چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

شناخت سیاست به مثابه یک علم


شناخت سیاست به مثابه یک علم

علوم انسانی و از جمله علم سیاست از درون عصر روشنگری سر برآورد و فرهنگ بشری در قرن نوزدهم و بیستم شاهد رشد و شکوفایی کمی و کیفی این زمینه از علوم بود اما از اواسط قرن بیستم به این طرف, خوشبینی های زاده شده در روشنگری نسبت به این علوم رفته رفته با نقد و سنجش مجدد نسل های تازه ای از دانشوران علوم انسانی روبرو شد که علوم انسانی و از جمله علم سیاست را در قرن بیست و یکم با تحولات تازه ای روبرو ساخت

- مبانی سیاست

- استیون دی. تنسی و نایجل جکسون

- ترجمة جعفر محسنی دره‌بیدی

- تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۲

- بررسی و نقد: مجید ادیب‌زاده

علوم انسانی و از جمله علم سیاست از درون عصر روشنگری سر برآورد و فرهنگ بشری در قرن نوزدهم و بیستم شاهد رشد و شکوفایی کمی و کیفی این زمینه از علوم بود. اما از اواسط قرن بیستم به این طرف، خوشبینی‌های زاده شده در روشنگری نسبت به این علوم رفته‌رفته با نقد و سنجش مجدد نسل‌های تازه‌ای از دانشوران علوم انسانی روبرو شد که علوم انسانی و از جمله علم سیاست را در قرن بیست و یکم با تحولات تازه‌ای روبرو ساخت.

علم سیاست از میان‌رشته‌ای‌ترین شاخه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی را شکل داده که از آغاز سنگ بنای آن در دوران مدرن وظیفة سخت و سنگینی را برای پیش‌بینی رویدادها و تحولات سیاسی روز دولت‌ها و جهان بر دوش کشیده است. کتاب مبانی سیاست استیون تنسی و نایجل جکسون، بازخوردی از علم سیاست در پرتو تحولات فکری قرن پیشین در چشم‌انداز قرن جدید است. نویسندگان سعی کرده‌اند تا مسائل قرن جدید از جمله بحث‌ها و معضلات بوم‌شناسی، چالش‌ها و فرصت‌های تکنولوژی‌های جدید، چالش‌های جهانی تروریسم، مسالة فمینیسم، اسلام سیاسی و مسائل کشورهای جنوب را جایگزین مباحث پیشین علم سیاست دربارة دنیای رقابت‌های ابرقدرت‌های قرن بیستم، جنگ طبقاتی و ایدئولوژی‌های راست و چپ مسلط برفضای جنگ سرد کنند که دوران آن دهه‌هاست پایان یافته است.

در چیدمان مباحث و نگارش نیز سعی کرده‌اند تا کتاب را پیش از هر چیز برای خوانندگانی آماده کنند که شناخت نظام‌مند یا نگرش‌های متصلب بر سیاست ندارند با این هدف که عموم افراد بتوانند با استفاده از این کتاب دانش و آرای سیاسی خود را شکل دهند و با ریزوبم مسائل و پدیده‌های سیاسی آشنا شوند. شاید این ویژگی نقطة تمایز کتاب مبانی علم سیاست با کتاب‌های رایج آکادمیک دربارة علم سیاست است که معمولاً مورد استفادة دانشجویان کارشناسی رشته‌های علوم سیاسی و علوم اجتماعی در دانشگاه است. با این‌حال کتاب همچنان می‌تواند مورد استفاده در دوره‌های کارشناسی و تحصیلات تکمیلی رشتة علوم سیاسی باشد و نیز به سیاستمداران فعال در حوزة سیاست نیز دربارة خیلی از اصول و فرایندهای سیاسی در دولت و اجتماع دانش و بینش سیاسی عرضه کند.

علم سیاست در قرن بیست و یکم همراه با دیگر علوم انسانی و اجتماعی دچار یک عریانی ارزشی شده و ادعای نگرش خنثیِ علمی مورد نظر علوم مدرن جای خود را به اعتراف آشکار دیدگاه سیاسی و ایدئولوژی خاص پنهان درون محتوای متن علمی داده است. برای همین در این کتاب نویسندگان در عین این‌که به دنبال عرضة برنامة سیاسی کوتاه مدت مبتنی بر ایدئولوژی سیاسی خاصی نیستند اما به طور صریح تأکید دارند که «هیچ کوششی برای پنهان داشتن دیدگاه لیبرال نویسندگان صورت نگرفته» است. (ص ۱۳) این خود از ویژگی‌های آثار علمی در قرن بیست و یکم است که در این کتاب می‌توان دید. سیاست در این کتاب به معنای فعالیت ضروری بشر در زمینة تصمیم‌گیری دربارة چگونگی با هم زیستن در اجتماعات در نظر گرفته شده و مباحث کتاب بر سیاست جوامع توسعه یافته غربی متمرکز است و دیگر جوامع کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

چارچوب مباحث کتاب با روش‌شناسی علم سیاست در فصل اول شروع می‌شود برای پاسخ به این مساله که سیاست چیست و چه جایگاهی در زندگی روزمره دارد؟ در این فصل تعاریف مختلف از سیاست بررسی می‌شود و نویسندگان به این پرسش می‌پردازند که چه رویکردی برای فهم سیاست در بین دانش‌پژوهان شکل گرفته است؟ آن‌ها در نخستین گام سعی دارند تا درکی قرن بیست و یکمی به علم را در وجود خوانندگان خود جا بیندازند و آن این مساله است که در برخورد با تعاریف، روش‌ها و رویکردها به علم سیاست، دانشجویان علم سیاست این آمادگی را در درون فکر خود تقویت کنند که با عدم قطعیت زندگی کنند، چرا که تنوع رویکردها به مطالعة سیاست، روش‌ها و تعاریف متضاد خود می‌تواند به سرخوردگی آنان بینجامد. برای همین سعی می‌کنند تا رویکردهای موجود را یک به یک توضیح دهند که ابزاری باشد در راه فهم اختلافات تا از آن طریق دانشجوی علم سیاست خود به غربال کردن این رویکردهای متضاد بپردازد و آن‌چه به نظر خود به‌جا و معتبر است بپذیرد.

سه رویکرد اصلی «دانش سنتی»، «علم اجتماعی» و «نقد رادیکال» برای مطالعة سیاست به عنوان نقشة خام و مقدماتی از انواع نوشته‌های حوزة سیاست، نه تحلیل خشک و تقسیمات دقیق، مورد شرح و تفسیر نویسندگان قرار می‌گیرد. نکته‌ای که نویسندگان از تحلیل این رویکردهای متضاد مدنظر دارند این است که رویکردها و مکاتب گوناگون درگیر موضوعات به ظاهر واحدی (مثلاً «دموکراسی»، «انتخابات» یا «جامعه») می‌شوند ولی دغدغه‌ها و فرضیات آن‌ها اغلب به حدی با هم متفاوت است که بین آنان هیچ گفت‌وشنود واقعی رخ نمی‌دهد.

فصل دوم به بسترهای جریان یافتن سیاست، یعنی نظام‌های سیاسی می‌پردازد که مجموعة پیچیده‌ای از فعالیت‌های سیاسی به هم پیوسته در جوامع است. کتاب با این‌که دربارة سیاست در دنیای پیچیدة معاصر است اما در این فصل رویکردی انسان‌شناسانه به قضیه نظام سیاسی دارد. انسان‌شناسی جزو علوم مدرنی است که تمرکز اصلی آن بر شناخت جوامع نخستین و باستانی است، برای همین از دانسته‌های این شاخه از علوم کمک گرفته شده تا سیاست در جوامع ساده یا قبیله‌ای بدون دولت ریشه‌یابی شود و با سیر آن در جوامع فئودالیسم و امپراتوری‌های بدون ملت به پدیدة دولت مدرن یا همان دولت-ملت‌ها برسد. در نهایت به بحث شکل‌گیری سیاست میان دولت‌های مدرن، ظهور نهادهای بین‌المللی فراتر از دولت‌های ملی، رشد شرکت‌های چند ملیتی و بحث جهانی شدن می‌رسیم. با این تحولات می‌توان اکنون سیاست را مشغله‌ای جهانی درنظر گرفت.

نویسندگان در فصل‌های سوم و چهارم به مفاهیم و ایدئولوژی‌های سیاسی می‌پردازند. این فصل علم سیاست را نه از نگاه آن‌چه که هست و نیست، بلکه بیشتر از زاویة بایدها و نبایدها به بحث می‌گذارد. آیا دولت ضرورت دارد؟ چرا باید از دولت اطاعت کرد؟ عدالت چیست؟ فردگرایی و جمع‌گرایی، اشکال حق، برابری، مفاهیم آزادی، ایدئولوژی‌های راست و چپ، رادیکال، مذهبی، راه سوم؛ این‌ها بخشی از دغدغه‌ها و بحث‌های مطرح در این دو فصل مرتبط با موضوعات ارزشی در علم سیاست است. در چهار فصل آخر کتاب به نقطة مقابل این دو فصل برمی‌خوریم، یعنی آن‌چه در سیاست هست و نیست. یعنی تصمیمات سیاسی از چه نوع هستند و در چه فرایندی شکل می‌گیرند. در واقع این کتاب قصد دارد چشم‌اندازی از علم در قرن بیست و یکم را به روی ما بگشاید که هست‌ها و بایدها از مسالة علم جدا نیستند و هنجارها و ارزش‌ها به همان اندازه می‌تواند موضوع علم قرار گیرد که تجربیات و آزمایش‌ها و پدیده‌های اجتماعی.

فصل پنجم به فرایندها و تحولات سیاسی درون جوامع می‌پردازد و از چگونگی تغییر نظام‌های سیاسی بحث می‌کند. در این فصل منازعات طبقاتی در قرن بیست و یکم، سیاست در جوامع اطلاعاتی و مسأله تقابل و تضادهای شمال و جنوب مورد بحث قرار می‌گیرد. نویسندگان در انتهای فصل در برابر چالش‌هایی که همراه با تغییرات در نظام‌های سیاسی رخ می‌دهد، رویکرد تکثرگرایانه برای مدیریت تفاوت‌های سیاسی و مدارا و گفتگو را مناسب‌ترین راه می‌دانند. در فصل ششم یکی از مهمترین پدیده‌های جهان مدرن، یعنی دولت‌ها، در انواع و اشکال آن مورد بحث است. نویسندگان در کنار اشکال دولت، از نظر ویژگی‌هایی چون جمهوری‌خواهی، خودکامه و تمامیت‌خواه به دولت‌های سوسیالیستی، کمونیستی، فاشیستی و سرمایه‌داری و دولت رفاه نیز می‌پردازند و بخشی از فصل را به بحث و بررسی پدیدة حکومت اسلامی و تجربة خاورمیانه و از جمله ایران می‌پردازند. فصل هفتم به موضوع دموکراسی و این‌که حکومت چگونه می‌تواند دموکراتیک باشد اختصاص دارد.

این فصل می‌تواند خوانندگان را با مسائل جزئی حکومت دموکراتیک، الزامات، شرایط و چالش‌های آن آشنا کند. این فصل به خواننده گوشزد می‌کند که علم سیاست نباید از تاثیرات پدیده‌های تکنولوژیک امروزی چون اینترنت، بر دموکراسی و فرایندهای دموکراتیک غافل بماند. نهایتاً در فصل آخر، چگونگی سیاستگذاری و شکل‌گیری سیاست‌های عمومی در جوامع پیچیدة مدرن بحث می‌شود. البته می‌توان این انتقاد را داشت که در این فصل تمرکز بر سیاستگذاری در لیبرال دموکراسی‌ها، خصوصاً بریتانیا، است و پرسش‌های خوانندة علاقه‌مند به آشنایی با فرایندهای سیاست‌گذاری در دیگر نظام‌های سیاسی را بی‌پاسخ می‌گذارد.