پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
دانستن همیشه توانستن نیست
![دانستن همیشه توانستن نیست](/web/imgs/16/161/gv93o1.jpeg)
این تصور وجود دارد که دانستن همیشه معادل توانستن است. اگر چه درست است که ممکن است دانستن درصد تواناییهای بشر را نسبت به کسانی که نمیدانند بالا ببرد ولی اینگونه نیست که دانستن همیشه معادل توانستن و عمل کردن باشد...
مثلهای قدیمی «رطب خورده منع رطب چون کند» یا «واعظان که این جلوه در محراب و منبر میکنند، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» و... نشان میدهد که این قضیه از دیرباز شناخته شده بوده است که کسانی که دانش خاصی را دارند گاهی اوقات به دانش خود عمل نمیکنند. بنابراین این مساله فقط منحصر به حیطه علوم پزشکی و پزشکان نیست، بلکه در حیطه مسایل اخلاقی هم مطرح هست. همه میدانند که دروغ گفتن بد است، ولی مردم گاهگاهی دروغ میگویند یا گاهی خیلی زیاد دروغ میگویند. این به طبع بشر و پیچیدگیهای ساختار روانی بشر باز میگردد؛ خواه این پیچیدگیها را از مکتب روانشناختی تحلیلی نگاه کنیم، خواه از نگاه مکتبهای دیگر روانشناختی. آنچه مسلم است این است که بشر یک موجود سهلالوصول یا موجودی که بتوان آن را راحت شناخت و تجزیه و تحلیل کرد، نیست. انسان پیچیدگیهایی دارد که شناخت آن گاهی برای کسانی که چندان در این کار خبره هستند هم ممکن است سالها به طول بینجامد.
متاسفانه گاهی دیده میشود که همکاران پزشک به آنچه در دانشکده فرا میگیرند و خودشان هم آنها را به دیگران توصیه میکنند، عمل نمیکنند. البته نمیتوان گفت که این پزشکان به مطالب مزبور اعتقاد ندارند، چون به هر شکل آنها مطالبی هستند که مطالعه شدهاند، از لحاظ آماری تجزیه و تحلیل شدهاند و حتی نتایج آنها را در عمل مشاهده میکنند ولی به هر ترتیب به آن عمل نمیکنند. شاید بتوان این گروه از افراد را به چند دسته تقسیم کرد: اول کسانی که میدانند و تمایل هم دارند که به آن دانستهها عمل کنند، اما شرایط و اوضاع و احوال، این امکان را تا حدودی از آنها میگیرد.
برای مثال، همیشه اطبا توصیه میکنند که در روز ساعات مشخصی را به کار بپردازید، بعضی ساعات را برای مطالعه و ورزش و خواب اختصاص دهید، در هفته برخی روزها را استراحت کنید و در زمانهای طولانیتر باید مدتی را به مرخصی بروید تا از محیط کار دور شوید، ولی متاسفانه دیده میشود که این توصیهها عملی نیست و عملا همه به آنها پایبند نیستند، چون پایبند ماندن به این ضابطه با توجه به شرایط کاری پزشکان بسیار سخت است.
شرایط کاری نسل پزشکان حال حاضر دشواریهایی را فراهم آورده است. در کشورهایی که ارزش طب و پزشکی و ارزش کاری که پزشک انجام میدهد بهتر از جامعه ما شناخته شده، این تخطی از ضوابط هم کمتر دیده میشود. در واقع، در اثر سوءمدیریتها، مشکلاتی در ایران ایجاد شده و آن این است که ارزش کار پزشک نادیده گرفته شده است. یعنی پزشکان در برابر خدماتی که ارایه میدهند، در مقایسه با کشورهای همسایه و کشورهای با وضع اقتصادی معادل یا برتر از ما و حتی بادرآمد سرانه کمتر از ما، ارزش کارشان از نظر مادی (جدا از جنبههای معنوی) بهتر شناخته میشود. در ایران تعرفه پزشکی از بسیاری از کشورها و به طور مسلم از همه کشورهای مجاور کمتر است. این وضعیت پزشکان را به اینسو سوق داده که به برخی از دانستههای خود عمل نکنند و به آنها تحمیل شده که وضعیت عجیب و غریبی را داشته باشند. برخی از همکاران صبح در یک محل کار میکنند و بعد از ظهر در یک مکان دیگر فعال هستند و در نهایت، شبها هم کشیک میدهند. پس از انقلاب یکی از وزرای بهداری عنوان داشتند که دو چیز در ایران قضیه سیاسی دارد و باید قیمت آن پایین نگه داشته شود؛ یکی قضیه نان و دیگری حق ویزیت پزشکان. برای پایین نگهداشتن قیمت نان، دولت به اشکال متعدد یارانهها را در اختیار کشاورز و نانوا قرار میدهد تا قیمت نان را پایین نگه دارد، اما درباره پزشکی این سوبسید را پزشکان پرداخت میکنند، اما چرا و به چه دلیل باید این گونه باشد؟
این شرایط اقتصادی و اجتماعی موجب میشود که پزشکان برخلاف بهداشت عمل کنند و تعداد ساعات بیشتری از آنچه که در روز مجاز هستند کار کنند. خلاصه، بخشی از علتهایی که موجب شده پزشکان شیوه زندگی ناسالم یا غیربهداشتی داشته باشند، ناشی از شرایطی است که به آنها تحمیل شده و در این قسمت پزشکان چندان مقصر نیستند، چرا که پزشکان باید بتوانند وضع آبرومندی را برای خود و خانوادهشان تامین کنند. اگر چه در این بخش به مسایل مادی زیاد پرداخته شد، اما مقصود آن نیست که پزشک باید فقط به جنبههای مادی بپردازد و جنبههای معنوی را فراموش کند.
بهطور کلی واقعیت آن است که در زندگی امروزه در کنار جنبههای غیرمادی و معنوی موجود، وضعیت اقتصادی و مالی نیز بر زندگی مردم تاثیرگذار است. پس یکی از راههای اصلاح شیوه زندگی پزشکان آن است که شرایط اقتصادی اجتماعی زندگی آنان را اصلاح کنیم تا پزشکان بهانهای برای آنکه «دانستن به توانستن ختم نشود» نداشته باشند، اما در کنار این گروه، هستند افرادی که با وجود آنکه زندگی مرفهی دارند، باز هم شیوه درستی را برای زندگی انتخاب نمیکنند. مساله سیگار، چاقی، اعتیاد، بهداشتی زندگی نکردن و... در مورد پزشکان امر ناشایعی نیست. کم نیستند متخصصان قلبی که اضافه دارند، کم نیستند پزشکانی که تحرک بدنی ندارند و ورزش نمیکنند و... این خصوصیات به ذات بشر برمیگردد.
پیش از این اشاره شد که بشر با وجود آنکه میداند دروغ گفتن بد است، ولی دروغ میگوید. این امر از گذشتههای دور وجود داشته و شعار پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک که در گذشته مطرح بوده، نشان میدهد که این موارد در جوامع آن زمان هم وجود داشته و رهبران جامعه سعی داشتهاند آنها را اصلاح کنند، بنابراین همیشه طبع سرکش بشر کار دست او خواهد داد.
شاید گاهی یادآورهایی لازم است. طبیبی که میداند بالا بودن چربی خون یا قندخون خوب نیست و تا حدودی اینها به نوع زندگی وی مرتبط است، پس چرا دوباره سیگار میکشد یا اضافه وزن خود را کم نمیکند؟ اینها به علت خصوصیات ذات بشر است. پزشکی که سیگار میکشد یا پرخوری میکند به علت لذت ناشی از این رفتارها، سعی در قطع آنها نمیکند. پس شاید پزشکان هم یادآور لازم داشته باشند تا از دانشی که آن را آموختهاند استفاده کنند. یکی از راههای آن استفاده از رسانهها است. مطرح شدن این مساله از رسانهها شاید موجب شود که پزشکان کمی بیشتر به این مسایل بیندیشند. پزشکی را میشناختم که سیگاری بوده و سیگار را ترک کرده بود. از او علت ترک سیگارش را پرسیدم. وی گفت من دیدم که همه دوستانم ابتدا در CCU بستری میشوند و بعد سیگار را قطع میکنند و من تصمیم گرفتم که پیش از آنکه در CCU بستری شوم سیگار را قطع کنم.
اگر پزشکان از ابتدا بصیرت داشته باشند و تصمیم لازم را بگیرند، این مشکلات حل میشود. به یاد دارم که یکی از بیماران خود را برای اصلاح چربی خون بالا و وزن بالا به نزد یکی از پزشکان داخلی ارجاع دادم. پس از مدتی که بیمارم دوباره نزد من مراجعه کرد، عنوان داشت که «آقای دکتر، آن پزشک داخلی که وضعش از من بدتر بود و چاقتر از من بود!» پس میبینیم که نبودن پایبندی پزشک به اصول زندگی سالم میتواند روی اثرگذاری آنان بر بیمارانشان اثرگذار باشد.
تعداد روزهایی که از ابتدای تاریخ تاکنون جنگی در دنیا وجود نداشته شاید کمتر از انگشتان دست باشد. بشر در تمام طول تاریخ مشغول کشتن و غارت بوده است. در همین عصر خودمان هم اگر نگاه کنیم، مشاهده میشود که در سراسر دنیا همواره جنگ و جدال وجود داشته است. این مشکل بشر ناشی از دو چیز است؛ یکی آنکه بشر ذاتا موجودی غیراجتماعی است و تنها روند تکامل بشر را مجبور کرده که به صورت اجتماعی زندگی کند؛ مجبور شده که قبیلهای تشکیل دهد، روستایی شکل دهد و... اما اصولا بشر موجودی است که میخواهد انفرادی زندگی کند.
همه مکاتب اخلاقی و آسمانی طی تاریخ سعی داشتند تا با وضع قوانین جلوی سرکشی بشر را بگیرند، اما هنوز این تعلیمات نتوانستهاند موفق باشند. مشکل دیگر بشر آن است که تناسبی بین قوای جسمی و قوای فکری او وجود ندارد. بشر میتواند در یک لحظه به کل کائنات فکر کند و ذهنیت خود را به کل جهان هستی گسترش دهد، اما از سوی دیگر تحمل ورود یک سوزن به کف پا را ندارد یا گرفتگی رگ قلبش برای وی مشکلزا خواهد بود؛ پس جسم او بسیار حساس و ضعیفتر از ذهن و روح او است. تناسب نداشتن قوای جسمی و قوای ذهنی، یک حالت تهاجم و تجاوز در بشر ایجاد کرده است. طی تاریخ مصلحین و پیامبران همواره درصدد اصلاح این خصیصه بودهاند. گاهی این حالت تهاجم بشر به سمت خودش برمیگردد. این پیچیدگی موجب میشود که در عین آنکه فرد موضوعی را میداند، اما نتواند به آن عمل کند. در اینجا دانستن تبدیل میشود به نتوانستن. پزشک به همه بیماران توصیه میکند که ورزش کنند، اما خودش نمیتواند به آن عمل کند یا توصیه میکند پرخوری نکنید، اما خودش نمیتواند در برابر غذا مقاومت کند و پرخوری میکند.
این مسایل تا حدودی به خصوصیات شخصیتی هر فرد برمیگردد. فردی ممکن است میلیاردها پول در اختیار داشته باشد و از آنها سوءاستفاده نکند، اما فرد دیگری ممکن است وسوسه شود و خویشتنداری نکند. در اینجا از لحاظ روانشناختی بحث وجدان یا «superigo» مطرح است، بنابراین هر چه وجدان فرد قویتر باشد بیشتر میتواند در برابر وسوسهها مقاومت کند. درباره مسایل شخصی هم بههمین ترتیب است. بهطور مثال فرد نمیتواند سیگار نکشد، چون کشش دارد به سمت سیگار یا نمیتواند جلوی پرخوری خود را بگیرد، چون کشش وی به سمت غذا زیاد است. غریزه را همه دارند، اما توانایی کنترل غریزه چندان به دانستن مرتبط نیست. ممکن است فرد بیسوادی بتواند جلوی غریزه خود را بگیرد و آن را کنترل کند، اما ممکن است فردی عالم دهر هم باشد، اما نتواند جلوی غریزه خود را بگیرد.
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که آیا درصد این رعایت نکردن شیوه سالم زندگی کردن و بهداشتی زندگی نکردن، نزد پزشکان بیشتر است یا کارمندان دولت یا مردم جامعه؟ البته لازم است تا تحقیقی در مورد آن صورت بگیرد تا نتیجهگیریهای ملموستر و عینیتری در این زمینه به عمل بیاید. این بحث میتواند همکاران جوان ما را تشویق کند که در پی این سوال بروند و با تحقیق نشان دهند که پزشکان از این لحاظ چه تفاوتهایی با سایر مردم جامعه دارند..
دکتر احمد جلیلی - نماینده انجمن جهانی روانپزشکی در آسیای مرکزی و رییس انجمن علمی روانپزشکان ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست