چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نظرات نیچه در فلسفه اخلاق
● زندگینامه :
فردریک ویلهیم نیچه در سال ۱۸۴۴ در شهر روکن از ایالت زاکسن آلمان به دنیا آمد و در رشته الهیات تحصیل کرد ولی آن را ترک و به مطالعه زبانهای کهن روی آورد و در سن ۲۵ سالگی به عنوان استاد زبانشناسی زبانهای کهن و استاد فلسفه کلاسیک در دانشگاه بازل مشغول بکار شد و دوستی با واگنر موسیقیدان تأثیر عمیقی بر شخصیت او گذاشت. تجلیل از واگنر ستایش از (ابر مرد) بود اما هنگامی که واگنر از در دوستی با مسیحیت و دین در آمد دوستی با او را ترک کرد و او را به شدیدترین وجه مورد انتقال قرار داد۰
وی در سال ۱۸۸۹ تعادل فکری خویش را از دست داد و یازده سال بقیه عمرش را در حالت جنون گذراند و خواهرش پرستار او بود.
● افکار و سخنان نیچه :
نیچه سخنان و حرفهایی را زده است که خلاف آن چیزی است که جامعه و مردم آن را در تبادلات اجتماعی دریافتهاند البته اگر سخنان نیچه در باب بحثهای فلسفی پیچیده بود که در محافل فیلسوفان مطرح میشد شاید جای تعجب نبود لکن او سخنانی بسیار عامیانه را که با فرهنگ مردم و منشهای مردم سرستیز داشت بر زبان جاری کرده است او این سخنان را بسیار شاعرانه و قدرتمند گفته است بطوری که تأثیرش را گذاشته و کتابهای او از پر فروشترین کتابها گردیده است و اندیشهاش به بحث گذاشته میشود.
او در مورد سقراط حکیم بزرگ یونان و معلم اخلاق گفته است که (سقراط یک سوء تفاهم بود) و همچنین در مورد دین مسیحیت نیز که به طرز افراطی از آموزههای اخلاقی سرشار است میگوید که (مسیحیت یک سوء تفاهم بود).
در مورد خداوند که داستایوسکی میگوید اگر خداوند نباشد هر کاری مجاز میشود نیچه گفته است که (خدا مرده است). او در مورد خود گفته است که (من انسان نیستم من دینامیتم).
● عقاید اخلاقی :
نیچه مدعی است که رانده شدن روحیه دیونیزوسی (یکی از خدایان یونان که مظهر شراب مهمان دوستی و واگذاردن زندگی بود) از سوی روحیه آپولونی (یکی از خدایان یونان که مظهر کرامت و حرمت و با اندیشههایی چون خودت را بشناس و یا از حد و مرزت فراتر نرو) علت انحطاط فرهنگ و تمدن یونانی بوده او معتقد بود که انحطاط فرهنگ یونانی ـ غربی را بهتر از هر جای دیگر میتوان در روحیه فلسفی مغرب زمین خواند.
نیچه نخست تحت لوای زرتشت حکیم پارسی با این طرز تفکر مبارزه کرد و « چنین گفت زرتشت » را در این رابطه نوشت.او برآمدن انسان جدیدی را که همان (ابر مرد) است اعلام میکند۰
نیچه در قبال اخلاق سنتی موضعی کاملاً مخالف اختیار کرد و گفته است که « مجموعه اخلاق نیک خواهانه یک سوء تفاهم بود » از نظر او اینکه انسان باید انسانیتش را به معنای تام و تمام در خود محقق سازد و اینکه « رسد آدمی به جایی که به جز خدا نباشد » و اینکه انسان باید اراده و فهم خود را در چارچوب یک زندگی نیک شکوفا کند و در هماهنگی با طبیعت و انسانهای دیگر و خود از عقل و یا از سایر منابع اندیشه مثل وحی کمک بگیرد همه و همه یک خطای بزرگ است۰ از منظر نیچه انسان زمانی کامل و سعادتمند است که (فراسوی نیک و بد) زندگی کنند۰
نیچه اخلاق را از منظر طبقاتی میبیند همان گونه که مارکس اقتصاد و جامعه را از این منظر دیده است۰
نیچه اخلاق را نه زاینده فرهنگ جامعه و نه احساسات فرد میداند۰ نه نسبیگرائی فرهنگی را میپذیرد و نه احساس گرائی را۰
او انسانها را به دو طبقه تقسیم میکند طبقه سروران و بردگان که هر کدام از این طبقه اخلاق خاص خود را دارند۰ نزد سروران مفاهیم (نیک ـ بد) همردیف مفاهیم (ادب و بیحرمتی) است۰ این طبقه رفتارها و اخلاقیات که با ترس و یا همدردی مترادف هستند را بد میخوانند و رفتار و اخلاق غرورآمیز ـ برتر ـ سرورمابانه ـ خوب هستند۰
این گروه بر توان و قوای خود اعتماد میورزند و درصد ارضای آرزوها و تمنیات خود بر میآیند و بطور طبیعی علیه انسانهای فرودست خصومت میورزند و فروتنی و گذشت را به مسخره میگیرند۰
طبقه بردگان ، اخلاق ، گرایشات و آرزوهای سروران را محکوم میکنند۰ در این طبقه همچنان که قدرت و جاهطلبی طبقه سروران بد و ضد اخلاق تلقی میگردد خصلتهای بردگان اخلاقی خوب توصیف میشود در حقیقت چون باید از سروران تبعیت کنند و فرمانبردار باشند در نظر آنان فرمانبرداری ، اخلاق خوبی است و غرور اخلاقی بد و همچنین در این رابطه صبر ، مهربانی ، برادری ، هم زیستی ، محبت فضیلت محسوب می شود.
نظام اخلاقی نیچه برآمده از تصور او از انسان است از اینکه انسان هنگامی به مقام انسانیت نائل میشود که قابلیتهای انسانی خود را با عقل و اراده محقق سازد از نظر او کاریکاتوری از (ابرمرد) و از زندگی است. از نظر او انسان هنگامی مجال و فرصت شکوفاشدن دارد که بتواند هر گونه مقاومتی را در هم بشکند و از خود ابر مرد بسازد او معتقد است که مراقبت و اعمال تحکم بر اراده و فهم (اراده بر قدرت) ، یعنی موتور زندگی را محدود میسازد. انسان هنگامی سرور خواهد بود که خود را در دریای جاویدان زندگی در اندازد و با او پیش رود.
● نگاه انتقادی :
نیچه نه تنها خدا را بلکه انسان را نفی کرده است آن هم با تندترین جملات که تاکنون هیچ کس جرئت ابراز آن را نداشت. نه تنها انسان را فاقد بعد روحانی میدانست بلکه عقل او را مورد انکار قرار داد.
او انسان را حیوانی ددمنش توصیف میکند و چنین است که بسیاری از مخالفان نیچه در فلسفه او زمینههایی برای پرورش افکار مستبدانه و جنون آمیز (رایش سوم) یافتهاند و غالباً برتری نژادی ژرمنها را با ابر مردی که نیچه از آن سخن گفته مرتبط میدانند۰ اما این نیز واقعیت است که نیچه نژاد آلمانی را نکوهش کرده است.
در فلسفه او پس از نفی خدا و روح انسان دیگر چه چیز باقی میماند ؟ احتمالاً هیچ و همان نیست انگاری که نیچه به آن رسیده است.
فهم غلط نیچه از دین و خدا و انسان ، (ابرمرد) او را به (ابر امردی) که به نیهیلسم میانجامد تبدیل کرده است هر چند برخی این ابرمرد را (رایش سوم) و برخی (داوینچی) میدانند.
● مقایسه نظام اخلاقی نیچه :
در صورتی که نظام اخلاقی نیچه را با نظام اخلاق دینی مقایسه کنیم به نتایج جالب توجه میرسیم.۰ ابر مرد نیچه را با لباس مذهب و دین در نظام اخلاق دینی فراوان داریم. در حالیکه نیچه به بیراهه میرود و بدنبال آن در نظام غیر دینی و حتی ضد دینی است.
البته منصور حلاج عارف بزرگ قرن سوم از دیدگاه مارکسیستها ابرمردی است که از (خودآئی) به (خدائی) رسیده است و خود را خدا میداند البته شطحیات او نیز مترادف با سخنان نیچه است.
اما در مکتـب اسلام حضرت علی (ع) انسان کاملـی است و مترادف « ابر مرد » . او کسی است که براساس آرزوی نیچه فراتر از نیک و بد میاندیشید. او کسی است که در نماز خود انگشتری یادگار رسول خدا را به گدا میدهد و در جنگ صفین بر علیه آنان که قرآن را سرنیزه میکند و قرآن را به داوری میطلبد به یاران خود میگوید : که قرآن ناطق منم ، اینها پاورق پارهای بیش نیستند و در جنگ خندق در نبرد تن به تن با عمر بن عبدود وقتی که خواست سر او را از تن جدا کند و او آب دهان انداخت لحظهای درنگ کرد که مباداً این کشتن او از سر انتقام و هوای نفس باشد.از این نمونهها در مکتب اسلام فراوان هستند اما ماحصل کلام اینکه بنظر میرسد که ابر مرد نیچه همان انسان خلیفه الله مکاتب دینی باشد.
● نتیجه :
با بررسی افکار نیچه مشخص میگردد که او بدنبال الگوئی از انسان است که ابر مرد باشد و فراتر از نیک و بد بیندیشد : حضرت علی (ع) میفرماید که برخی خدا را به طمع بهشت عبادت میکنند و این عبادت تاجران است و برخی به خاطر ترس از جهنم عبادت میکنند که این عبادت بردگان است من خدا را بخاطر محبت او و بخاطر خداوندی او عبادت میکنم. آیا مصداق این سخنان اندیشیدن فراتر از نیک و بد نیست ؟
اما اینکه نیچه چرا بدنیال الگوی خود در نظام غیر دینی و ضد دین جستجو میکند ؟ مسئولیت فیلسوفان و معتقدان به وحدانیت خداوند و معتقدان نظامها دینی را سنگینتر میکند.
آیا این نظامها در گسترش افکار فلسفی خود کاستی داشتهاند ؟ آیا نیچه با این افکار و این نظامها و این شخصیتهای دینی آشنا بوده است ؟
اینها همه پرسشهایی است که متفکران اسلامی را به تلاشی دو چندان در اشاعه مبانی فلسفی و اخلاقی دین نه به عنوان گفتگوی تمدنها و نه به عنوان گفتگوی ادیان بلکه به عنوان (گفتگوی اخلاقها) برای یافتن منشور تفاهم ملل تحریک مینماید.
منابع : کتاب چنین گفت زرتشت ـ داوری اخلاقی ـ ترجمه دکتر احمدعلی حیدری ـ مقالههای اینترنت
رحمت اله علیرحیمی
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته اخلاق
دانشکده مجازی فرهنگ و معارف اسلامی – قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست