سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

استراتژی فرهنگی کشور و احیاگری فرهنگی


استراتژی فرهنگی کشور و احیاگری فرهنگی

به نظر شما فرهنگ در زندگی روزمره چه جایی دارد وقتی به سایر مقوله های زندگی فکر می کنی و آن را با مقوله فرهنگ مقایسه می کنی, سهم کمتری به آن می دهی یا سهم بیشتری در زندگی به نان بیشتر می اندیشی یا به حرمت نان

به نظر شما فرهنگ در زندگی روزمره چه جایی دارد؟ وقتی به سایر مقوله های زندگی فکر می کنی و آن را با مقوله فرهنگ مقایسه می کنی ، سهم کمتری به آن می دهی؟ یا سهم بیشتری؟در زندگی به نان بیشتر می اندیشی یا به حرمت نان؟ در زندگی ما ایرانی ها – فعلاً کاری به ایران باستان ندارم - درهمین نزدیکی ها و سال های نه چندان دور، خانواده های ایرانی بیشتر از نوع گسترده بودند ، البته هنوز هم در شهرهای کوچک و توابع آن ها، این گونه روابط بسیار زیاد است ولی در شهرهای بزرگ و کلان شهرها جای خود را به خانواده های ساده داده اند که هسته آن ، زوج های جوانند که در راه رسیدن به آینده در مقایسه با قدیمی ترها ، با استقلال عمل بیشتر و همینطور دغدغه های بیشتر زندگی می کنند.خانواده های جوان عصر ما ، جنس نیازهای شان با خانواده های مادر به گونه ای بارز فرق کرده است.در زندگی ایرانی ، فرهنگ محله و فرهنگ محلی پررنگ تر بود ولی در زندگی نوین ما ایرانیان ، فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی پررنگ تر است.

تحولات فرهنگی شتاب فراوانی دارد و دیگر مرزهای جغرافیائی کشورها آن را محدود نمی کند.جنس نیازهای فرهنگی نسل جدید به شدت تغییر یافته ، به گونه ای که مطالبات فرهنگی آنان از حد تصورات نسل اولی های انقلاب اسلامی نیز فراتر رفته است.دیدگاه های کلان فرهنگی در کشور از همدیگر فاصله گرفته و دستیابی به ادبیات مشترک و اجماع ملی در حوزه فرهنگ ،کاری بس سخت می نماید.اما چاره ای نیست؟باید هویت ایرانی و فرهنگ ایرانی در حیات پربار خود که در طول تاریخ با فرود و فراز های بسیار نیز همراه بوده دوباره به سهم خود در انباشت تجربه فرهنگی جهانیان از زندگی و تولید علم بمثابه سرمایه مشترک بشری دست یابد که چیزی جز این ،زیبنده آن نیست.ولی چگونه؟یقیناً با فاصله و جدایی دیدگاه های کلان فرهنگی جامعه و نبود یک استراتژی جامع فرهنگی در کشور امکان این مهم وجود ندارد ، پس باید به فکر چاره بود و تلاش و کوششی بسیار مصروف کرد.

از این رو ، برای تولد و شروعی دوباره باید گفت: درمهندسی فرهنگی جامعه ایرانی -برپایه مدل پیشنهادی و مصاحبه نویسنده درباره اهداف و ضرورت های طرح پیشنهادی سازمان نظام مهندسی فرهنگی کشور - اضلاع مثلثی را باید بازتعریف کردکه ضلع اول آن، ایرانی بودن است. کشوری که قدمت چند هزار ساله دارد با آمیزه ای از اسطوره ها ، افسانه ها ، آیین ها و سنت های کهن ایران باستان که بسیاری از آن ها همچون زبان پارسی ، آیین نوروز ، شاهنامه و ده ها اثر ملی و نام آشنای دیگر برای جهانیان همچنان وحدت آفرین ، هویت بخش و در راه کمال جویی ملت ما نقش سازنده ای دارند و اگرمانند این سرمایه ها ، برخی بخش های مغفول و یا نادیده گرفته شده فرهنگ ایرانی نیز بازآفرینی و ترویج شوند به مهندسی فرهنگی جامعه برپایه تمامی ظرفیت های فرهنگی کشور و رسیدن به یک استراتژی جامع فرهنگی براساس آن کمک شایان توجهی می کند.مفروض اساسی در این بازآفرینی این است که پارسیان همواره موحد بوده اند.ضلع دوم آن، اسلامی بودن است که همزمان با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان به افتخار ایرانی بودن ما ، وجهی توحیدی تر داده است.ایرانی بودن و اسلامی بودن فرهنگ ما لازم و ملزوم یکدیگرند و در مهندسی فرهنگی جامعه ایرانی بین این دو ، رابطه ظرف و مظروف حاکم است و حتی یک دیدگاه مبتنی براین است که در یک رابطه هم نشینی ، فرهنگ اسلامی به صورت ایرانی درآمده و فرهنگ شیعی نمود بارز آن است.

اسلام یک دین اجتماعی است و هر جامعه به اندازه ظرفیت خود از آن بهره می برد و ایرانیان در این راه ، به گواه تاریخ موفق تر بوده اند.پارسیان همواره از دو وجه دنیوی و اخروی دین همزمان کمال استفاده را برده اند و این همان آموزه اسلامی ، « الدنیا مزرعه الاخره » است.امامان معصوم علیهم السلام همگی در میان مردمان عصر خود و با ایشان زیسته اند و از جامعه خود جدا نبوده اند.انسان های آسمانی همان انسان های هنرمند زمینی اندکه از زمین به آسمان می رسند.

ضلع سوم این مثلث، جهانی بودن فرهنگ ها است.این وجه به دو شکل تعبیر و تفسیر می شود.قرائت اول ، احترام و اعتقاد به تجربه مشترک بشر در راه رسیدن به آموزه های فرهنگی جدید که تمامی ملت ها در این تجربه مشترک نقش دارند و به آن کمک می کنند، برخی ها بیشتر و برخی ها کمتر.قرائت دوم آن ، این تفسیر است که تمامی سعی و تلاش فرهنگ ها در جهان معاصر برای رسیدن به موقعیت برتر فرهنگی است و ما در جهان با سلسله مراتب فرهنگ ها مواجه هستیم.اما این در حالی است که وجود تنوع در فرهنگ ها از گذشته تا حال ، نشانگر این واقعیت اجتناب ناپذیراست که سبک های زندگی مردمان این جهان همواره گوناگون بوده و هست و هرکدام دارای هویت خاص خویش اند و نمی توان هیچ یک را نادیده گرفت و یا همه را یکی دانست ، « جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ». سخن از فرهنگ برتر جهانی را بسیاری از ملت ها بر نمی تابند.مقاومت برخی فرهنگ های اروپایی در برابر برتری جویی فرهنگ لیبرال دمکراسی از نوع آمریکایی ، از آن جمله است.برای مثال ،فرانسوی ها با تاکید بر زبان و ادبیات و سینما و حفظ مرزهای فرهنگی خود به حفظ هویت ملی دربرابر این موج پایبندند.فرهنگ ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیست.

در مهندسی فرهنگی جامعه استفاده از تجارب مشترک بشری و تلاش برای افزایش حداکثری سهم ایرانیان در فرهنگ جهانی امری لازم و ضروری است ، به گونه ای که ایرانی بودن و اسلامی بودن با ضلع سوم این مثلث که جهانی ماندن فرهنگ ایرانی است به کمال خواهد رسید.مفروض اساسی در روند جهانی ماندن فرهنگ ایرانی ، به حداکثر رساندن سهم ایرانیان در تولید فرهنگ و دستاوردهای مشترک بشری است.بر این اساس ، راز ماندگاری و استحکام فرهنگی ما در حل درست این معادله سه مجهولی و رابطه و تناسب فرهنگی سه جانبه آن است.ایرانی بودن و اسلامی بودن با رعایت نسبت مشترک آن در هنگام طرح و پیگیری استراتژی و دیدگاه های کلان فرهنگی کشور از سوی نخبگان دانشگاهی و طراحان و برنامه ریزان و مجریان ارشد فرهنگی کشور به تجربه ای قابل احترام و پیروی درنزد سایر ملل جهان تبدیل خواهد شد و به همگان می آموزد که نتیجه سازگاری و هم افزایی فرهنگی ـ نه ایدئولژیک - دو آیین توحیدی، به آفرینش فرهنگ غنی تر می انجامد.از این پس ، بدون ملاحظه می توان به ترویج آموزه های فراوانی مثل «حب الوطن من الایمان » پرداخت. از این رو ، ترویج شعائر دینی ملی گرایانه برای زندگی دنیوی فرزندان ما در برابر تمامیت خواهی فرهنگ لیبرال دمکراسی بخشی از این استراتژی کلان فرهنگی موردنظر این پژوهشگر است که با طراحی و پیگیری درست از سوی برنامه ریزان ارشد کشور می تواند سعادت اخروی نسل های جدید را نیز درپی داشته باشد و حتی آن را تضمین کند.ایرانی بودن و اسلامی بودن ، هر دو باهم و درکنارهم زندگی دنیوی و سعادت اخروی را تامین می کنند و هر دو با یکدیگر موتور محرکه زندگی ایرانیان در دنیای معاصر را به حرکت درمی آورند و سرعت می دهند.

این راه حل صحیح معادله سه مجهولی فرهنگ بومی از راه احیاگری ایرانی است ، منوط به این که از هر دو رویکرد افراطی پان ایرانیسم و پان اسلامیسم دوری شود.این آموزه ای از دوره دفاع مقدس ملت ایران است که از انسان های هنرمند زمینی که خود آسمانی نیز شدند از نزدیک همگان آموخته ایم و اینجانب درقالب این مدل و استراتژی کلان فرهنگی برآمده از آن ، به رای و اندیشه تمامی ایرانیان مسلمان برای تامل بیشتر وا می گذارم.آن انسان های هنرمند و شهیدان و شاهدان آسمان و زمین ، آرش های کمانگیر ، کاوه های آهنگر و رستم های اسطوره ای را در زمان ما بازآفرینی کردند و این ظرفیتی است که همیشه در فرهنگ ایرانی وجود داشته و دارد و انقلاب اسلامی از این ظرفیت در آن مقطع به خوبی استفاده کرده است و می تواند آن را از راه هایی مشابه راه پیشنهادی نویسنده و استراتژی فرهنگی برخاسته از آن ، پایا و ماندگار کند.

علیرضا سعیدآبادی

پژوهشگر و پیشنهاد دهنده طرح سازمان نیمه متمرکز نظام مهندسی فرهنگی ج.ا.ا



همچنین مشاهده کنید