یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

علل نابرابری در جوامع توسعه یافته و كم تر توسعه یافته


علل نابرابری در جوامع توسعه یافته و كم تر توسعه یافته

آرمان برابری, مانند آزادی, از قدیم ترین آرمان های بشری است كه پیامبران, آزادگان, روشنفكران و همهٔ مردم محروم و زجركشیده, در طول قرون بر آن تأكید داشته اند ساختار اجتماعی جوامع, اعم از توسعه یافته و كم تر توسعه یافته, به گونه ای است كه نابرابری می آفریند

آرمان‌ برابری، مانند آزادی، از قدیم‌ترین‌ آرمان‌های‌ بشری‌ است‌ كه‌ پیامبران، آزادگان، روشنفكران‌ و همهٔ‌ مردم‌ محروم‌ و زجركشیده، در طول‌ قرون‌ بر آن‌ تأكید داشته‌اند. ساختار اجتماعی‌ جوامع، اعم‌ از توسعه‌یافته‌ و كم‌تر توسعه‌یافته، به‌گونه‌ای‌ است‌ كه‌ نابرابری‌ می‌آفریند؛ بنابراین، هدف‌ دولت‌ها باید كوشش‌ برای‌ برابری‌ باشد؛ اما واقعیت‌های‌ موجود نشان‌ می‌دهند كه‌ اوضاع‌ نابرابری‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته‌ نابسامان‌تر است. فقر، تبعیض، فساد مالی‌ و نابرابری‌های‌ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ در بیش‌تر كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته، امید به‌ زندگی‌ آبرومندانه‌ را برای‌ عموم‌ مردم‌ به‌ویژه‌ قشر تحصیلكرده‌ كاهش‌ داده‌ و پدیدهٔ‌ فرار مغزها و مهاجرت‌ به‌ كشورهای‌ پیشرفته‌ را سبب‌ شده‌ است.

پرسش‌ اصلی‌ این‌ مقاله‌ آن‌ است‌ كه‌ چرا كشورهای‌ توسعه‌یافته‌ در قیاس‌ با كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته، توزیع‌ درآمد بهتری‌ دارند. چه‌ تفاوت‌ یا تفاوت‌هایی‌ بین‌ این‌ دو گروه‌ از كشورها وجود دارد كه‌ سبب‌ بدتر شدن‌ توزیع‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته‌ می‌شود؟

پاسخ‌ اجمالی‌ به‌ پرسش‌ پیشین‌ این‌ است‌ كه‌ كشورهای‌ توسعه‌یافته، از لحاظ‌ ساختار قشربندی‌ با كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته‌ تفاوت‌ دارند و این‌ تفاوت، از مسائل‌ ذیل‌ سرچشمه‌ می‌گیرد:

‌۱. میزان‌ رشد اقتصادی‌ یا سطح‌ درآمد؛

‌۲. میزان‌ صنعتی‌ شدن؛

‌۳. میزان‌ تحرك‌ اجتماعی؛

‌۴. میزان‌ مشاركت.

●●مقدمه‌

آرمان‌ برابری، مانند آزادی، از قدیم‌ترین‌ آرمان‌های‌ بشری‌ است‌ كه، پیامبران، آزادگان، روشنفكران‌ و همهٔ‌ مردم‌ محروم‌ و زجركشیده، در طول‌ قرون‌ بر آن‌ تأكید داشته‌اند. مفهوم‌ برابری، همراه‌ با رنسانس‌ و انقلاب‌ صنعتی‌ و انقلاب‌های‌ سرمایه‌داری‌ در انگلیس، ایالات‌ متحدهٔ‌ امریكا، و فرانسه، بار دیگر با تعابیری‌ تازه‌تر مطرح‌ شد. ولتر فیلسوف‌ فرانسوی‌ می‌گوید:

از آن‌جا كه‌ طبیعتِ‌ جامعه‌ به‌گونه‌ای‌ است‌ كه‌ نابرابری‌ می‌آفریند، هدف‌ حكومت‌ باید كوشش‌ برای‌ برابری‌ باشد.۱

ولتر، برابری‌ همهٔ‌ انسان‌ها را آرزو داشت؛ اما می‌دانست‌ كه‌ دستیابی‌ به‌ این‌ هدف‌ دشوار است؛ چرا كه‌ همهٔ‌ ما در جامعه‌ زندگی‌ می‌كنیم‌ و جوامع، لزوماً‌ نابرابری‌ می‌آفرینند؛ به‌طور مثال، ایالات‌ متحدهٔ‌ امریكا غنی‌ترین‌ كشور جهان‌ است‌ كه‌ تعهد به‌ آرمان‌های‌ برابری، آزادی‌ و دمكراسی، یعنی‌ فرصت‌های‌ برابر برای‌ همه‌ را اد‌عا می‌كند؛ ولی‌ نابرابری‌های‌ بسیاری‌ در آن‌ كشور باعث‌ می‌شوند كه‌ در اد‌عای‌ این‌ جامعه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آرمان‌ برابری، تردیدهای‌ جد‌ی‌ پدید آید. در سال‌ ۱۹۹۳، یك‌ پنجم‌ از ثروتمندترین‌ افراد امریكا، ۴۴ درصد درآمدها را دریافت‌ كردند؛ در صورتی‌ كه‌ سه‌ پنجم‌ فقیرترین‌ افراد، ۳۰ درصد كل‌ درآمدها را به‌درست‌ آوردند.۲ سنجش‌ كل‌ ثروت۳ بسیار بدتر است. در سال‌ ۱۹۹۵، ۱۰ درصد جمعیت‌ ثروتمندتر در ایالات‌ متحده، صاحب‌ ۶۸ درصد كل‌ ثروت‌ بود. در واقع‌ یك‌ درصد جمعیت‌ ثروتمندتر، صاحب‌ ۴۲ درصد كل‌ ثروت‌ در ۱۹۸۶ بود.۴ طبق‌ برآوردی‌ بر پایهٔ‌ اط‌لاعات‌ «فدرال‌ رزرو» امریكا در ۱۹۹۰، ارزش‌ خالص‌ ثروت‌ یك‌ درصد بالای‌ جمعیت‌ امریكا، بیش‌تر از ارزش‌ خالص‌ ثروت‌ ۹۰ درصد پایین‌ جمعیت‌ بود. جالب‌ این‌ كه‌ دارایی‌ ده‌ خانوادهٔ‌ ثروتمند امریكایی‌ روی‌ هم، نزدیك‌ ۱۵۰ میلیارد دلار برابر كل‌ ثروت‌ یك‌ میلیون‌ خانوادهٔ‌ متوسط‌ است. نكتهٔ‌ مهم‌تر آن‌ كه‌ ۴۰ درصد پایین‌ جمعیت‌ بیش‌ از آن‌چه‌ درآمد به‌ دست‌ می‌آورند، بده‌كارند.۵

بدین‌ ترتیب، ساختار اجتماعی۶ جوامع، تقریباً‌ همیشه‌ نظام‌ نابرابری‌ است‌ و از آن‌جا كه‌ حكومت‌ها خود جزئی‌ از این‌ ساختار اجتماعی‌ هستند، طبیعی‌ است‌ كه‌ نمی‌توانند به‌طور جد‌ی‌ با نابرابری‌ مبارزه‌ كنند، مگر این‌كه‌ دولتی‌ انقلابی‌ یا اصلاح‌طلب‌ پدید آید؛ یعنی‌ برابری‌ مانند آزادی‌ است؛ نه‌ تنها خود به‌ خود به‌ دست‌ نمی‌آید، بلكه‌ فقط‌ با مراقبت‌ و هوشیاری‌ و همبستگی‌ امكان‌پذیر است.

اوضاع‌ نابرابری‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌یافته‌ بسیار مشكل‌تر است. فقر، تبعیض، فساد مالی‌ و نابرابری‌های‌ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ در بیش‌تر كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته، امید به‌ زندگی‌ آبرومندانه‌ را برای‌ عموم‌ مردم‌ به‌ ویژه‌ قشر تحصیلكرده‌ كاهش‌ داده‌ و پدیدهٔ‌ فرار مغزها و مهاجرت‌ به‌ كشورهای‌ پیشرفته‌ را سبب‌ شده‌ است. گرچه‌ در كشورهای‌ توسعه‌ یافته، با همهٔ‌ ثروت‌ هنگفتشان‌ هنوز هم‌ ۱۰۰ میلیون‌ فقیر وجود دارد،۷ تعداد فقیران‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته، حدود یك‌ میلیارد و سیصد میلیون‌ نفر است.۸ توزیع‌ درآمد در این‌ كشورها در مقایسه‌ با كشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ بسیار نابرابرتر است.۹

۱. سهم‌ درآمد كل‌ دریافت‌ شدهٔ‌ ۴۰ درصد فقیرترین؛

۲. سهم‌ ۲۰ درصد بالاترین؛

۳. نسبت‌ تمركز جینی‌ (ضریب‌ جینی).

فقیران‌ جهان‌ كم‌تر توسعه‌یافته‌ در مقایسه‌ با فقیران‌ جهان‌ توسعه‌ یافته، وضعیت‌ نامساعدتری‌ دارند و تمركز ثروت‌ ثروتمندان‌ كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته‌ در مقایسه‌ با مرفهان‌ كشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ بیش‌تر است. ضریب‌ جینی‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته‌ نیز از نابرابری‌ بیش‌تر در برابر كشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ حكایت‌ دارد و نتایج‌ دو طریق‌ دیگر اندازه‌گیری، نابرابری‌ درآمد را تأیید می‌كند.

حال‌ پرسش‌ این‌ است‌ كه‌ چرا كشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ در قیاس‌ با كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته، توزیع‌ درآمد بهتری‌ دارند. چه‌ تفاوت‌ یا تفاوت‌هایی‌ بین‌ این‌ دو گروه‌ از كشورها وجود دارد كه‌ سبب‌ بدتر شدن‌ توزیع‌ در كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته‌ می‌شود؟

پاسخ‌ اجمالی‌ به‌ پرسش‌ پیشین‌ این‌ است‌ كه‌ كشورهای‌ توسعه‌ یافته، از لحاظ‌ ساختار قشربندی‌ با كشورهای‌ كم‌تر توسعه‌ یافته‌ تفاوت‌ دارند و این‌ تفاوت، از مسائل‌ ذیل‌ سرچشمه‌ می‌گیرد:

۱. میزان‌ رشد اقتصادی‌ یا سطح‌ درآمد؛

۲. میزان‌ صنعتی‌شدن؛

۳. میزان‌ تحرك‌ اجتماعی؛

۴. میزان‌ مشاركت.

این‌ مقاله‌ در پی‌ گسترش‌ پاسخ‌ پیشین‌ است؛ ولی‌ پیش‌ از آن‌ باید به‌طور فشرده، نكتهٔ‌ مهمی‌ دربارهٔ‌ تمایز نظام‌ سرمایه‌داری‌ و صنعت‌گرایی‌ ارائه‌ شود.

●صنعتگرایی‌ و سرمایه‌داری‌

می‌دانیم‌ كه‌ نخستین‌ تمدن‌ صنعتی، در كشورهای‌ سرمایه‌داری‌ پدید آمده‌ است. این‌ تمدن، آثار مثبت‌ و منفی‌ بسیاری‌ داشت‌ كه‌ برخی‌ از آن‌ها عبارتند از:

آثار مثبت‌

۱. بهبود آشكار در وضعیت‌ معاش، آسایش‌ و مصرف‌ شمار فراوانی‌ از مردم، به‌گونه‌ای‌ كه‌ اكنون‌ در مقایسه‌ با گذشته، مردم‌ از تغذیه، وسایل‌ زندگی، پوشاك، وسایل‌ آموزشی‌ و كالاهای‌ ماد‌ی‌ بیش‌تری‌ برخوردارند؛

۲. پیشرفت‌ فن‌آوری، به‌گونه‌ای‌ كه‌ میلیون‌ها نفر از انجام‌ كارهای‌ طاقت‌فرسای‌ جسمی‌ بی‌نیاز شده، در وقت‌ آن‌ها صرفه‌جویی‌ می‌شود و طبیعت‌ در تسلط‌ نسبی‌ بشر قرار گرفته‌ است؛

۳. افزایش‌ قدرت‌ انتخاب، به‌ ویژه‌ برای‌ زنان‌ و كودكان‌ در گزینش‌ شغل‌ و نوع‌ زندگی‌ و پذیرش‌ ارزش‌ها؛

۴. وابستگی‌ متقابل‌ و فزایندهٔ‌ جهانی، به‌گونه‌ای‌ كه‌ جهان‌ به‌ منزلهٔ‌ دهكدهٔ‌ كوچكی‌ شده‌ كه‌ هر چه‌ در یك‌ نقطه‌ كوچك‌ و دور افتاده‌ اتفاق‌ بیفتد، تمام‌ دنیا از آن‌ آگاه‌ می‌شوند؛

۵. شكوفا شدن‌ استعدادها و به‌ كارگیری‌ قوهٔ‌ ابتكار در زمینهٔ‌ علوم‌ گوناگون‌ از جمله‌ در سازماندهی‌ روابط‌ اجتماعی، سیاسی‌ و اقتصادی‌ و تشكیل‌ نهادهای‌ مربوط‌ و حاكمیت‌ قانون‌ همراه‌ با مشاركت‌ عمومی‌ در صحنه‌های‌ سیاسی؛

۶. ایجاد تحمل‌پذیری‌ بسیار بالاتر از گذشته، تحمل‌ انواع‌ متفاوتی‌ از مذاهب، قوانین، آداب‌ و رسوم‌ و عقاید.

اكنون‌ مردم‌ تمام‌ جوامع‌ می‌آموزند كه‌ باید اعضای‌ جوامع‌ دیگر را كه‌ با خودشان‌ تفاوت‌ دارند، بپذیرند. آنان‌ نمی‌توانند به‌ سادگی‌ به‌ دیگران‌ برچسب‌ انسان‌هایی‌ پایین‌تر یا كم‌تر متمدن‌ بزنند.

●آثار منفی‌

۱. گسترش‌ و افزایش‌ شكاف‌های‌ طبقاتی‌ و فقر فزایندهٔ‌ اقشار پایین‌ جامعه؛

۲. بت‌ وارگی‌ كالاها و شیئی‌ شدن‌ روابط‌ انسانی‌ كه‌ به‌ از خود بیگانگی‌ انسان‌ انجامیده‌ است؛

۳. دستگاه‌های‌ دولتی، شركت‌های‌ بزرگ‌ و احزاب‌ توده‌ای، قفس‌های‌ آهنینی‌ شده‌اند كه‌ آرمان‌های‌ آزادی‌ و برابری‌ انسان‌ را محدود می‌كنند؛

۴. تنو‌ع‌گرایی، لذت‌طلبی‌ و نسبی‌ گرایی‌ اخلاقی‌ موجب‌ شیوع‌ انواع‌ بیماری‌ چون‌ ایدز، استعمال‌ مواد مخدر، تحلیل‌ روابط‌ عاطفی‌ و سست‌ شدن‌ بنیان‌ خانواده‌ در این‌ گونه‌ جوامع‌ است؛

۵. عقلانیت‌ ابزاری، در مقیاسی‌ بزرگ‌ به‌ عدم‌ عقلانیت‌ انجامیده‌ و ابزارها و فن‌آوری‌ به‌ جای‌ افسانه‌ها بر انسان، تسلط‌ یافته‌ است‌ (پندارهای‌ بهشت‌ تكنولوژیك)؛۱۰

۶. افزایش‌ هزینه‌های‌ اجتماعی‌ ناشی‌ از فردگرایی‌ ذره‌ای‌ و انحصار طلب‌ كه‌ موجب‌ افزایش‌ آلودگی‌ محیط‌ زیست، اسراف‌ و تبذیر در مصرف‌ و... شده‌ است، و آثار مثبت‌ رشد اقتصادی‌ را در معرض‌ خطر قرار داده‌ است؛

۷. مهم‌تر از همه، این‌ نكته‌ است‌ كه‌ تمدن‌ غرب‌ پرسش‌های‌ محتوایی‌ مربوط‌ به‌ مفهوم‌ زندگی، فلسفهٔ‌ مرگ‌ و زندگی، رنج‌ و تجربهٔ‌ انسانی‌ را غیرمهم‌ تلقی‌ می‌كند. در جوامع‌ مدرن، افراد به‌ دنبال‌ كالاهای‌ ماد‌ی‌ در مسابقه‌ای‌ دشوار برای‌ كسب‌ مشاغل‌ یا موقعیت‌های‌ اجتماعی‌ بالاتر گرفتار می‌شوند؛ بنابراین، چنین‌ جوامعی‌ به‌طور عمده‌ از نظام‌های‌ عمیق‌تر معنوی‌ تهی‌ می‌شوند.۱۱

با توجه‌ به‌ جنبه‌های‌ مثبت‌ و منفی‌ تمدن‌ غرب، «این‌ سؤ‌ال‌ اساسی‌ مطرح‌ می‌شود كه‌ آیا این‌ جنبه‌ها لازمهٔ‌ ذاتی‌ صنعتی‌ شدن‌ است‌ یا لازمهٔ‌ نظام‌ سرمایه‌داری، و یا آثار مثبت، لازمهٔ‌ صنعتی‌ شدن، و جنبه‌های‌ منفی‌ لازمهٔ‌ سرمایه‌سالاری‌ است. گیدنز بر این‌ اعتقاد است‌ كه‌ سرمایه‌داری‌ و صنعتگرایی‌ را باید دو بعد یا دو «مجموعهٔ‌ نهادی» شاخص‌ و دخیل‌ در نهادهای‌ مدرن‌ به‌ شمار آورد».۱۲ مفهوم‌ این‌ سخن‌ آن‌ است‌ كه‌ صنعتگرایی‌ می‌تواند با سرمایه‌داری‌ و سوسیالیسم، جهان‌ مدرنی‌ بسازد. گیدنز پس‌ از تبیین‌ ویژگی‌های‌ اصلی‌ نظام‌ تولید سرمایه‌داری، و صنعتگرایی، به‌ بررسی‌ چهار ویژگی‌ سرمایه‌داری‌ می‌پردازد:

۱. سرمایه‌داری، نظامی‌ استوار بر رابطهٔ‌ میان‌ مالكیت‌ سرمایه‌ و كار دستمزدی‌ است‌ و این‌ رابطه، محور اصلی‌ نظام‌ طبقاتی‌ را می‌سازد. فعالیت‌ اقتصادی‌ سرمایه‌دارانه، به‌ تولید برای‌ بازارهای‌ رقابت‌آمیز و قیمت‌ها وابسته‌ است. ماهیت‌ چنین‌ سامان‌ اقتصادی‌ رقابت‌آمیز و توسعه‌ طلبانه‌ ایجاب‌ می‌كند كه‌ نوآوری‌ تكنولوژیك‌ همیشه‌ و همه‌جا برقرار باشد.

۲. اقتصاد سرمایه‌داری‌ از حوزه‌های‌ دیگر اجتماعی، به‌ ویژه‌ نهادهای‌ سیاسی، به‌ نسبت‌ متمایز یا «مجزا شده» است. با توجه‌ به‌ نرخ‌های‌ بالای‌ نوآوری‌ در قلمرو اقتصادی، روابط‌ اقتصادی‌ بر نهادهای‌ دیگر، نفوذ چشمگیری‌ دارد.

۳. مجز‌ابودن‌ سیاست‌ و اقتصاد كه‌ ممكن‌ است‌ صورت‌های‌ گوناگونی‌ داشته‌ باشد بر برتری‌ دارایی‌ خصوصی‌ در وسایل‌ تولید مبتنی‌ است. (در این‌جا دارایی‌ خصوصی، لزوماً‌ به‌ كارآفرینی‌ فردی‌ اطلاق‌ نمی‌شود؛ بلكه‌ مالكیت‌ خصوصی‌ گستردهٔ‌ سرمایه‌گذاری‌ها را نیز در بر می‌گیرد.) مالكیت‌ سرمایه‌ با پدیدهٔ‌ فقدان‌ دارایی، یعنی‌ همان‌ كالاشدن‌ كار دستمزدی‌ [= قرارداد استخدام]، ارتباط‌ مستقیم‌ دارد.

۴. خود مختاری‌ دولت‌ به‌ سبب‌ اتكا به‌ انباشت‌ سرمایه‌ كه‌ چندان‌ نظارتی‌ بر آن‌ ندارد، كم‌ و بیش‌ مشروط‌ شده‌ است.۱۳

‌ناصر جهانیان‌

پی‌نوشت‌ها:

.۱ جوئل‌ شارون: ده‌ پرسش‌ از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، نشر نی، ۱۳۷۹، ص‌ ۱۰۱.

.۲ برآورد بر پایهٔ‌ آمارهای‌ ادارهٔ‌ آمار ایالات‌ متحده‌ امریكا، ۱۹۹۵.

.۳ ثروت، شامل‌ دارایی‌ و درآمد، و دارایی‌ شامل‌ (املاك، مستغلات، كارخانه‌ها، سهام، كالاهای‌ بادوام‌ و...) و درآمد، شامل‌ (اجاره‌ بها، حقوق، دستمزد، بهره‌ و سود) است.

.۴ كمیتهٔ‌ اقتصادی‌ مشترك، كنگرهٔ‌ امریكا، ۱۹۸۶.

.۵ ر.ك: جوئل‌ شارون: ده‌ پرسش‌ از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، نشر نی، ۱۳۷۹، ص‌ ۱۰۱.

.۶ هنگامی‌ كه‌ مردم‌ با یك‌دیگر ارتباط‌ برقرار می‌كنند، به‌طور معمول‌ به‌ كنش‌ متقابل‌ می‌پردازند. آن‌ها همچنان‌ كه‌ رفتار می‌كنند، رفتارهای‌ یك‌دیگر را در نظر می‌گیرند.

.۷ گزارش‌ توسعهٔ‌انسانی‌ ۱۹۹۵، ترجمه: غلامحسین‌ صالح‌نسب، ضمیمه‌ مجلهٔ‌ جهاد، سال‌ ۱۵، ش‌ ۱۸۰ و ۱۸۱، ص‌ ۸.

.۸ ا. پ. تیرل‌ ءال: رشد و توسعه، ترجمه: منوچهر فرهنگ‌ و فرشید مجاور حسینی، سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات، ۱۳۷۸، ص‌ ۵۳.

.۷۰ - ۶۸. World Development Indicators, the world Bank, ۸۹۹۱, PP. ۹

.۱۰ ر.ك: جرمی‌ ریف‌ كین: پایان‌كار، ترجمه: حسن‌ مرتضوی، انتشارات‌ دانش‌ ایران، تهران، ۱۳۷۹، ص‌ ۷۷.

.۱۱ ر.ك: ناصر جهانیان: تحول‌ مفهوم‌ توسعه‌ و ارتباط‌ آن‌ با دین، قبسات، ش‌ ۷، بهار ۱۳۷۷، ص‌ ۱۱۳.

.۱۲ آنتونی‌ گیدنز: پیامدهای‌ مدرنیست، ترجمه: محسن‌ ثلاثی، نشر مركز، ۱۳۷۷، ص‌ ۶۷.

.۱۳ همان، ص‌ ۶۹.

.۱۴ جرمی‌ ریف‌ كین: پایان‌ كار، ص‌ ۸۸ و ۸۹.

.۱۵ همان، ص‌ ۳۷ - ۳۹.

.۱۶ بیكاری‌ دوره‌ای، به‌ آن‌ نوع‌ بیكاری‌ اطلاق‌ می‌شود كه‌ در پی‌ ركود فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ پیش‌ می‌آید.

.۱۷ بیكاری‌ ساختاری، آن‌ نوع‌ از بیكاری‌ است‌ كه‌ به‌ عللی‌ مانند هر چه‌ بیش‌تر ماشینی‌كردن‌ پاره‌ای‌ از فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ به‌ویژه‌ صنایع، پیش‌ می‌آید.

.۱۸ جانانان‌ اچ. ترنر: مفاهیم‌ و كاربردهای‌ جامعه‌شناسی، ترجمه: محمد فولادی‌ و محمد عزیر بختیاری، مؤ‌سسهٔ‌ آموزشی‌ و پژوهشی‌ امام‌ خمینی۱، قم، چ‌ اول، ۱۳۷۸، ص‌ ۲۱۹ و ۲۲۰.

.۱۹ در برابر نظام‌های‌ برده‌داری، كاست، و فئودالی.

.۲۰ ژرژ گورویچ: مطالعاتی‌ دربارهٔ‌ طبقات‌ اجتماعی، ترجمه: باقر پرهام، شركت‌های‌ سهامی‌ كتابهای‌ جیبی، چ‌ ۳، ۱۳۵۸، ص‌ ۱۹۸.

.۲۱ پایگاه‌ اكتسابی‌ یا محقق‌(achieved Status) در مقابل‌ پایگاه‌ محول‌(ascribed Status) است‌ كه‌ به‌ نظام‌های‌ قشربندی‌ كاستی‌ و فئودالی‌ و... تعلق‌ دارد. پایگاه‌ محوَّل‌ یعنی‌ پایگاهی‌ كه‌ به‌ مردم‌ احاله‌ شده‌ است؛ بنابراین، پایگاه‌ و موقعیتی‌ است‌ كه‌ هیچ‌گونه‌ كنترل‌ و اختیاری‌ در آن‌ ندارد. پایگاه‌ شخصی‌ در نظام‌ كاست‌ آشكارا مشابه‌ پایگاه‌ والدین‌ او است‌ و هیچ‌ راهی‌ برای‌ تغییر آن‌ ندارد.

.۲۲ یان‌ رابرتسون: درآمدی‌ بر جامعه، ترجمه: حسین‌ بهروان، مؤ‌سسهٔ‌ چاپ‌ و انتشارات‌ آستان‌ قدس‌ رضوی، چ‌ ۲، ۱۳۷۴، ص‌ ۲۰۶.

.۲۳ همان، ص‌ ۲۰۷.

.۲۴ ر.ك: پاتریك‌ نولان‌ و گرهارد لنسكی: جامعه‌های‌ انسانی، ترجمه: ناصر موفقیان، نشر نی، ۱۳۸۰، ص‌ ۵۰۶ - ۵۰۸.

.۲۵ رشد اقتصادی‌ عبارت‌ از افزایش‌ كمی‌ درآمد ملی‌ یا محصول‌ ناخالص‌ ملی‌ یك‌ جامعه‌ طی‌ یك‌ دورهٔ‌ زمانی‌ معین‌ است. طبق‌ این‌ تعریف، رشد اقتصادی‌ همان‌ رشد تولید ناخالص‌ ملی‌ است‌ كه‌ به‌طور معمول‌ آن‌ را بر حسب‌ درصد تغییرات‌ افزایش‌ درآمد ملی‌ جامعه‌ در مقایسه‌ با سال‌ پیش‌ یا دوره‌ قبل‌ اندازه‌گیری‌ می‌كنند. (ر.ك: غلامعلی‌ فرجادی: درآمدی‌ بر نظریه‌های‌ رشد و توسعه‌ اقتصادی، نشر البرز، ۱۳۷۰، ص‌ ۱)

.۲۶ ر.ك: گیلیس‌ و دیگران: اقتصاد توسعه، ترجمه: غلامرضا آزاد (ارمكی)، نشر نی، ۱۳۷۹، ص‌ ۱۱۷ و ۱۳۹.

.۲۷ درآمد سرانه‌ ملی‌ كشور، شاخص‌ مناسبی‌ برای‌ تشخیص‌ تفاوت‌ میان‌ كشورهای‌ جهان‌ است. درآمد ناخالص‌ ملی، همان‌ ارزش‌ پولی‌ همهٔ‌ كالاهای‌ تولیدی‌ و خدمات‌ انجام‌ شده‌ در كشور در طول‌ یك‌ سال‌ است. اگر این‌ مبلغ‌ را به‌ تعداد جمعیت‌ كشور تقسیم‌ كنیم، رقم‌ به‌ دست‌ آمده، همان‌ درآمد سرانهٔ‌ ملی‌ است. به‌ دیگر سخن، درآمد ناخالص‌ ملی‌ نشان‌دهندهٔ‌ ثروت‌ تولید شده‌ در كشور است. درآمد سرانه‌ ملی‌ همچنین‌ كارایی‌ شخص‌ را در كشور نشان‌ می‌دهد.

.۲۸ پی‌یر مایه: رشد اقتصادی، ترجمه: علی‌محمد فاطمی‌قمی، سازمان‌ انتشارات‌ و آموزش‌ انقلاب‌ اسلامی، ۱۳۶۸، ص‌ ۸ و ۹ و ۲۰ - ۲۷.

.۲۹ گرچه‌ درآمد سرانه، شاخص‌ مفیدی‌ برای‌ تشخیص‌ توسعه‌یافتگی‌ است، نارسایی‌های‌ بسیاری‌ دارد: یكی‌ از نارسایی‌ها این‌ است‌ كه‌ برای‌ قابل‌ مقایسه‌ كردن‌ آن‌ باید به‌ یك‌ پول‌ مشترك، معمولاً‌ دلار امریكا، تبدیل‌ شوند؛ اما نوسان‌های‌ نرخ‌ ارز طی‌ زمان‌ سبب‌ می‌شود كه‌ درآمد دلاری‌ و رتبه‌بندی‌ كشورها به‌طور مداوم‌ تغییر كند؛ هر چند وضعیت‌ اساسی‌ (رفاه‌ واقعی‌ مردم) بسیار كم‌ تغییر می‌یابد. راه‌ حل‌ این‌ مشكل‌ استفاده‌ از یك‌ مجموعهٔ‌ قیمت‌ یك‌سان، معمولاً‌ قیمت‌های‌ ایالات‌ متحده‌ امریكا، برای‌ اندازه‌گیری‌ تولید هر كشور است؛ بنابراین، قیمت‌ اصلاح‌ سر در هند با همان‌ قیمت‌ ایالات‌ متحد اندازه‌گیری‌ خواهد شد. به‌ همین‌ نحو، در مورد یك‌ تن‌ گندم، یك‌ تلفن‌ یا یك‌ ماشین‌ رفتار می‌شود.

‌ ‌این‌ روش‌ اندازه‌گیری، روش‌ برابری‌ قدرت‌ خرید(Purchasing power parity) PPP خوانده‌ می‌شود. این‌ معیار، مقایسهٔ‌ دقیق‌تری‌ از درآمد كشورها به‌دست‌ می‌دهد.

,۰۱۹۹۸. ۸۹۹۱ World Development Indicators, the World Bank, the International Bank, ۳ .۱۴ - ۱۲pp.

.۳۱ دیوید كلمن، و فورد نیكسون: اقتصادشناسی‌ توسعه‌نیافتگی، ترجمه: غلامرضا آزاد (ارمكی)، مؤ‌سسهٔ‌ فرهنگی‌ انتشاراتی‌ وثقی، تهران، ۱۳۷۸ ش، ص‌ ۸۹ - ۱۰۰.

.۳۲ ر.ك: گیلیس‌ و دیگران: اقتصاد توسعه، ص‌ ۳۴ و ۳۵.

۳. clark kerr.۳

.۳۴ استفان‌ واگو: تغییرات‌ اجتماعی، ترجمه: احمد غروی‌زاد، ص‌ ۱۶۹.

.۳۵ آنتونی‌ گیدنز: جامعه‌شناسی، ص‌ ۵۷.

.۳۶Acre جریب‌ فرنگی‌ كه‌ معادل‌ ۴۰۴۷ مترمربع‌ است.

.۳۷ جرمی‌ ریف‌ كین: پایان‌ كار، ص‌ ۱۷۱ و ۱۷۲.

Jean fourastie. ؛۸. Colin clark۳

.۳۹ گی‌ روشه: سازمان‌ اجتماعی، ترجمه: هما زنجانی‌زاده، سمت، ۱۳۷۵، ص‌ ۸۷.

.۴۰ ا. پ. تیرل‌ وال: رشد و توسعه، ص‌ ۹۴ و ۹۵.

.۴۱ محمدنقی‌ شهیدی: انتقال‌ فنون‌ (تكنولوژی) و صنعتی‌ كردن‌ كشورهای‌ در حال‌ توسعه، دانشگاه‌ تهران، ۱۳۷۱، ص‌ ۶.

.۴۲ ای. اف. ك. ارگانسكی: سیاست‌ جهان، ترجمه: حسین‌ فرهودی، بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر كتاب، چ‌ ۳، ۱۳۵۵، ص‌ ۱۹۱ و ۱۹۲.

.۴۳ البته‌ مدیران‌ مؤ‌سسه‌های‌ بزرگ‌ صنعتی‌ و بازرگانی، هنر پیشگان‌ تراز اول‌ یا ورزشكاران‌ حرفه‌ای، درآمدهایی‌ بیش‌ از ۱۰۰ برابر درآمد افراد پله‌های‌ پایین‌ به‌دست‌ می‌آورند.

.۴۴ جین‌ و گرهارد لنسكی: سیر جوامع‌ بشری، ص‌ ۴۹۹ - ۴۵۱.

.۴۵ مسعود چلبی: جامعه‌شناسی‌ نظم، نشر نی، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۸۱ و ۱۸۲.

.۴۶ جوئل‌ شارون: ده‌ پرسش‌ از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی، ص‌ ۱۰۶.

۷. social mobility.۴

.۴۸ آنتونی‌ گیدنز: جامعه‌شناسی، ص‌ ۲۴۴.

.۴۹ جین‌ و گرهارد لنسكی: سیر جوامع‌ بشری، ص‌ ۴۶۱ - ۴۶۳.

.۵۰ ر.ك: بحث‌ «نظام‌ طبقاتی» صفحه‌ ۹ همین‌ نوشته.

.۵۱ ر.ك: مسعود چلبی: جامعه‌شناسی‌ نظم، ص‌ ۱۸۰ و ۱۹۴.

۲. Ralph dahrendorf.۵

۳. Institutionalisation of class conflict.۵

.۵۴ حسن‌ ملك: جامعه‌شناسی‌ قشرها و نابرابریهای‌ اجتماعی، ص‌ ۸۷.

۵. T.H. Marshall.۵

۶. citizenship Rights.۵

۷. sociology: Abriep but critical intraduction, Antony Giddens, the Macmillan press Ltd,۵ .۶۸۹۵۲-۵۳, pp.۱secend Edition,

.۵۸ آنتونی‌ گیدنز: جامعه‌شناسی، ص‌ ۲۲۹.

.۹۵۶. sociology: A btief ... , Giddens, p. ۵

.۶۰ قطبی‌ شدن، فرایند خاص‌ نابرابری‌ است‌ و زمانی‌ رخ‌ می‌دهد كه‌ دو سری‌ طیف‌ توزیع‌ درآمد یا ثروت، سریع‌تر از بخش‌ میانی‌ این‌ طیف‌ رشد كند و بدین‌ ترتیب، میانهٔ‌ توزیع‌ ثروت‌ كوچك‌ شده‌ و تفاوت‌های‌ اجتماعی‌ بین‌ جمعیتی‌ كه‌ در دو سوی‌ این‌ طیف‌ قرار دارند، تشدید شود.

.۶۱ در دههٔ‌ ۱۹۷۰ تكنولوژی‌های‌ مبتنی‌ بر الكترونیك‌ یعنی‌ میكروالكترونیك، كامپیوتر و مخابرات‌ در سطحی‌ گسترده‌ انتشار یافتند.

۲. Knowledge sector.۶

.۶۳ ر.ك: مانوئل‌ كاستلز: عصر اطلا‌عات، ترجمه: احمد علیقلیان، طرح‌ نو، ۱۳۸۰، ص‌ ۶۹ و ۳۳۱.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.