جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

فاصله میان مخاطبان با «دلنوازان»


فاصله میان مخاطبان با «دلنوازان»

نگاهی به مجموعه تلویزیونی «فاصله ها» ساخته حسین سهیلی زاده

● یک: نکته مهم برای ساخت ملودرامی اخلاق‌گرا

بیش از یک قرن است که قواعد ملودرام در سینمای بدنه جهان دچار تغییر نشده و به نظر می‌رسد این تغییرناپذیری در ملودرام‌هایی که بهانه روایت‌شان، انگیزه روایت‌شان و وضعیت روایت شان و مقصد روایت‌شان منطبق با اصول اخلاقی است و جایگزین پند و اندرزهای کلاسیک شده‌اند، ابدی است! ملودرام‌های تلویزیونی به دلیل ارتباطی عمومی‌تر با مخاطبانی از همه رده‌های سنی، حتی درزهای گهگاهی این تغییرناپذیری را هم کاملاً مسدود کرده‌اند و در نتیجه، وقتی قرار است یک «ملودرام اخلاق محور» ساخته شود چه در امریکا باشد، چه درکلمبیا، چه در کره جنوبی، چه در فرانسه، چه در انگلیس، چه در ترکیه و چه در مصر، نتیجه یکی است و شخصیت‌ها، جدا از برخی تفاوت‌های فرهنگی یک کشور خاص نسبت به دیگر کشورها، کنش‌ها و واکنش‌های همانندی را از خود به نماش می‌گذارند بنابراین اصلاً عجیب نیست اگر بخواهیم ملودرام‌های اخلاق محور سی‌سال اخیر تلویزیون ایران را با هم مقایسه کنیم و جدا از برخی تغییرات «فرهنگی‌ـ ‌‌اقتصادی ـ سیاسی» در این سه دهه، آنها را یک «مجموعه» ببینیم؛ انگار که با بازیگران و کارگردان‌های متفاوت اما با یک یا چند ایده‌ مشابه ساخته شده‌اند. مجموعه «فاصله‌ها» تازه‌ترین ساخته حسین سهیلی‌زاده هم بخشی از پیکره این همانندی است.

پدری پایبند ارزش‌های اخلاقی، باید پسرش را که اندک‌اندک دارد دچار «غفلت» می‌شود به راه راست هدایت کند و نام مجموعه هم دال بر این معنی است که بین نسل‌ها فاصله افتاده است و آنها نسبت به درک دیدگاه‌های یکدیگر، دچار مشکل‌اند، یعنی همان ایده‌ای که در «شورش‌بی‌دلیل» هم [ساخته کلاسیک نیکلاس ری] شاهد بوده‌ایم مخصوصاً اگر «فاصله‌ها» با یک «کورس‌گذاری» به شیوه «جیمزدین» آغاز شده باشد و با اتومبیلی که متعلق به پدر است نه پسر، درست همانطور که اتومبیل فیلم «ری» هم متعلق به پدر بود نه «دین». از این شباهت‌های «به هر حال ناگزیر» که بگذریم [آنچه که اکثراً در تلویزیون، چه تلویزیون ایران چه دیگر کشورها، تا به حال دیده‌ایم چیزی نبوده جز بازتولید ـ و در معدود مواردی «بازآفرینی» ـ تولیدات سینمایی و از این رو، به نظر می‌رسد چنین روندی، نوعی «ناگزیری» را در خود داراست که به مختصات این «رسانه» برمی‌گردد و به دلیل نیاز روزافزونش به تولیدات بیشتر، سرقت ایده از برادر کهنسال‌تر تصویر گرایش را مباح می‌شمارد!] به ساز و کار «فاصله‌ها» می‌رسیم که بازگشتی شیک به مستقیم‌گویی‌های مجموعه‌های خانوادگی دهه شصت است.

این مستقیم‌گویی متمایل به «شعار» را در «دلنوازان» [ساخته پیشین همین کارگردان] تا حد زیادی شاهد بودیم اما به دلیل افتادن سنگینی با روایت آن مجموعه به گردن جذابیت‌های نقش‌های منفی‌اش، بخشی از این «مستقیم‌گویی» دچار استحاله شده بود. نمی‌خواهم به این بحث قدیمی برگردم که یک مجموعه تلویزیونی که قرار است طیف گسترده‌ای از مخاطبان عام را با قصه‌ای ساده و جذاب جذب کند، روش ارائه‌اش متفاوت است با ارائه «احکام» در مجالی دو سه دقیقه‌ای و پس از نشان دادن مراسم اقامه فریضه ظهر، همانقدر که آن «ارائه» می‌تواند جذاب، مؤثر و متناسب با شیوه مخاطب‌گرایی خود باشد، یک ملودرام اخلاق‌گرای تلویزیونی با تبعیت از مستقیم‌گویی آن ممکن است به نتیجه و مقصدی عکس برسد. نکته مهم، این است.

● دو: این طور هم می‌شود به قضیه نگاه کرد!

پیروی فیلمنامه‌نویس مجموعه «فاصله‌ها» از شیوه افسانه‌های کهن، محتملاً اگر خلاقانه صورت می‌گرفت و فقط دربرگیرنده «شکل روایی» آن آثار می‌بود، نتایج به مراتب بهتری را نصیب مجموعه می‌کرد اما حضور آدم‌هایی که پیش از آن که ماهیت خود را در عمل نشان دهند با پیش‌فرض‌هایی دال بر سیاه یا سفید بودن شخصیت‌شان، به قصه وارد شده‌اند و در نتیجه «وضعیت» را در حد رویکردی از پیش مشخص شده [جبر غیرروایی وقایع] تقلیل داده‌اند، این ملودرام را در مسیری قرار داده که در همتاهای با ردیف بودجه پائین کلمبیایی، ترکیه‌ای یا اسپانیایی‌اش شاهد بوده‌ایم.

به نظر می‌رسد مدتی است این نوع ملودرام‌های اخلاق‌گرای تلویزیون حتی نسبت به مستندهای «‌در‌شهر» یا انیمیشن‌هایی که به سفارش نیروی انتظامی ساخته می‌شوند یا حتی صحبت‌های مسئولان نیروی انتظامی در برنامه‌هایی مثل «چراغ خاموش»، مستقیم‌گوتر شده و شخصیت‌ها و وضعیت‌هاشان، «تخت»‌تر ارائه می‌شوند نه پیچش شخصیتی، نه رفتن سراغ خلق دیالوگ‌ جذاب نه ... به نظر می‌رسد فیلمنامه‌‌نویس «فاصله‌ها» برای نشان دادن فاصله میان دو نسل ایده‌ای بهتر از خلق صحنه‌ای چنین به ذهنش خطور نکرده که پسر، اتومبیل پدر را به بهانه انجام کاری برداشته و دختر نامحرم را سوار کرده و رانده باشد سمت جاده شمال و بعد از تصادف و بازخواست پدر بگوید: «اگه راستشو می‌گفتم که برای آشنایی بیشتر با یه دختر خانوم ماشینو می‌خوام، می‌‌دادیش؟» و پدر بگوید: «خیلی وقیحی!» نه! اشتباه نکنید شما بخش‌هایی از فیلمنامه فیلم «کما» را که می‌خواسته کمدی باشد نمی‌خوانید این اتفاق را در «فاصله‌ها» که به سمت «ملودرام» حرکت کرده، شاهدید.

مطمئناً هم فیلمنامه نویس [مسعود بهبهانی نیا] و هم کارگردان این مجموعه، پاسخ‌های خودشان را به این ایرادها دارند و ملودرام خود را با ملودرام‌های این روزهای سینمای بدنه مقایسه می‌کنند و لابد بر این امر هم پا می‌فشارند که لااقل اثر آنها، پند‌آموزتر و سالم‌تر است و برای هشیار کردن خانواده‌ها ساخته شده. خب، این طور هم می‌شود به قضیه نگاه کرد لابد.

● سه: انتظار برای مخاطبانی بیشتر در ۱۰ قسمت آخر

«فاصله‌ها» همچون دیگر مجموعه‌های تلویزیونی دو سه ساله اخیر ایران، پرزرق و برق و شیک است و این شیک بودن، هم در دکوراسیون خانه‌ها و اماکن تجاری و غیرتجاری مشهود است هم در پوشش آدم‌های قصه، هم در حرکت‌های غیرمعمول و بجا و بیجای دوربین که به نظر می‌رسد مجموعه‌سازان فعلی تلویزیون کشور را به این نتیجه رسانده که کارگردانی یعنی سفارش دادن این جور گردش‌ها و زاویه‌های دوربین به تصویربردار.

باز‌ی‌های این مجموعه، به رغم ناکارآمد بودن فیلمنامه در ارائه مسیر روشن به بازیگران، نه درخشان که قابل قبول است و بخش قابل ملاحظه‌ای از ضعف‌های فیلمنامه را چه در شکل‌دهی به شخصیت‌ها و چه کنش روایی، از نگاه مخاطبان عام پنهان می‌کند.

خب «فاصله‌ها» تا پایان خود، مسیری طولانی را خواهد پیمود و محتملاً در ادامه، پای ژانرهایی چون «دفاع مقدس» و «مناسبتی ـ آئینی» هم به میان خواهد آمد و بعد هم که در ۱۰ قسمت آخر صاحب مخاطبان قابل قبولی شد، پس از اتمام، از یادها خواهد گریخت مثل «دلنوازان»، بنابراین به نظر می‌رسد که مسئولان تلویزیون باید به شگردهای کارآمدتری برای بهبود کیفیت «سری دوزی» در تولیدات خود بیندیشند.