پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وسه ولد میرهولد


وسه ولد میرهولد

«كارل كازمیر تئودور میرهولد», ۲۸ ژانویه نهم فوریه سال ۱۸۷۴ در شهر پنزا در خانواده ای آلمانی و صاحب كارخانهٔ انگور به دنیا آمد و پس از پایان دبیرستان پنزا در سال ۱۸۹۵, وارد دانشكده حقوق دانشگاه مسكو شد

«كارل كازمیر تئودور میرهولد»، ۲۸ ژانویه (نهم فوریه) سال ۱۸۷۴ در شهر پنزا در خانواده‌ای آلمانی و صاحب كارخانهٔ انگور به دنیا آمد و پس از پایان دبیرستان پنزا در سال ۱۸۹۵، وارد دانشكده حقوق دانشگاه مسكو شد.

او دورهٔ تحصیلات دانشگاهی را به پایان نرساند. اواخر سال ۱۸۹۵ پس از اتمام ۲۱ سالگی و به عبارتی پس از رسیدن به سن بلوغ، به كیش اسلاو گروید و اسم كوچك خود را به افتخار نویسنده محبوب خود، وسه‌والود گارشین، به وسه‌والود تغییر داد. وی در سال ۱۸۹۶ وارد آموزشگاه موسیقی ـ تئاتر انجمن فیلارمونی مسكو در كلاس و.ایِ. نمیرویچ ـ وانچنكو شد و بلافاصله در كلاس دوم ثبت نام كرد و در سال ۱۸۹۸ پس از به پایان رساندن دورهٔ آموزشی به همراه الگا كینپو، ایِ.م. ماسكوین و دیگر هنرپیشه‌ها وارد گروه تئاتری شد كه در همین زمان تأسیس شده بود. معروف‌ترین نقشهای میرهولد تریپلف و توزنباخ («مرغ دریایی» و «سه خواهر» چخوف)، ایوكانس («بی‌كسان» هوبمان)، مالولیو و پرنس اركونسكی («شب دوازدهم» و «تاجر ونیزی» شكسپیر) بود.

بهار سال ۱۹۰۲ فعالیت كارگردانی او به تنهایی شروع شد. او به همراه آ.س. كاشه ورف گروه تئاتری هنرپیشه‌های دراماتیك روحی را در هرسون به مدیریت كاشه ورف و میرهولد تأسیس كرد. چندین نمایش را در نیكلایف و سواستوپل به روی صحنه برد. در فصلهای بعدی به دلیل اینكه كاشه ورف به كی‌یف رفت او تئاتر را به تنهایی مدیریت كرد.

این گروه تئاتری «انجمن درام‌ نوین» نام گرفت. او سه سال با این گروه تئاتری كار كرد. به‌رغم عوض شدن شهرها (هرسون، تفلیس، پالتاوا)، برنامه‌ها و بسیاری از هنرپیشه‌ها این گروه تا تابستان سال ۱۹۰۶ و حتی بعدها بدون حضور میرهولد موجودیت خود را حفظ كردند. تابستان سال ۱۹۰۲ نخستین سفر میرهولد به خارج از كشور (ایتالیا) صورت گرفت. از ماه می تا ماه اكتبر ۱۹۰۵ میرهولد به دعوت ك. س. استانیسلاوسكی یك استودیوی تئاتری را در مسكو مدیریت كرد و نمایشهای «مرگ تنتازیل» و «كمدی عشق» را آماده اجرا كرد. این تئاتر از اواخر سال ۱۹۰۵ تا فوریه سال ۱۹۰۶ بسته بود.

در اكتبر سال ۱۹۰۵ میرهولد در یادداشت خود نوشت: من برای انقلاب خوشحالم. انقلاب، تئاتر را از اعماق به اوج رساند و این زمان میرهولد در پتربورگ بود و اغلب به نزد ویچسلاو ایوانف می‌رفت. در «برج» او واقع در طبقه پنجم اغلب بلوك، سالاگوب، بلی و بروسف حضور داشتند و در باب هنر و ادبیات و از جمله تئاتر به بحث می‌نشستند. وضعیت تئاتر آن زمان پتربورگ به صورتی بود كه خواستهٔ میرهولد را تأمین نمی‌كرد و او دوباره با گروه هنری خود به شهرستانها رفت و به تفحص و تجربه ادامه داد.

پس از به پایان رساندن سفرهای هنری میرهولد دوباره به پتربورگ برگشت و ف. كمیسارژفسكی او را به تئاتر خود دعوت كرد كه میرهولد چندین نمایش سمبولیك از جمله «گددا گابلر» ایبسن و «خواهر باتریس» مترلینگ را در آنجا به نمایش گذارد. اما نارضایتی باز هم به سراغ میرهولد آمد و هر چه كه اجرا می‌كرد برایش جالب نبود و راضی‌اش نمی‌كرد. او در فكر جست‌وجوی تئاتر جدیدی بود كه بتواند به طور كامل پاسخگوی ایدهٔ فرم تئاتری او باشد.

بالاخره نمایشنامه كوتاهی از آ. بلوك، تحت عنوان «دلقك» به دست او رسید. پس از خواندن نمایشنامه، میرهولد از هیجان به لرزه افتاد. نخستین بار بود می‌دید كه یك اثر دراماتیك این گونه بی‌پروا و جسورانه از مشروط بودن تئاتر، كه قبلاً حتی فكرش را نكرده بود، سخن گفته است. بر اساس نمایشنامه بلوك، مؤلف از پشت پرده بیرون می‌آید و از دست هنرپیشه‌ها كه فكر و نی‍ّت او را با جسارت عنوان كرده‌اند، نزد تماشاچیان شكایت می‌كند. بعد دوباره مؤلف به جلوی صحنه می‌پرد و سخنان تنفر‌آمیزی بیان می‌كند. اما ناگهان دستی از پشت پرده او را می‌گیرد و به عقب می‌كشد. بعد دلقك در میان چراغهای جلوی صحنه خم می‌شود به طرف مردم، شدیداً فریاد می‌كشد: «كمك كنید! دارم خفه می‌شم.» این دقیقاً همان چیزی است كه لازم است! یعنی می‌توان دور تسلسل تئاتر سمبلیك را از بین برد و هنرپیشه‌ها را به طور تنگاتنگ به مردم نزدیك كرد و تماشاچی را با صحنه پیوند داد.

نمایشنامه بلوك در كل ۳۵ تا ۴۰ دقیقه بیشتر به طول نینجامید؛ اما همین چهل دقیقه در شرح حال میرهولد اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت.دلقك، سرنوشت كارگردان ما را تغییر داد و همهٔ دگردیسیهایی را كه بعدها در هنر او انجام گرفت مشخص كرد. این نمایش ۳۰ دسامبر سال ۱۹۰۶ به روی صحنه رفت.

نظریهٔ «تئاتر مشروط» به طور تئوریك از سوی میرهولد پایه‌گذاری شده بود. تئوری كه بر ضد فرود آمدن و حیات ناتورالیسم تئاتری بود. تئاتر مشروط به طور كامل در تئاتر و.ف. كمیسارژفسكی (پتربورك) انعكاس یافت. جایی كه میرهولد در سالهای ۱۹۰۷ ـ ۱۹۰۶ كارگردان اصلی آن بود. با ادامه كار كارگردانی در تئاتر الكساندریسكی (از سال ۱۹۰۸) میرهولد هدف دیگری را دنبال كرد و این همانا احیای اصول «تئاتر قرون گذشته» بود. او كمدی حاد «گروتسك» تراژیك را با سنتهای نمایش مردمی میدانی در نمایشهای «دون ژوان» مولیر، «بالماسكه» لرمانتف، تركیب كرد كه اهمیت زیادی در فعالیت هنری او داشت و این سند اساس كار جدید میرهولد در استودیوی بارادنیسكوی بود (از سال ۱۹۱۴ در پتربورگ) جایی كه او نمایشهای «به ناشناس» و «دلقك» بلوك را به اجرا گذاشت.

مخالفت بر ضد ناتورالیسم بازاری ـ بورژوا میرهولد را به نخستین سالهای پس از انقلاب اكتبر سال ۱۹۱۷ و به طرح ایدهٔ «اكتبر تئاتری» برد. طرحی كه در جهت ایجاد یك تئاتر سیاسی‌ـ تبلیغاتی، روشن، جهت‌گیری شده بود. بقایای تأثیرات سمبولیك و مناظره بر ضد تئاترهای آكادمیك اغلب در فعالیت میرهولد، در زمان شوروی، حس می‌شد. با معروف‌ترین نمایشهای اجراشدهٔ او در سالهای ۱۹۲۸ ـ ۱۹۲۰ برای ایجاد هنر مرتبط با جامعه انقلابی معاصر، هم از لحاظ محتوایی و هم از لحاظ شكل دینامیك مختص آن جهت‌گیری شده بود. این نمایشها به روح شاعرانه و.و. مایاكفسكی و تعبیر او از تئاتر به عنوان رابط بین «تریبون» و «نمایش» نزدیك بودند. این ویژگی مختص نمایشهای «راز ـ كمیك»، «ساس» و «حم‍ّام» مایاكفسكی، «زوری» ورخان، «ماندات» اردمان، ویشنوسكی و «مقدمه» هرمان بود.

میرهولد ضمن كار روی آثار كلاسیك تئاتر، تمایل به كشف راز افشاگرانه اجتماعی و نمایشی نمایشنامه‌ها داشت. گاهی او ضمن اینكه در تحق‍ّق رؤیای كارگردانی خود تلاش می‌كرد كار بررسی متنهای ترمیم‌شدهٔ «جنگل» آستروفسكی، «بازرس گوگول»، «امان از عقل» گریبایدف و غیره را متوقف نمی‌كرد.

میرهولد تحقیقات خود را در تئاتر موزیكال تحق‍ّق بخشید. در سالهای پیش از انقلاب او اپراهای جدیدی به روی صحنه آورد. در سال ۱۹۳۵ «بی‌بی پیك» چایكفسكی را در تئاتر ـ اپرای مالی لنینگراد به شكلی نو اجرا كرد. میرهولد در سالهای ۱۹۲۴ ـ ۱۹۲۲ مدیر هنری تئاتر انقلاب مسكو بود.

میرهولد به كارهای ادبی از جمله ترجمه آثار ادبی نیز پرداخته است. از سال ۱۹۰۶ او به روی مقاله‌های مربوط به تئاتر كار كرد و آنها را در مجلات مختلف به چاپ رساند. در سال ۱۹۱۳ این مقالات به صورت كتاب جداگانه‌ای با نام «درباره تئاتر» منتشر شد.

میرهولد، در تئاترهای درباری (الكساندریسكی، مارینسكی و میخائیلوفسكی) به طور مستمر، تا سال ۱۹۱۸، كار كرد و نتیجهٔ كار او به اجرا در آمدن ۲۱ نمایش دراماتیك از جمله «دون ژوان» مولیر «رعد و برق» آستروفسكی، «دو برادر» و «بالماسكه» لرمانتف و ده تئاتر موزیكال از جمله «تریستان و ایزولدا»ی واگنر، «آرفی» گلوك، «مهمان سنگی» آ.س. دارگومیژسكی و ... بود.

هم‌زمان با كار در تئاتر پتربورگ فعالیت آموزشی میرهولد نیز شروع شد.

در سالهای ۱۹۰۹ ـ ۱۹۰۸ نخستین استودیوی آموزشی واقع در آپارتمانش در خیابان ژوكفسكی شروع به كار كرد كه فعالیت آن یك سال ادامه داشت. در همین آپارتمان بود كه م.ف. گنسین برای نخستین بار تئوری خود را مبنی بر اجرای آهنگین در درام مطرح و تدوین كرد. در سالهای اخیر نیز میرهولد در مدرسه تئاتر ك. ای. دانمان در رشته‌های ملودی ـ‌ درام تدریس می‌كرد. در سال ۱۹۱۳ میرهولد بار دیگر استودیوی آموزشی خود را گشود.

از جمله استادان این مؤسسه آموزشی م. ف. گنسین، و.ن. سالاویف و یو.م. بوندی بودند. استودیو ابتدا در خیابان تروایتسكایا قرار داشت. اما از سال ۱۹۱۴ تا اوایل سال ۱۹۱۸ به خیابان بارادنیسكی انتقال یافت. از سال ۱۹۱۶ ـ ۱۶۱۴ هیئت تحریریه مجله «عشق به سه پرتقال» كه هشت شماره مجله به مدیریت میرهولد چاپ كردند نیز در این استودیو حضور داشتند. در سالهای ۱۹۱۹ ـ ‌۱۹۱۸ هم‌زمان با تشكیل تئاتر جدید شوروی و همكاری میرهولد در شورای تئاتر (نخستین ارگان شورایی در زمینه مدیریت كارهای هنری) و به روی كار آمدن دولت مسكو، او رشته‌های توجیهی آموزشی مهارت اجراهای صحنه‌ای را در پطروگراو تدریس كرد.

تابستان سال ۱۹۱۹ را میرهولد در جنوب به سر برد. ابتدا در پالتا، سپس در روسیه نو. سپس توسط سازمان ضد جاسوسی دینكین دستگیر شد و تا اوایل نوامبر سال ۱۹۱۹ در زندان بود. پس از آزادی از سوی ارتش سرخ روسیه جدید به عنوان مدیر مسئول زیرمجموعه حوزه‌های هنری كمیته انقلابی روسیه جدید منصوب شد. از نوامبر سال ۱۹۲۰ میرهولد مجدداً ریاست تئاتر تأسیس‌شده توسط اولین جمهوری فدراتیو شوروی سوسیالیستی روسیه را عهده‌دار گردید و از سال ۱۹۲۱ فعالیت آموزشی خود را كه تا پایان زندگی‌اش ادامه یافت از سر گرفت. در سال ۱۹۲۳ تئاتر میرهولد و در سال ۱۹۲۶ تئاتر دولتی میرهولد تأسیس شد كه تا پایان سال ۱۹۳۷ دایر بود.

اجرای نمایشهایی چون «جنگل»، «اعتبارنامه»، «بازرس»، «امان از عقل»، «ساس»، «حمام»، «آخرین باعزم»، «خانمی با كاملیا» برای میرهولد و تئاتر او شهرت جهانی به همراه داشتند.

میرهولد از سال ۱۹۲۳ تا سال ۱۹۲۶ هم برای اجرای نمایش و هم برای درمان خود، به طور مرتب به كشورهای آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و چك‌اسلواكی سفر كرد. پس از تعطیل شدن تئاتر دولتی میرهولد استانیسلاوسكی از میرهولد خواست تا كارگردانی تئاتر ـ اپرای او را به عهده بگیرد. پس از مرگ استانیسلاوسكی به عنوان كارگردان اصلی این تئاتر شروع به كار كرد و كار ناتمام استانیسلاوسكی بر اپرای «ریگولیو» را تمام كرد. آخرین كار اجرایی میرهولد، طرح اجرای هنرنمایی دانشكده تربیت بدنی لنینگراد برای رژه ورزشی در این شهر بود. در ۱۵ ژوئن سال ۱۹۳۹ میرهولد در كنفرانس كارگردانی وتو سخنرانی كرد؛ سپس به لنینگراد رفت و در آنجا دستگیر و ۲ فوریه سال ۱۹۴۰ كشته شد.

در نوشتن این متن از مطالب موجود در سایت www. russianculcure.ru استفاده شده است.

مژگان فرازی