دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
پایان اعتکاف سیاسی
در میان عناصر جریان راست، آیت الله محمدرضا مهدوی کنی چهره ای شاخص است، از این حیث که به نسبت دیگر افراد این طیف از سوابق بیشتری در زمینه فعالیتها و مبارزات انقلابی برخوردار است. وی همچنین بعد از پیروزی نهضت مردمی ایفاگر نقشهای متعددی در عرصه مسؤولیتهای سیاسی و اداری کشور بوده است.
در شرایط کنونی هم گر چه بیشتر در حاشیه نقش آفرینی می کند تا متن، اما به هر صورت در میان جناح یاد شده سمت شیخوخیت و ریش سفیدی دارد و برای اتخاذ تصمیمات اساسی در مسایل سیاسی، خیلی وقت ها طرف مشورت زعمای نظام قرار می گیرد. بیشتر هم و غم وی در حال حاضر معطوف به اداره دانشگاه امام صادق است. یک مرکز علمی که بسیاری از فارغ التحصیلان آن سمت های مختلفی را در رده های میانی و بالای اداری کشور عهده دار خواهند شد.
یکی از خصوصیات مهدوی کنی در میان همفکرانش، شیوه تصمیم گیری است که در زمینه مسایل سیاسی دارد. بارها اتفاق افتاده که در مواقع تصمیم گیری، نظری مخالف رای اکثریت جناح راست ارایه دهد و بر آن پای بفشارد، این البته از محاسن او است اگر چه در برخی از مواقع حمل بر تکروی نیز می شود.
محمدرضا مهدوی کنی در اواسط شهریور ۱۳۱۰ در محله سرآسیاب روستای کن به دنیا آمد. خانواده او مذهبی و در انجام مناسک و مراسم دینی سختگیر بودند. تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاه خود به پایان رساند و برای کسب دروس حوزوی عازم تهران شد. وی مدتی را در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری) درس آموخت اما به علت دولتی بودن این مرکز، محل تحصیل خود را عوض کرد و به مدرسه شیخ علی اکبر برهان در خیابان لرزاده واقع در میدان خراسان رفت. خصوصیات فردی مرحوم برهان بر روی مهدوی کنی تاثیرات زیادی داشت. در سال ۱۳۲۸ به قم عزیمت کرد و در محضر استادان برجسته علوم دینی و حوزوی نظیر آیات عظام مجاهد، سلطانی، منتظری، بروجردی، گلپایگانی، محقق داماد، علامه طباطبایی، رفیعی قزوینی و امام خمینی ، درس آموخت.
بعد از فراگیری دروس حوزوی ، وی به تهران مراجعت کرد و در مسجد جلیلی واقع در میدان فردوسی ضمن برگزاری نماز جماعت به وعظ و تبلیغ پرداخت. این مکان بعدها از جمله مراکز فعال علیه رژیم شاهنشاهی شد. وی علاوه بر فعالیتهای تبلیغی در مسجد جلیلی ،در مدرسه مروی نیز تدریس می کرد. زمینه اقدامات سیاسی مهدوی کنی به حوادث بعد از کودتای ۲۸ مرداد بر می گردد. او در آن زمان تحت تاثیر مبارزات فدائیان اسلام و نواب صفوی و واحدی قرار داشت.
همچنین در آن دوره با توجه به گسترش فعالیت بهائیان در ایران ، مخالفتهای مذهبیون با اقدامات آنان به اوج خود رسید. مهدوی کنی نیز جزو کسانی بود که در سفرهای تبلیغی خود بهائیان را به باد انتقاد گرفت. از جمله زمانی که به اردستان رفته بود و بر بالای منبر علیه فرقه بهایی، اظهارات تندو تیزی داشت، توسط ماموران رژیم دستگیر و مورد ضرب شتم قرار گرفت. خبر این حادثه در حوزه علمیه قم پیچید و مرحوم آیت الله بروجردی به محض اطلاع ، از مقامات خواستار پیگیری شد و این خواسته توسط دکتر اقبال وزیر کشور وقت مورد رسیدگی قرار گرفت.۱
از اوایل دهه چهل که نهضت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی آغاز شد، مهدوی کنی هم که در زمره شاگردان و یاران امام قرار داشت به جمع انقلابیون پیوست. عمده فعالیت وی در مسجد جلیلی بود. او در این مکان علاوه بر وعظ و تبلیغ، جلسات خصوصی جهت جوانان برای آشنایی با مبانی اقتصادی اسلامی برگزار می کرد. این اقدام با این هدف صورت می گرفت که در مقابل گسترش روز افزون ایدئولوژی سوسیالیسم و مارکسیسم در سطح جامعه بخصوص در بین طبقه روشنفکر و دانشجو، فرهنگ اسلامی بیش از گذشته مورد توجه و ترویج قرار گیرد. کم کم موضوعات مورد بحث در این جلسات ابعاد دیگری یافت و مباحث سیاسی نیز در آن مطرح می شد و حتی برگزاری آن نیز به منازل شخصی نیز کشیده شد.
از اینجا بود که ساواک نسبت به آن حساسیت پیدا کرد و بارها مهدوی کنی را به خاطر طرح چنین مباحثی و برگزاری چنین جلساتی به مراکز امنیتی احضار کرد. از جمله نکات قابل توجه در مورد مسجد جلیلی این بود که به خاطر مهدوی کنی و اقدامات تبلیغی او علیه رژیم شاه پای بسیاری از فعالان سیاسی و مذهبی از جمله مرحوم بازرگان، طالقانی، سحابی و به این مکان باز شد و همین مسئله بر نگرانی های ساواک از نحوه فعالیت و اقدامات انجام شده در مسجد جلیلی افزود. به کرات اتفاق می افتاد به مهدوی کنی در خصوص مسایل یاد شده تذاکراتی داده می شد اما وی دست از فعالیت خود برنمی داشت و به همین خاطر چهار بار به زندان افتاد و یک بار نیز به خارج از تهران تبعید شد و مدتی را به اجبار در شهرستان بوکان گذراند. مهدوی کنی علاوه بر این با روحانیون مبارز نیز جلسات مکرری را داشت. چهره های شاخص این گروه، آقایان محمدرضا مهدوی کنی در اواسط شهریور ۱۳۱۰ در محله سرآسیاب روستای کن به دنیا آمد. خانواده او مذهبی و در انجام مناسک و مراسم دینی سختگیر بودند. تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاه خود به پایان رساند و برای کسب دروس حوزوی عازم تهران شد. هاشمی رفسنجانی، باهنر، بهشتی، امامی کاشانی و بودند. این همکاری شامل مسایل سیاسی فرهنگی و بعضا اقتصادی در قالب کمک به خانواده های زندانیان سیاسی بود. عموما این عده برای بحث و گفت و گو پیرامون مسایل و موضوعات مهم به صورت هفتگی در منزل یکی از روحانیون جمع می شدند و با اتخاذ تصمیم در مورد یک موضوع به صورت مشترک برای انجام امور اقدام می کردند. کم کم برگزاری جلسات، نظم و ترتیبی پیدا کرد و بسیاری از افراد حاضر در این جلسات برای پیشبرد نهضت به ایجاد تشکیلاتی نامنظم دست یازیدند.
با گسترش اقدامات فرهنگی رژیم شاهنشاهی و نفوذ فرهنگی غربی و بسط مبانی مارکسیسم و جهان بینی های غیر الهی و مادی نیاز به یک حرکت اصیل فرهنگی مبتنی بر تعالیم اسلامی ضرورت پیدا کرد. از این روی برخی از روحانیون به منظور معرفی راههای شناخت اسلام اصیل، تحقیق و بررسی و تتبع پیرامون منابع و متون دینی را وجهه همت خود قرار دادند که شهید بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، شهید باهنر و مهدوی کنی از جمله چهره های شاخص آن بودند. ۲
به موازات اینکه بر فعالیت فرهنگی و سیاسی روحانیون یاد شده افزوده می شد، حساسیتهای ساواک و ماموران امنیتی رژیم نیز بیشتر می شد. بنابراین برای آگاهی یافتن از اقداماتشان بیش از گذشته، عملکرد آنان را تحت نظر داشت به طوریکه حجم عظیمی از پرونده های ساواک در مورد روحانیون را گزارش تشکیل جلسه افراد فوق و موضوعات مطروحه بین آنان تشکیل می داد.
در اواسط سال ۵۶ روحانیت به سمت و سوی ایجاد تشکیلات منظم تر سوق پیدا کرد و کمی بعد روحانیت مبارز تشکیل شد که نقش محوری آن را مرحوم شهید بهشتی به عهده داشت و شخصیتهای دیگری نظیر استاد مطهری، مفتح،باهنر، مهدوی کنی،خسرو شاهی،عبدالمجید ایروانی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، معادیخواه، شجونی، کروبی، غفاری و از فعالین و گردانندگان اصلی آن بودند. ۳
این حرکت سبب شد که رخوتی که بعد از تبعید امام خمینی ، نهضت انقلابی را در بر گرفته بود از میان رفت و شور هیجان دیگری در بین فعالان سیاسی به خصوص روحانیون بروز کرد. به خصوص اینکه از اواسط سال ۵۶ مبارزات مردمی به اوج خود رسید. در همین سال بود که شورای مرکزی جامعه روحانیت شکل گرفت. این شورا بیشتر جلسات خود را در تجریش واقع در شمال تهران برگزار می کرد و اعضای اصلی آن عبارت بودند از مرحوم باهنر، موسوی اردبیلی، شهید شاه آبادی، ملکی و مهدوی کنی. کمی بعد، برخی از اعضا از جمله مهدوی کنی و محلاتی تصمیم گرفتند با توجه به اینکه مرکز ثقل نهضت در جنوب تهران بود جامعه روحانیت جنوب تهران را ایجاد کنند. بر همین اساس اولین جلسه تشکیلات مذکور در منزل مرحوم نظام قمشه ای تشکیل شد و بعد از فوت وی شاخه جنوب جامعه روحانیت در منزل مرحوم محمد صادق اسلامی در محله سقاباشی تشکیل جلسه می داد و در مورد تنظیم اعلامیه و بیانیه و برگزاری جلسات تصمیم می گرفت. برای اینکه بین شاخه شمال و جنوب جامعه روحانیت مبارز فاصله ای نیافتد و هر دو به تصمیم گیری مشترک در خصوص مبارزات مردمی دست یازند ، رابطینی تعیین کردند که عبارت بودند از شهید محلاتی ، مهدوی کنی ، عمید زنجانی ، موحدی کرمانی ،ایروانی و حمیدزاده .۴
اعضای جامعه روحانیت برای اینکه بر روی جریانهای سیاسی تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند، اقدام به برقراری ارتباط با بسیاری از فعالان سیاسی و مخالف رژیم شاهنشاهی از جمله مجاهدین خلق کردند.
آنان در دوره مورد نظر، گرچه انحرافات اعضای این گروه را از مرامنامه و اساسنامه اولیه احساس کردند اما برای جلوگیری از انحراف و کژروی بیشتر ، زمینه ارتباط را با برخی از چهره های شاخص آن فراهم آوردند. این مسئله از ساواک و ماموران امنیتی رژیم پنهان نماند و مدتی بعد در یک اقدام هماهنگ تعدادی از اعضای جامعه روحانیت به همراه دیگر روحانیون موثر در نهضت انقلابی دستگیر و روانه زندان شدند. در میان دستگیر شدگان نام افرادی چون طالقانی،منتظری،مهدوی کنی، ربانی شیرازی، انواری و هاشمی رفسنجانی به چشم می خورد . ۵
نامبردگان به همراه کروبی، موحدی ساوجی، شهید عراقی و عسگر اولادی در بند شماره یک اوین زندانی شدند. ۶
حضور این عده در زندان باعث تمایز نیروهای به اصطلاح خط امام با سایر گروه های سیاسی شد. بسیاری از دستگیر شدگان که بنا به دلایل سیاسی بازداشت شده بودند تا آن موقع بیشتر تحت تاثیر نیروهای چپ زندان قرار داشتند به خصوص اینکه سازمان مجاهیدن خلق به دنبال تغییر و تحولات فراوان دست به یک انقلاب ایدئولوژیکی زد و به سمت و سوی فلسفه مارکسیسم گرایش پیدا کرد اما حضور عناصر شاخص نهضت مردمی و روحانیونی که از خط امام در مبارزه و مخالفت با رژیم شاهنشاهی پیروی می کردند، این نظم و نسق را به هم زد و این تفارق و تمایز وقتی به اوج خود رسید که روحانیون یاد شده در زندان حکم نجاست مجاهدین خلق را صادر کردند. این حرکت سیاسی تا حدود زیادی جو زندان را به نفع مذهبیون تغییر داد.
در اواخر سال ۵۶ با توجه به اوج گیری نهضت، شاه برای رهایی از بحران بوجود آمده دست به یک حرکت تبلیغی زد و از یک سو تحت فشار آمریکا فضای باز سیاسی اعلام کرد و از سویی دیگر با توجه به هشدارهای سازمان عفو بین الملل ، دستور آزادی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را صادر کرد.
به همین منظور در اطلاعیه ای که در تاریخ ۳۰/۷/۵۶ از سوی اداره در اطلاعیه ای که در تاریخ ۳۰/۷/۵۶ از سوی اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهشنشاهی صادر شد ، دستور آزادی ۱۳۱ نفر از زندانیان که به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در بازداشت به سر می بردند صادر شد. در میان فهرست منتشر شده ، نام محمدرضا مهدوی کنی به چشم می خورد. دادرسی نیروهای مسلح شاهشنشاهی صادر شد ، دستور آزادی ۱۳۱ نفر از زندانیان که به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در بازداشت به سر می بردند صادر شد. در میان فهرست منتشر شده ، نام محمدرضا مهدوی کنی به چشم می خورد. ۷
این اقدامات هیچ نفع و ثمری را برای شاه نداشت . او روزهای آخرین حکومت خود را سپری می کرد و این احساس ناامیدی و یأس نه تنها در شاه بلکه در سایر دست اندرکاران رژیم شاهنشاهی نیز دیده می شد. به خصوص حوادث سرنوشت سازی که در سال ۵۷ بروز و ظهور پیدا کرد و باعث سرنگونی دولت های متعدد شد. نخست وزیرانی که خلق السلاعه ، زمام کار اداره کابینه و دولت را به دست می گرفتند خود به این نتیجه رسیده بودند که ادامه کار، تلاشی بیهوده است .به همین خاطر بعد از تکاپویی بی حاصل به بهانه های مختلف از سمت خود استعفا می دادند. نخست وزیری بختیار آخرین تیر در ترکش نظام سلطنت بود. شاه با این انتخاب امید داشت که پیوندی با فعالان سیاسی ملی گرا برقرار کند که بی حاصل بود.
کم کم زمزمه ورود امام خمینی به ایران پیچید و مبارزان سیاسی در تدارک استقبال از وی برآمدند. در کمیته ای که به همین منظور شکل گرفت، مهدوی کنی جزو اعضای اصلی بود .با ورود امام به میهن و تشکیل کابینه موقت انقلاب ، گام های بلندی برای واژگونی نظام سلطنت و جایگزینی جمهوری اسلامی برداشته شد . بعد از پیروزی انقلاب و التهاب و شوری که در بین انقلابیون وجود داشت، هر لحظه بیم آن می رفت که نتایج و ثمرات این پیروزی به واسطه اقدامات نسنجیده گروه های سیاسی بر باد رود . به همین منظور برخی از فعالان پیشنهاد تشکیل کمیته ای را به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب به امام خمینی ارایه دادند. ایشان هم طی حکمی مهدوی کنی را مسؤول تشکیل کمیته کرد. وی نیز بعد از دریافت حکم در ساختمان مجلس شورای ملی سابق مستقر شد و مدتی بعد شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی با عضویت مهدوی کنی، اسلامی، اصغر نوروزی و مرتضی الویری تشکیل شد.۸
این سمت، علاوه بر مسؤولیتی بود که وی در شورای انقلاب داشت. این شورا که وظیفه تقنینی داشت مدتی قبل از پیروزی انقلاب با پیشنهاد مرحوم مطهری و عضویت هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، شهید باهنر و بهشتی به وجود آمد و بعدها مرحوم طالقانی و آیت الله خامنه ای نیز به جمع اعضا اضافه شدند.
این مسأله نشان از اعتماد امام نسبت به مهدوی کنی داشت. روحانیت بعد از پیروزی انقلاب برای ایجاد تشکلی فراگیر اقدام کرد و مقدمات تشکیل حزب جمهوری اسلامی را فراهم آورد و از بسیاری از روحانیون، برای عضویت در آن، دعوت به عمل آورد. اما مهدوی کنی از پذیرش آن خودداری کرد. وی اعتقاد داشت که روحانیت پدر معنوی ملت است و محدود شدن اقدامات روحانیون به فعالیت های حزبی باعث فاصله گرفتن مردم از روحانیت می شود. ۹
وی بیشتر وقت خود را مصروف سر و سامان دادن به کمیته های انقلاب کرده بود،در آن زمان نیروهای مسلح مختلفی مسؤولیت حفاظت از امنیت شهرها را به عهده داشتند به طوری که برابر با آمار، حدود هزار و پانصد کمیته در سطح شهر تهران مستقر بودند. اما مهدوی کنی با محدود کردن آنان، ۱۴ کمیته اصلی را تشکیل داد.
نکته قابل توجه در این تقسیم بندی این بود که در رأس هر یک از این کمیته های چهارده گانه یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز قرار داشت.۱۰
گرچه برابر با آیین نامه، هدف از تشکیل کمیته، حفظ انتظامات و امنیت کشور و تأیید دولت قانونی یاد شده بود، اما بی نظمی و آشفتگی امور عملا به اصطکاک بین عملکرد کمیته ها و دست اندرکاران اجرایی کشور انجامید و این نارضایتی دولت موقت را در پی داشت. البته حضور کمیته های انقلاب اسلامی تا حدود زیادی به حفظ دستاوردهای انقلاب کمک کرد و نتیجه تلاش این نهاد و سایر مراکز انقلابی بود که نظام جمهوری اسلامی استقرار و تثبیت پیدا کرد اما شتابی که در به عضویت گرفتن نیروهای مورد نیاز در واحدهای کمیته های انقلاب وجود داشت، سبب شد عده ای از عناصر ناسالم نیز وارد این نهاد انقلابی شوند و به منظور تسویه حساب های شخصی ، اقدامات ایذایی علیه افراد خاص انجام دهند و حتا در مواردی دست به چپاول اموال مردم بزنند.
از سویی دیگر شور و التهاب انقلابی برخی از نیروهای کمیته نیز به برخوردهای تند علیه برخی از وابستگان رژیم گذشته انجامید. این عوامل سبب شد که بنا به دستور اکید امام خمینی مسؤولین جهت تصفیه و پاکسازی کمیته های انقلاب اسلامی از افراد ناباب و بدون صلاحیت دست به کار شوند. (کیهان ۲۷/۱/۵۸).
اما این اقدامات نیز از اختلافات موجود بین دولت و کمیته انقلاب اسلامی نکاست و عده ای زمزمه انحلال این نهاد را سر دادند که هر بار با حمایت قاطع امام خمینی از ضرورت وجود کمیته های انقلاب به این تلاش ها خاتمه داده می شد. به هر صورت، برای جلوگیری از اختلاف بیشتر ، تصمیم گرفته شد که کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران همکاری نزدیکی با وزارت کشور داشته باشند و در پی ادغام شورای انقلاب و دولت موقت. مهدوی کنی عهده دار معاونت امور کمیته ها در وزارت کشور شد. (کیهان ۳۰/۴/۵۸)
این حرکت گرچه باعث نظم و سامان گرفتن بیشتر امور شد اما از فشار مشکلات نکاست. در شهرهای مختلف بین نیروهای کمیته درگیری بود به خصوص در آذربایجان که برخی از آنان حامیان آیت الله شریعتمداری بودند (کیهان ۲۱/۵/۵۸) .
در اصفهان هم که یکی از اتفاقات مهم دوران تصدی مهدویکنی در کمیته انقلاب اسلامی، تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان موسوم به پیرو خط امام بود. این اقدام خام که عمدا بدون اطلاع قبلی امام خمینی صورت گرفت با بازتابهای فراوان داخلی و خارجی روبرو شد. این حرکت زیانبار در میان انقلابیون و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران هواداران زیادی داشت البته در میان انقلابیون کسانی بودند که با اصل حرکت داشجویان به مخالفت پرداختند. محمدرضا مهدوی کنی یکی از این افراد بود و به اظهار نظر در این زمینه پرداخت. به خاطر برخی از مسایل، دادستانی انقلاب اسلامی شهر ، حکم انحلال و خلع سلاح کمیته ها را صادر کرده بود. این مسأله نارضایتی مهدوی کنی و سفر او به اصفهان را در پی داشت .وی اقدام دادستانی در انحلال کمیته انقلاب اسلامی اصفهان را حرکتی عجولانه خواند. مهدوی مدت کوتاهی به عنوان وزیر کشور به انجام وظیفه مشغول بود.
یکی از اتفاقات مهم دوران تصدی مهدویکنی در کمیته انقلاب اسلامی، تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان موسوم به پیرو خط امام بود. این اقدام خام که عمدا بدون اطلاع قبلی امام خمینی صورت گرفت با بازتابهای فراوان داخلی و خارجی روبرو شد. این حرکت زیانبار در میان انقلابیون و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران هواداران زیادی داشت البته در میان انقلابیون کسانی بودند که با اصل حرکت داشجویان به مخالفت پرداختند. محمدرضا مهدوی کنی یکی از این افراد بود و به اظهار نظر در این زمینه پرداخت. وی گفت:
«من حالا آنچه که اعتقاد خودم است، میخواهم عرض بکنم. ابا ندارم از گفتن اعتقاد خودم، منهای دستور امام(ره) که معتبر برای ما بود آنچه که اول من قبل از دستور امام، خودم اعتقاد داشتم ، منهای جنبه کمیتهچی بودن و مسئولیت کمیته و مسئولیت امنیت و انتخابات کشور، خود من این حرکت را نمیپسندیدم که به سفارتخانهها، بخصوص سفارت آمریکا حمله بکنیم. من این را مضر میدیدم. برای اینکه اول از نظر قوانین بینالمللی، خوب، ریختن توی سفارت، حالا ما ولو میگوییم لانه جاسوسی است، درست است ولی در دنیا اینها را نمیخرند . بالاخره همه سفارتخانهها شاید لانه جاسوسی باشند. اصلا قاعده سفارتها این است که از این کارها بکنند. این یکی از کارهای سفارتها همین است. حالا عدهای بیشتر عدهای کمتر... هر سفارتی در هر کشوری که هست کارش همین است که به نفع کشور خودش کارهایی بکند. حالا گاهی به ضرر ایران میشود و گاهی هم نمیشود و خوب این هم یک سفارتی بوده. منتهی خوب این سفارت با آن سوابق فکری که در خاطرههای ما داشته و کارهایی که آمریکاییها در زمان شاه کرده بودند. ولی من باز هم میگفتم بالاخره این سفارت است یا باید ما قطع رابطه میکردیم و اصلا سفارت را برمیچیدیم. ولی ما آن وقت قطع رابطه نکرده بودیم. بنایمان این نبود که با آمریکا قطع رابطه کنیم و به قول خود امام، رابطه را آنها قطع کردند ...اصل کار از نظر من پسندیده نبود. از نظر جو بینالمللی پسندیده نبود».
در اول اسفند ۵۸ نیز به موجب حکم امام خمینی وی به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان قانون اساسی انتخاب شد. این انتخاب مجددا در تاریخ ۲۱/۱۲/۶۰ نیز تکرار شد. ۱۱
در آستانه برگزاری انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری، نیروهای سیاسی به منظور انتخاب فرد مورد نظر خود وارد عرصه رقابت شدند. حزب جمهوری از جلال الدین فارسی حمایت می کرد اما جامعه روحانیت مبارز که در آن زمان با حزب جمهوری اسلامی بر سر مسایلی اختلاف پیدا کرده بود از نامزدی ابوالحسن بنی صدر حمایت کرد. در این میان مهدوی کنی نسبت به این انتخاب نظر خوشی نداشت و به حسن حبیبی دیگر نامزد انتخاباتی تمایل داشت و او را برای ریاست جمهوری فرد صالحی می دانست . با این وصف نظر او در اقلیت قرار داشت و البته مخالفت های خود با بنی صدر را چندان بروز نمی داد. ۱۲
با پیروزی بنی صدر در انتخابات، اختلاف حزب جمهوری با وی وارد زاویه دیگری شد و بر سر انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخاب نخست وزیر چالش های فراوانی بین دو طرف به وجود آمد. در این میان جامعه روحانیت مبارز تهران نقش میانجی را به عهده داشت و جلساتی را برای رفع اختلاف و ایجاد تفاهم و وحدت بین مسؤولین کشور برگزار کرد و افرادی نظیر مهدوی کنی، مرحوم ملکی و مولایی را به عنوان هیأت ناظر برای رسیدگی به مسایل مورد اختلاف بین رییس جمهور و مجلس برگزید.۱۳
اما این اقدامات راه به جایی نبرد و در نهایت بعد از وقوع جریان ۱۴ اسفند که منجر به درگیری بین هوادارن رییس جمهور و مخالفان او در دانشگاه تهران شد، هیأت حل اختلافی از سوی امام تعیین شد که مهدوی کنی و شیخ شهاب الدین اشراقی و شیخ محمد یزدی اعضای آن بود. مهدوی کنی در این هیأت به عنوان نماینده امام انتخاب شد. ۱۴
بعد از بحث و بررسی فراوان بر اساس نظر هیأت ، موارد تخلف رییس جمهوری از وظایف قانونیش اعلام شد. ۱۵
بعد از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و برگزاری انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری، شهید محمدعلی رجایی با انتخاب مرحوم باهنر زمام اداره کابینه را به وی سپرد. اما با انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رییس جمهور و نخست وزیر، کشور در شرایط حساس و بحرانی قرار گرفت. در چنین وضعیتی مهدوی کنی پیشنهاد دوستان خود را برای اداره کشور پذیرفت و دولت موقت را تشکیل داد. این کابینه تا زمان برگزاری انتخابات سومین دوره ریاست جمهوری بر سر کار بود و بعد از انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رییس جمهور و میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر، مهدوی کنی بیشتر توجه خود را معطوف به فعالیت کمیته انقلاب اسلامی کرد .اما بعدها با ناطق نوری وزیر کشور جدید، در خصوص نحوه اداره کمیته انقلاب و واگذاری آن به وزارت کشور اختلاف پیدا کرد و در نهایت مجبور به استعفا شد. ۱۶
میرحسین موسوی و اعضای کابینه وی نگاهی خاص به اقتصاد فرهنگ و سیاست داشتند و در این زمینه با طیف راست که مهدوی کنی نیز جزو منتسبان به آن بود مخالف بودند. به خصوص اینکه در خصوص مسایل اقتصادی با توجه به شرایط جنگی معتقد به کنترل بیشتر دولت بر فعالیت های خصوصی شرکت ها و نهادهای اقتصادی بودند. این مسأله باعث بروز اختلاف شدید با دیگر مسؤولین که در خصوص تهیه و اجرای قوانین متکی به احکام شرعی بودند، شد.
این اختلافات زمانی به اوج خود رسید که شورای نگهبان در مورد لوایح دولت یا مصوبات مجلس اظهارنظری مغایر با تصمیم گیری این دو نهاد اجرایی و تقنینی داشت. در این میان مهدوی کنی که چهره شاخص جناح راست در حال حاضر، وی بعد از مدتی ، گویا دوباره برای حضور مجدد و موثر در عرصه سیاست بر سر ذوق آمده و قصد دارد به صورت پررنگ تری در معادلات سیاسی ، نقش ایفا کند. نامزدی او برای انتخابات میاندورهای مجلس خبرگان بعد از دورهای غیبت، شاهدی بر این مدعا است. و جامعه روحانیت مبارز بود از مخالفان جدی سیاست های اقتصادی دولت در شورای نگهبان بود. با این وصف از سوی امام مأمور حل اختلاف روحانیون بر سر مسایل اقتصادی شد. ۱۷
در دومین دوره ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، عده زیادی از طیف راست و منسوبان آنان در مجلس، پیشنهاد نخست وزیری مهدوی کنی را مطرح کردند که با ارسال نامه شماری از نمایندگان خطاب به امام که درخواست تمدید دوره نخست وزیر میرحسین موسوی را داشتند این پیشنهاد عملی نشد.
جریان راست به منظور رقابت با طیف چپ تدارک وسیعی را برای انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی اندیشید. به همین منظور اعضای این جریان درصدد برآمدند به سمت و سوی ایجاد تشکلات حزبی پیش روند و دامنه فعالیت جامعه روحانیت مبارز را به خارج از شهر تهران گسترش دهند. این مسأله مخالفت مهدوی کنی را در پی داشت اما جامعه روحانیت مبارز گروههای همسو تصمیم خود را برای عملی کردن این هدف گرفته بودند. در نهایت ، این مسأله باعث استعفای مهدوی کنی از دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز شد. ۱۸
وقوع این رخداد باعث بروز این حدس و گمان شد که مهدوی کنی از این پس خط مشی و سیر فعالیت های سیاسی خود را از جناح راست جدا می کند و یا اینکه حداقل در برخورد با مسایل و موضوعات مهم کشور، در اعتکاف سیاسی به سر خواهد برد اما این اتفاق نیفتاد. او در جریان برگزاری انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری از نامزد پیشنهادی جناح راست یعنی ناطق نوری حمایت کرد. این مسأله از این حیث جالب توجه بود که سوابق نشان می داد که اختلافات زیادی بین این دو وجود دارد، به خصوص در مورد نحوه اداره کمیته ها و بسط فعالیت جامعه روحانیت مبارز در سایر شهرستان ها و
مهدوی نه تنها از ناطق نوری دفاع کرد بلکه به واسطه حمایت گروه های مختلف از سید محمد خاتمی، "خطر تکرار تجربه تلخ مشروطیت و نفوذ لیبرالیسم " را در اجتماعات مختلف گوشزد نمود. او حتی گام را نیز از این فراتر نهاد و ساده لوحانه با بیان قاطع اعلام کرد که مقام معظم رهبری برای انتخاب رییس جمهور به علی اکبر ناطق نوری نظر دارد. مسایلی از این دست، البته باعث رنجش ها و کدورت هایی نیز شد.
بعد از انتخابات سال ۷۶، مهدوی کنی بیشتر به فکر اداره دانشگاه امام صادق (ع) و تولیت مدرسه مروی بوده است. گرچه در برخی از مواقع، متناسب با شرایط روز در مورد مسایل مهم سیاسی به اظهارنظر می پردازد و در مورد اقدامات انجام شده توسط برخی از متولیان و دست اندرکاران اجرایی که عموما منتسب به جریان دوم خرداد و اصلاح طلبان هستند، انتقادات تند و تیزی دارد. اما این مسأله به ندرت اتفاق می افتد.
تجربه و سوابق تاریخی نشان می دهدکه وی به رغم اختلافاتی که ممکن است با بعضی از شخصیت ها و افراد به لحاظ سیاسی داشته باشد اما در بسیاری از مواقع می تواند طرف مشورت مناسبی برای حل اختلاف قرار گیرد.
نحوه تعامل او با برخی از عناصر ملی ـ مذهبی نظیر مرحوم بازرگان و برخورد او با بنی صدر و اعوان و انصارش نشان می دهد که در مجموع فرد معتدل و منصفی است و از تشدید اختلافات تا حدود زیادی پرهیز می کند. گرچه حوادث سال های اخیر و نوع برخورد او با اصلاح طلبان تا حدود زیادی این ذهنیت را تحت الشعاع قرار می دهد ، چون ادبیات گفتاری وی در این مقطع با سوابق و عملکرد وی در برخورد با مخالفان فکری اش فاصله زیادی دارد.
در حال حاضر، وی بعد از مدتی ، گویا دوباره برای حضور مجدد و موثر در عرصه سیاست بر سر ذوق آمده و قصد دارد به صورت پررنگ تری در معادلات سیاسی ، نقش ایفا کند. نامزدی او برای انتخابات میاندورهای مجلس خبرگان بعد از دورهای غیبت، شاهدی بر این مدعا است.
البته این اعلام حضور، از گمانهزنیهای سیاسی و جناجی فارغ نبوده است. برخی بر این باورند که حضور وی میتواند موقعیت هاشمی رفسنجانی را بر کرسی ریاست مجلس خبرگان تعضیف کند.
این تحلیل که به باور خوشبینانه ی جریان هوادار محمود احمدینژاد برمیگردد ، امیدهای زیادی را در دل منتقدان رئیس مجمع تشخیص مصلحت زنده کرده اما در عین حال تفسیری دیگری نیز از سوی طرفداران هاشمی رفسنجانی مطرح ارائه شده است. اینان اما می گویند که حضور مهدویکنی در مجلس خبرگان، به ایجاد فضایی آرام و معتدل در این مجلس سرنوشت ساز کمک می کند.
مهدوی کنی
فتاح غلامی
۱- ماهنامه شاهد ۱۵/۷/۶۰
۲- او به تنهایی یک امت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ص ۱۷
۳- سیاستمداران اهل فیضیه، علی دارابی،ص۱۴۳و۱۴۴
۴- خاطرات عمید زنجانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص ۲۴۳و۲۴۴
۵- هاشمی،دوران مبارزه ،جلد اول ص ۲۹۵
۶- هاشمی و انقلاب ، مسعود رضوی انتشارات همشهری ص ۵۰۳
۷- روز شمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، ج ۲، ص ۱۰۷
۸- هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ج اول، به نقل از روزنامه اطلاعات، ۳۱/۴/۵۹
۹- (سیاستمداران اهل فیضیه، علی دارابی، ص ۱۰۴ و ۱۰۵)
۱۰- کیهان ۵/۷/۵۸
۱۱-صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۱۰۱
۱۲- خاطرات عباسعلی عمید زنجانی، ص ۲۵۴ و ۲۵۹
۱۳- سیاستمداران اهل فیضیه، علی دارابی، ص ۱۵۲ و ۱۵۳
۱۴- صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۲۴۸
۱۵-خاطرات آیت الله محمد یزدی، انتشارات مرکز استاد انقلاب اسلامی، ص ۵۰۶
۱۶- خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۶۱، ص ۱۶۳
۱۷- خاطرات هاشمی رفسنجانی،سال ۶۱، ص ۴۲۳
۱۸- خاطرات عمید زنجانی، ص ۲۶۸ و ۲۶۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست