جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
تعامل با محیط زیست مساله ای اخلاقی
برخی مورخان و محققان فلسفه، دغدغه اصلی سقراط در مباحثش با شهروندان و جوانان آتن را - مباحثی که سقراط در نهایت به جرم طرح آنها به نوشیدن شوکران محکوم شد - احیای اخلاقیات میدانند، چرا که به باور این دسته از محققان، سقراط خود در زمانی زیست که به واسطه دیدگاههای سوفسطایی، اخلاقیات و ارزشهای اخلاقی، بدون بنیاد شدند و هیچ معیاری برای برتر دانستن عمل و فضایل اخلاقی نسبت به اعمال غیراخلاقی وجود نداشت.
سقراط در مقابل این دیدگاهها در جستجوی بنیانی ثابت و معین و غیرنسبی برای اخلاقیات بود، بنیانی که سقراط آن را در جهانی ماورای امور مادی یافت.
بنابراین مباحث فلسفی درباره اخلاق، دارای سابقهای طولانی است، اما موضوعات این مباحث طی قرون و اعصار تحول یافته و اغلب بسط پیدا کرده است. عموما اخلاقیات را ضوابط و اصول رفتار انسان با دیگر انسانها میدانند، ولی امروزه مباحث فلسفه اخلاق محدود به این موضوع نیست، بلکه دامنه آن، موضوعات نسبت اخلاقی انسان با حیوانات، گیاهان و... را نیز در بر میگیرد. امروزه یکی از مباحث یا به عبارت صحیحتر، یکی از شاخههای بسیار مهم در فلسفه اخلاق، اخلاق محیطزیست است. آیا ما انسانها نسبت به حفظ محیطزیست خودمان، وظیفه اخلاقی داریم؟
اگر چنین وظیفهای بر ما مفروض است، آیا این وظیفه نسبت به خود محیطزیست بر ما مفروض است یا به واسطه اینکه محیطزیست، به سایر انسانها نیز تعلق دارد؟ نوشتاری که هماکنون میخوانید، ترجمه و تلخیص بخشی از مدخل «اخلاق محیطزیست» از دایره.. المعارف فلسفی استنفورد به قلم اندرو برایان است که با خواندن آن، آشنایی بیشتری با این شاخه از فلسفه اخلاق کسب خواهیم کرد.
کشاورزی را در جوامع غیرصنعتی در نظر بگیرید که برای آمادهکردن زمینی برای زراعت، درختان آن را قطع میکند و برخی گیاهان را آتش میزند. یا فرض کنید شرکتی که کارش استخراج از معادن است محیط طبیعی را برای رسیدن به منابع تغییر میدهد؛ گیاهان را از بین میبرد، زمین را میکند و حیوانات را از منطقه دور میکند. یا حتی فرض کنید دولتی برای حفظ تعادل زیستمحیطی منطقهای خاص، مجبور است پوشش گیاهی منطقه را تغییر دهد یا در تنوع حیواناتی که در آن منطقه زندگی میکنند تغییر دهد. سوال اینجاست، آیا این کشاورز حق دارد چنین کاری انجام دهد؟ آیا آن شرکت اجازه دارد چنین تغییراتی در محیطزیست ایجاد کند؟ اگر مجاز است، آیا بعد از آن وظیفه دارد آن منطقه را تا حد امکان به شرایط پیشین بازگرداند یا خیر؟ و در آخر آیا دولتها، حتی برای حفظ تعادل محیطزیست حق دخالت در آن را دارند؟ اغلب گفته میشود که انسانها حق آلودهکردن و از بینبردن محیطزیست و پوشش گیاهی و همچنین از بینبردن حیوانات و آزار و اذیت آنان را ندارند و این کار از نظر اخلاقی نادرست است. اگر اینچنین است آیا تنها به این دلیل است که دیگر انسانها و خصوصا آیندگان برای زندهماندن و خوب زندگیکردن نیازمند محیطزیست هستند؟ یا این که محیطزیست، گیاهان و حیوانات خود ارزشی مخصوص به خود دارد، صرف نظر از روابط انسان با آنها؟
سوالهایی که مطرح شد، نمونههایی هستند از سوالاتی که توسط فیلسوفان اخلاقی که علاقهمند به اخلاق محیطزیست هستند مطرح میشود. بعضی از آنها سوالاتی جزئی هستند که مربوط به یک یا چند فرد خاص و در رابطه با محیطی کوچک هستند؛ سوالاتی نظیر آن چه در مورد کشاورز مطرح شد. پرسشهای دیگری هستند که گستردهترند و به تعداد بسیار زیادی از انسانها و شاید همه آنها مربوط میشوند؛ سوالاتی نظیر استخراج از معدن و وظیفه یا حق دولتها در برابر محیطزیست نمونههایی هستند از این نوع سوالات. اما فیلسوفان اخلاق به پرسشهای دیگری هم میپردازند، سوالاتی انتزاعی که نه در مورد رابطهای خاص بین انسان و طبیعت یا محیطزیست، بلکه به ارزش و جایگاه اخلاقی آنها میپردازند.
حالا میتوانیم به طور ملموستری از این که اخلاق محیطزیست چیست سخن بگوییم. به طور خلاصه، اخلاق محیطزیست شاخهای از فلسفه (اخلاق) است که به بررسی روابط اخلاقی و همینطور جایگاه اخلاقی انسان و محیطزیست میپردازد. به زبان سادهتر، اخلاق محیطزیست تلاش میکند به سوالهایی نظیر سوالهایی که پیش از این در این نوشتار مطرح شد پاسخ دهد.
نکته: تمایز بین ارزش درونی و ارزش ابزاری در مباحث اخلاق محیطزیست بسیار اهمیت دارد ارزش ابزاری ارزشی است که به خاطر دیگر چیزهاست، اما ارزش درونی به ارزشی گفته میشود که فقط به خاطر خود آن چیز باشد، صرف نظر از این که آیا میتواند برای هدف دیگری نیز مورد استفاده قرار گیرد یا خیر
اجازه دهید در اینجا به آخرین سوالی که مطرح شد بپردازیم. تمایز بین ارزش درونی و ارزش ابزاری در مباحث اخلاق محیطزیست بسیار اهمیت دارد و فیلسوفان اخلاق فراوان آن را به کار میبرند. ارزش ابزاری ارزشی است که به خاطر دیگر چیزهاست، یعنی چیزی ارزش ابزاری دارد به این دلیل که برای هدف دیگری استفاده میشود. مثلا، برخی میوهها ارزش ابزاری دارند، به این دلیل که انسانها از آنها استفاده میکنند تا نیازهای بدن خود را تامین کنند. اما ارزش درونی (یا ارزش غیرابزاری!) به ارزشی گفته میشود که فقط به خاطر خود آن چیز باشد، صرف نظر از این که آیا میتواند برای هدف دیگری نیز مورد استفاده قرار گیرد یا خیر. به عنوان مثال، ممکن است برخی معتقد باشند گیاهان و حیوانات به خودی خود ارزش دارند، حال چه انسانها از آنها استفاده کنند یا خیر. این تمایز حتی در مورد انسانها نیز میتواند به کار رود؛ مثلا معلم برای دانشآموزان خود ارزش ابزاری دارد، زیرا از او استفاده میکنند تا چیزهایی جدید یاد بگیرند، اما اکثرا باور دارند که این فرد علاوه بر ارزش ابزاری ارزش درونی نیز دارد، جدا از ارزش ابزاریاش برای دیگران به عنوان معلم. این که آیا مثلا در مورد گیاهان و میوهها هم میتوان به چنین ارزشی قائل بود یا خیر مورد بحث است و اکثرا به چنین ارزشی برای میوهها قائل نیستند.
حال اگر به ارزش درونی محیطزیست باور داشته باشیم پاسخ ما به ۲ سوال آخر این خواهد بود که فارغ از نفع یا ضرر انسانها، طبیعت یا محیطزیست ارزشی درونی دارد و به همین دلیل است که ما حق تخریب یا سوءاستفاده از آن را نداریم؛ اما اگر به چنین ارزشی باور نداشته باشیم، تنها بدین دلیل تخریب محیطزیست ممنوع خواهد بود که زندگی انسانها را به خطر میاندازد.
اما اکثر دیدگاههای اخلاقی غربی انسانمحور هستند، یعنی فقط برای انسان ارزش درونی قائل هستند و برای دیگر موجودات نظیر حیوانات یا گیاهان تنها ارزش ابزاری قائلند (انسانمحوری قوی)، یا ارزش درونی انسان را به میزان قابل توجهی بیشتر از ارزش درونی دیگر موجودات میدانند (انسانمحوری ضعیف). مثلا، ارسطو معتقد است طبیعت همه چیز را برای استفاده انسان آماده کرده است. چنین دیدگاهی میتواند در توجیه این که چرا نباید با حیوانات بدرفتاری کرد با مشکل مواجه شود؛ مگر در مواردی که چنین رفتاری منجر به آزار انسانها شود، و در نتیجه ارزش درونی انسان به خطر افتد. مثلا کانت استدلال میکند آزار یک سگ ممکن است باعث تقویت روحیه آزاررسانی به دیگران و در نتیجه آزار انسانی دیگر شود. بنابراین، از چنین دیدگاهی آزار غیرانسانها به طور ابزاری بد است نه به طور درونی. بنابراین، اگر در جایی تخریب محیطزیست، یا آزار یک حیوان نتواند آسیبی به انسانی بزند، چنین دیدگاهی نمیتواند استدلالی علیه آن داشته باشد. به همین خاطر برخی از فیلسوفان تلاش میکنند تا استدلالی به نفع ارزش درونی محیطزیست بیابند، هر چند برخی دیگر از فیلسوفان موافق نیستند و معتقدند حتی با نگاه انسانمحورانه نیز میتوان با تخریب محیطزیست و بدرفتاری با حیوانات مخالفت کرد. مدافعان چنین دیدگاهی معتقدند همه وظایف ما در برابر محیطزیست از وظایف ما در برابر انسانها قابل استنتاج است.از نظر آنان هدف اخلاق محیطزیست ایجاد زمینهای اخلاقی برای سیاستهای ما برای حفظ محیطزیست است و بنابراین چنین دیدگاهی برای اهداف عملی ما کافی است.
به هر حال، در اخلاق محیطزیست نیز مانند دیگر شاخههای فلسفه بهدستآمدن دیدگاهی واحد و مورد پذیرش همه نه ممکن است و نه مطلوب و با توجه به این که این شاخه از فلسفه اخلاق نسبتا نوپاست اختلاف نظرها شاید بیش از شاخههای دیگر چشمگیر باشند، اما در همین مدت زمان کوتاه چند دههای، فواید بسیار زیاد عملی این شاخه از فلسفه باعث جذابیت آن برای بسیاری از فیلسوفان و غیرفیلسوفان شده و بحثها در مورد مسائل آن با شدت ادامه دارد.
دایره المعارف فلسفی استنفورد
مترجم: مهدی رعنایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست