناگفته‌ها، همان، ص۱۲۴

[۴۲]ــ کاظم مقدم، همان، ص ۲۵

[۴۳]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنایی، همان، صص ۱۵۲ ــ ۱۵۱

[۴۴]ــ برای متن اعلامیه رک: علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج ۳ و ۴ (در یک مجلد)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۵۹

[۴۵]ــ اسدالله بادامچیان، همان، صص ۹۱ ــ ۹۰

[۴۶]ــ همان، صص ۹۹ ــ ۹۳

[۴۷]ــ علی دوانی، همان، صص ۲۲۰ ــ ۲۱۸

[۴۸]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنایی، همان.

[۴۹]ــ ناگفته‌ها، همان، صص ۱۶۶ ــ ۱۶۵

[۵۰]ــ خشونت قانونی، همان، صص ۱۴۸ ــ ۱۳۱

[۵۱]ــ همان، ص ۱۴۷

[۵۲]ــ خاطرات ۱۵ خرداد، بازار (دفتر چهارم)، همان، ص ۱۹۰، سخن محسن لبافی.

[۵۳]ــ خشونت قانونی، همان، ص ۱۵۱؛ همچنین: ناگفته‌ها، همان، ص ۶۸

[۵۴]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنایی، همان، ص ۱۸۱

[۵۵]ــ خاطرات ۱۵ خرداد، بازار، همان، ص ۱۸۶، سخن محسن لبافی.

[۵۶]ــ شهید سیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب ششم)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص ۵۰؛ همچنین ناگفته‌ها، همان، ص ۱۰۳

[۵۷]ــ خاطرات ۱۵ خرداد، بازار، ص ۹۵. سخن حبیب‌الله شفیق.

[۵۸]ــ همان، ص ۲۴۰، سخن سیدرضا نیری.

[۵۹]ــ همان، صص ۹۳ و ۹۶ ــ ۹۵، سخن حبیب‌الله شفیق.

[۶۰]ــ همان، ص ۱۰۹، سخن اکبر صالحی و ص ۲۳، سخن سعید امانی.

[۶۱]ــ خاطرات احمد احمد، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹، صص ۱۴۵ ــ ۱۴۴

[۶۲]ــ خشونت قانونی، همان، صص ۱۳۷ ــ ۱۳۶

[۶۳]ــ اسدالله بادامچیان و علی بنایی، همان، ص ۱۳۵، خاطرات ۱۵ خرداد، بازار، همان، ص ۲۲۶، سخن جواد مقصودی و ص ۲۳، سخن سعید امانی.

[۶۴]ــ اسدالله بادامچیتان و علی بنایی، همان، صص ۱۳۶ ــ ۱۳۵ و ۲۱۲؛ شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، همان، ص ۷۵

[۶۵]ــ خاطرات ۱۵ خرداد، بازار، همان، ص ۱۰۹، سخن اکبر صالحی و ص ۲۳۷، سخن رضا نیری.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.