یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

استقبال بچه ها ازمتون قدیم


استقبال بچه ها ازمتون قدیم

محمدرضا یوسفی متولد سال۱۳۳۲همدان است وی تحصیلات متوسطه را در همدان گذراند و در رشته تاریخ از دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد یوسفی یكی از پركارترین نویسندگان حوزه ادبیات كودك و نوجوان است كه از۳۰ سال پیش نگارش برای این گروه سنی را آغاز كرده و تاكنون بیش از ۱۵۰ عنوان برای آنها نوشته است

محمدرضا یوسفی متولد سال۱۳۳۲همدان است.وی تحصیلات متوسطه را در همدان گذراند و در رشته تاریخ از دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. یوسفی یكی از پركارترین نویسندگان حوزه ادبیات كودك و نوجوان است كه از۳۰ سال پیش نگارش برای این گروه سنی را آغاز كرده و تاكنون بیش از ۱۵۰ عنوان برای آنها نوشته است. او در زمینه فیلمنامه، نمایشنامه، داستان و مباحث نظری درباره ادبیات نیز كار كرده كه برخی از آثار او عبارتند از: نامه‌ای به آقا غوله، بچه‌های خاك، كارگاه داستان، آتاسای، مجموعه داستانك‌ها، مجموعه دوازده جلدی پهلوانان، داراب‌نامه طرسوسی، عروسی گرگ‌ها، شهر گربه‌ها، شهر سگ‌ها، مثل هزار ستاره، دختران خورشیدی و... .

ـ بعد از ۳۰ سال نگارش در حوزه ادبیات كودك و نوجوان، چندی است كه بیشتر به مباحث نظری این حوزه توجه دارید. چه ضرورتی باعث شد كه به تئوری ادبیات كودك بپردازید؟

متاسفانه تا به حال درباره مسائل نظری ادبیات كودك و نوجوان بسیار كم صحبت شده و فقر منابع مكتوب در این بخش به چشم می‌خورد. بعد از سال‌ها كار و تدریس در زمینه ادبیات كودك و نوجوان، متوجه شدم كمتر كتاب تالیفی درباره قصه‌گویی، بازنویسی و تئوری‌های ادبیات كودك و نوجوان، نوشته شده است. منابع و مطالب مكتوب درباره تئوری‌های ادبیات بزرگسال زیاد است اما كتابی كه صرفا به قصه‌گویی یا مباحث دیگر ادبیات كودك و نوجوان بپردازد، كمتر نوشته شده است. از طرفی احساس كردم كه بدنیست هر نویسنده پس از چند سال قلم زدن، تجربیات خود را به رشته تحریر در آورد. چون همین بیان دیدگاه‌ها موجب می‌شود كه سایر منتقدان و نویسندگان، مباحث تئوری ادبیات كودك و نوجوان را نقد كنند تا از این راه آثار مكتوب بعدی، شكل بگیرد.

به نظر من تاكنون ادبیات كودك و نوجوان از دیدگاه جامعه‌شناسی، روانشناسی و حتی كتابداری، مورد نقد قرار گرفته اما هیچگاه این نوع ادبیات پرمخاطب از نظر مكاتب ادبی و عناصر داستان بررسی نشده است. به همین دلیل كتاب‌هایی كه در این زمینه نوشته‌ام یا در دست نگارش دارم؛ می‌توانند پاسخی به این نیاز در ادبیات كودكان و نوجوانان باشند. به همین دلیل در حال حاضر سه عنوان كتاب درباره آموزش داستان‌نویسی، شناخت ساختارهای قصه و مكاتب ادبی و بازنویسی نوشته‌ام.

ـ پیش از این هم كتابی به نام «كارگاه داستان» درباره ادبیات كودك و نوجوان به چاپ رسیده است. كتاب‌هایی كه در دست نگارش دارید؛ چه تفاوتی با كتاب قبلی شما دارند؟

هر داستان و حتی یك داستانك هم، برای ارتباط با مخاطب، باید حداقل ۲۰ عنصر داستانی را داشته باشد. در كتاب كارگاه داستان، بخشی از عناصر داستان را توضیح داده‌ام. اما لازم است كه عناصر دیگری نیز به عناصر ذكر شده قبلی اضافه شوند. به همین دلیل شاید كتاب كارگاه داستان را كامل كنم.

ـ شما از معدود نویسندگانی هستید كه هیچ وقت كار اجرایی به عهده نگرفته‌اید و صرفا به نگارش كتاب و تدریس پرداخته‌اید. چه مسائلی باعث عدم حضور شما در كارهای اداری شد؟

به نظر من كار اجرایی سخت و وقت‌گیر است. معتقدم گونه‌ای از ادبیات در شرایطی شكل می‌گیرد كه نویسنده به طور حرفه‌ای فعالیت كند. یعنی وقت كافی برای نگارش كتاب و داستان داشته باشد تا متخصص شود. در حالی كه اغلب نویسندگان كودك و نوجوان، حداقل ۱۰ ساعت از روز را به كارهایی می‌پردازند كه به نویسندگی ربط ندارد. البته اغلب نویسندگان حق دارند. چون امرار معاش، تنها از راه نویسندگی دشوار است. آنها فرصت ندارند كه آثار یكدیگر را مطالعه كرده و به نقد و بررسی دیگران و خود بپردازند. به همین دلیل مباحث نظری و تئوری‌های ادبیات كودك و نوجوان، شكل نمی‌گیرند.

من از اینكه همیشه با نوشتن و تدریس زندگی كرده‌ام ناراضی نیستم اما باید بگویم كه مخارج زندگی‌ام از راه نوشتن تامین نشده بلكه با كلاس‌های آموزشی یا همكاری غیرمستقیم با صداوسیما زمینه‌ای فراهم شده كه بیشتر به علاقه‌ام كه نگارش برای بچه‌هاست، بپردازم.

یكی از داستان‌های شما به نام «ستاره كوچولو» كه كانون پرورش فكری آن را منتشر كرده، در كتاب‌های درسی كودكان ارمنستان، چاپ شده. به نظر شما این داستان چه ویژگی‌هایی داشته كه از طرف مسوولان آموزش ارمنستان به عنوان یكی از دروس مدارس این كشور انتخاب شده است؟

به نظر من برخی از عناصر زبانی، درونمایه و نمادها... برای همه انسان‌ها مفاهیم مشتركی را در بر دارند. در یك فرهنگ ستاره نماد تولد است و در فرهنگ‌های دیگر مفهوم روشنایی، زیبایی و... را تداعی می‌كند. اما به هر حال ستاره برای تمام آدم‌ها شناخته شده و حتی وجوه مشترك فرهنگ‌ها باعث می‌شود كه مفهوم یك نماد بین گروه‌های انسانی مختلف یكسان باشد. خورشید، ابر و باد هم همین گونه‌اند. یعنی همه، آنها را می‌شناسند و ممكن است یك مفهوم مشترك را از آن برداشت كنند. بنابراین داستان «ستاره كوچولو»، می‌تواند بین كودكان كشورهای مختلف، تداعی‌كننده یك مفهوم مشترك باشد. البته یكی دیگر از داستان‌هایم به نام «بر بلند‌ترین قله» كه توسط انتشارات شباویز منتشر شده، هم در كتاب درسی كودكان چین به چاپ رسیده است.

ـ مخاطبان این داستان چه وجوه مشتركی با یكدیگر دارند؟

در مورد این داستان هم می‌توان موارد قبلی را ذكر كرد. به طور كلی در ترجمه یك اثر و انتشار آن در كشوری بیگانه، باید دید كه آیا آن اثر با مخاطب بومی ارتباط برقرار می‌كند یا خیر؟ بنابراین برای انتشار یك قصه در كشوری دیگر یا چاپ در كتاب‌های درسی آن كشور، باید به مخاطب و نیاز‌ها و دانسته‌های او توجه كرد.

ـ حدود۱۶۰ عنوان كتاب برای كودكان و نوجوانان نوشته‌اید كه قالب‌های مختلفی داشته‌اند. از نمایشنامه و فیلمنامه تا داستان و رمان. كدام یك از این قالب‌ها را مناسب گروه سنی كودك و نوجوان می‌دانید؟

نویسنده تصمیم نمی‌گیرد كه كدام ژانر را انتخاب كند. در واقع خود موضوعی كه قرار است بیان شود، قالب آن را به نویسنده تحمیل می‌كند.

اما نمایشنامه و فیلمنامه محدودیت‌هایی دارند كه همین محدودیت‌ها وجه تمایز این قالب‌ها با رمان و داستان است. در رمان و داستان، ذهن نویسنده فارغ از قید و بند وارد دنیای تخیل و خیال‌پردازی می‌شود.

می‌توان گفت كه هیچ هنری مانند رمان و داستان به هنرمند این قدرت و آزادی را نمی‌دهد. چون سایر ژانرها وابسته به عوامل دیگری هستند كه دست نویسنده را می‌بندند. بنابراین داستان و رمان از هر جهت برای تولید خلاقانه مناسب‌ترند و می‌توان در آنها بیشتر و بهتر درباره كودكان یا برای آنها نوشت.

ـ شما تا به حال چند متن قدیمی را برای مخاطب كودك و نوجوان بازنویسی كرده‌اید. به نظر شما در دنیای امروز و با توجه به بچه‌هایی كه همیشه در حال تغییرند، بازنویسی این متون برای آنها، چه ضرورتی دارد؟

متون كلاسیك و فولكلور هر كشور، حافظه تاریخی و فرهنگی آن هستند و انسان‌ها هویت و منش خود را با این متون به جهان معرفی می‌كنند. اهمیت تمدن و فرهنگ تا آنجاست كه انسان ها همیشه در فكر این هستند كه چگونه هویتشان و فرهنگشان را به خوبی نشان دهند؟ همچنین برخی از كشورهای اروپایی و آمریكایی، بدون داشتن این پیشینه تاریخی احساس خلأ كرده و سعی می‌كنند با صنعت خود، اقتدارشان را به جهانیان نشان دهند. آنها با استفاده از رسانه سینما به تخریب سایر فرهنگ‌ها می‌پردازند و برای خود تاریخ می‌سازند. بنابر این می‌توان گفت كه ذات انسان با فرهنگ و ریشه او معنا پیدا می‌كند. همه ما از كودكی فرهنگی را با خود داریم كه ناخودآگاه آن را به فرزندانمان منتقل می‌كنیم. اما ما نویسندگان به واسطه حرفه‌مان از طریق نوشتن سعی داریم ۷ هزار سال تاریخ و فرهنگ ایران را به سایر مردم دنیا نشان دهیم. در این میان ادبیات كلاسیك و متون قدیم، منبع خوبی برای انتقال این فرهنگ هستند كه متاسفانه حتی به كودكان و نوجوانان ایرانی نیز به خوبی معرفی نشده‌اند. در حالی كه ایران یكی از معدود كشورهایی است كه نهادهای بین‌المللی نسبت به فرهنگ و ادبیات آن بی‌تفاوت نیستند. آنها شاهنامه را متعلق به همه جهان می‌دانند. سایر كشورها نیز، برای كسب وجه بین‌المللی، سرمایه‌گذاری می‌كنند. به طور مثال كشور تركیه سال‌هاست كه تلاش دارد مولوی را از آن خود كند كه به نظر من تا حدودی موفق بوده است.

این در حالی است كه ما بر بستر گسترده تاریخ، ادب و فرهنگ، قرار گرفته‌ایم ولی قدر آن را نمی‌دانیم. متاسفانه ما هنوز فرهنگستان زبان فولكلور نداریم. در حالی كه حتی در كردستان عراق، چنین فرهنگستانی وجود دارد و در تاجیكستان نیز رشته زبان فولكلور، تا مقطع دكترا تدریس می‌شود و ایرانیان از آنجا مدرك دكترای فولكلور می‌گیرند. بنابر این حداقل كاری كه می‌توانیم انجام دهیم این است كه متون قدیم را بگیریم و آن را دوباره و به زبان امروز به كودكان و نوجوانان ارائه دهیم تا بتوانند با فهم این متون و تكیه بر آنها، به فرهنگشان افتخار كنند.

ظاهرا بازنویسی آثار قدیمی مورد استقبال قرار گرفته. چون ناشران نیز به انتشار این متون توجه نشان می‌دهند.

استقبال بچه‌ها از بازنویسی متون قدیمی فوق‌العاده است. این متون آن‌قدر برای بچه ها جذابند كه بسیاری از ناشران به انتشار بازنویسی شده آنها روی می‌آورند و آثار خوبی نیز با تكیه بر این متون نوشته شده است.چنانكه بسیاری از نویسندگان بزرگ معاصر مانند صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد و... به طور مستقیم یا غیر مستقیم از این متون بهره گرفته‌اند. در واقع ادبیات فولكلور آن‌قدر در ادبیات ما جاری است كه نمی‌توان آن را نادیده گرفت.