چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
راویانی از نهایت ممنوع
● تمهید
در این اواخر، سلسله کتابهایی با عنوان «ادبیات معاصر افغانستان» از سوی انتشارات عرفان (محمّد ابراهیم شریعتی افغانستانی) به چاپ رسیده است که تعداد زیادی از این آثار حاصل تلاش شاعران و نویسندگان جوان مهاجر افغانی مقیم ایران است. در میان این آثار چاپ شده که در دو حوزة شعر و داستان است، آنچه تازگی دارد و به چشم میآید حضور پررنگ بانوان جوان شاعر و نویسنده است که در مقایسه با سالهای گذشته قابل توجّه است. این بانوان فرهیختة مهاجر اغلب یا متولد ایران هستند یا از همان سنین اولیة کودکی به ایران مهاجر شدهاند و این نکته میتواند در تحلیل و تحقیق در مورد کم و کیف این آثار مورد توجه منتقدین و محققین قرار بگیرد.
در میان این کتابها، چهار اثر از شعر جوان مهاجرت نمایندگی میکند که روی مواجهة این نوشتار با این چهار مجموعة شعر است که هر کدام حرفی برای گفتن دارند:
۱ «عکس ماه تو بر دیوارهای شب لیلیترند» از رحیمه میرزایی
۲ «شکل هندسی تو» از معصومه احمدی
۳ «گنجشکهای حریص» از فاطمه سجادی (حصار)
۴ «دو ماه در خسوف» از معصومه صابری
● قدمی به جلو
در کل هرچند چاپ و نشر کتاب در میان مهاجرین افغانی رونق چندانی نداشته است و فضای مهاجرت با تمام کاستیها و فراز و فرودهایش از یک سو و محدودیتهای اقتصادی اجتماعی از سوی دیگر در بیرونقی آن مؤثر بودهاند در طول چند سال اخیر و اهمیت یافتن دغدغههای فرهنگی و تحصیلات عالیه در بین مهاجرین این امر جلوة مهمتری پیدا کرده است و آمار روزافزون چاپ و نشر کتاب و مجلات و مقالات در حوزههای مختلف اجتماعی و شکلگیری سایتها و وبلاگهایی در این حوزهها، نشان از اهمیت یافتن اندیشهورزی و توجّه به مسائل فرهنگی اجتماعی است. امّا اگر بخواهیم سهم زنان مهاجر را در این میان مشخص کنیم میتوانیم بگوییم ناچیز است، امّا رو به رشد؛ چون در طول این سالها اینگونه فعالیتها بیشتر در انحصار مردان بوده است. امّا امید است که با تلاش زنان مهاجر افغانی چه در محیطهای دانشگاهی و چه در محیطهای فرهنگی و اجتماعی این عدم تعادل یک سویه به سمت تعادل پیش برود و انتشار این کتابها نویدبخش این حرکت است.
چهار مجموعة شعری که از آنها در سطرهای پیشین یاد شد، هرکدام دارای ویژگیهای شعری و فنّی خاص خود هستند و هر کدام نیاز به نقد و بررسی مستقلی دارد که خارج از حوصلة این مقال است. امّا مطالعة اشعار این چهار کتاب نکات مشترکی را در رابطه با جهانبینی و دغدغههای فکری این چهار بانوی شاعر بهدست میدهد که نقطة اتکای این نوشتار بر این اشتراکات است. این اشتراکات و همگراییها میتواند روشنگر بسیاری از زوایای شعر مهاجرت و بهخصوص شعر زنانة مهاجرت باشد.
اشعار این چهار کتاب، راوی و تصویرگر زنانی از نهایت ممنوع هستند. این آثار تصویری است از رنجها، دغدغهها، احساسات و ظلمهایی که در طول سالیان گذشتة شعر مهاجرت، تصویر چندان واضح و شفافی از آن نداشتیم.
رادای من / زیباترین انگشتری را / روی انگشت کبودش مینشاند / و در پاسخ خوشبختی / چوریهای زردش / شرنگ / شرنگ / صدا میداد.
(عکس ماه تو... ص ۳۰)
در میان آثار نسل اول زنان شاعر مهاجر، یعنی چهرههایی چون فائقه جواد مهاجر، زهرا رسولی، سیمین حسنزاده، مینا نصر، محبوبه ابراهیمی و... اینگونه پردهبرداریها از واقعیّت موجود کمتر به چشم میخورد و حتّی موضعگیریها و انتقادات آنها به صراحت و شفافیّت شاعران نسل دوّم نیست. در کل میتوان گفت این آثار روایت رنج مضاعفی است که زن مهاجر با آن دست و پنجه نرم میکند؛ رنجی که از یک سو از فضای مهاجرت ناشی میشود و از دیگر سو از جانب جامعة مردسالار.
این مرد / ابهت خود را / از تباهی کدام معصومیّت وام میگیرد /... / این مرد با این قلب قطبی / احساس میکند اگر قطرة اشکی / به عواطف عالم ببخشد / از مردانگیاش کاسته گشته است
(دو ماه در خسوف ص ۳۲)
من خوشبخت میشوم یا تو خط میخوری / تابستان بین من تو طولانیتر از روزهای مکرّر است / نیامدم که ببازم / نیامدم که ببری / نیامدم که همیشه یک روی سکّه بمانم
(گنجشکهای حریص ص ۱۲)
اشعار این چهار مجموعه در قالب سپید سروده شدهاند و این قالب شعری در میان شاعران زن نسل اول مهاجر کمتر مورد توجّه بوده است. امّا این انتخاب را نمیتوان تصادفی دانست. قالب سپید نسبت به قالبهای کلاسیک و موزون به مراتب انعطاف و آمادگی پذیرش اعتراضات و عصیانگریهای شاعران جوان را دارد و آنها با آگاهی از دست و پاگیری وزن و ردیف و قافیه در قالبهای کلاسیک برای بهتر بیان کردن و به تصویر کشیدن بهتر جهان ذهنی و عینی خود این قالب را انتخاب کردهاند.
آنچه در مورد این چهار شاعر جوان و همقطاران آنها بهنظر واضح و روشن میرسد این است که این نسل بیشتر تحت تأثیر الگوهای فرهنگی ایران هستند و از لحاظ دغدغهها، پوشش، گویش و نگاهشان به زندگی و پیرامون به فرهنگ ایرانی نزدیک هستند و از طرفی ظهور شاعری چون فروغ فرخزاد در ادبیّات معاصر ایران بر این تأثیرپذیری و درک آنها از نقش خود بهعنوان یک زن در جامعه و خودآگاهی آنان مؤثر بوده است.
پدر تو را معصوم میداند بیش از حجم خودت / و مادر معتقد است / تو و عفّت دختر همسایه / دوستان خوبی هستید /... / تو هر روز بزرگتر میشوی / و نیشخند میزنی / به تفاوت / مرغ با مرغ / باز با باز / امروزه / مرغها با بازها راه میروند.
(شکل هندسی تو ص ۱۲)
چشمهای گنهکارم / خواب سنگسار میبینند / چشمهای مؤمنم / خواب بهشت / چشمهای عاشقم / شبانه میگریند / چشمهای حسودم / میان روزهای تردید / دفن میشوند / چشمهای ترسویم / خودکشی میکنند
(دو ماه در خسوف ص ۷۶)
به عنوان مثل در شعر فوق میبینیم که شاعر چگونه دغدغههای زن مهاجر افغان را به تصویر کشیده است. فضایی تاریک و ترسناک که سرانجامی جز تردید و مرگ تدریجی ندارد.
دغدغهها و نگرانیهایی را که در غالب این اشعار مطرح و به تصویر کشیده شده است، میتوان در قالب مفاهیمی چون مرگ، زندگی، عشق، خوشبختی، آزادی، تنهایی، غربت، اعتراض، عصیانگری و... بهراحتی لمس کرد. نشانهها، نمادها و تصاویری که این شاعران از آنها در اشعارشان به کار گرفتهاند غالباً چه به شکل مستقیم و چه غیر مستقیم دغدغههای بالا را مطرح میکنند و مطمئناً با دید مردانه نمیتوان از لابهلای این نشانهها و نمادها و تصویرها دغدغه و اندیشهای را بیرون آورد. بهعنوان مثال «خیابان» از دید زن مهاجر افغانی که در یک بافت فرهنگی کاملاً سنتی زندگی میکند نمیتواند همان معنا را داشته باشد که یک مرد با آن مواجه میشود. در این اشعار «خیابان» نماد و نشانهای است که وارد شدن به آن مفهوم آزادی و گریز از فضای ناعادلانه و تکراری خانه را تداعی میکند.
با آینهام به خیابان میروم / خیابان / صورتها / نفسها را میشمارم / چیزی از تو کم نمیآورم / از «ما» کم نمیآورم / از «شما» کم نمیآورم.
(شکل هندسی تو ص ۶۳)
دهانم را باز میکنم / جیغ میزنم / و تف میشوم به صورت تابلو هیس / به گمانم دنیا / مزرعة خوبی است برای ترمز کردن / و خیابان درازی / برای جیغ کشیدن
(عکس ماه تو... ص ۸۴)
خورشید غروب کرد / کلکینها بسته شد / خیابان بود و من / و ستونهای نرسیده به هم / و نوری که دلگرمم میکرد در انزوای شب / گفتی میآیی / تا جمله ناتمامت را تمام کنی
(گنجشکهای حریص ص ۳۴)
تو به خیابان خواهی زد / حتّی اگر چکمههای کودکیات را / فراموش کرده باشی / که قهوهای بودند یا قرمز؟ / تو به چالههای آب خواهی زد / و آواز باد را میان شاخهها / حفظ خواهی کرد / و در حاشیة پیاده رو / یک گنجشک پیدا خواهی کرد / و تو آن را به خانه میآوری / و گرمش میکنی / «تا پرواز را بهخاطر بیاورد.»
(دو ماه در خسوف ص ۴۶)
با مطالعه در اشعار فروغ فرخزاد و کندوکاو در نظام فکری و جهانبینی او درمییابیم که یکی از دغدغههای مهم این شاعر، مفهوم خوشبختی است؛ امّا نه آنچنانکه به او تلقین کردهاند و تعلیم دادهاند. فروغ تصویرگر مفهوم خوشبختی است، آنچنانکه خودش میخواهد و با توجّه به تأثیری که شاعران زن افغان مستقیم و غیرمستقیم از این شاعر گرفتهاند، این مفهوم به یکی از مفاهیم اساسی و پایهای آنان بدل شده است. آنان هم با توجّه به بستر فرهنگی و فضای پیرامون خود از این مفهوم در معنای راستین و پوشالی آن روایت کردهاند.
خوشبختی من / نیم ساعت اتفاق میافتد / در دخمههای تاریک ذهنم / که مرا میکشاند به سویی که نمیدانم / که نمیخواهم حرف بزنم / و نیم ساعت تنها باشم با حشرات موذی اتاقم
(گنجشکهای حریص ص ۵۸)
مرثیهای برای دو چوتی مویت / در حصار بلند / که گریختن از ایشان / فقط به عهدة شاهزادة دروغی است / که هرگز نمیآید / تو یک جفت دست ظریف را / به سوزن و پارچه باختهای / و حتّی روی خوابهای تلخت / دانهدانه گل میدوزی / تا همیشه پشت پنجره خواهی ماند / با همین دو چشم مات / و ذهنی از افسانه لبریز
(دو ماه در خسوف ص ۴۴)
خوشبخت هستم / نه؟ / وقتی پیچش ممتد مویم را / در باد میشنوی / با چراغ میآیی / هر ماه
(شکل هندسی تو ص ۴۸)
چقدر این چهار دیواری / با هوای نمور پاکیزهاش / مرا دچار عطش میکند / هی میخواهم پنجرهای بسازم به سوی هوای آلوده / و چشمهایم خیس شوند / چقدر دلم میخواهد / هوای آلوده را / درون ریههایم پر و خالی کنم / چقدر دلم میخواهد / خوشبخت نباشم
(عکس ماه تو... ص ۳۹)
بهطور کلیّ در رابطه با مفاهیم مسلط بر شعر زنان مهاجر که بهنوعی متأثر از شعر معاصر و جوان ایران هم هست میتوان گفت که عمدة اینها، «عشق» و «اعتراض» هستند. اینها را میتوان در روی یک سکّه فرض کرد و اشعار عاشقانة این شاعران را بهنوعی اعتراضی آرام و ملایم دانست که دیگر نمیخواهند در رابطه با مفهوم عشق منفعل بوده و انتخاب شوند. اینان میخواهند انتخاب کنند و برای یک بار هم که شده جهان خود را آنگونه که میخواهند رقم بزنند.
اما اعتراض و عصیانگری آنها در برابر مردسالاری جامعه، اشکال متنوعی به خود گرفته است، از بیانها و تصاویر مستقیم گرفته تا بیانها و تصاویر و نمادهای خیلی غیر مستقیم که میتواند در لایههای زیرین خود این اعتراض را رهنمون شود.
باد میوزد / روسریام را گره نمیدهم
(شکل هندسی تو ص ۸۵)
دکمههای باز یقه / موهای درهم و برهم / سوت بیخیالی / با پای افتاده روی هم / و صندلی چوبی... / تو را که میبینم کودک میشوم /... / وقتی کفشهایم را در آب میاندازم / پای برهنة من تکلیف نمیپذیرد / چقدر آزاد میشود / روی چینهای نازک / برقصم / برقصم / روی سبزههایتر
(گنجشکهای حریص ص ۳۹)
سالها / زیر پرچم سیاه / سکوت کردی / برف بارید / امّا / در تاریکی عمیق چادرت / ذوب شد سپیدی / و باران / گونههای کبود تو را / نشست / هرگز
(عکس ماه تو... ص ۲۰)
به مرگ میاندیشی / از مرگ مینویسی / و از مرگ میخوانی / و مرگ مردی است که یک روز / تو را عقد میکند / در صندلی خالی اتوبوس کنارت مینشیند / گاه در آینه به تو خیره میشود /... / مرگ در هیبت بادی / در تو میپیچد / و مرگ مردی است که یک روز / لبهای تو را میبوسد
(دو ماه در خسوف ص ۱۰۸)
تصویری که از مرد و بهطور کلیّ جامعة مردسالار در اشعار این کتاب ارائه شده است، تصویری است تاریک و ترسناک. ولی جالب این که همین تصویر، در اشعار عاشقانة بانوان جوان شاعر جای خود را به امید و روشنی میدهد. این را نمیتوان یک تناقض دانست، بلکه به فاصله و تفاوت «انتخاب شدن» و «انتخاب کردن» برمیگردد. همین انتخابکردن است که به زن هوّیت میبخشد و به کندوکاو و جستجوی او در پیرامون خود و درون خود معنا میدهد. در فضا و حال و هوای همین اشعار عاشقانه است که رنگ و بوی امید و روشنی در کلمات آنها پیچیده است.
هرچند از نظرگاه فمینیستها و بهخصوص فمینیستهای رادیکال، «عشق» یک ایدئولوژی مردانه است برای تسلط بیشتر بر زن، امّا در فضای این اشعار وقتی صحبت از عشق میشود ما با لطیفترین و زلالترین عواطف زنانه روبهرو هستیم.
میخواهم دوستت داشته باشم / و قبله را گم میکنم / و قبله ۳۰ درجه به چپ / ۳۰ درجه به انتهای تو میرسم / چه پرتگاه قشنگی / میخواهم دوستت داشته باشم
(عکس ماه تو.../ ص ۹۵)
آن چنان دورم از تو / که فکر میکنم / جاده را برای من و تو ساختهاند / و سال نوری را برای فاصلههایمان /
(گنجشکهای حریص ص ۴۴)
امروز آوارهام / آنقدر که مزة سیب را نمیفهمم / تو شانههایت میلرزد / مهم نیست / امروز کدام درخت به بلوغ میرسد و سیب سقوط میکند / و گلهای دامن دختر مشوش میشود / صندلی روبهرو / کاش برای تو بود.
(شکل هندسی تو ص ۶۰)
دو پرنده در انتهای چشمهای تو / لانه دارند / که میترسم / فصل سرد نگاهم / آنها را بکوچاند
(دو ماه در خسوف ص ۱۱۷)
این ویژگیهای صوری و محتوایی، تفاوت نسبتاً قابل توجّه شعر این نسل از شاعران افغانستان را نسبت به نسلهای پیش نشان میدهد. آنچه در این میان مهم است، این است که بهنظر میرسد این شعرها تصویر بهتری از جوانان مهاجر افغان در ایران، ارائه میکند، هرچند ممکن است این تصویر با آنچه از زن افغان در کلیّت آن انتظار داریم، در تباین باشد.
غلامرضا ابراهیمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست