دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
نخستین زن گوگلی
مجله سانفرانسیسکو در سال ۲۰۰۸ مریسا مهیر را اینگونه توصیف میکند: «یک هفته قبل از کریسمس، مریسا مهیر، تحت نظرترین زن در تحت نظرترین شرکت جهان، در یکی از اتاقهای پنت هاوس پنج میلیون دلاریاش در طبقه ۳۸ ایستاده و توسط تعدادی از گوگلیهایی که برایش کار میکنند، احاطه شده است. او آن چیزی نیست که شما انتظارش دارید. به هیچ وجه!»
مجله سانفرانسیسکو در سال ۲۰۰۸ مریسا مهیر را اینگونه توصیف میکند: «یک هفته قبل از کریسمس، مریسا مهیر، تحت نظرترین زن در تحت نظرترین شرکت جهان، در یکی از اتاقهای پنت هاوس پنج میلیون دلاریاش در طبقه ۳۸ ایستاده و توسط تعدادی از گوگلیهایی که برایش کار میکنند، احاطه شده است. او آن چیزی نیست که شما انتظارش دارید. به هیچ وجه!»
قبل از شروع باید اذعان کنم این نوشته بیش از آنکه درباره مریسا باشد، در رابطه با گوگل است. شاید در بسیاری از بخشها مریسا تنها نقش یکی از بازیگران حاضر در صحنه را ایفا میکند. کسی تمام افراد حاضر در آن صحنه را به یاد نمیآورد، بلکه داستان اصلی است که تماشاگر را جذب میکند. با این حال، مریسا بهترین سالهای زندگیاش را در گوگل سپری کرده و از بدو تولد با آن همراه بوده است. شاید خودش هم نتواند داستان زندگیاش را از داستان گوگل جدا کند. حداقل اعتراف میکنم من که نمیتوانم.
مریسا مهیر، یکی از زنان شناخته شده دنیای فناوری است. وی معاون شرکت گوگل در زمینه محصولات جستوجو و تجربه کاربر و نخستین زن مهندسی است که توسط گوگل استخدام شده و نقشی اساسی در موفقیت رابطهای کاربری شرکت گوگل ایفا کرده، مریسا به اصطلاح گوگلیها یکی از دروازهبانان(Gatekeeper) این شرکت است. یعنی تعیین میکند که آیا یک محصول مشخص گوگل برای عرضه نهایی به کاربران آماده است یا خیر. همچنین وی یکی از چهرههای عمومی گوگل است و در بسیاری از رویدادها به نمایندگی از شرکت برای اظهار نظر حاضر میشود. مهیر جوانترین زنی است که تا به حال در فهرست پنجاه زن قدرتمند جهان که توسط فورچون منتشر میشود، قرار گرفته است. در متن ارائه شده فورچون این گونه توصیف شده است: «مهیر با نظارت بر هزاران مهندس و مدیر محصول، طراحیهای مربوط به Google.com، Google Maps، Earth، Health، iGoogle و بسیاری از پروژههای دیگر را شکل داده است.» در این میان، یکی از بزرگترین پروژههای وی شاید شکل دادن به ویژگیای بود که اصلیترین نشانه فلسفه مبتنی بر سادگی گوگل بود: «صفحه اصلی گوگل.» بعد از سالها مقاومت برای حفظ طراحی ساده و کمینهگرای صفحه اصلی سایت، مهیر در نهایت پذیرفت که کاربران علاقهمند بتوانند طراحی صفحه نخست گوگل را به دلخواه خود تغییر دهند. اما مریسا تنها به دلیل موفقیتهای فنیاش مشهور نیست. بسیاری از مجلههای مشهور، در طول دهه اخیر سعی کردهاند در زندگی شخصی و علایق فردی وی نیز وارد شوند. وارد شدنی که عموماً با به سخره گرفتن رفتارهای نخبه مأبانه وی همراه شده است. بارها مجلههای مختلف عناوینی مانند «مدیر ماشینی گوگل» را برای وی به کار بردهاند. با این حال، بسیاری از نزدیکان او با تأیید رفتارهای خاصش این برخورد را عادلانه نمیدانند. آنها معتقدند، مریسا انسانی بسیار دوست داشتنی است. چیزی که شاید امروزه در دره سیلیکون کمتر پیدا شود.
مهیر در سیام می۱۹۷۵ در ایالت ویسکانزین ایالات متحده به دنیا آمد. پدرش مهندس کنترل آلودگی آب و مادرش معلم هنر بود. تأثیر مادر هنوز هم در طراحیهای مریسا محسوس است. وی از مادرش بهعنوان نمونهای مثبت برای اندازهگیری سادگی و کاربردی بودن یک محصول یاد میکند. او میخواهد گوگل تا حد امکان ساده باشد. همچنین مهیر اعتقاد دارد که هنوز در زمینه جستوجو نیز باید پیشرفتهای بسیاری انجام شود و راه بسیاری باقی است. به عنوان مثال، او به ویژگیای اشاره میکند که عکسی از کاربر دریافت کند و عکسهای مشابه با آن را بیابد یا امکان صحبت با موتور جستوجو و دریافت نتایج در خودروتان. مریسا از سال ۱۹۹۹ به گوگل اضافه شده و در آن زمان رهبری گروه طراحی رابط کاربری و وبسرور را برعهده گرفت. از جمله کارهای او میتوان به طراحی رابط جستوجوی گوگل، بینالمللی کردن سایت برای بیش از صدزبان، تعریف Google News، Gmail و راهاندازی بیش از صد ویژگی و محصول در Google.com اشاره کرد. داستان شروع کار مهیر در گوگل نیز در نوع خود بسیار جالب توجه است. کریگ سیلورشتین، مدیر فناوری و نخستین کارمند گوگل در اینباره میگوید: «مریسا برای یک کار برنامه نویسی استخدام شده بود. حال به وی نگاه کنید. امروز او کسی است که برای ما تصمیم میگیرد، چه کار انجام دهیم.» و در ادامه میگوید: «مهیر با استعدادترین فردی است که در تمام عمرم دیدهام.» نخستین باری که سیلورشتین مهیر را ملاقات کرد، بهار سال ۱۹۹۹ بود. یعنی زمانی که مه یر ۲۴ ساله و در حال اتمام دوره کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر در دانشگاه استنفورد. وی مدرک کارشناسیاش را در زمینه سیستمهای سمبولیک نیز از همین دانشگاه دریافت کرده بود. در هر دو مقطع نیز گرایش ویژه او هوش مصنوعی بود، زیرا مریسا به منطق و شیوه بازنمایش چیزها در کامپیوتر بسیار علاقه داشت. بازار کار فوقالعاده فارغالتحصیلان علوم کامپیوتر در آن زمان (به دلیل حباب داتکام) باعث میشد تا مریسا نیز مانند بقیه هم رشتهایهایش با گزینههای زیادی برای ادامه فعالیتش مواجه باشد. وی با دوازده پیشنهاد کاری مواجه بود که تدریس در دانشگاه کارنگی ملون، مشاوره در McKinsey و مهندس نرم افزار در اوراکل تنها نمونههایی از آنها بودند. در آن زمان به نظر میرسید، مهیر به سمت مککینزی گرایش بیشتری دارد و تصمیم گرفته است به عنوان یک مشاور برای شرکتهای فناوری دره سیلیکون مشغول کار شود. اما در جمعه شبی آرام در اوایل آوریل، مه یر در حال خوردن پاستا در اتاق خوابگاه، در میان انبوه ایمیلهایش به ایمیلی با عنوان« کار برای گوگل؟» مواجه شد. درست در زمانی که قصد داشت Delete را زده و میل را پاک کند (عکسالعمل همیشگی وی به چنین درخواستهای استخدامی) به طور اتفاقی دستش به space برخورد کرده و میل را باز کرد. در حالی که مشغول خواندن درخواست بود، به یاد مکالمهای در پاییز با استادش اریک رابرتس افتاد. در زمان آن مکالمه مهیر تازه و بعد از نه ماه از زوریخ بازگشته بود. جایی که در آن وی و سی محقق دیگر روی یک سیستم توصیه کننده تحت وب کار میکردند که شباهتهای فراوانی با کاری که آمازون در آن زمان انجام میداد، داشت. هنگام صحبت با رابرتس در اتاقش، پروفسور طبقه بالا را نشان داده و گفت: «دو پسر در طبقه چهارم هستند که روی چیزی مشابه با آنچه که شما ساختهاید، کار میکنند.» رابرتس عذرخواهی کرده و ادامه داده بود: «دقیقاً به خاطر ندارم که کار دقیق آنها چیست؟ اما میدانم که اسم شرکتشان خیلی بامزه است، گوگل. به نظرم بد نیست که با آنها در ارتباط باشی.»
مهیر در آن زمان زندگی بسیار شلوغی داشت. رابرتس از وی درخواست کرده بود، به چهارصد دانشجوی کارشناسی درس ارائه کند و این در حالی بود که درسش هنوز باقی مانده بود و به دلیل برخورد با دانشجوهای دکترا میدانست که آنها حمام نمیروند، برای صبحانه پیتزا میخورند و وقتی به شما تنه میزنند، معذرتخواهی نمیکنند. همین مسائل باعث شد که به رابرتس بگوید: «از پیشنهادتان سپاسگزارم، اما فکر نکنم.» اما در آن شب بهاری وی با یادآوری دوباره آن دو دانشجوی طبقه چهارم، تصمیم گرفت برای مصاحبه به گوگل برود و به این ترتیب چهار روز بعد برای مصاحبه در گوگل حاضر شد. آنجا هفت کارمند داشت و اتاق کنفرانسش با میز پینگ پونگ مزین شده بود. وی در همان سمتی از میز نشست که پیج و برین نشسته بودند. پیج در تمام مدت مصاحبه در افکارش گم شده بود و یک کلمه هم حرف نزد. برین که یک اعجوبه ریاضیات بود، سعی کرد در رابطه با هوش مصنوعی، مهیر را سؤال پیچ کند. مصاحبه آن روز نیمه تمام ماند، زیرا برین و پیج مجبور شدند به دیدن یک سرمایهگذار بروند. ادامه مصاحبه به فردا موکول شد. بعدازظهر آن روز، آمیتپاتل هشتمین کارمند شرکت، که صبح همان روز استخدام شده بود، با مهیر مصاحبه کرد. جملات ابتدایی آمیت این بود: «راستش من خودم امروز صبح به اینجا آمدم و نمیدانم میتوانم مصاحبه را پیش ببرم یا نه، زیرا دقیقاً نمی دانم که اینجا ما چه کار میکنیم!» و این بود روحیه غالب بر گوگل در روزهای اولیه.
بعد از یک مصاحبه دیگر مهیر به خوابگاه برگشت. گوگل او را جذب کرده بود، اما درعین حال نگران بود که وی آنها را جذب نکرده باشد. وقتی به اتاقش در خوابگاه برگشت، سعی کرد بهترین تصمیمات زندگیاش را در آن زمان به یاد آورد. اولی رفتن به استنفورد بود، در حالیکه وی از ییل و چند دانشگاه خوب دیگر نیز پذیرش داشت. دومی تغییر رشتهاش از بیوشیمی به سیستمهای سمبولیک بود؛ سومی نیز تصمیم به کار کردن برای مرکز تحقیقات استنفورد و بعد از آن پذیرفتن شغل در سوئیس بود؛ جایی که هیچکس را نمی شناخت و زبانشان را نیز صحبت نمیکرد. در این زمان وی فهمید که هر کدام از این موقعیتها باعث شده وی با تعدادی افراد بسیار باهوش احاطه شود و این موضوع بر تواناییهایش افزوده است. مهیر با چنین حسی کار کردن در گوگل را شروع کرد.
مصاحبهکنندههای گوگل، باهوشترین مصاحبهکنندههایی بودند که او در تمام عمرش با آنها مواجه شده بود. مریسا حال واقعاً دوست داشت که گوگل وی را بپذیرد. در یکم می وی یازده پیشنهاد کاری را رد کرده و تنها گوگل و مککینزی را نگه داشت. شش روز بعد وی با گوگل به تفاهم شفاهی رسید و در دوازدهم می با شرکت قراردادش را امضا کرد. در روز فارغ التحصیلی مریسا، پیج و برین نیز برای تبریک به وی در مراسم حاضر شدند. البته، لباس آنها خیلی مناسب این جشن نبود، زیرا هر دو شلوار کوتاه و کفش اسکیت پوشیده بودند. همان طور که این دو در حال حرف زدن با مریسا و خانوادهاش بودند، ناگهان پیج گفت: «راستی، من فکر میکنم من هم امروز فارغ التحصیل میشوم. باید بروم و ببینم.» و با اسکیت از جمع دور شد. کمی بعد وی با مدرک کارشناسی ارشدش به جمع بازگشت. مدرکی که مدت زیادی دریافت آن را به تعویق انداخته بود! در همین حال، والدین مریسا سعی داشتند تا جای ممکن نگرانی خود را از وضعیت آینده دخترشان پنهان کنند. اما این موضوع امکان پذیر نبود. چه چیزی دخترشان را علاقهمند به کار در شرکتی با درآمد صفر، بدون راهبرد مشخص برای کسب آن و مهمتر از همه شرکتی که رهبرش در مراسم فارغ التحصیلی با کفشهای اسکیت ظاهر میشود، کرده است؟
در بیستو چهارم ژوئن مریسا به عنوان بیستمین کارمند در گوگل مشغول کار شد. آن روز، روز بزرگی برای گوگلیها محسوب میشد. زیرا آنها با نت اسکیپ برای استفاده از گوگل به عنوان موتور جستوجوی پیشفرض شرکت به توافق رسیده بودند. همه کارمندان در حال محاسبه حجم ترافیک ورودی بودند. گوگل در آن زمان سیصد کامپیوتر داشت، اما این به نظر کافی نمیآمد. آنها به نت اسکیپ گفته بودند، از هر پنج درخواست تنها یکی را به گوگل بفرستد، اما نتاسکیپ بدون توجه به حرف آنها تمام ترافیک را به گوگل منتقل کرد. حدود ۱۱ صبح بود که مهیر برای خوردن چیزی به آشپزخانه رفت. همان طور که مشغول نگاه کردن داخل یخچال بود، احساس کرد که در اتاق تنها نیست. برگشت و پیج را دید که در گوشهای ایستاده است. مریسا شگفتزده پرسید: «این جا چه کار میکنید؟» و پیج جواب داد: «قایم شدهام! سایت داون شده و همه چیز به طرز وحشتناکی به هم ریخته است.» آن شب مهیر سه صبح به خانه رسید. وقتی به تخت میرفت تا بخوابد، با خود فکر کرد که این خیلی بد است که شما ببینید نفر نخست یک شرکت با بد پیشرفتن اوضاع، رفته و در آشپزخانه پنهان شده است. سپس مریسا با خود گفت که این شرکت کمتر از دو درصد شانس برای موفقیت دارد. مریسا به یاد میآورد که در اوایل اشتغالش در گوگل هرگاه در جایی به کسی میگفت که در گوگل کار میکند، آنها اظهار بیاطلاعی کرده و میگفتند که چنین شرکتی را نمیشناسند. در آگوست، یعنی دو ماه پس از مشغول شدنش در شرکت، وی برای نخستینبار کسی را ملاقات کرد که گوگل را میشناخت. کمی بعد این موضوع به سرعت فراگیر شد. در آوریل ۲۰۰۰ گوگل در چهارده زبان عرضه شد. همه چیز به سرعت پیش میرفت. یک سال و نیم بعد مه یر در سایبر (کافهای در سوئیس) کسی را در حال استفاده از گوگل دید. در آن زمان دیگر همه گوگل را میشناختند.
تفریحات شخصی مریسا نیز در نوع خود بسیار جالب و قابل توجه است. وی به شیرینیپذیری علاقه وافری دارد و بیشتر زمانهای بیکاریاش را به این موضوع اختصاص میدهد. خودش در اینباره میگوید: «فکر میکنم این به خاطر آن باشد که من دانشمندم. بیشتر آشپزهای خوب شیمیدان هستند.» وی همچنین به هنر و موزههای هنری (بهخصوص موزه هنرهای مدرن سانفرانسیسکو) نیز بسیار علاقهمند است. این علاقهمندی به هنر در آپارتمان وی نیز کاملاً مشهود است. سقفی شیشهای که توسط یکی از مشهورترین هنرمندان این زمینه طراحی شده است، تابلوهایی از هنرمندان مشهور مانند اندی وارهول و مجسمههای عجیب. خریدکردن نیز از علایقی است که به تازگی به فهرست مریسا اضافه شده است. شاید دیدن این صحنه نیز عجیب باشد که مریسا، یعنی زنی که بیشتر عمرش را به کار روی برنامهنویسی و طراحی الگوریتمهایی با ریاضیات دشوار اختصاص داده است، در رابطه با مد و آخرین طراحیهای روز صحبت کند.
اما وی علایقش را به هیچ وجه عجیب نمیداند و میگوید: «من قبل از هرچیز یک زنتاجر هستم.» و سپس با خندهای عجیب میافزاید: «البته، سرگرمیهایم به من کمک می کند تا در کارم بهتر باشم. آنها باعث میشوند من بتوانم به موضوعات به صورت جدید و خلاقانه بنگرم.» البته باید توجه داشت که حتی در این تفریحات نیز روحیه رقابتپذیری خانم مهیر همچنان پابرجا است. وی دوست دارد، بهترین کاپکیک را درست کند، زیباترین لباس را بپوشد و بهترین پنت هاوس را داشته باشد. جان بتل، مؤسس وایرد، درباره او میگوید: «هیچ وقت نشده که مکالمهای با او داشته باشم و از آن چیزی که میگفته کاملاً مطمئن نباشد.» بتل میگوید: «شخصیت وی آینه کاملی از فرهنگ گوگلی است. همه چیز در گوگل بستگی به این دارد که شما چه قدر هوشمند بوده و تا چه حد میتوانید از نقطه نظرتان دفاع کنید. شیوه رفتار مریسا بسیار شبیه این است. او به طرز وحشتناکی سریع صحبت میکند و در برابر افرادی که نمیتوانند با وی همراهی کنند، هیچ صبر و تحملی ندارد.» او به شدت کار میکند و به طور معمول بیش از چهار ساعت در روز نمیخوابد. مریسا مانند برین، پیج و بسیاری از سرشناسان دیگر دره سیلیکون خیلی درگیر جنبههای شیک و گرانقیمت زندگی افراد ثروتمند نیست. وی به ماشینهای سریع و خرید هواپیمای شخصی علاقهمند نیست. به هر حال کارکردن و همکار بودن با پیج و برینی که هنوز هم با شلوار جین در قرارهای رسمی حاضر میشوند، نتیجهای غیر از این نیز ندارد. فقط ده سال قبل، یعنی هنگامی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی استنفورد بود، معمولاً از سوی دوستانش بابت نحوه لباس پوشیدنش سرزنش میشد. اعتماد به نفس بالا، نگاه بیعاطفه و حافظه بی نقصش باعث میشد تا وی عموماً توسط بقیه به عنوان آدمی خودخواه یا منزوی تلقی شود. مادرش میگوید: «من فکر میکنم افراد از دیدن میزان انرژی مریسا تعجب میکردند. وی خیلی دقیق و قاطع است، اما به هیچ وجه آن طور که به نظر میآید، مکانیکی نیست.» این وضعیت به خصوص زمانی که او از محیط کار دور است بسیار بهتر میشود. در طول سالهای اخیر او تا حد فراوانی توانسته پیلهای را که به دور خود پیچیده بود، از بین ببرد. مریسا امروز فردی بسیار اجتماعیتر از ده سال گذشته است. اما هنوز هم نمیتوان از یک دانشجوی علوم کامپیوتر استنفورد که در گوگل نیز فعالیت دارد، انتظارات خیلی زیادی داشت.
مریسا علاوه بر کار در گوگل هنوز به تدریس در استنفورد نیز ادامه میدهد. در سال ۲۰۰۹، مؤسسه فناوری ایلینوی به وی دکترای افتخاری را برای ارج گذاشتن به کارهایش برای یافتن مسیر در حوزه جستوجو اهدا کرد. زندگی شخصی مهیر نیز سرانجام در سال ۲۰۰۹ سر و سامان گرفت. همسر وی زکبوگ نیز فردی مطرح در دنیای تجارت است و یکی از مؤسسان شرکت سهامیخاص Montara Capital Partners محسوب میشود. شرکتی که در زمینه املاک صنعتی فعالیت دارد. زک بوگ در هاروارد علوم محیطی و سیاست عمومی خوانده و سپس در جورج تاون به تحصیل حقوق پرداخته است. مریسا تصمیم ندارد گوگل را ترک کند. وی پس از ده سال فعالیت هنوز از کار در گوگل خسته نشده و اعتقاد دارد که همواره چیزهای جالبی در آینده وجود دارند که باید به سوی آنها حرکت کرد. آیندهای که هنوز هم برای او و همکارانش در گوگل پر از موفقیت تصور میشود.
کیومرث سلطانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست