دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

دادن فرصت اندیشه به مخاطب


دادن فرصت اندیشه به مخاطب

نگاهی به نمایش ”مترسگ” به کارگردانی ”محمد حسن معجونی”

برتولت برشت در نظریه خود درباره تئاتر معتقد است که در هر بخش نمایش یک نفر باید مسئولیت را بر عهده بگیرد تا هر آنچه به نمایشنامه مربوط است در جای درست خود قرار گیرد. برشت اعتقاد دارد عوامل یک نمایش باید مبدع باشند و چیزهای بدیع را در کار خود خلق کنند. در تئاتر اپیک که برشت با استناد به نظریات سایر هنرمندان چون پیسکاتور ابداع کرد، اندیشه مخاطب در برابر احساس او اهمیت دارد. بنابراین در نمایش‌هایی که به شیوه تئاتر اپیک اجرا می‌شود تماشاگر در مواجه با اثر یک رویارویی را تجربه می‌کند که نقش مفسر و منتقد را دارد.

نمایش "مترسگ" به کارگردانی محمدحسن معجونی مؤلفه های تئاتر اپیک را به شیوه عملی به کار می‌برد. عناصر و عوامل نمایش برای آگاهی مخاطب به این اصل مهم شکل گرفته که در هر لحظه به یاد داشته باشد در سالن تئاتر و برای دیدن نمایش آمده است. این اصل مهم و کاربردی در تئاتر اپیک شیوه اجرایی نمایش را شکل می‌دهد. در تئاتر اپیک همه عناصر یک نمایش با آگاهی به این تعریف یعنی بیداری و آگاهی مخاطب شکل می‌گیرد. نمایش مترسگ سعی دارد با بیگانه سازی مخاطب با نمایش به او فرصت اندیشه بدهد. این اصل از ابتدای ورود تماشاگران به سالن تا پایان به خوبی رعایت شده است. یکی از برداشت‌های رایج از شیوه تئاتر اپیک فقط یک روش متداول اجرا یعنی بیگانه سازی بازیگر و نقش و استفاده از روش گفتگوی مستقیم است. حال آنکه این گونه تئاتر می‌تواند از عناصر و عوامل اجرایی مختلف بهره ببرد. نکته بسیار مهم و پراهمیت که در نمایش مترسگ این ویژگی به خوبی رعایت می شود.

گروه تئاتر" لیو " به سرپرستی محمد حسن معجونی یکی از گروه‌های فعال است که با آگاهی و دانش گروهی به شکل متنوع فعالیت می کند. در تجربه جدید این گروه اجرای نمایش مترسگ بر اساس چند قصه از مجموعه داستان هنگ، سگ گاوچران نوشته جان اریکسون برای مخاطب نوجوان شکل گرفته است. گروهی نویسنده متشکل از جابر رمضانی، پوریا کاکاوند و پیام سعیدی نمایشنامه مترسگ را نوشته‌اند. می‌توان نمایشنامه مترسگ را اثری اجرایی و متکی بر تجربه عملی دانست. موقعیت‌های نمایشی حاصل چند نگاه متفاوت است و این ویژگی از دو جهت قابل ارزیابی است. نخست اینکه نمایش در بیان یک تجربه عملی و زنده اثری موفق است. چنانچه صحنه آغاز نمایش که چیزی شبیه پیش پرده خوانی است مواجهه سگ و شتر را نشان می‌دهد که با کلیت نمایش چندان هماهنگی ندارد، اما این صحنه به عنوان یک ایده اجرایی در راستای شیوه اثر که به دنبال تفسیر و اندیشه است به فاصله گذاری نمایش کمک زیادی می‌کند. از نگاه دیگر با توجه به انتخاب چند قصه مختلف و تلفیق آن‌ها به نظر می‌رسد نمایش در یک روایت منظم و هماهنگ دچار مشکل باشد. داستان نمایش درباره سگی است که خواب می‌بیند به او هدیه داده‌اند. وقتی سگ از خواب بیدار می‌شود و به مزرعه می‌رود متوجه می‌شود که در مرغداری باز بوده و گرگ‌ها مرغ‌های مزرعه را برده‌اند. سگ با راهنمایی موش کور به دنبال مرغ‌ها می‌رود اما خود او بر اثر یک اتفاق یکی از مرغ‌ها را می‌خورد و از کار خود پشیمان می‌شود. نمایش مترسگ بیشتر از قصه پردازی سعی دارد موقعیت‌های نمایشی را به شکل مجزا شکل دهد. این ویژگی ناشی از اصل داستان هایی است که به عنوان منبع الهام نمایش به کار رفته است. گرهارد هاپتمان درباره ساختار اپیزودیک و برداشت از چند قصه در خلق یک اثر معتقد است که باید اثر خلق شده مستقل و کامل باشد. به نحوی که برای ارتباط و درک مفهوم نیاز به رجوع به منبع دیگری نباشد. این ویژگی در کار نویسنده‌های نمایشنامه مترسگ رعایت نشده است. برای همین روایت اثر دچار نقص می شود. این ویژگی اگر هم به شکل آگاهانه در نمایش به کار رفته باشد در ارتباط مخاطب با نمایش مشکل ایجاد می کند.

کارگردانی نمایش "مترسگ" به جهت استفاده آگاهانه از عناصر نمایش قابل بحث و توجه است. حسن معجونی با هدایت صحیح بازیگران و خلق موقعیت‌های متفاوت نمایش در کنار استفاده از عوامل موثر چون موسیقی و نور و طراحی صحنه اثری موفق را شکل داده است. موسیقی نقش یک شخصیت اثر گذار را در نمایش دارد. استفاده از موسیقی به نحوی است که به مخاطب درباره مکان و موقعیت خود آگاهی می‌دهد. اینکه تماشاگر می‌داند در سالن تئاتر است و نمایشی به نام مترسگ را می‌بیند. ترانه و آواز که به شکل زنده اجرا می‌شود ریتم و هارمونی نمایش را به تعادل رسانده و به درستی در نمایش استفاده می‌شود. نمایش "مترسگ" در طراحی حرکت به سادگی شکل و حجم را به عنوان یک عامل دیداری ایجاد می‌کند.

یکی از محاسن نمایش، بازی خلاقانه و هماهنگ بازیگران است. نمایش "مترسگ" متکی بر بازیگری است. تجربه گروه نمایش در استفاده درست از بازیگر به عنوان یک عامل مهم و اثر گذار در این نمایش به خوبی نمود دارد. پیتر بروک می‌گوید بازیگر همیشه مجبور است تا کشمکشی که در یک رابطه سه‌گانه تعریف می‌شود کشف و حفظ کند. رابطه با خودش، با سایر بازیگران، و با تماشاگران. این معیار به شکل صحیح در نمایش مترسگ کاربرد دارد. هوتن شکیبا در نمایش "مترسگ" حضور بسیار درخشان و ستایش انگیزی دارد. انعطاف بدنی و استفاده صحیح از بدن و بیان در بسیاری از لحظات نمایش، مخاطب را محو خود می‌کند. صحنه بازی این بازیگر با کفش‌های پایش و در آوردن تخم مرغ از کفش خود و یا وضعیتی که ناچار است در تقابل با شخصیت دیگر رفتار عادی داشته باشد به عنوان یک نمونه تحسین برانگیز در کار این بازیگر است. حسام محمودی فرید در نقش موش کور یکی دیگر از بازیگران نمایش است که حضور موفقی در صحنه دارد. بازیگران نمایش شخصیت‌های غیر انسانی را بدون استفاده از المان‌های مرسوم و کلیشه‌ای خلق کرده اند و به خوبی می‌توان آن‌ها را باور کرد. خروس و گرگ و سگ کوچولو اشخاص دیگر نمایش هستند که هماهنگی بازیگران نمایش باعث شده شخصیت‌ها به خوبی در صحنه نمود داشته باشند.

گروه تئاتر "لیو" یکی از موفق‌ترین گروه‌های نمایش است که در چند سال اخیر تجربه‌های موفقی را اجرا کرده که آخرین اثر این گروه قابل تقدیر است. نمایش برای گروه سنی مخاطب کودک و نوجوان دقت و حساسیت خاص خود را دارد. برای پرهیز از کلیشه‌های مرسوم در تئاتر کودک و نوجوان، راهی که گروه تئاتر "لیو" انتخاب کردهآگاهانه و موجه است. گروه سنی نوجوان به اقتضای سن و سال و ادراک خود، نیاز به اندیشه و نگاه متفاوت دارد که این ویژگی در تجربه های گروه نمایش لیو به خوبی استفاده شده است.

شهرام کرمی