پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
دعوا سر لحاف ملّا نصرالدین بود
روزی بود روزگاری بود . فصل زمستان بود . ملّا نصرالدین توی اتاق خانه اش خوابیده بود و از سرما لحاف را تا زیر گلویش کشیده بود و داشت خوابش می برد .
ناگهان صدای داد و فریاد همسایه از کوچه شنیده شد . ملّا به سر و صدا اعتنایی نکرد اما زن ملّا گفت : برو ببین چه خبر است . ملّا گفت : به ما چه مربوط است .
زن گفت : یعنی چه ؟ همسایه از قوم و خویش نزدیک تر است . بلند شو و برو ببین چه خبر است ؟ ملّا به کوچه رفت . داد و قال مردم به خاطر دزد بود . اما صاحب خانه بیدار شده بود و دزد نتوانسته بود چیزی ببرد . دزد فرار کرده بود و در تاریکی شب در گوشه ای پنهان شده بود تا دستگیر نشود همسایه ها یکی پس از دیگری به خانه رفتند چشم دزد به ملّا و لحافش افتاد .
با خود گفت ؛ کاچی بهتر از هیچی . به طرف ملّا دوید و لحاف را از سر و کول ملّا ربود و فرار کرد . ملّا به خودش آمد . دزد لحاف را برده بود .
ملّا به خانه برگشت زنش گفت : چه خبر بود ؟ دعوا سر چی بود ؟ ملّا گفت ، (دعواها سرلحاف من بود) از آن به بعد کسی که در دعوایی دخالتی نداشته اما زیانی از آن ببرد می گوید : دعوا سر لحاف من بود .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست