دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
دو حکایت خواندنی از بهلول
بهلول دیوانه کیست؟
در کتاب دائرة المعارف تشیع نقل گردیده است: ابووهیب بن عمرو (بهلول) معروف به مجنون از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است و علت دیوانگی ظاهری او این است که به وسیله آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بیاورد. در کتاب مجالس المؤمنین سفینة البحار، روضات الجنّات اعیان الشیعه و کتبهای بسیار دیگر بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است و چون هارون الرشید خلیفه عباسی قصد داشت مخالفان حکومت استبدادی خود را از بین ببرد نقشهای طرح کرد تا امام کاظم (ع) را به شهادت برساند. هارون از فقهای بغداد (از جمله بهلول) درخواست کرد تا فتوا بدهند که امام قصد دارد بر علیه حکومت قیام کند و قتل او شرعاً واجب است. اما بهلول از این کار خودداری کرد و از امام چاره جویی نمود. امام به او پیشنهاد کرد خودش را به دیوانگی بزند تا هارون از او دست بردارد. یک روز صبح مردم بغداد بهلول را در کوچه و بازار دیدند که لباس کهنهای به تن کرده و سوار بر تکه چوبی شده و با کودکان بازی می کند و فریاد میزند: کنار بروید! مبادا اسب من شما را لگد کند و این تدبیر او را از صدور فتوا بر علیه امام نجات داد. هارون وقتی شنید که بهلول دیوانه شده است دست از او برداشت.
بهلول عاقل ترین دیوانه
هارون الرشید درخواست نمود کسی را برای قضاوت در بغداد انتخاب نمایند.
اطرافیان او همه با هم گفتند عادلتر از بهلول سراغ نداریم؛ او را انتخاب نمایید. خلیفه
دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شدن
در بغداد را داد. بهلول گفت: من شایسته این مقام نیستم و صلاحیت انجام چنین کاری را
ندارم.
هارون الرشید گفت: تمام بزرگان بغداد تو را انتخاب کردهاند چگونه است
که تو قبول نمیکنی! بهلول جواب
داد: "من از اوضاع و احوال خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا راست است یا دروغ.
اگر راست است که من به دلیلی که گفتم شایسته این مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که
شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد"!
هارون الرشید اصرار فراوان کرد و بهلول درخواست کرد یک روز به او مهلت
دهند تا فکر کند. فردا صبح اول طلوع بهلول بر چوبی نشست و در خیابانها فریاد میزد
اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشدهاید.
مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است! خبر دیوانگی
بهلول به خلیفه عباسی رسید! هارون الرشید
لبخند تلخی زد و گفت: او دیوانه نشده است او به خاطر حفظ دینش از دست ما فرار کرده تا
در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد! حتی زمانی
که از غذای خلیفه برای او میآوردند میگفت: این غذا را به سگها بدهید بخورند حتی
اگر آنها هم بفهمند مال خلیفه است نخواهند خورد!
داستان عاقل ترین دیوانه، بهلول
روزی از روزها هارون الرشید از بهلول دیوانه پرسید:
ای بهلول بگو ببینم نزد تو ” دوستترین مردم ” چه کسی است؟ بهلول پاسخ داد: همان کسی که شکم مرا سیر کند دوستترین مردم نزد من است! هارون الرشید گفت: اگر من شکم تو را سیر کنم مرا دوست داری؟
بهلول با خنده پاسخ داد: دوستی به نسیه و اما و اگر نمی شود!
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب آمریکا مجلس شورای اسلامی انتخابات چین شورای نگهبان دولت حجاب دولت سیزدهم جنگ رسانه
هواشناسی شهرداری تهران تهران قتل فضای مجازی سلامت سیلاب شهرداری سازمان هواشناسی باران سامانه بارشی آتش سوزی
قیمت دلار ایران خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم یارانه
تئاتر محمدعلی علومی برنارد هیل تلویزیون سینمای ایران سریال مسعود اسکویی دفاع مقدس نمایشگاه کتاب صدا و سیما موسیقی سینما
دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی عبدالله ویسی رئال مادرید لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام بازی بارسلونا
اینترنت اپل سامسونگ آیفون تبلیغات گوگل مایکروسافت باتری پهپاد عکاسی
سازمان غذا و دارو رژیم غذایی بیمه کاهش وزن سیگار توت فرنگی دندانپزشکی فشار خون