یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
در جست وجوی زمان از دست رفته
● به بهانه ۶۶ سالگی مسعود كیمیایی
مسعود كیمیایی هشتم مرداد ۶۶ ساله میشود. یادم میآید زمان ساخته شدن فیلم «اعتراض» كه كیمیایی پنجاه و هشت سالگی را پشت سر گذاشته بود یكی از منتقدان شیفته سینمای كیمیایی دلش نمیخواست باور كند كه كارگردان محبوبش دارد به مرز شصتسالگی نزدیك میشود.
این دوست منتقد معتقد بود كه مسعود كیمیایی همیشه باید در دهه پنجم عمرش باقی بماند چرا كه عنوان «پیرمرد» برازنده خالق فیلمهای «قیصر» و «گوزنها» نیست. اما او نمیدانست كه گذر زمان به هیچكس رحم نمیكند حتی به «ستارهها» و چه بهتر كه ستارهیی اگر هم پیر میشود افول نكند و همواره بدرخشد. «كیمیایی» اگرچه دیگر پنجاه ساله نیست و كمكم دارد به مرز هفتاد سالگی هم نزدیك میشود اما ستاره بختش همچنان میدرخشد و حتی پرفروغتر از گذشته است.
او امسال در حالی تولد ۶۶ سالگیاش را جشن میگیرد كه پیشتولید بیست و چهارمین فیلمش «رییس» آغاز شده و تا یكی دو هفته دیگر آن را با حضور دوست روزهای كودكی و نوجوانی و رفیق سالهای جوانی و امروزش «فرامرز قریبیان» كه بسیار با هم چرخیدهاند، درس خواندهاند و سینما رفتهاند و همینطور «پولاد» تنها یادگار زندگی مشتركش با مرحوم گیتی پاشایی جلوی دوربین میبرد و آنچه میماند عشق و عاشقیت است.
مسعود كیمیایی هشتم مرداد سال ۱۳۲۰ در بحبوحه جنگ جهانی دوم در یك خانواده متوسط تهرانی در خیابان چراغ برق متولد شد. دو سال بعد خانوادهاش به خیابان «ری» آمدند. او بچه سوم خانوادهیی بود كه خواهر و برادر و پدرش با روزنامه و كتاب غریبه نبودند و همین مساله فضای روشنفكرانهیی را برای رشد و بالندگی كیمیایی به وجود آورد. دهه ۲۰ مصادف با سالهایی بود كه تهران روزهای سخت جنگ را پشت سر میگذاشت و شرایط خاص این دهه پرتلاطم تاثیرات فراوانی را در روحیه خانوادههایی گذاشت كه در جایگاه خود و محل تولدشان ریشه داشتند.
مسعود كیمیایی نوجوان هم از این تاثیرات بیبهره نماند. كیمیایی درباره آن سالها میگوید: «در ۱۳ـ۱۲ سالگی بخوبی میفهمیدم كه تنها حزب روشنفكرانهیی كه وجود دارد و روشنفكران را جذب میكند حزب توده است و بعد انشعابهای پیدرپی سیاسی است كه به شكلهای مختلف حزبها و سازمانها ایجاد میشوند. ساختار اینها تودرتو و داخل یكدیگر است و... اینها همه جمع میشود. آن هم در محلهیی كه محله ملتهبی است.»
كیمیایی یك خواهر و برادر بزرگتر از خودش هم داشت ایران و حسن كه به همراه پدرشان فضای متفاوتی را برای رشد فكری او به وجود آوردند. «خواهرم كه بزرگتر از من بود درگیر یك جریان سیاسی شد. برادرم كه او هم از من بزرگتر بود در یك جریان فكری سیاسی دیگر بود و پدرم جزو اولین گروه ملیون بود.»
كیمیایی بیشتر از پدرش میگوید: «پدرم شاهرودی بود. در شانزده سالگی به تهران میآید؛ یعنی در سالهای حدود هزار و سیصد و شش و بعد دوره سربازیاش را در تهران میگذراند و كامیون میخرد و پیمانكار شركت نفت میشود. در آن سالها تجارت لاستیك میكند. برای اینكه لاستیك در دوران جنگ خیلی مهم بود. بعد در جاده عبدالعظیم در یك كارخانه شریك میشود و مدتی بعد آن را میخرد. بعد از آن باز كارخانه را رها میكند و میآید مجدداً به پیمانكاری شركت نفت روی میآورد.»
و اما مادر كیمیایی هم از خانوادههای قدیم تهران بود. «مادرم هم از خانوادههای قدیم تهران است. خانوادههای قدیمی تهران بعدها صاحب فامیل دیگری میشوند.» كیمیایی درباره عنوان بامسمای فامیلیاش میگوید: «عموی من فامیلیاش زرگرباشی است برای اینكه شغلش زرگری بود و بعد وقتی پدر من فامیلیاش را تغییر میدهد، كیمیایی هم یك جور نزدیك است به زرگرباشی.»
كیمیایی اولین بار در شش سالگی به سینما رفت و درس و مشق را از دبستان «تدین» در خیابان «ری» آغاز كرد بعد به دبیرستان «بدر» در همان خیابان «ری» بازارچه امامزاده یحیی رفت. دبیرستان «بدر» را حتماص به یاد دارید، همان دبیرستانی كه پلانهای ابتدایی گوزنها در آنجا گرفته شد و هفت رفیق فیلم «ضیافت» از آنجا فارغالتحصیل شدند و در آخرین روز با هم پیمان بستند كه ده سال دیگر در یك روز و یك ساعت همهشان دور هم جمع شوند.
كیمیایی از تاثیرات جادویی سینما در آن سالهای كودكی و نوجوانیاش میگوید: اینكه نوری میافتد روی دیوار و آدمهایی حركت میكنند خیلی زیبا و تاثیرگذار است. با این نور خیلی كارها میشود كرد. كیمیایی از سینماهایی كه میرفته میگوید: «توی خیابان ری سینمایی بود به نام سینما دماوند كه قیمت بلیتش از چهار ریال شروع میشد تا شش ریال و انتهای سالن كه لژ بود، بلیتش یك تومان بود. من قبل از اینكه به مدرسه بروم، اولین فیلمم را دیدم و بعد در سینما ركس یادم هست كه چند تا فیلم دیدم كه بعدها عقب اسمهای آنها گشتم. روبروی سینما ركس، سینما ایران بود كه آن سینما فیلمهای متروگلدوین مایر را نشان میداد كه اغلب موزیكال بودند.»
دوست دارید بدانید كیمیایی نوجوان چه فیلمهایی دیده: «یادم است اولین فیلم ایرانی كه روی پرده دیدم مادر بود، بعد جمشید كمرشكن.» او همراه برادر بزرگترش به سینماهای لالهزار هم میرفت: «برادرم مرا به سینمایی برد كه در یك محله دیگر بود. آن محله خیابان لالهزار بود كه در واقع «برادوی»آن موقع تهران بود.خیابانی پر از نمایش، تئاتر و سینما. فیلمها متنوع بودند، فیلمهای جنگی، موزیكال و خیلی چیزهای دیگر، سینماهایی بودند كه فقط فیلمهای عربی نشان میدادند چون هنوز سینمای هند جا باز نكرده بود، ولی از سینمای مصر خیلی استقبال میشد. بطوری كه چند كارگردان مصری به ایران آمدند و همین جا فیلم ساختند. در آن زمان سینمای ایران بشدت متاثر از سینمای مصر بود و مرتب از فیلمهای مصری تقلید میكرد. چه در مضامین و چه در جنس بازیها.»
كیمیایی از گرایشات فكریاش در سالهای نوجوانی میگوید: «در آن مقاطع من هنوز میان علایقم به سینما، موسیقی و جریانات سیاسی سرگردان بودم تا جایی كه فیلم «نیزهداران بنگال» را دیدم. در آن سنین یك فرمانده در وجود آدم هست كه به شخص فرمان میدهد و آن ندای درونی مرا به سمت سینما میبرد. فكر میكنم اگر سینما نبود حتما جذب جریان سیاسی میشدم. جریان سیاسی با آن شمایل و تعریف خاص خودش، نه اینكه صاحب عقیده باشم، نه همین كه صرفا فعالیت كنم. اگر سینما نبود این اتفاق حتما برای من میافتاد. سینما مرا جایی گذاشت كه انتخاب كنم.»
نگار باباخانی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران شورای نگهبان انتخابات حسین امیرعبداللهیان دولت مجلس شورای اسلامی حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی انتخابات مجلس دوازدهم دانشگاه تهران
تهران شهرداری تهران هواشناسی سیل فضای مجازی قتل سامانه بارشی سازمان هواشناسی باران یسنا آموزش و پرورش هلال احمر
خودرو قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو یارانه قیمت طلا بانک مرکزی مسکن دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو تورم
تلویزیون نمایشگاه کتاب دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما رهبر انقلاب مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه امیرعبداللهیان اوکراین نوار غزه انگلیس یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید مهدی طارمی لیگ برتر سپاهان جواد نکونام بارسلونا باشگاه استقلال بازی علی خطیر
باتری گوگل اپل آیفون پهپاد سامسونگ ناسا عکاسی مایکروسافت
ویتامین کاهش وزن دیابت خواب بیمارستان سلامتی چای افسردگی توت فرنگی چاقی آلرژی اعتماد به نفس