پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درباره ی نقاشی ام


درباره ی نقاشی ام

آنچه من سعی در آشکار کردن آن دارم تفکری است که پشت واقعیت پنهان شده است من به دنبال پلی هستم که نادیدنی ها را مرئی کند

●ماکس بکمان

ماکس بکمان، اکسپرسیونیست بزرگ آلمانی، قصد توضیح هنر خویش و اصولاً هنر را ندارد. " درباره نقاشی ام " توصیف و بیانی زیبا از دنیای نقاشی های وی است، یکی از معدود مقالاتی که در آن هنرمند توانسته نه تنها حس نقاشی هایش رابه زبان آورد بلکه خاستگاه آنها را نیز در غالب کلمات بیان سازد.احتمالاً بهتر است آنرا اشعار نثر گونه بنامیم تا مقاله.

" درباره نقاشی ام " سخنرانی بکمان به سال ۱۹۳۸ در گالری نیوبرلینگتن لندن است. این مقاله به سال ۱۹۴۱ توسط کرت والنتین در نیویورک، به چاپ ر سید.

قبل ازهر توضیحی باید بگویم که من هیچگاه در هیچ زمینه سیاسی فعال نبوده ام. درعوض فقط کوشیده ام دیدگاه خویش از دنیا را، تاحد ممکن گسترش دهم. نقاشی کاری بسیار مشکل است که تمامیت آدمی و جسم و روح وی را در بر می گیرد. بنابراین من کورکورانه از کنار آنچه به دنیای سیاست و واقعیت تعلق دارد گذشته ام.

من براین باورم که دو دنیا وجود دارد، دنیای معنویات و دنیای واقعیات سیاسی. هردو تجلی زندگی اند که ممکن است گاه همخوانی داشته باشند ولی درنهایت در اصول بسیار متفاوتند و این را به عهده شما می گذارم که تصمیم بگیرید کدام یک مهم ترند.

آنچه من سعی در آشکار کردن آن دارم تفکری است که پشت واقعیت پنهان شده است. من به دنبال پلی هستم که نادیدنی ها را مرئی کند، همانند آن " کابالیست" که گفته بود:

" اگر می خواهید به نادیدنی ها برسید باید به عمق دیدنی ها نفوذ کنید." هدف من همیشه دست یافتن به اعجاز واقعیت است و تبدیل این حقیقت به تصویر ( در نقاشی ) ، اینکه نامرئی ها را، توسط حقیقت، مرئی سازم. چنین تفکری ممکن است پر از تضاد و تناقض به نظر برسد، اما درواقع همین حقیقت است که رمز حیات را آشکار می کند.در این کار آنچه بیش از همه به من کمک می کند حضور فضاست. ارتفاع، عرض و عمق سه پدیده ای هستند که باید در سطح وارد شوند تا فرم عینی تصویر را شکل دهند.

تصاویر می آیند و می روند و من می کوشم آنها را بدون درنظر گرفتن کیفیت ظاهریشان، مرتب کنم. یکی از مشکلات من یافتن "روح" است که تنها یک شکل دارد و فنا ناپذیر است، یافتن آن در حیوان و انسان، در بهشت و دوزخ که همه باهم دنیای ما را تشکیل میدهند.فضا ماهیتی لرزان است که ما را دربر می گیرد و ماجزئی از آن هستیم.این آن چیزی است که من می کوشم بیان کنم، با آرایشی متفاوت از موسیقی و شعر، آنچه برای من همچون ضرورتی مقدر شده است. هنگامیکه وقایع معنوی، متافیزیکی، مادی و غیر مادی به دنیای من وارد می شود تنها می توانم با نقاشی آنها را سامان بخشم. در اینجا موضوع اهمیتی ندارد، آنچه مهم است برگرداندن آن به عینیت سطح است که بوسیله نقاشی صورت می گیرد. بنابراین من دلیلی برای ملموس کردن آن ها نمی بینم. چراکه اشیاء خود ، آنقدر غیر واقعی اند که تنها به کمک نقاشی می توان به آنها عینیت بخشید.

من اغلب اوقات تنها هستم. استودیوی من در آمستردام، که در گذشته انبار تنباکو بوده است همواره با تصورات من پر می شود. با تصاویری از گذشته های دور و نزدیک مانند اقیانوسی که به همراه باد بالا می رود و خورشید، و اینها همیشه در فکرمن حضور دارند.این تصاویر، همگی جان گرفته و در فضای پهناور معلق می گردند، کیفیتی که من آن را خدا می نامم.

گاهی اوقات، هنگامی که افکارم بر روی " انس رگن " تا آخرین روز حیات قاره به پرواز در می آید، ریتم کابالا به یاری ام می آید. و به همین ترتیب، خیابانها با مردان، زنان و کودکان، بانوان محترم ، زنان فاحشه، دختران خدمتکار و دوشس ها. همه را می بینم مثل یک رویای مضاعف ارزشمند، در سموتریس، در پیکادیلی و وال استریت. آنها همانند اروس هستند، در جستجوی فراموشی، تمام اینها بنظرم سیاه و سپید می آیند مانند شرافت و جنایت. آری سیاه و سپید مورد توجه من هستند. شاید جای خوشوقتی، یا بدبختی، است که همه آنها را کاملاً سیاه یا کاملاً سپید نمی بینم.

یک تصویر تنها ساده تر و سهل تر است ولی در آن صورت اصلاً وجود ندارد. هیچ است.خیلی ها مایلند تنها سپیدی را ببینند و زیبایی محض اش را ودیگران سیاهی را می جویند. سیاهی و زشتی و ویرانگری اش را. ولی من نمی توانم، چراکه تنها در هر دو، در سیاهی ودر سپیدی است که خدا را درک می کنم خدایی یگانه که دوباره و دوباره درامای خاکی و محکوم به فنا را می آفریند. از این رو من بطور ناخواسته از اصول به شکل رسیدم، به ایده های متعالی، حیطه ای که گرچه از آن من نیست، از آن شرمنده نیستم. به نظر من هنر زائیده سعی در کشف راز آفرینش است. و این هدفی است که من با هنرم آن را دنبال می کنم.

درک خویشتن، ضرورت روح همه چیزاست. و این " خویشتن " است که من در هنرم و زندگیم به جستجوی آنم. هنر خلاق است برای درک نه برای سرگرمی، برای تغییر سیاست نه برای بازی. و این جستجو و کاوش خویشتن است که ما را ،همه ما را به سوی سفری بی پایان و جاودانه سوق می دهد سفری که همه ما مسافرش هستیم.

شیوه بیان من کشیدن است، نقاشی است، اگرچه شکل های دیگری نیز وجود دارد ادبیات، فلسفه و یا موسیقی. اما بعنوان یک نقاش که گرفتار رحمت یا لعنت است باید شعور را با چشم خویش جستجو کنم. تکرار می کنم، با چشمانم. چراکه خنده داراست و بی ربط است اگر " دیدگاهی فلسفی " بتواند بدون حس زیبایی و زشتی قابل دیدن، تصویری زیبا وخردمندانه ترسیم کند.

اگر آنچه را که من قابل دیدن می دانم نتیجه ای مانند پرتره، منظره یا آرایشی قابل درک دارد، آن چیزی است که حس کرده ام.

خردمندی و تعالی درنقاشی با تلاش غیر قابل خدشه چشم، بهم می پیوندند. هر هاله ای از یک گل، یک صورت، درخت یک میوه، دریا، کوه، توسط عمق احساسات درک می شوند و عملکرد ذهن، که چگونگی آن مورد توجه من نیست، به آن افزوده می شود و در نهایت نیز ضعف یا قدرت روح ذهن و حس را قادر به بیان خواسته های شخصی می کند. این قدرت روح است که مرتب ذهن را مجبور به گسترش درکش از فضا می سازد.احتمالاً چنین شمه ای در نقاشی های من دیده می شود. زندگی دشوار است و این چیزی است که حداقل اکنون همه می دانند. برای فرار از این دشواریهاست که نقاشی را برگزیده ام. می دانم که راه های موثر دیگری نیز برای فرار از این مشکلات وجوددارد اما من شکوه نقاشی کردن را ترجیح داده ام.

البته خلق اثر هنری باشکوه است بخصوص اگر هنرمند بربیان عقیده هنری خویش اصرار داشته باشد. هیچ چیز تجملاتی تر از این نیست. برای من این یک بازی است و حداقل برای من، بازی خوبی است. یکی از معدود بازیهایی که زندگی دشوار وخسته کننده را اندکی مهیج می سازد.

عشق حیوانی، بیماری است و اما نیازی است که شخص باید برآن غلبه کند. سیاست، بازی غریبی است، گذشته از خطراتی که دارد، قطعاً گاهی اوقات سرگرم کننده است. خوردن و خوابیدن عادتهایی است که گرچه تنفر آورنیست اما عواقب چندان جالبی هم ندارد. سفر به دور دنیا در نود و یک ساعت توان فرساست مانند مسابقه اتومبیل رانی یا شکافت هسته ای، اما هیچکدام بدتر از " یکنواختی " نیست. پس به من اجازه بدهید در یکنواختی شما شریک شوم همانطور که شمادر یکنواختی من.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.