دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

متن پیام تسلیت امام موسی کاظم شهادت امام موسی کاظم تسلیت باد


متن پیام تسلیت امام موسی کاظم شهادت امام موسی کاظم تسلیت باد

متن پیام تسلیت امام موسی کاظم امام موسی کاظم در 25 رجب سال 183 هجری قمری, مطابق با پنجشنبه 23 فروردین ماه 1397 در بغداد در زندان سندی بن شاهک توسط هارون الرشید لعنه الله مسموم و به شهادت رسیدند در ادامه تعدادی متن پیام تسلیت امام موسی کاظم آورده شده است که با هم می خوانیم

امشب رضا ز سوز جگر گریه می‏کند

مانند سیل ز ابر بصر گریه می‏کند

تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم

از داغ جانگداز پدر گریه می ‏کند

ای که در ماتمت، دل پر از غم شده

قامت آسمان، از غمت خم شده

بخوان نماز، که خود دل از وضو برفت

که حلقه‏ها، بر تن پاکت فرو برفت

در کنج سیه چال بلا غرق دعایی

جان از غم مادر دهی و سوی خدایی

عمرت شده طی گوشه ی زندان و به غربت

عالم شده مبهوت تو از این همه محنت

چشم گردون در عزای موسی جعفر گریست

دیده ی خورشید بر آن ماه خوش منظر گریست

او که خود مظلوم و در بند ستمگر بود اسیر

بر غریبی شهید کربلا یک سر گریست

هر گه که نسیم از ره بغداد آید

ما را ز حدیث عشق و خون‏یادآید

ای گل که به گردن تو غل افکندند

از صبر تو زنجیر به فریاد آید

آنچنان ز هر ستم انداخت مرا

که اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا

عجبی نیست اگر وقت عیادت پسرم

دید با این تن کاهیده و نشناخت مرا

سالروز شهادت امام موسی کاظم، باب الحوائج را خدمت

تمامی شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می نماییم

خدایا بحق امام کاظم-ع، توفیق کظم غیظ در لحظات

سخت امتحان را به همه ما عطا بفرما

آمین

سرم را جز سرِ زانو؛ کسی در بر نمی گیرد

صبا لطفی خبر بر غمگسارانم رسان از من

فردا که هر کسی به شفیعی برد پناه

چشم تمام خلق به موسی بن جعفر است

یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا

بزم عزا به پا کن امشب برای بابا

ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن

موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان

امشب شب عزای امام عالمین است

دل را هوای قبر غریب کاظمین است

باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده

مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده

کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز

تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز

کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون

زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز

بیکس و تنها کنج زندانم

کی به سر آید شام هجرانم

{شهادت تسلیت باد}

این سان که چشم اهل دل از خون دل تر است/بهر عزای حضرت موسی ابن جعفر است

خاک زمین شهر مدینه ز داغ او/چون آسمان سینه ما لاله پرور است

از یاد زهر و سینه سوزان آن امام/چشم موالیان حزینش ز خون تر است

ای طرفداران قرآن و شریعت بنگرید/موسی جعفر شهید مکتب تقوا شده

از یاد زهر و سینه سوزان آن امام/چشم موالیان حزینش ز خون تر است

با آنکه بود قدرت او قدرت علی/با آنکه علم و دانش او چون پیمبر است

اما صلاح و مصلحت روزگار بود/تسلیم محض در بر خلاق اکبر است

عمرش اگرچه گوشه زندان به سر رسید/اما عنایتش به جهان سایه گستر است

او عاشق لقای خدا بود و در جهان/زندان و قصر در نظر او برابر است

یک روز با صبوری و یک روز با جهاد/ترویج دین برای امامان مقدر است

زندان ز شأن و منزلتش هیچ کم نکرد/یک موی او ز جمله آفاق برتر است

ما ذره ایم در بر نور جمال او/او مهر آسمان بود و ذره پرور است

چاه زندان قتلگاه یوسف زهرا شده/چشم یعقوب زمان در ماتمش دریا شده

اختران اشک جاری ز آسمان دیده گشت/چون نهان ماه رخش در هاله غم ها شده

بس که جانسوز است داغ آن امام عاشقان/در عزایش غرق ماتم خانه دل ها شده

ای طرفداران قرآن و شریعت بنگرید/موسی جعفر شهید مکتب تقوا شده

این عزای کیست که این گونه جهان ماتم سراست/گوئیا برپا دوباره شور عاشورا شده

این عزای حجت حق موسی جعفر بود/کز غم جانسوز او افسرده قلب ما شده

«حافظی» شد ژرف زندان بهر او معراج عشق/عاشق صادق سوی معشوق رهپیما شده

وصف گم گشته خود را اگر خواهی بیا/کنج زندان مانده ام در حسرت دیدار تو

دست و پایم بسته و بنشسته می خوانم نماز/تا که از رونق نیفتد گر می بازار تو

کاش رضایم برسد در برم/تا که شود مرحم چشم ترم

پای به غل، عقده و خون در گلو/وای الهی نرسد مادرم

بیا موسی بن جعفر از سر لطف/دلم را با نگاهی کن تو درگیر

دلم را بر ضریحت چون دخیلی/ببند و با ولایت کن تو تسخیر

موسای آل فاطمه بر ما نگاهی/در گوشه زندان چرا تو غرق آهی

تو شمس صبح عشقی و تو عین نوری/بر شام تار قلب ما تنها تو ماهی

غمت دانم هزاران دسته بوده/تنت موسی بن جعفر خسته بوده

تو را باب الحوائج خوانده اند چون/که عمری در به رویت بسته بوده

خجالت می کشم آقا ز رویت/که دست حاجتی آرم به سویت

بزیر بیرق سبز رضایت/دعا کردم دمی آیم به کویت

من معتکف کوی دو چشمان تو هستم کاظم/من ریزه خور سفره احسان تو هستم کاظم

من دل به تو دادم که مرا پاک کنی آقا جان/من محو رخ و چهره تابان تو هستم کاظم