چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

شیطنت ساواک علیه آیت الله فلسفی


شیطنت ساواک علیه آیت الله فلسفی

سال ۱۳۵۰, اوج اخراج ایرانیان مقیم عراق توسط رژیم بعث بود در بین گردهمائیها و اجتماعات اعتراض گونه ای که در داخل کشور علیه اقدام دولت عراق برگزار می شد, مجلس با شکوهی نیز در مسجد سیدعزیزالله در بازار تهران تشکیل گردید

سال ۱۳۵۰، اوج اخراج ایرانیان مقیم عراق توسط رژیم بعث بود. در بین گردهمائیها و اجتماعات اعتراض گونه‌ای که در داخل کشور علیه اقدام دولت عراق برگزار می‌شد، مجلس با شکوهی نیز در مسجد سیدعزیزالله در بازار تهران تشکیل گردید. در این مجلس که با حضور بسیاری از سفرای کشورهای اسلامی برگزار شد آیت‌الله محمدتقی فلسفی سخنرانی پرشوری علیه حکومت بعث عراق ایراد کرد. رژیم شاه که خود به دلایل سیاسی روابطی منفی با حکومت بغداد داشت تلاش کرد از این سخنرانی و از این گونه سخنرانی‌های داخل کشور به نفع خود در برابر رژیم عراق سود جوید. از جمله دو تن از سناتورها به نام‌های جمشید اعلم و علامه وحیدی از سخنان آیت‌الله فلسفی به عنوان «همصدائی روحانیت با حکومت شاه» یاد کرده و بی‌آنکه نامی از امام خمینی ببرند، وی را که حاضر به این «همصدائی و همراهی» نیست، مورد اعتراض و انتقاد قرار دادند.

این اعتراض در روزنامه‌ها نیز منعکس شد و اثر بسیار بدی در جامعه و میان مردم بر جای نهاد. آیت‌الله فلسفی که سخنانش مورد سوءاستفاده رژیم شاه قرار گرفته بود تصمیم گرفت واکنش نشان دهد.

وقتی آیت‌الله چهل ستونی امام جماعت مسجد جامع تهران از دنیا رفت، آیت‌الله فلسفی در مراسم سوگواری وی به منبر رفت و ضمن یک سخنرانی مبسوط، به فرصت طلبی و سوء استفاده دو سناتور یاد شده پاسخ داد و از امام خمینی در شرایط خفقان آن روز، تجلیل فراوانی به عمل آورد. در پی این واکنش ساواک عکس‌العملی مضحک و شیطنت آمیز از خود نشان داد. آیت‌الله فلسفی این رویداد را اینگونه بیان کرده است:

دستگاه از منبر مجلس ترحیم مرحوم آیت‌الله چهل ستونی غافلگیر شد. مأمورین ساواک به دلیل غافلگیری، گزارش دقیقی از آن منبر نداشتند و مسئولان آنها نمی‌توانستند خوب بفهمند که من در آن منبر چه گفته‌ام. بخاطر دارم که همان موقع کلانتری بازار و ساواک همه جا را گشتند تا اگر نوار آن سخنرانی وجود دارد، آن را جمع‌آوری کنند. رژیم تا سرحد جنون به خشم آمده بود و لذا ساواک دست به اقدام پلیدی علیه من زد؛ کاری که سه سال قبل از آن، نصیری مرا به انجامش تهدید نمود!

موضوع از این قرار بود:

بعد از اینکه ساواک در سال ۱۳۴۴ موفق به ترور جانی من نشد، نقشة پلیدی کشید و به فکر افتاد به جای ترور جانی، مرا ترور شخصیت کند، تا به خیال آنها در افکار عمومی بدنام شوم! این موضوع را برای اولین بار است که می‌گویم. زیرا در زمان رژیم شاه گفتنش مقتضی نبود و پس از انقلاب هم با آگاهی عمومی مردم از ترفندهای مختلف ساواک، دیگر ضرورت و تناسب نداشت که به شرح یکی از موارد بی‌شمار سیاهکاری آن در مورد شخص خود بپردازم.

در سال ۱۳۴۷ یک روز قبل از ظهر که در تقویم جیبی خود آن روز را ۱۲ مرداد یادداشت کرده‌ام، از ساواک به من تلفن شد. صدای تلفن کننده برایم آشنا بود. چون همیشه عناصر معینی برای چنین گرفتاری‌هایی از ساواک تلفن می‌زدند. او گفت: «بعد از ظهر امروز در منزل باشید؛ اتومبیل به دنبال شما می‌آید، زیرا قرار است که ملاقات خصوصی بین شما و تیمسار نصیری صورت گیرد.»

بعد ازظهر بود که ماشین آمد و سوار شدم. ماشین وارد خیابان زعفرانیة شمیران شد، از آنجا به خیابانی که به سعدآباد منتهی می‌گردید، آمد. کمی که جلو رفت، به چهارراه رسید. دست چپ داخل خیابانی پیچید که نسبتاً کوتاه و بن‌بست بود. تا انتهای این خیابان رفت. در آنجا وارد منزلی باغچه مانند شد که دری بزرگ داشت. اتومبیل داخل رفت و ما جلوی یک راهرو پیاده شدیم. شاید عرض راهرو ۵/۲ متر بود. دیدم طرف دست راست دری هست و مقابل این در، طرف دست چپ، چند نفرـ که از هشت نفر کمتر نبودندـ ایستاده‌اند. من که رسیدم، یک نفر آمد در را باز کرد و من داخل رفتم. اتاق نسبتاً وسیع و تالار مانندی بود. در آنجا نصیری روی یک مبل نشسته بود. میز کوچک کوتاهی به اندازة یک چای گذاشتن، با ظرف میوه‌ای جلوی مبل بود. دو سه تا مبل دیگر هم بود.

من روی مبل مقابل نشستم. در آنجا نصیری تنها بود. اول شروع به گله‌گذاری کرد که: «خلاصه از شما گله‌مند هستیم! علیحضرت گله‌مند است؛ دستگاه گله‌مند است و لذا امروز شما را به اینجا خواسته‌ام که قدری خصوصی با شما صحبت کنم.

صحبت من این است که با زبان ملایمت به شما می‌گویم: «تغییر روش بدهید و دست از انتقاد بردارید. منبر بروید ولی عادی. اگر قبول می‌کنید و به ما قول می‌دهید، خیلی خوب؛ ولی اگر قبول نکنید، عکسی تهیه شده است که حیثیت شما را برباد می‌دهد». بعد او عکس را درآورد و به من نشان داد. عکس، سر و صورت من را که به بدن مردی مونتاژ شده بود، در کنار یک زن نشان می‌داد. نصیری گفت: «از این عکس تعداد کثیری تهیه شده است. اگر شرایط ما را قبول نکردید، آنها را در سراسر مملکت پخش خواهیم کرد و ضربة غیرقابل جبرانی به شما وارد خواهیم ساخت. برای این که اتمام حجت کرده باشم، خواستم قبل از پخش عکس، با شما ملاقات کنم و این مطلب را بگویم».

جوابی که به نصیری دادم

وقتی نصیری عکس را نشان داد، من با کمال خونسردی گفتم: «خیلی خوب، شما این عکس ساختگی را تهیه کرده‌اید؛ اما من هم دو سه جمله برای آگاهی شما می‌گویم:

اولاً، انتقادهای من یک فریضة دینی است، به نام امر به معروف و نهی از منکر. من در مقابل گناه و اموری که برخلاف مصلحت اسلام و مسلمین است، انتقاد می‌کنم. اگر جلوی منبر مرا بگیرید، دیگر تکلیف خاصی در این مورد ندارم، ولی اگر منبر بروم، باید حتماً این وظیفة دینی را انجام بدهم. مردم هم در انتظار انجام وظیفة دینی من هستند. بنابراین من با وجود این عکس که شما می‌خواهید پخش کنید، دست از وظیفه‌ام برنمی‌دارم. اما این نکته را هم به شما بگویم که ما با نصارا فرق‌هایی داریم. یکی از آنها امر ازدواج و نکاح است. آنها می‌گویند مسیح ازدواج نکرد؛ بنابراین، روحانیون مسیحی‌ـ فرقة کاتولیک‌ـ هم باید تارک دنیا باشند و ازدواج نکنند. ولی در اسلام، ما خودمان روی منبر گفتة پیامبر (ص) را می‌خوانیم: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی». اگر من کشیش نصرانی بودم و جامعة ایرانی هم مسیحی بود، شاید پخش این عکس در افکار مردم اثر می‌گذاشت؛ زیرا آنها می‌گفتند: که شما خود را تارک دنیا می‌دانید و زن نمی‌گیرید، ولی در عمل و پنهانی ازدواج می‌کنید! اما نه، ما روحانیون مسلمان هستیم. تمام مجتهدین و علما زن دارند. حالا اگر شما عکس یک روحانی مسلمان را با زن نشان بدهید، چه زیانی به او می‌رسانید! بنابراین، پخش این عکس در میان مسلمانان بی‌اثر است. و اما از نظر اجتماعی، مردمی که بدانند شما این عکس را مونتاژ کرده‌اید و پخش نموده‌اید، تنفر آنها از شما دوچندان می‌شود. آن وقت خواهید دید که ضرر کرده‌اید و با توجه به اینکه شصت و اندی سال از عمرم می‌گذرد، مردم به سادگی می‌توانند به غیر واقعی بودن این عکس پی ببرند! به همین جهت هرگز کوچکترین اضطرابی ندارم از این که شما می‌خواهید این عکس را پخش کنید! من در پناه خدا و برای رضای خدا حرفهایم را می‌زنم و شما هم آزاد هستید هر کاری که می‌خواهید بکنید!»

من حرف‌ها را با کمال صراحت گفتم. نصیری هم خیلی تعجب کرد که من در مقابل دیدن آن عکس کوچکترین اضطراب و ناراحتی از خود نشان ندادم.

فردای آن روز به آقایان اهل علم که روزها به منزل ما می‌آمدند، اجمالاً گفتم: «ممکن است برای من یک عکس ساختگی پخش کنند. الان ذهنتان را متوجه می‌کنم که این کار ساواک است و پخش آن را هم خود ساواک به عهده دارد». اما از ملاقات با نصیری چیزی نگفتم. هنوز مدّت زیادی از این ملاقات نگذشته بود که آنها برای اینکه نشان بدهند در تصمیم خود جدی هستند، یک روز که برای سخنرانی به مسجد مجد رفته بودم، این عکس را به راننده‌ام دادند و عکسی را نیز برای مرحوم حاج عباسعلی اسلامی‌ـ متصدی مسجد سید عزیزالله‌ـ فرستادند. آن بیچاره‌ها این عکس مونتاژ را آخرین تیر در ترکش خود، برای به سکوت کشاندن من به حساب می‌آوردند و نمی‌خواستند آن را به آسانی خرج کنند؛ تا در موقع مناسب آن را برای ضربه زدن به من بکار گیرند.

● واکنش مردم نسبت به آن نقشه پلید

از نظر ساواک، بعد از سخنرانی تند مسجد جامع تهران، دیگر زمان آن رسیده بود که تهدید مذکور عملی شود و آنها مرا ترور شخصیت کنند، تا به خیال خودشان هم به من ضربه بزنند و هم اثر منبرم را در مردم از بین ببرند. لذا به سرعت و به طور گسترده آن عکس ساختگی را در سراسر کشور پخش کردند.۱

بعضی از اشخاص که آن را دیده بودند، به من تلفن می‌کردند و از این حرکت مذبوحانه اظهار تأسف می‌نمودند، و من جواب می‌دادم: «این مسئله برای من مهم نیست؛ اما از آنجا که حاکی از شرف سوزی و فضیلت سوزی است، باعث می‌شود که در این مملکت هیچ کس احساس امنیت خاطر نکند و امنیت از مردم سلب شود و آنها همیشه در نگرانی به سر ببرند».

اصولاً از بین بردن شخصیت یک انسان‌ـ ترور شخصیت‌ـ به مراتب ناگوارتر و سخت‌تر از نابود کردن جسم و جان اوست؛ زیرا از بین بردن شخصیت، یک عمل ممتد است و عوارض و تبعات منفی آن تا مدت‌های طولانی ادامه دارد. از بین بردن یک منبری‌ـ که راهنمای افکار مردم و مبلغ اوامر الهی است‌ـ نابودی یک فرد نیست، بلکه یک مملکت را از آزادی و توجه به وظایف دینی خود باز می‌دارد.

خدا شاهد است که پس از پخش عکس مزبور، حتی یک تلفن هم به من نشد که اسائة ادبی صورت گیرد، یا چیز ناروایی گفته شود. بلکه برعکس، همه احساس همدردی با من و نفرت و انزجار نسبت به اقدام ضدانسانی ساواک می‌کردند.۲ لذا این قضیه برای ساواک نتیجة معکوس داشت.

مردی مسلمان و آزاده و فهیم که بسیار اهل درک بود و گاهی در مجالس با هم برخورد می‌کردیم و سلام و علیکی داشتیم، با این که هرگز منزل من نیامده بود، تلفن کرد و گفت: «می‌خواهم چند دقیقه منزل شما بیایم و شما را ببینم». آمد و گفت: «از این عکس که پخش کرده‌اند، به من هم داده‌اند». عکس را نشان داد و جلوی من پاره کرد و دور ریخت. گفت: «آمده‌ام به شما تبریک بگویم. می‌دانستم و می‌دیدم که شما از اعمال دستگاه انتقاد می‌کنید، اما فکر نمی‌کردم که انتقادهای شما این قدر روی دستگاه اثر گذاشته باشد و آنها را تا این اندازه در فشار سیاسی قرار دهد که دست به چنین کاری بزنند! وقتی که ساواک این عکس را منتشر کرد، فهمیدیم انتقادات شما برای اینها کشنده است که به این فکر پلید افتاده‌اند و اقدام به چنین سیاهکاری نموده‌اند».

نکتة دیگر این که من در مجالس فواتح، یا صبح منبر می‌رفتم یا عصر، و یا اینکه هم صبح و هم عصر منبر می‌رفتم. در بعضی از مساجد وقت نبود، و لذا هر چند ساعت دو مجلس می‌گرفتند.

روزی ساعت ۱ تا ۳ بعدازظهر به مسجدالجواد وعده داده بودم، تا بعد از آن برای استراحت به منزل بروم. اما برای مجلس دیگری که از ساعت ۳ تا ۵ بود، نیز مرا دعوت کردند. گفتم: «نمی‌توانم دو منبر متوالی بروم. منبر اول راـ در ساعت قبل از آن‌ـ وعده داده‌ام؛ اگر می‌توانید اولی را موافق کنید که از من صرفنظر کند، می‌آیم، وگرنه نمی‌شود. شخص دعوت کننده گفت: «غیر ممکن است و باید بیایید»! تعجب کردم که چرا وی این همه اصرار می‌کند. بعد گفت: «انتقادات شما از دستگاه باعث پخش عکس از طرف ساواک شده است. من می‌خواهم شما در مجلس ختم ما منبر بروید، تا ثواب این انتقادها برای روح مادر من باشد که از دنیا رفته است!» من هم ناچار دعوت را پذیرفتم.

بنابراین، پخش آن عکس نه تنها به شخصیت من ضربه نزد، بلکه برعکس، عوارضی پیدا کرد که دستگاه را از عمل خود پشیمان نمود.۳

در آن زمان هم بعضاً می‌شنیدم ساواک به این نتیجه رسیده است که پخش عکس ساختگی در بین مردم بی اثر بوده۴ و احتمالاً فلانی انتقاداتش را شدت خواهد داد.

۱) پس از این سخنرانی، ساواک مرکز بلافاصله از همان روز با تمام توان علیه حجة‌الاسلام فلسفی دست به کار شد و به زعم خود کوشید تا آخرین و شدیدترین ضربة سیاسی و حیثیتی را به ایشان وارد سازد. از این‌رو پس از کنترل تلفن‌های ایشان از فردای آن روز (سند شمارة ۲۶۰) عکس عملیاتی را که سه سال پیش تهیه کرده بودـ عکس مونتاژی که ایشان را در کنار زنی نیمه عریان نشان می‌دادـ به تعداد زیاد تکثیر و از طریق ساواک مرکز و شهرستانها میان اشخاص معروف و متنفذ دولتی و غیردولتی مانند رؤسا و نمایندگان مجلسین، استادان دانشگاه‌ها، مدیران نشریات، ائمة جماعات و روحانیون سرشناس، بازاریان و غیره توزیع کرد (سند شماره‌های ۲۶۱ـ۲۶۳). برای اطمینان از وصول این عکس‌ها به مقصد، مدیر کل سوم ساواک سه روز پس از سخنرانی حجة‌الاسلام فلسفی (۲۸/۱۰/۵۰) در نامه‌ای «خیلی فوری» و «سری» به کلیه ساواکهای سراسر کشور، ضمن اینکه آنها را در جریان اقدام ساواک مرکز گذارد، دستور داد که عکس‌ها را سانسور نکرده و مانع ارسال آنها نشوند و عکس‌العمل دریافت کنندگان را اعلام دارند (سند شمارة ۲۶۴)

در گزارشی که مدیر کل سوم ساواک به تاریخ ۳۰/۱۰/۵۰ برای ریاست ساواک تهران نوشت، دستور داد تا برای خنثی کردن فعالیت‌های طرفداران آقای فلسفی، اقدامات مذکور در این گزارش را به مرحلة اجرا درآورد. متن این گزارش، به این شرح است:

«دربارة شیخ محمدتقی فلسفی واعظ. پیرو شماره ۸۹۳۲/۳۱۲ـ۲۸/۱۰/۵۰، نظر به اینکه اظهارات نامبردة بالا در بین متعصبین مذهبی، بازاریان و روحانیون دارای انعکاس می‌باشد و عده‌ای از افراد مورد بحث دارای گرایشاتی به وی هستند، احتمالاً ممکن است براساس اظهاراتی که او له خمینی نموده است فعالیت‌هایی را در این جهت آغاز نمایند. بنابراین ایجاب می‌نماید با تجهیز امکانات و توجیه منابع موجود، عناصری که احیاناً در صدد هستند که دست به اینگونه فعالیت‌ها بزنند شناسایی و هرگونه فعالیت‌های آنها به موقع جلوگیری و خنثی گردد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید ضمن به مورد اجرا گذاردن موارد مورد اشارة بالا، مواردی که ذیلاً منعکس می‌باشد دقیقاً به مرحله اجرا درآورده و نتیجه را به این ادارة کل مستمراً گزارش نمایند:

الف‌) کماکان تلفنهای منازل یادشده تحت کنترل قرار گرفته و خلاصة مذاکرات روزانه به این ادارة کل منعکس شود.

ب‌) با ایجاد پست مراقبت در منازل یادشده، اشخاصی که به منازل یادشده تردد می‌نمایند مورد شناسایی قرار گیرند.

ج‌) هرگونه فعل و انفعال و فعالیت‌ها و عکس‌العمل‌ یادشده با توجه به طرحی که اخیراً به مورد اجرا گذارده شده [منظور انتشار عکس است. ویراستار]، دقیقاً تحت کنترل و مراقبت قرار گیرد» سند شمارة ۲۶۵.

در گزارش دیگری از ادارة کل سوم به ریاست کل ساواک‌ـ که رونوشت آن برای ساواک‌های شهرستان‌ها نیز ارسال گردیدـ پس از شرح مختصری از سخنان حجة‌الاسلام فلسفی علیه سناتورها و در حمایت از امام، آمده است: «... اقداماتی در مرکز جهت خنثی کردن اظهارات مشارالیه معمول گردیده و محدودیت‌هایی جهت وی فراهم [شده] و به احتمال قریب به یقین بعضی از افراد متعصب مذهبی و روحانیون افراطی با پیروی از اقدام و عمل نامبرده، مبادرت به فعالیتها و اظهارات خلافی مشابه مطالب عنوان شده از طرف وی بنمایند که ضروری می‌باشد با تمام امکانات موجود، ترتیبی داده شود، هرگونه فعالیت و عکس‌العمل در این زمینه به موقع، جلوگیری و خنثی و عوامل و اشخاصی که احیاناً درصدد اجرای چنین اعمالی هستند شناسایی، و در صورت لزوم تحت تعقیب قانونی قرار گیرند. خواهشمند است دستور فرمایید در اجرای موارد بالا با توجیه منابع و استفاده از کلیة امکانات، اقدامات لازم معمول و نتیجه را مستمراً به این اداره کل گزارش نمایند». سند شمارة ۲۶۶.

۲) گزارش‌های ساواک که از شنودهای تلفنی به دست آمده همگی بر احساس حمایت و همدردی مردم با آقای فلسفی حکایت دارد (به عنوان نمونه ر.‌ک. به: سندهای شماره ۲۶۷ و ۲۶۸) بر اساس این شنودها آقای فلسفی از اینکه در برابر وقاحت مجلس سنا ابراز وجود کرده، احساس رضایت نموده و عدم تأثر خود را از اقدام کینه‌توزانة ساواک اظهار داشته است (سندهای شماره ۲۶۹ و ۲۷۰)

۳) کمتر از دو هفته پس از انتشار وسیع عکس جعلی در سراسر کشور و در میان بسیاری از شخصیت‌های سیاسی،‌ دانشگاهی، روحانی، اداری، بازاری و غیره، ارزیابی ساواک از افراد، محافل، مجالس دینی و سیاسی،‌ حاکی از آن بود که همة دریافت کنندگان عکس، واقعیت و صحت عکس را رد کرده و انتشار آن را به مخالفین آقای فلسفی نسبت می‌داده‌اند. البته هر فرد یا گروه، برحسب موقعیت سیاسی یا اجتماعی خود، نظریات متفاوتی ابراز کرده است.

بر اساس اسناد ساواک برخی از سناتورها، نمایندگان مجلس شورای ملی، تعدادی از استادان دانشگاه‌ها و حتی برخی از روحانیون طرفدار رژیم شاه که عکس برایشان ارسال شده بود، عکس‌ها را پاره کرده و احتمال داده‌اند که این کار از طرف رژیم بعث عراق و در واکنش به سخنرانی مهیج چند روز گذشتة آقای فلسفی صورت گرفته که رفتار غیرانسانی رژیم عراق علیه ایرانیان مقیم آن کشور را به شدت محکوم کرد. سند شمارة ۲۷۱ و ۲۷۲.

برخی از کارمندان دولت نیز به دلیل مبارزة سخت و ممتد حجة‌الاسلام فلسفی علیه بهائیان، آن اقدام را به آنان نسبت می‌دادند. سند شماره ۲۷۳. مدیر مجلة خواندنیها نیز که عکس را دریافت کرده بود در صفحة ۴، شمارة ۳۹ بهمن ماه ۵۰، آن اقدام وقاحت‌آمیز را از نوع دشمنی و عملی ناجوانمردانه دانست و آن را به شدت نکوهش کرد. سند شمارة ۲۷۴. دو تن از علمای اهل سنت کردستان پس از وصول عکس‌ها، آن را جعلی دانستند. سند شمارة ۲۷۵.

اما عموم افراد و گروه‌های سیاسی مذهبی، انتشار عکس را از ناحیة ساواک و در واکنش به سخنرانی معروف ایشان علیه مجلس سنا و دفاع از امام خمینی دانستند. ضمناً ارزیابی‌های ساواک نشان می‌داد که افرادی هم که تا پیش از این اقدام، حجة‌الاسلام فلسفی را در زمرة روحانیون طرفدار دولت محسوب می‌کردند و انتقادات سیاسی ایشان را در منابر به اشاره و دستور رژیم می‌پنداشتند، از آن پس به صف موافقان و حامیان ایشان پیوسته‌اند. در نتیجه نه تنها حیثیت سیاسی حجة‌الاسلام فلسفی لکه‌دار نشد، بلکه به نحو غیر منتظره‌ای باعث محبوبیت بیشتر او نزد مخالفان مذهبی رژیم، افزایش تحرک سیاسی طرفداران امام و سردی بیش از پیش روابط روحانیت و رژیم گردید ر.ک. به: سندهای شمارة ۲۷۶ـ۲۷۹. برای اطلاع بیشتر ر.ک. به: نهضت امام خمینی، جلد ۳، ۴۸ـ۴۸۶.

۴) کمتر از چهار هفته پس از انتشار عکس، «مرکز سنجش وزارت اطلاعات» در بولتن خود، از بازتاب منفی انتشار عکس‌های آقای فلسفی در جامعه خبر داد: «انتشار عکس‌هایی از آقای فلسفی، انعکاس بسیار بدی در افکار و اذهان عمومی داشته و مردم با بدبینی خاصی می‌گویند این عکس‌ها مونتاژ دولتی است که می‌خواسته است بدینوسیله بر روی اعمال و هدف‌های خاص خویش پوشش گذارد و این گفتة اغلب طبقات مطلع کشور است». سند شمارة ۲۸۰.

منبع: خاطرات آیت‌الله فلسفی مرکز اسناد انقلاب اسلامی صص ۳۳۲ تا ۳۳۸.