چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حاشیه ای بر كتاب سرالصلاهٔ


حاشیه ای بر كتاب سرالصلاهٔ

نماز معجونی است كامل متشكل از جمیع مقامات ذكر و شكر از این رو مخصوص است به كاملان و واصلان, زیرا كه جز این گروه كسی قدر و مقام و منزلت آن را نشناخته است تأكید بسیار آیات و روایات و رفتار ائمه اطهار در باب نماز و وجوب ادای آن و بیان فضائل بسیارش, نشان از بزرگی و برتری این عمل در بین اعمال دیگر دارد

●مقدمه:

نماز معجونی است كامل متشكل از جمیع مقامات ذكر و شكر از این رو مخصوص است به كاملان و واصلان، زیرا كه جز این گروه كسی قدر و مقام و منزلت آن را نشناخته است. تأكید بسیار آیات و روایات و رفتار ائمه اطهار در باب نماز و وجوب ادای آن و بیان فضائل بسیارش، نشان از بزرگی و برتری این عمل در بین اعمال دیگر دارد.

آنچه در رسالهٔ حضرت امام ذكر شده است، اشاره است به گوشه‌ای از اسرار این عبادت‌نامه كه حقیقتاً جز او و امثال او كسی نمی‌تواند و نخواهد توانست پی به اسرار این لطیفه واضحه الهیه برد و آنچه ما در این مقاله در پی آن بوده‌ایم اشاره‌ای بوده است به بعض مطالب كم‌مفهوم و بعض ناگفته‌ها برای تكمیل كلمات آن حضرت در این رسالهٔ گرانسنگ كه البته این مطالب خالی از اشكال نیست و هیچ ادّعایی هم بر درستی تمام مطالب آنها نیست. شاید از این راه، مورد الطاف الهیه قرار گرفته و بر معارفمان در این باب افزوده شود.

●فصل اول: مقامات انسان و عوالم وجود

وجودات امكانی را، بر حسب سریان وجود از موجود لامتعین، در مراتب وجودیه كه عوالم وجودیه نام دارند در مسلك عرفا، حضرت گویند. وجه تسمیهٔ حضرت آن است كه؛ این عوالم در محضر حاضر حضور دارند یعنی آنكه این عوالم، محاضر ربوبی و مظاهر اویند.

بنابراین تعریف، گنجاندن ذات واحدیت غیبیّه در این حضرات و مقامات صحیح نیست. زیرا كه ذات، مظهری از مظاهر او و محضری از محاضر او نیست بلكه خود اوست پس حضرات وجودیه به ترتیب مقام وساطت و غیبیّتشان عبارتند از:

۱ ـ حضرت احدیت مطلقه، یا وجه غیبی اسم اعظم الله، كه با فیض اقدس در اتحاد است و عدم انفكاك و تمایز آن دو مقام از یكدیگر معلوم

۲ ـ حضرت الله در جنبهٔ ظهوری بی‌تعین اسماء و صفات

۳ ـ حضرت اسماء و صفات، كه در مرتبه‌ای پائین‌تر از اسم شریف اعظم قرار دارند و ظهورشان بواسطه ظهور اوست

۴ ـ حضرت اعیان ثابته در عوالم غیبیه كه مقصود از آیه وَ عِندَه مَفاتِحُ الغَیبِ لا یَعْلَمُها الّا هُو[۱] همان است

۵ ـ حضرت اعیان ثابته در عوالم عینی، كه ظهورات اعیان ثابته در عوالم وجودیه‌اند كیفیت ظهور و بروز اسماء در ممكنات و چگونگی قابلیتها در دو عالم اخیر مشخص می‌شود

۶ ـ حضرت شهادت مطلق

۷ ـ مقام انسان كامل بنحو اتمّ آن، در اولیاء محمدیین كه خود عالمی می‌باشد شامل جمیع عوالم یاد شده بی‌هیچ تغییر و تبدیل و كم و زیاد كه بدایت و نهایت قوس از ایشان و به ایشان است.

تعابیر یاد شده در بیان حضرات وجودیه مطابق با مسلك اهل قلوب است گرچه در بین عرفا علیهم رضوان الله در بیان مراتب وجودیه، و پنج، شش یا هفت بودن آن اختلاف است لكن این اختلافات به حدّی نیست كه هر یك بخواهد پایه و مایه و اصل كلام دیگری را نقد و حلاّجی كند بلكه ریشه‌های تفاوت جزوی و ناچیز است. با این حال سخن در این باب بسیار گفته شده است و هركس بر طبق مسلك خود كلامی گفته است. لكن نكته آنجاست كه مراتب وجودیه هرچه در نظر گرفته شود، مقامات انسان كامل منطبق بر همان مراتب خواهد شد. همچنانكه مراتب نزول حقیقت قرآن، از مكامن غیب تا مقبض هیولای ارض سابعه، كه بر طبق كلام كشّاف حقایق، مشتمل بر هفت مرحله و بطن است نیز، مطابق همان مقامات است بی‌هیچ تردید.

ملا عبدالرزاق كاشانی در شرح فصوص، تعینات ذات احدی در صور اسمائی را بدون احتساب انسان كامل و كون جامع پنج مرتبه می‌داند.

اول: عالم معانی كه تجلی ذات در صور اعیان ثابتهٔ غیرمجعوله است.

دوم: عالم ارواح مجردّه كه از عالم معانی به تعینات روحی تنزل یافته است.

سوم: عالم نفوس ناطقه كه به مرتبه تعینات نفسیه تنزل یافته است.

چهارم: عالم مثال كه تنزلات مثالیهٔ متجسّد متشكل بدون ماده است.

پنجم: عالم اجسام مادی است كه به آن عالم حس و شهادت گویند[۲] حضرت امام نیز در تعلیقه بر فصوص حضرات را پنج دانسته است؛

اول: حضرت غیب مطلق یعنی حضرت احدیت اسماء ذاتیه است و عالم آن، همان سرّ وجودی است كه برای او رابطه خاص غیبی با حضرت احدیت می‌باشد.

دوم: حضرت شهادت مطلقه است و عالم آن، عالم اعیان در حضرت علمیه و عینیه می‌باشد.

سوم: حضرت غیبِ مضافِ اقرب به غیب مطلق كه وجهه غیبیه اسماءست.

چهارم: حضرت غیب مضافِ اقرب به شهادت است كه وجهه ظاهره اسماءست.

پنجم: حضرت احدیّت جمع اسماء غیبیه و شهادتیه است.[۳]

پس از برای انسان مقامات و مدارجی است كه به اعتباری او را دارای دو مقام دانند یكی مقام دنیا و شهادت و دیگر مقام غیب و آخرت... و به اعتباری دارای سه مقام است. یكی مقام مُلك و دنیا دوم مقام برزخ سوم مقام عقل و آخرت و به اعتباری دارای چهار مقام است. ملك و ملكوت و جبروت و لاهوت و به اعتباری دارای پنج مقام است. شهادت مطلقه و غیب مطلق و شهادت مضافه و غیب مضاف و مقام كون جامع و به اعتباری دارای هفت مقام معروف به هفت شهر عشق در السنه عرفاست و به اعتباری تفصیلی دارای صد منزل یا هزار منزل است.[۴]

در هر حال، برای انسان كامل، هرچه از مقامات و مراتب باشد، كلید مفاتیح غیب هموست و وجودش مشتمل است بر دو قوس نزول و صعود پس تمام دائره وجود اوست ثم دَنی فَتَدَلّی فَكانَ قابَ قَوسَین اَو اَدنی[۵] از این رو اعمال و عباداتش نیز اتم و اكمل مراتب خداخواهی و خداپرستی است تا جایی كه به زبان استعداد گوید: اِنَّ صَلاتی و نُسُكی و مَحْیایَ و مَماتی لله رَبِّ العالَمین لا شَریكَ لَه[۶] بنابراین هركس به فراخور حال و استعداد عبادتی دارد و نیایشی و رئیس همه عبادات كه نماز است نیز بر همین منوال است، یعنی كاملترین نماز برای اكمل موجودات است. مقصود آن است كه بدانی نماز، بلكه جمیع عبادات را غیر از این صورت و قشر و مجاز، باطن و لبّ و حقیقتی است.[۷]

●فصل دوّم: صور ملكی و ملكوتی نماز

هر عمل خیری را صورتی است ملكی و صورتی ملكوتی، با شكلی متفاوت، كه صورت ملكوتی به وجهی تابع صورت ملكی است از حیث نورانیت و ظلمت كه از این لحاظ با هم در ارتباطند. ولكن از حیث بساطت و كثرت، صورت ملكی تابع صورت ملكوتی عمل است و نماز كه در بین اعمال عبادی مقام احدیت جمعیه را داراست در صورت ملكوتی خود دارای بساطت تامه است. پس منظور نظر سالك است كه نماز را در ظاهر ملكی تابع ظاهر ملكوتی گرداند. نهایت رجوع سالك از مقام فرق به جمع وصول به احدیت جمعیه اسماست و نماز تام كه خود مرتبه احدیت جمعیه را دارد، اكمل و اتم عبادات و غایتِ ظهورِ حقیقت عبودیت در سالك واصل است. پس نماز كامل برای انسان كامل است كه نتیجهٔ آن تجلّی و حصول ربوبیّت تام برای سالك می‌باشد.

از این رو معلوم می شود نماز گرچه به حسب ظاهر مركب از اجزاءست ولی به حسب حقیقت دارای وحدت است و چون وحدت آن تام است از این رو كمالیت او نیز تام می‌باشد پس سالك تا در سلوك است نماز او كامل نیست یعنی آنكه نماز هرچه به افق كمال نزدیكتر شود وحدتش كاملتر شود تا منتهی به غایت كمال شود كه حصول قیامت كبرای آن است و وحدت صور ملكیّه تابع وحدت صور ملكوتیه غیبیّه است و حصول وحدت تامّه صور ملكیه به فنای آنها در باطن ملكوت است كه از آن تعبیر به قیامت صغرا شود.[۸]

●فصل سوم: حقیقت اخلاص و حضور قلب در نماز

بدانكه اخلاص بر دو مرتبه كلی است كه اولی مقدمه‌ای است برای دوّمی مرتبه اوّل اخلاص در دین است به تنزیه آن از شوائب و آلودگی‌های كفر و شرك و پرستش دنیا و مافیها كه در این باب خداوند در چندین آیه بندگان را متوجه به امور ظاهری ساخته و از التفات به آنها منع فرموده است:

از آنجمله فرمود: یا اَیُّها الذّینَ امنَوا لاتُلهِكمُ اَموالُكُم وَ لا اَولادُكُم عَن ذِكرالله وَ مَن یَفْعَل ذلِكَ فَاولئِكَ هُمُ الخاسرِوُنَ.[۹]

ایضاً: زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشّهَواتِ مِن النِّساء وَ البَنینَ وَالقَناطِیر المُقَنْطَرهٔ مِن الذَّهَبِ و الفِضَّهٔ و الخَیلِ المُسَوَّمَهٔ وَالانعامِ والحَرْثِ ذلِك مَتاعُ الحَیوهٔ الدُّنیا.[۱۰] و قال وَاعبُدوالله وَلا تُشرِكوُا بِه شیئاً.[۱۱]

نتیجه این اخلاص و حصول آن خروج سالك از دایرهٔ شرك و ورود به مدار اسلام است كه از آن تعبیر می‌شود به ایمان بعد ایمان همچنانكه حقتعالی فرمود: یا اَیُّها الذَّینَ امَنوا امِنوا.[۱۲]

دوم مرتبه آن عبارت است از: اخلاص در عمل كه آن را بر حسب درجات سالكین مراتب بسیار است. اولش شامل عبادت احرار و آخرش حصول قلب سلیم و فنای فی‌الله است. كه نتیجه‌اش آن می‌شود كه شیطان سالك بدست او ایمان آورد. و فنای فی‌الله همان تسلیم كامل و بی‌چون و چراست كه به تعبیری از آن به اسلام اكبر نام برند. همچنانكه حقتعالی می‌فرماید:

یا اَیُّها الذّینَ امَنوا ادخُلُوا فِی السِّلمِ كافَّهًٔ.[۱۳]

پس در این زمان، برای سالك كه اخلاصش كامل شده و شیطان را دیگر بر او راهی نیست، مقاماتی است كه پروردگار در سوره صافات در چند مورد به آن اشاره فرموده است:

اول فرمود: وَ ما تُجْزَونَ الاّ ما كُنْتُم تَعْمَلُونَ اِلاّ عِبادَالله المُخلَصینَ.[۱۴]

به این معنا كه هركس هرآنچه كرده جزا می‌بیند جز بندگان مخلص خدا كه جزای آنها چیزی فراتر است كه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده زیرا اینان كه مستهلك در حقتعالی شده‌اند، عملشان نه از خود بلكه از خداست از این رو پاداش آنان را جز خدا كسی نمی‌داند.

فَلا تَعْلَم نَفسٌ ما اُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّهٔ اَعیُنٍ جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ.[۱۵]

دوم فرمود: فَكَذَّبوهُ فَاِنّهمُ لمُحْضَروُن اِلاّ عبادَالله المُخلَصین.[۱۶]

یعنی آنان در پیشگاه حق تعالی حاضر می‌شوند جز بندگان مخلص زیرا آنان قیامت كبرای نفسانیه را گذرانیده و حساب خود را پس داده‌اند بنابراین روز جزا آنان را بی‌حساب به جایگاهشان فی مَقْعَد صِدقٍ عندِ مَلیكٍ مُقْتَدر[۱۷] برند.

سوم فرمود: سُبْحانَ الله عَمّا یَصِفُونَ الاّ عِبادَالله المُخْلَصِین.[۱۸]

یعنی آنكه خدا از آنچه توصیف می‌كنند پاك و منزه است جز بندگان مخلص كه هیچ كس جز ایشان نمی‌تواند خدا را آنگونه كه هست تنزیه و تقدیس كند زیرا كه غیر این جماعت كسی خدا را آنگونه كه باید نشناخت بهمین خاطر حقتعالی مؤمنان را به تقوای الهی آنطور كه شایسته است دعوت می‌كند. یا اَیُّها الذَّینَ امَنوا اتّقُوا الله حَقَّ تُقاتِه.[۱۹]

و چهارم اینكه فرمود: فَانظُر كَیفَ كانَ عاقِبَهُٔ المُنْذَرینَ الاّ عِبادَالله المُخْلَصَین.[۲۰]

بنگر حال ترساننده‌شدگان را جز بندگان با اخلاص، زیرا آنان از حد تبذیر و تبشیر بیرون رفته و در صراط تجلیات اسمائی و صفاتی قرار گرفته‌اند با این توضیحات معلوم شد؛ اولین و اساسی‌ترین ركن عبادات اخلاص است و آن مایه نجات و سعادت در پیشگاه حقتعالی، و باعث یأس شیطان و نافع‌ترین چیز در روزی كه هیچ‌كس به حال انسان نفعی نمی‌رساند، می‌باشد كما اینكه حقتعالی از زبان ابراهیم(ع) فرمود:

وَلا تُخزِنی یَومَ یُبْعَثُونَ یَوم لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ الاّ مَن اَتَی اللهِ بقَلبٍ سَلیمٍ.[۲۱]

پس اخلاص تام فنای جنبه یلی الخلقی در یلی‌الربی است بنحوی كه هیچ تصرّفی در آن نباشد.

یاسر جهانی‌پور

پی‌نوشتها:

[۱] . سوره انعام، آیه ۵۹.

[۲] . شرح فصوص‌الحكم، كاشانی، ص ۳۳۳ و ۳۳۴، به نقل از مقالات عرفانی، ج ۱، ص ۵۲۰.

[۳] . تعلیقات بر شرح فصوص و مصباح، صص ۳۲ و ۳۳.

[۴] . سرالصلاهٔ، ص ۳ و ۴.

[۵] . سوره نجم، آیه ۸.

[۶] . سوره انعام، آیات ۱۶۲ و ۱۶۳.

[۷] . سرالصلاهٔ، ص ۶ و ۷.

[۸] . سرالصلاهٔ، صص ۱۳ و ۱۴.

[۹] . سوره منافقون، آیه ۹.

[۱۰] . سوره آل عمران، آیه ۱۴.

[۱۱] . سوره نساء، آیه ۳۶.

[۱۲] . سوره نساء، آیه ۱۳۶.

[۱۳] . سوره بقره، آیه ۲۰۸.

[۱۴] . سوره صافات، آیات ۳۹ و ۴۰.

[۱۵] . سوره سجده، آیه ۱۷.

[۱۶] . سوره صافات، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸.

[۱۷] . سوره قمر، آیه آخر.

[۱۸] . سوره صافات، آیات ۱۵۹ و ۱۶۰.

[۱۹] . سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.

[۲۰] . سوره صافات، آیات ۷۳ و ۷۴.

[۲۱] . سوره شعرا، آیات ۸۷، ۸۸ و ۸۹.

[۲۲] . سرالصلاهٔ، ص ۱۶.

[۲۳] . مصباح الشریعه، باب ۱۰.

[۲۴] . مصباح الشریعه، باب ۱۰.

[۲۵] . سوره انبیاء، آیه ۳۰.

[۲۶] . سرالصلاهٔ، ص ۳۵.

[۲۷] . سرالصلاهٔ، ص ۴۲.

[۲۸] . سرالصلاهٔ، ص ۴۹.

[۲۹] . اصول كافی، ج ۲، ص ۳۲۹.

[۳۰] . اربعین حدیث، امام خمینی، حدیث شماره ۳۸.

[۳۱] . سرالصلاهٔ، ص ۵۶.

[۳۲] . سرالصلاهٔ، ص ۵۷.

[۳۳] . مصباح‌الشریعه، باب ۱۲.

[۳۴] . سوره حدید، آیه ۱.

[۳۵] . سوره اسراء، آیه ۴۴.

[۳۶] . سرالصلاهٔ، ص ۶۲.

[۳۷] . مجله حضور، پائیز ۸۲، شماره ۴۶، ص ۸۸.

[۳۸] . مصباح الشریعه، باب ۱۳.

[۳۹] . سرالصلاهٔ، ص ۸۶.

[۴۰] . سرالصلاهٔ، ص ۸۶.

[۴۱] . سرالصلاهٔ، ص ۹۳.

[۴۲] . مصباح الشریعه، باب ۱۵.

[۴۳] . سرالصلاهٔ، ص ۹۷.

[۴۴] . اصول كافی، ج ۲، ص ۳۵۲، باب من اذی المسلمین و احتقرهم، حدیث ۸.

[۴۵] . سرالصلاهٔ، ص ۱۰۱.

[۴۶] . مصباح الشریعه، باب ۱۶، سرالصلاهٔ، ص ۱۰۴.

[۴۷] . مصباح الشریعه، باب ۱۶.

[۴۸] . سرالصلاهٔ، صص ۱۰۶ و ۱۰۷.

[۴۹] . اسرارالصلوهٔ، آقا میرزا جواد تبریزی، انتشارات پیام آزادی، صص ۴۲۶ تا ۴۳۰.

[۵۰] . رساله آداب‌الصلوهٔ، ص ۳۶۱.

[۵۱] . رساله سرالصلاهٔ، ص ۱۱۴.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید