چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ساس کوچولو


ساس کوچولو

«... ساس کوچولو سرش را تکان داد و با ناراحتی گفت: آن خانه‌ها برای من مناسب به نظر نمی‌آیند. فکر کنم باید سوراخی بکنم. تمام این مدت یک نفر پشت درخت مخفی شده بود و آنها را تماشا می‌کرد …

«... ساس کوچولو سرش را تکان داد و با ناراحتی گفت: آن خانه‌ها برای من مناسب به نظر نمی‌آیند. فکر کنم باید سوراخی بکنم. تمام این مدت یک نفر پشت درخت مخفی شده بود و آنها را تماشا می‌کرد و منتظر بود خواب‌شان ببرد. او آقا گرگه بود، گرگ پاورچین پاورچین به سمت خانه رفت و...»

مطلب بالا قسمتی از قصه ساس کوچولو بود و شما بچه‌های خوب اگر می‌خواهید متوجه تمام داستان بشوید این کتاب را بخوانید که حتما از آن خوشتان می‌آید.

مولف: جودی سی‌یرا

مترجم: نوشین ابراهیمی

ناشر: طرح و اجرای کتاب، ۱۳۸۹

قیمت: ۸۰۰ تومان



همچنین مشاهده کنید