یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فقدان عناصر نوین


فقدان عناصر نوین

نمایش مش مش قلی خان براساس رویدادهای یک جامعه سنتی طراحی شده است نمایش می کوشد تا با بکارگیری تصنیف خوانی , شیوه های نمایش نمایشگران دوره گرد مانند معرکه گیری, نمایش های پهلوانی , و شخصیت مبارک سیاه بازی وخیمه شب بازی به یک اجرا دست یابد

نمایش مش مش قلی خان براساس رویدادهای یک جامعه سنتی طراحی شده است. نمایش می کوشد تا با بکارگیری تصنیف خوانی ، شیوه های نمایش نمایشگران دوره گرد مانند: معرکه گیری، نمایش های پهلوانی ، و شخصیت مبارک (سیاه بازی وخیمه شب بازی) به یک اجرا دست یابد.

اما نکته ای که نباید از یاد برد این است که امروزه تئاتر کودک، عموما فاقد عناصر نوین است. بزک ، تن پوش شخصیت های بازی و رویدادهایی که در پیرامون آنها به وقوع می پیوندد کاملا کهن است. شخصیت های نمایش هرگز مانند کودکان و نوجوانان تماشاگر زندگی نمی کنند. فضاهای داستان یا در روستا شکل می گیرد یا درزمان های گذشته و. . .

در اینجا ما هرگز قصد ارزش گزاری نداریم. اما به این نکته اشاره می کنیم که شیوه نمایش کودکان در این دیار اغلب بر اساس تفکر گذشته گرایی است و نمایشگران کودک و نوجوان به شدت تحت تاثیر افکار گذشتگان اند.

● به برنوشت نمایش توجه فرمایید:

با سپاس از آقا مرتضی خان احمدی با کتاب زیبایش (کهنه های همیشه نو) و زنده یاد علی حاتمی با فیلم به یاد ماندنی اش (حسن کچل) که در سرودن ترانه ها و بعضی ملودی ها به دادمان رسید.

نمایش مش مش قلی خان به لحاظ ساختار اجتماعی در فضای فیلم حاتمی ساخته شده است. و این تاثیر گذاری حسی تنها در شکل ترانه ها خلاصه نمی شود.

کارگردان نمایش حاضر دارای یک حافظه تاریخی است و در هنگام آفرینش به احساسات نوستالژیک خود رجوع می کند. این نکته یک ویژگی فردی است که درنمایش او بازتاب می یابد.

اما نمایش باید بر اساس مختصات خود طراحی شود نه تزریق های تحمیلی. و باید به این نکته توجه کرد که آیا این عناصر کهن در اثر کاربرد دارد یا خیر و آیا این عناصر در راستای زیبایی شناسی نوین شکل گرفته است آیا لذت بخش است و نکته دیگر آن که ،آیا تماشاگر (به ویژه تماشگر کودک و نو جوان) می تواند با آن ارتباط درست و صحیحی برقرار نماید؟

● به کارگیری نمایش های سنتی

۱) نمایش های پهلوانی:

چنان که می دانید نما یش های پهلوانی یک نمایش کودک و نوجوان نیست و صرفا کودکان و نوجوانان مخاطبان این نمایش به شمار نمی آیند. هدف از نمایش پهلوانی بیان توانایی های یک فرد بزرگسال است واین هدف با نمایش کودک و نوجوان مغایرت دارد. زیرا هدف نمایش کودک و نو جوان کشف توانایی های ذهنی و جسمانی کودک و نوجوان است.

شخصیت پهلوان رستم که در نمایش حاضر حضور می یابد از شخصیت اصلی نمایشی های پهلوانی بشمار

می آید. اما کودکان و نوجوانان با او و رفتاری که او برای نمایش اقتدار خود انجام می دهد بیگانه اند. عموم تماشاگران در زمینه نمایش های پهلوانی بی اطلاعند و نمایش هم این اطلا عات را در اختیار آن ها قرار نمی دهد. در نتیجه هنگامی که تماشاگر شاهد پاره شدن زنجیر است تعجب می کند و این تعجب(چیرگی نادانی بر دانایی) مانع از آن می شود که از نمایش لذت ببرد.

۲) مبارک

این شخصیت از شخصیت های نمایش های سیاه بازی و خیمه شب بازی وام گرفته شده است. اما مبارک در نمایش حاضر با چهره آرایی متفاوت وارد نمایش می شود. بنابر این تماشاگر درشناسایی این شخصیت ناکام است. مشخص نیست چرا مبارک که همواره با صورت سیا ه (عروسک وبازیگر) به تماشاگر معرفی شده است در این جا با صورت سفید به نمایش گذاشته می شود. کارگردان با این جابه جایی زمینه آشفتگی مخاطب را فراهم می آورد.

نکته دیگر آن که، کارگردان نمایش ابتدا، شخصیت مبارک را به تماشاگر معرفی می کند اما بلافاصله ازمبارک می خواهد که در نقش مش مش قلی خان حضور یابد.

● توضیح:

۱) مبارک در نمایش های سنتی سیاه بازی - خیمه شب بازی شخصیت محوری نمایش است و هرگز نقش فرد دیگری را بازی نمی کند. اما در نمایش حاضر مش مش قلی خان شخصیت محوری است.

۲) مبارک درنمایش های سنتی، اسم نقش است نه اسم بازیگر. اما مبارک در نمایش حاضر نام بازیگر است.

● نتیجه:

کارگردان پیوسته قرار دادهای نمایش های سنتی را برهم می ریزد بی آن که به بازسازی خلاقانه آن بیاندیشد. پس چرا زمانی که قصد ی برای به کارگیری شخصیت ها و نمایش های سنتی وجود ندارد بیهوده این شیوه ها به نمایش سنجاق شده اند.

جایگاه کارگردان درتئاتر کودک

یکی از عاداتی که درنمایش های تئاتر کودک ونوجوان، وجود دارد این است که، کارگردان درهر فرصتی می خواهد درهنگام اجرای نمایش چند نقش رابه یک بازیگربسپارد. به بر نوشت نمایش حاضر توجه فرمایید: ناصرخان آویژه: مبارک ، مش مش قلی خان سایر بازیگران نیز از این قاعده مستثنی نمی باشند.

این عادات ازنمایش های (بزرگسال ) که براساس شیوه نمایش های سنتی ایران و شرق نگاشته شدند به نمایشهای کودکان ونو جوان نضج یافته است. اما این عادت با نمایش کودک و نوجوان مغایرت دارد. برای این که کودک ونوجوان نمی تواند این معادلات پیچیده را درک کند. زیرا تما شاگر کودک و نوجوان هر پرسپکتیوی را درک نمی کند. بنابراین همه شخصیت ها باید طراحی خطی داشته باشند و هر نقش باید ویژگی روشن و شفافی داشته باشد.

به این معادله توجه کنید:

هنگامی که بازیگر در پیش چشمان تماشاگر نقش خود را تغییر می هد (به یک بازی در بازی دست می زند. ) معادله ذیل برقرار می گردد.

بازیگر(الف) درنقش (ج ) درنقش (ه)

کودک از شما می پرسد کدام واقعی است اما بزرگسال از شما می پرسد حقیقت چیست به همین علت شما در تئاتر کودک و نو جوان نمی توانید وارد معادلات پیچیده بشوید.

درنمایش کودکان تنها یک معادله وجود دارد.

بازیگر(الف) درنقش (ج )= ناصر آویژه درنقش مبارک.

اما کارگران نمایش می تواند چند معادله را طرح ریزی کند. کارگردان می تواند پنهان از چشم تماشاگر چند نقش را به یک بازیگر بسپارد.

به عنوان مثال:

بازیگر(الف) درنقش (ج ) درنقش (ه) . اما کارگردان باید این نکته را توجه کند که تماشاگر هرگز نباید راز او را کشف کند.

زیرا کارگردان از بازیگر ، یک عروسک می سازد. و هر بار با شیوه ای اورا بزک می کند و به صحنه نمایش می فرستد. به همین علت ذات تئاتر کودک و نوجوان براساس کارگردان محوری است. اما متاسفانه تئاتر کودک درکشور ما هنوز در سیطره بازیگران است و شاید به همین علت دچار کاستی است.

● شیوه های کارگردانی در نمایش حاضر

یکی از نشانه هایی که می توان به حضور کارگردان پی برد طراحی فضای نمایش است. در شیوه بازیگر محور تئاتر کودک، تنها به دو عنصر بیان وبدن بازیگر توجه می شود. اما آن چه لذت تئاتر کودک و نوجوان را فراهم می آورد نوع چیدمان صحنه و نحوه حضور بازیگر در قاب صحنه است. (که این دو از کار ویژه های کارگردان است. ) بازیگر چگونه می ایستد چگونه راه می رود و فراتر از آن تا چه اندازه پیدا و تا چه اندازه پنهان است این حد و مرز را کارگردان تعیین می کند. کارگردان است که از بازیگر بازیچه می سازد. و تبدیل شدن بازیگر به بازیچه نهایت تئاتر کودک است. فراموش نکنید کودک درنخستین لحظه های زندگی بازی را با بازیچه آغاز می کند. درصحنه خیاط باشی که بهترین صحنه نمایش است. ما از دیالوگ های صریح و شعاری در امانیم و با یک بازی مواجه هستیم به این صحنه توجه کنید.

(مش مش وارد صحنه می شود. در پشت مانکن ها پنهان می شود و خیاط به دنبال او می گردد. . . ) واین بازی پنهان و پیدا چند ثانیه ادامه می یابد.

تماشاگر به خیاط می گوید: اونا هاش اونجاست.

(خیاط مش مش را پیدا می کند.) در این لحظه بدون آن که ازقبل ، هماهنگی بین اجرا و تماشاگران انجام شده باشد تماشاگر در کنش نمایش حضور می یابد.

و این یکی از مختصات تئاتر کودک و نوجوان است. تماشاگر کودک ونوجوان برخلاف تما شاگر بزرگسال تنها به عنوان ناظر در تماشاخانه حضور نمی یابد و از بزنگاه های اجرا سود می برد و در نمایش شرکت می کند و نمایشگران به جای آموزش اخلاقی باید به گونه ای فضایی سازی کنند که زمینه این حضور فراهم آید. به یک مثال دیگر توجه کنید:

خیاط می خواهد قد مش مش را اندازه بگیرد و به او می گوید صاف بایست اما مش مش کج می ایستد و برعکس.

بازی راست وکج چند ثانیه ادامه دارد. دراین لحظه تماشاگر در رویداد نمایش تمرکز می کند و نسبت به آن واکنش صحیحی انجام می دهد و به طنز به وجود آمده لبخند

می زند. تبدیل یک رویداد به یک بازی ، لذت تماشاگر را به همراه دارد و این اتفاق خجسته ای است که در نمایش به وقوع می پیوندد. وقوع این رویدادها بیانگر حضور کارگردان در صحنه نمایش است. بازی کردن در بطن واقعیت های زندگی، براساس ذات کودک و نوجوان شکل می گیرد. به تصور نگارنده کودک و نوجوان کسی است که رویدادهای جدی را به بازی و شوخی تبدیل می کند اما بزرگسال کسی است که بازی ها را جدی می پندارد. اما در برخی از لحظات، نمایش به علت نگاه جدی کارگردان آسیب

می بیند.

هومن نجفیان