جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

به یاد آن غایب از نظر


به یاد آن غایب از نظر

فردا روز میلاد امام عصر عج است این روز از بزرگ ترین اعیاد ما شیعیان محسوب می شود اما امام زمان عج چه نقش و جایگاهی در نگرش دینی ما به جهان دارد

فردا روز میلاد امام عصر(عج) است. این روز از بزرگ‌ترین اعیاد ما شیعیان محسوب می‌شود. اما امام‌زمان(عج) چه نقش و جایگاهی در نگرش دینی ما به جهان دارد؟ در مقاله‌ای که هم اکنون می‌خوانید نویسنده تمایز قرآنی بین فرد مومن و غیر مومن را با توجه به اصطلاح «غیب» یادآور شده و با توجه به اهمیت معنای اصطلاح غیب در جهان‌بینی دینی، بررسی‌ای از جایگاه ایمان به امام‌غایب(عج) در فرهنگ شیعی ارائه داده است.

به بیان نویسنده، ایمان به امام‌عصر تداوم‌بخش ارتباط و نسبت داشتن انسان به مراتب عالی عالم هستی است که در اصطلاح «عالم غیب» نامیده می‌شود.

یکی از وجوه تمایز نگرش دینی و نگرش غیردینی این است که فردی که به جهان با نگاه ایمانی و دینی می‌نگرد، قائل به قلمرویی آسمانی است که منشأ حیات و هستی در جهان نمودهاست. این قلمرو آسمانی در فرهنگ‌های مختلف دینی با اصطلاحات متفاوت نامگذاری شده است و در فرهنگ دینی ما نیز به طرق و به واسطه اصطلاحات مختلف به آن اشاره می‌شود. نامگذاری این قلمرو خالی از معضلات و مسائل زبان‌شناختی نیست، زیرا بر اساس تصور عموم مردم از زبان، نام‌ها و اصطلاحات زبان دلالت بر اشیاء و اعیانی دارند که در زندگی روزمره با آنها مواجه هستیم و بر ما آشکارند.

اما هویات متعلق به قلمروی آسمانی جهان‌بینی دینی و ایمانی معمولا بر ما آشکار و نمودار نیستند. همین خصوصیت باعث می‌شود یکی از بهترین اصطلاحات برای این قلمرو را اصطلاح غیب بدانیم.

این اصطلاح متعلق به فرهنگ اسلامی است و در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده و نکته جالب این‌که براساس این کتاب مقدس، ایمان به غیب وجه تمایز کسانی که واجد جهان‌بینی ایمانی‌اند از دیگران است: «آنان که به غیب ایمان می‌آورند و نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند.» (آیه ۳ سوره بقره)

غیب یا همان نهان، اصطلاحی است که معنای آن را در مقابل معنای شهادت عربی یا آشکار و نمود فارسی می‌دانیم. در قرآن کریم نیز اصطلاح غیب در مقابل اصطلاح شهادت مطرح می‌شود: «دانای نهاند (غیب) و آشکار (شهادت) [و] بزرگ بلندمرتبه است.» (آیه ۱۳ سوره رعد) بنابراین مومن در درجه اول کسی است که واجد هستی‌شناسی ایمانی باشد. بدین معنا که صرفا آنچه بر او نمودار و آشکار است را موجود نداند بلکه در هستی‌شناسی خود قلمرویی از موجودات را که بر او نمودار نگردیدند نیز بپذیرد.

اما چگونه می‌توان قائل به وجود قلمرویی بود که نه آن را دیده‌ایم و نه تجربه‌ای از آن داریم؟ ادیان الهی دو طریق را برای پاسخ به این مساله ارائه دادند. به عبارتی دو طریق وجود دارد که انسان را به ایمان به عالم غیب هدایت می‌کند که عبارتند از هدایت تشریعی و هدایت تکوینی. هدایت تکوینی خود مبتنی بر جهان‌بینی دینی است که بر اساس آن همه چیز از جمله انسان‌‌ها مخلوق خالقی واحد هستند و ریشه وجودی در آن منشأ واحد دارند.

نهاد و فطرت انسان‌ها به علت این‌که ریشه در همان منشأ واحد دارند، همواره در جستجو و خواهان او هستند. وجود زمینی انسان‌ها یا به عبارت بهتر حیات انسان‌ها در عالم شهادت و نمودها به جهت نزول انسان‌ها از مراتب عالی وجود به سمت مراتب نازل‌تر وجود است، ولی فطرت انسان خواهان بازگشت به مراتب عالی وجود است که مراتب عالی وجود بر اساس جهان‌بینی دینی همان عالم غیب است. بر این اساس هر دینی می‌باید مبتنی بر هدایت تکوینی که در سرشت انسان توسط خداوند نهاده شده است، باشد: «پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.» (آیه ۳۰ سوره روم)

این‌که بیشتر مردم نمی‌دانند شاید به این سبب باشد که مردم غافل در زندگی روزمره در جهان آشکار و نمودها شدند. بنابراین هدایت تکوینی برای انسان کفایت نمی‌کند و تنها طریق هدایت نیست بلکه بر اساس جهان‌بینی ادیان الهی انسان‌ها در مقاطع مختلف تاریخی نیازمند بودند که به نحوی به آنها تذکر و یادآوری شود که عالم نمودها تنها جهان ممکن نیست و مراتب عالی‌تر وجود نیز وجود دارد که فطرت انسان نیز شاهد و مصدق این ادعاست. این تذکار و یادآوری به واسطه هدایت تشریعی و توسط پیامبران الهی انجام می‌شود.

پیامبران در طول تاریخ یکی پس از دیگری از سوی منشأ واحد هستی فرستاده شدند تا در درجه اول این وظیفه را به انجام رسانند و مانع شوند که انسان‌ها مبهوت و حیران جهان کثرات و نمودها شده و غافل از منشأ واحد هستی و عالم غیب شوند. طریقه ارتباط پیامبران و عالم غیب نیز به واسطه نازل شدن وحی بر پیامبران صورت می‌گیرد بدین شکل که فرشته وحی از عالم غیب به عالم نمودها نازل شده و پیام خداوند را به پیامبر منتقل می‌کند و بدین‌سان پیامبر مطلع از جهان غیب می‌شود. قرآن کریم در مورد علم حضرت آدم می‌فرماید: «فرمود ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و آنچه را آشکار می‌کنید و آنچه را پنهان می‌داشتید، می‌دانم.» (آیه ۳۳ سوره بقره)

پیروان ادیان مختلف، پیامبر خود را آخرین پیامبر می‌دانند که برای انجام این وظیفه (هدایت تشریعی بشر) فرستاده شده است. این مطلب بدین معناست که با آمدن آن پیامبر دستورات مورد نیاز بشر برای هدایت تشریعی به اکمال رسیده و بشر به پیامبر دیگری نیاز ندارد و بنابراین بر اساس نگرش ادیان الهی، ما هم اکنون در عصر و زمانی پس از عصر و زمان پیامبران زندگی می‌کنیم، در عصری که دیگر کسی حق ندارد مدعی دریافت وحی از عالم غیب شود. این نگرش مختص به یک دین خاص نیست بلکه دست کم ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) در آن هیچ اختلافی ندارند. مثلا در دین اسلام قرآن به عنوان کامل‌ترین منبع برای هدایت انسان‌ها معرفی می‌شود و بنابراین خداوند پس از رسول اکرم(ص) دیگر پیامبری را برای هدایت انسان‌ها نخواهد فرستاد و هر کس ادعای نبوت کند، ادعای او کذب است.

بدین‌سان به نظر می‌رسد درهای زمین و آسمان به نحوی بسته می‌شود و دیگر راهی برای اطلاع از عالم غیب مگر آنچه کتب مقدس از آن خبر می‌دهند، نیست؛ البته نباید از این غافل بود در بسیاری از ادیان الهی عرفان شخصی و فردی پذیرفته شده و انسان‌ها با پیراستن نفس می‌توانند به درجاتی از عرفان برسند که درکی از عالم غیب داشته باشند که دیگر انسان‌ها فاقد چنین درکی هستند ولی این درک و شهود صرفا برای خود فرد معتبر است و او حق ندارد همچون یک پیامبر دریافت‌های خود را بسان وحی برای سایرین نقل کند. بنابراین آن نحوه ارتباطی که در عصر پیامبر میان عالم غیب و عالم شهادت وجود داشت، دیگر برقرار نیست.

اما در این میان مذهب تشیع به عنوان یک استثنا در میان نگرش‌ها و جهان‌بینی‌های دینی مطرح می‌شود. چرا که بر اساس عقاید شیعی هر چند پیامبر اسلام خاتم پیامبران بود و پس از وی هیچ ادعای پیامبری صادق نخواهد بود، ولی امامت برقرار است و هیچ زمانی بشر بدون امام نخواهد بود. از جمله وظایف امام ارائه تفسیری صحیح از وحی و پاسخ به مسائل روز مطابق با قرآن است. ائمه شیعه(ع) پس از پیامبر(ص) این وظیفه را انجام دادند ولی این تنها نقش امام در اندیشه و تفکر شیعی نیست، بلکه از این مهم‌تر این است که امام به نحوی تداوم بخش ارتباط بشر با عالم غیب است و این مطلب با توجه به جایگاه امام عصر(عج) تصدیق می‌شود.

امام زمان(عج) در میان مردم است ولی بر آنها آشکار نیست بلکه او امام غایب است. غایب هم ریشه با غیب است و برخی از مفسرین شیعی کلمه غیب در قرآن را اشاره به امام غایب دانستند. ایمان به امام غایب در اندیشه شیعی از جنس ایمان به غیبی است که بر اساس قرآن کریم وجه تمایز مومنین از دیگر انسان‌هاست. بر اساس فرهنگ شیعی، شیعه در این جهان ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها را می‌بیند و در حد توان با آنها مبارزه می‌کند و هرچند برقراری کامل عدالت را محقق نمی‌بیند ولی از تحقق آن در آینده ناامید نمی‌شود و همچنان در راه آن مبارزه می‌کند و امید دارد به زمان ظهور امام غایب که زمان حاکم شدن عدالت در سراسر جهان است.

بنابراین همچنان که مومن بر اساس نگرش دینی در جهان محسوس صرفا مواجه با مراتب نازل و پست وجود است ولی به جهت ایمان به جهان غیب، خود را دلمشغول موجودات عالم محسوس نمی‌کند و خواهان و امیدوار به عالمی بالاتر و عالیتر است، شیعه نیز کسی است که هرچند جهان خود را سرشار از ظلم می‌بیند، ولی خود را آلوده فساد این عالم نمی‌کند و امیدوار و خواهان برقراری حکومت عدل جهانی است که توسط امام غایب محقق خواهد شد. بنابراین تفاوت کسی که واجد نگرش شیعی است با مومنی که ایمان به امام غایب ندارد، همچون تفاوت مومن با کافر است. تفاوت در هر دو مورد در ایمان داشتن به غیب است و اگر این ایمان نباشد انسان ناامیدانه در مظاهر دنیای فانی نمودها غرق و پریشان خواهد بود.

سلیمان اوسطی