سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا و جهان آزاد


آمریکا و جهان آزاد

تأملی برجریان تولید فیلم های ضد ایرانی در هالیوود

چندی است که پروژه ساخت فیلم و سریال و دیگر تبلیغات ایدئولوژیک در باب مسائل مهم دنیا -مانند برنامه هسته ای ایران! - درهالیوود و رسانه های ایالات متحده شروعی تازه یافته است! می گویم شروعی تازه، بدلیل آنکه اصولاً چنین پروژه هایی در روندی که مایلم آن را «ماتریالیسم فرهنگی» بنامم، در ساختار سیاسی - اقتصادی هالیوود و حواشی عوام پسند یا به عبارت بهتر عوام فریب آن، پروژه هایی همیشگی و بی پایان بوده و خواهد بود، زیرا اقتضای فرهنگی آن اساساً بسته به همین بافت و ساختار ماتریالیستی مبتنی بر سود مادی است.

حقیقت این است که در ساختار تولیدات تجاری -تبلیغی هالیوود و امثال آن موضع سیاست، اقتصاد و فرهنگ چندان مستقل و مشخص از هم هستند که موضع کذب و فریب با حقیقت و واقعیت! در واقع می توان گفت که نظام فرهنگی - هنری ایالات متحده، به عنوان شاخص ترین نظام از ایده کاپیتالیستی و اقتضای ایدئولوژیک آن، نظامی پیچیده در تولید و تبلیغ و توهم است که مدام خود را می آغازد.مفهومی از تکثیر و تکرار که می توان هالیوود را مظهر و نماد تمام عیار آن دانست. منطق هالیوود درمفهوم گشتالت (کلیت نگر) آن، همان منطق ماتریالیسم فرهنگی در نظام کاپیتال است. یعنی هنر صرف کالا (فرهنگ)، داستان صرف تبلیغ (ایدئولوژی) و انسان صرف سود مادی (اقتصاد).

از سری فیلم های جیمز باند گرفته تا تولیدات اخیر، منطق هالیوود خود را تکرار و تکثیر می کند. داستان یا به عبارت بهتر فرمول تقابل قهرمانان آمریکایی که البته انسان هایی آزاد و متعالی نشان داده می شوند به علاوه جذابیت های اروتیک فرا انسانی! با ضد قهرمانان اکثراً آسیایی، عرب و مسلمان که طبعاً جانورانی درنده خو، و جنایتکارانی زشت رو به نمایش درمی آیند تقابل هایی که درتکرار مداوم خود تکثیر و بازتولید می شوند. درست مانند فرمول خط تولید کارخانه های تولیدات صنعتی!

این تقابل ها که بسیار با تقابل های دوتایی لوی اشتراوس نزدیک اند، در یکدیگر ممزوج می شوند و در ضمن،تقابل هایی بی واسطه و جهان شمول اند. مراد از «تغییر و تبدیل» تقابل ها این است که ترکیب، ارتباط و بازنمود هر جفت تقابل از هر رمان به رمان دیگر تغییر می کند، این تقابل ها [ تنها] به تشکیل ساختار تقابل هایی که روایت ها را تعریف و اقبال عامه را تضمین می کند، منتهی نمی شوند بلکه به روابط میان اشخاص رمان ها (مثلاً رابطه باند و تبهکار یا زن)، روابط میان ایدئولوژی ها (مثلاً رابطه میان آزادی خواهی یا توتالیتاریسم، جهان آزاد و اتحاد جماهیر شوروی) و برخی روابط گسترده تر میان اقسام متفاوت ارزش ها [نیز] می پردازند.» (۱)

از این رو می توان دانست که روند پی رفت پروژه های ضد ایرانی، نظیر آنچه در هالیوود یا دیگر ساز و کارهای تبلیغی ایالات متحده از ادبیات و رمان های تبلیغی گرفته تا فیلم و سریال و دیگر رسانه های مردم پسند- علیه ایران و ایرانی - پدیده ای تازه و امروزی نیست. برای درک این پدیده لازم است دو مقوله سیاسی را درکنار هم مورد تأمل قرارداد، که هم چنان که گفتم هر دو در ماتریالیسم فرهنگی یا فرهنگ اقتصادی نظام کاپیتال نقشی اساسی وممزوج درهم دارند؛

نخست؛ سیاست اقتصادی این قبیل تولیدات، بسته به بازار گرم مسائل سیاسی جهان امروز (مانند مذاکرات هسته ای ایران و غرب و از این دست)، والبته بازار گرمی رسانه های غرب- به ویژه ایالات متحده- در دامن زدن به هرچه بیشتر و عمیق تر وانمودن این مسائل. علاوه بر انواع فنون تهییج و ترغیب احساسات و عواطف و غرایز غالبا اگزوتیک، که اصولاً آمریکایی ها از بدو تاریخ هالیوودی خود نشان داده اند که استاد بی بدیل آن هستند! و دوم: سیاست فرهنگی پسامدرن این تولیدات، که غالباً خود به عنوان نمادی از بافت فرهنگی - سیاسی غرب و ایالات متحده،قابل تطبیق با کل نظام ایدئولوژیک سرمایه ومظاهر نمادین آن، همچون کاخ سفید، پنتاگون، برج های تجارت جهانی و... هستند.

در واقع کاخ سفید و هالیوود؛ هر دو یکی هستند. هر دو یک نقش را بازی می کنند، منتهی هر یک به شیوه ای و با زبانی متفاوت هم چنان که بودریار در «وانموده ها» با قیاس میان پدیده سیاسی رسوایی واترگیت و پدیده فرهنگ پسامدرنی دیزنی لند، کل نظام حاکم بر ایالات متحده را نظامی متکی بر وانموده و نمایش های خیالی (توهمات)، درجهت اقتضای ایدئولوژیک نظام برمی شمارد:

«دیزنی لند ساخته شده است تا این حقیقت را که کشور آمریکا و کل آمریکای واقعی، خودش است را پنهان کند... دیزنی لند به طرزی خیالی بازنمود شده است. تا باور کنیم که به جز آن، باقی آمریکا واقعی است، درحالی که به راستی همه لوس آنجلس و آمریکا، خود [مانند دیزنی لند] از نظم حاد واقعی و وانموده اند. ... واترگیت[نیز] یک رسوایی نبود. پدیده ای بود که باید به قیمت بازگو می شد. این وانمود اصول اخلاقی است [و نه خود اخلاق]. یک آزمندی (حرص و ولع) اخلاقی، همان گونه که در صحنه پردازی اصلی نظام سرمایه چنین است.»(۲)

آمریکا خود یک نمایش است. خود داستان است، صحنه و سناریوست! همان گونه که سردمداران آن بیشتر هنرپیشه اند تا سیاستمدار، و همچنان که دشمنان آن [همچون بن لادن که عاقبت هیچ کس نفهمید کجا و چگونه کشته شد، جنازه اش چه شد و اصلا چطور پدید آمد!] بیشتر به افسانه می مانند تا واقعیت! تولید مصرف زدگی، تبلیغات ایدئولوژیک کالایی- سیاست و اقتصادی- که به طور نسبی و برابر وضعیت فرهنگی آن را رقم می زنند؛ مشخصه اصلی فرهنگی است که از نخستین تولیدات سینمایی هالیوود تا فیلم های ضدایرانی اخیر(۳) به همان اصطلاحی که بودریار از آن به وانموده و حاد واقعی یاد می کند، مشهود است.

تروریست ها و باندهای جنایتکار و غالبا ایدئولوژیک، و برده های غالبا آسیایی و آفریقایی، والبته محتاج به غرب برای نجات و آزادی و... سری قواعد و قوانینی که اکو به «موقعیت های بازی» یاد می کند، هربار به شکلی در ساختار نمایش ها و تولیدات هالیوودی و بازی های سیاسی دولتمردان آمریکایی به یک نسبت تکرار می شوند:

«اکو این ساختار را با «موقعیت های بازی» یا «گام ها» مقایسه می کند؛ دراین موقعیت ها یا گام ها، هر حرکت یک ضدحرکت دارد و همین جریان داستان را پیش می برد.» (۴)

بدین ترتیب، در تمام تولیدات تبلیغی هالیوود و بدین سان در مجلس نمایندگان، سی آی ای، پنتاگون، کاخ سفید و در تمام دستگاه ها و نهادهای فرهنگی و سیاسی ایالات متحده، جریان بازی همین است؛ حرکت و ضدحرکت! بی آنکه واقعا داستانی در کار، یا حقیقتی درمیان باشد. زمانی شوروی کمونیستی، یک وقت سلاح های کشتار جمعی صدام، بعد خطرات القاعده و اینک حتما ایرانیان بی خبر از همه جا در ترور سفیر فلان کشور عرب و تولید سلاح هسته ای! تا سرانجام قهرمانان آمریکایی همانطور که در فیلم های هالیوودی، با بدی ها می جنگند و دنیا را نجات می دهند، روز به روز سلطه ایدئولوژیک و فرهنگ اقتصادی خود را در جهان بسط و گسترش دهند. جهان و فرهنگی مانند هالیوود، دیزنی لند، کاخ سفید، پنتاگون و کل ایالات متحده که در آن جز توهم و خیال و مصرف زدگی و از خود بیگانگی، واقعیت دیگری وجود ندارد. جهانی آزاد صرف سرخوشی و سرگرمی که مانند تمام شهرک های سینمایی لس آنجلس، نمایشخانه های نیویورک و کازینوهای لاس وگاس، برنده و بازنده آن در نهایت بازنده بزرگ خواهد بود.

م. حمیدی

پی نوشت:

۱- استریانی، دومنیک، ساختارگرایی و جیمز باند (۱۳۸۱)، ترجمه: ابوالفضل حری، زیباشناخت؛ مطالعات نظری و فلسفی هنر، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شماره ششم، صفحه .۶۶

۲. Baudrilard. Jean Simulations ۱۹۸۳ trans. Paul Foss Paul Patton and Philip Beitchernan New York Semiotext Pp: ۲۵ ۲۹.

۳- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: نگاهی به فیلم «اورشلیم؛ شمارش معکوس»؛ پرونده هسته ای ایران به روایت هالیوود، رضا طریقت، روزنامه کیهان، چهارشنبه ۳خرداد ۱۹۱۳، شماره ۲۰۲۱۶، صفحه .۱۰

۴- استریانی، دومنیک، ساختارگرایی و جیمزباند (۱۸۳۱)، ترجمه: ابوالفضل حری، زیباشناخت؛ مطالعات نظری و فلسفی هنر، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شماره ششم، صفحه ۶۶.