سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
گذری بر اندیشه دین اقلّی و اکثری
نظر به اینکه در جامعهی امروز بشریت، هر چیزی بسان سوژهای مورد مطالعه و بازبینی قرار میگیرد و فاهمهی بشری نقشی اساسی در صورتبندی مفاهیم و فهم از وجود مطلق(خدا) و وجود مقید(انسان و جهان) دارد؛ و اینکه ازدیرباز بودهاند حکیمانی که سعی در تبیین عقلانی آموزههای دینی داشته و تلاش نمودهاند تا با اصطلاحات فلسفی مفاهیم و مصطلحات دینی را خردپذیر و عقلانی نمایند. مقالهی زیر نیز بازنوشت و به نوعی تکرار پارهای از چالشها، سؤالات، مقولهها و نظریات جدید و قدیم اندیشمندان و روشنفکران دیندار در باب دین و انتظارات مسلمانان از اسلام، پلورالیسم دینی، نهضت سلفیگری در قرن ۱۹ و ضرورت رجوع به منابع اصلی، اجتهاد و نوآوری، هدف از ارسال رسل، قرائت انقلابی از آموزههای دینی، نظریهی قرائت اقلّی و اکثری از دین و... است؛ اهمیت این نوشته در اینجاست که نویسنده که خود از محصولات روشنفکری دینی و مروجان آن است، مقولات فوق را به صورتی بومی طرح نموده است؛ لذا از دوستان و بازدید کنندگان فرزانهی سایت استدعا داریم با دیدهی انتقادی به نوشتار حاضر نگریسته و با مشارکت در نقد عالمانه و مشفقانه و ایجاد دیالوگ و گفتوگویی سازنده، زمینهی بالندگی گفتمان انتقادی عقلانی و نیز توسعهی معرفت دینی در محافل فکری اهل سنّت ایران را، بیش از پیش، فراهم آورند.
ادیان همواره در گیر و دار اجتماعهای بشری نمود پیدا کردهاند و الواح دینی به تناسب این گیرودارها نازل شدهاند. رسولان متون مقدس دینی در کسوت انبیاء به آموزش مغزهی دین و نزول الواح همّت گماشتهاند.
از زمان آدم علیه السلام خداوند مکانت خاصی به انبیاء بخشید و آنها را از جانب خود فضلی ارزانی داشت و پردههایی از عالم غیب و ملکوت را بر آنها گشود و بر آنها رفع حجاب نمود و از مفاتیح غیب برخوردار گردانید. هر یک از انبیاء به سهم خود از این فضل خداوندی بهرمند شدند. کسانی از آنها نبی مرسل گشتند و الواح دینی بر آنها نازل شد و کسانی از آنها نیز مرسل نشدند و از الهام خداوندی و با روح قدسی خود سیراب گشتند. به هرترتیب کاروان انبیاء تا زمان آخرین نبی محمّد تداوم یافت و از آن به بعد بشریت از نبوّت و فضل آن محروم گشت و وحی نازل شده بر آخرین نبی مرسل بنام قرآن همچنان در میان جامعههای بشری ماندگار شد و متون دینی دیگر پیامبران نیز همچنان هرچند غیر محفوظ در میان پیروان آنها دست بدست میگردد و مرجع دینی آنهاست.
تفکّر رایج در میان پیروان رسالت در جامعههای امروزی پرداختن و همّت گماشتن در کشف کنوز و اسرار و یا اقلاً اکتفا به ظاهر و قالب متون مقدس دینی است و این را یگانه راه هدایت و رستگاری و صراط مستقیم میدانند و هر گروه از پیروان با این دیدگاه مدعی اثبات خود و نفی دیگران هستند که تلاش متفکّران با مقالاتی همچون صراطهای مستقیم در جهت زدودن این نوع دیدگاههاست.
بهرترتیب و با این طرز تلقی حکومتهای دیندار نیز خود را وامدار الواح و متون دینی دانسته و تلاش بر این دارند تا گامهای خود را با ریشهیابی در متون دینی مشروعیت بخشند و بر این باورند که هر گامی باید ملهم از متون دینی و روایات پیامبر و یا ائمه باشد و افزودن روایات بر متون دینی در جهت حفظ رابطهی رسالت و نبوّت است و این نوع اندیشه بر این باور است که باید متون دینی را با اجتهاد درون دینی به روز کرده و آن را فربهتر نمود و اعتقاد بر این است که مشکلات جامعههای دیندار را باید در متون دینی جستجو کرد و این طرز تفکّر برگرفته از این روایت منسوب به صحابی است که میگوید:« لو ضاع منّی عقال بعیرٌ لوجدتّه فی کتاب الله ».( اگر که زانو بند شتر را گم کنم آن را در کتاب خداوند مییابم) موضوع دین اقلّی و اکثری در صدد به چالش کشیدن این نظرگاست و به نسبت این طرز تلقی سؤالاتی دارد. مگر نه اینکه متون دینی در گیرودار اجتماعهای زمان خود نزول یافتهاند و با ساختار و چارچوب آن نوع اجتماع سنخیت دارند و نه اینکه بسیار از مسائل الواح مقدس و متون دینی به زمان تاریخی خود وابستگی تام دارند و چه بسا اگر آن اتفاقات در آن دورانها پیش نمیآمد آن قسمت از متون دینی هم نازل نمیشد و اگر آن قبیل مشکلات رخ نمیداد آن قسمت از وحی هم نازل نمیشد چرا که مقصود از " وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ" همین است و لفظ "شَیْءٍ" پس از " کُلِّ"و بصورت نکره بیانگر تمامی علوم و فنون و قانون اساسی مدون برای هر چیزی نیست بلکه بیانگر مسائل مورد نیاز آنها بصورت درشت و در حد کلان میباشد پس با این وضعیت آیا این متون قادرند که اجتماعهای پیچیدهی امروزی را راهبری کنند و از عهدهی مشکلات روز افزون امروزی برآیند؟
پیداست که جواب بخشی از سؤال مشخص است و آ ن اینکه این متون مربوط به این دوره نیستند تا تکتک مشکلات امروزی را در حد کلان جوابگو باشند و مصداق تفصیل کل شیء باشند بلکه میتوان از متون و الواح مقدس دینی الگو گرفت و در پارهای از مسائل مشترک امروز و دیروز کپیبرداری کرد و در بقیه مسائل با استفاده از اجتهاد متون دینی را فربه نمود.
آیا ضرورت دارد که اینچنین با متون دینی تعامل کرد و یا تخلف از این روش معادل الحاد و بیدینی است؟ و آیا این متون در حد اجتماع و مشکلات جامعههای کوچک و بدوی آنروز قادرند با فربه شدن از پس مشکلات جامعههای پیچیدهی امروز برآیند؟ مقصود از دین اقلّی متون دینی موجود میباشد مانند قرآن و انجیل و.... و مقصود از دین اکثری متون مورد نیاز جامعههای دیندار امروزی است. آیا بحث دین اقلّی و اکثری فقط در روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است یا در احکام و عقاید نیز ساری و جاری است؟
آیا مسائل و مشکلات کلان جامعههای امروز و دیروز در زمینههای مختلف یکی است و آیا مبانی اعتقادی صرفاً محدود به پنج مورد است و اگر بیش از این است آیا گذشت زمان تأثیری در افزونی معتقدات خواهد داشت؟ پیداست که در تمامی این زمینهها جواب واضح است و آن اینکه تکوین و تجربه باطنی و حسّی و تجربی در اجتماعهای بشری ساری و جاری است. در زمینهی اقتصاد همین اشارهی کوتاه به سیستم بازار جهانی و عوض شدن سیستم بازارهای اقتصادی کفایت میکند و پیچیدگیهای تدبیر و سیاست و مدیریت امروزه خود علمی گسترده است و غیر قابل انکار و بوجود آمدن مسائل مستحدثه و افزودگی پیچیدگی پروندههای قضایی در زمینهی احکام نیز مبرهن است و در زمینهی عقاید نیز باید گفت که عقاید پنجگانه و یا به قولی اصول دین سه گانه توحید و نبوّت و معاد هم از نظر برهان و استدلال درونی قابلیت تکوین دارد و با توجه به تکوین علوم تجربی و حسّی تغییراتی وسیع در یقینیات انسانها روی میدهد و آنچه که از اعتقادات در متون دینی آمده است بیشتر به عنوان مبانی تصور در ایمان به رسالت است چرا که در غیر این صورت چراغ نورافشان نبوّت در میان اجتماع بشری نورافشانی نخواهد داشت و متون دینی با اثبات حقانیت نبوّت و رسالت این مبانی را الزامی در جهت تثبیت و نیاز جامعه به نوافشانی نبوّت و رسالت عنوان کردهاند.
بهر ترتیب اندیشه دین اقلّی و اکثری در طلب توسعهی منابع الهام و در صدد عرضه نوعی دیگر از اندیشه در میان اجتماعهای دیندار است و در جهت التیام پارهای از آسیبهای اجتماعی و ذهنی در جامعههای دینی و جلوگیری از سوء استفاده از دین و متون دینی و توجیه امور خود بنام دین میباشد.
● سهم عقلانیت و تجارب باطنی در دینداری
غزالی در کتاب مشکاة الانوار حقیقت نور را وابسته به ادراکات فرد دانسته و نیرومندترین ادراکات و روشنترین آنها را در نزد عوام حواس میداند که از جملهی حواس نیز حسّ بینایی است. ایشان اشیاء را در برابر حسّ بینایی سه گونه میداند:
۱) بعضی از آنها خودبخود دیده نمیشوند مانند اجسام ظلمانی.
۲) و بعضی خودبخود دیده میشوند اما با آنها چیز دیگری را نمیتوان دید مانند اجسام روشن چون ستارگان و آتشی که شعلهور نباشد.
۳) و بعضی دیگر هم خود بخود دیده میشوند و هم وسیلهی دیدن غیر خود میباشند مانند خورشید و ماه و آتشهای شعله ور و چراغ.
و نور نام نوع سوم است".
"گاهی نور به چیزی اطلاق میشود که از اجسام تابناک بر اجسام تاریک میتابد و مثلاً گفته میشود: زمین نور گرفت و نور خورشید بر زمین تابید و نور چراغ حیاط و لباس را روشن کرد و گاهی هم به خود این اجسام تابناک بعلت نورانی بودن آنها اطلاق نور میگردد چه آنکه اینان خود مستنیر و نور گیرندهاند. خلاصه آنکه نور عبارتست از چیزی که خود بخود دیده شود و سبب دیدن غیر خود نیز گردد مانند خورشید. این بود تعریف و حقیقت نور بوضع اول."
ایشان در ادامه کاستیهای این نور را بیان میکند و میگوید این نوربستگی به دیدهی بینا و چشم دارد و نابینایان از برکت آن محرومند. ایشان روح بینایی و نور را دو رکن ادراک میداند و حتی درک کنندهی واقعی را روح بینایی میداند چرا که نور به خودی خود نه درک کننده است و نه با آن چیزی را میتوان درک کرد بنابراین اطلاق نام نور را به نور دیده و بینایی سزاوارتر میداند.
غزالی در ادامه بدلیل کاستیهای این نوع نور و عاجز بودن آن در دیدن ماوراء اشیاء و بعضی موجودات و عدم توانایی دیدن چیزهای نامّتناهی و توهّم در دیدن اطلاق نام نور را به عقل سزاوارتر از چشم میداند چرا که عقل کاستیهای هفتگانه نور چشم را ندارد و عقل قابلیت درک خود و غیر خود را دارد و دوری و نزدیکی اشیاء برای او یکسان است و عقل را قادر میداند تا در عرش و کرسی و ماوراء حجابهای آسمانها و در عالم فرشتگان و ملکوت اعلی تحلیل کند و حقیقتها را از عقل پوشیده نمیداند و میگوید عقل تا باطن چیزها و عمق اشیاء و اسرار و حقایق و روح آنها نفوذ میکند و سبب و علت و نتیجه و حکمت آنها را درمییابد. و همه موجودات را جولانگاه عقل مییابد و اسرار باطنی را در پیش عقل ظاهر میبیند و معانی نهانی را در نزد وی ظاهر میداند بنابراین عقل را شایستهی نام نور میداند و چشم ظاهر را جاسوسی از جاسوسان عقل میشمارد چرا که جهت تشخیص رنگها و شکلها به عقل مدد میرساند و حواس پنجگانه را نیز مخبران عقل میداند و علاوه بر آن نیروهای متخیله و واهمه و مفکره و ذاکره و حافظه و سایر خدمتکاران و سپاهیان در بدن را در خدمت عقل میداند و مطابق آرمانشهر افلاطونی عقل را وزیر پادشاه میخواند که رتق و فتق امور با اوست. بهرترتیب غزالی عقل را منزه از عیوب نور دیده میداند و عقل را مادامیکه به پندارها و گمانهای غلط آمیخته نباشد صائب میداند و میگوید:" اگر عقل از پدههای پندار و گمان جدا شود گمان نمیرود که به غلط و اشتباه رود." ایشان تجرد عقل را پس از مرگ میبیند که پردهها و حجابها که همان پردههای گمان و پندار و وهم هستند از او دور شده و زدوده میشوند: «فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید» بنابراین اطلاق نام نور را برای عقل شایستهتر میداند.
غزالی در ادامه میگوید:"پارهای از قضایا چون بر عقل عرضه شوند در همه حال در نزد او حضور ندارند بلکه حضور آنها نیاز به عطف توجه و دقت و بیداری عقل دارد مانند دانشهای نظری که خرد با تابش انوار حکمت به آنها آگاهی مییابد و به هنگام اشراق این نوع خرد بالفعل بینا میشود پس از آنکه بینایی او بالقوه بوده است و بزرگترین حکمت کلام خداوند است که از جمله کلام او مخصوصا قرآن است روی این اصل آیات قرآنی برای چشم عقل به منزلهی نور خورشید است برای چشم سر که دیدن با آن کمال مییابد. پس شایسته است که قرآن نور نامیده شود. غزالی در ادامه عالم را به دو نوع تقسیم میکند یکی شهاده و دیگری ملکوت و میگوید:" گمان مبر که مقصود من از عالم علوی آسمانها هستند چرا که آنها نسبت به عالم شهاده و محسّوسات بالا و فوق تلقی میشوند و دیدن آنها امّتیازی برای انسان نیست زیرا چهارپایان نیز در این امر با انسان شریک میباشند اما درهای ملکوت بر روی کسی گشاده نمیگردد و انسان ملکوتی نمیشود مگر آن هنگام که زمین و آسمانها به زمین و آسمان دیگری تبدیل گردند در آن هنگام هر چه را که زیر حسّ و خیال واقع شود از جمله آسمانها همه زمین او محسّوب میشودند و هر چه از حسّ و خیال برتر باشد آسمان او خواهد بود و این همان معراج نخست هر سالک است که سفر خود را به سوی قرب حضرت ربوبیت آغاز میکند. پس انسان در بند ماده محکوم به "أَسْفَلَ سَافِلِینَ" است و از آنجا به عالم بالا ارتقا مییابد اما فرشتگان از عالم ملکوتند که در ساحت قدس الهی معتکف میباشند و از آنجا به عالم اسفل مینگرند...."
" و پیامبران چون معراجشان به درجهی اعلی و اقصی رسید و از آنجا به عالم اسفل نظر انداختند و از بالا به پایین نگریستند از دلهای بندگان نیز آگاهی یافتند و بر جملهی علوم غیبی احاطه حاصل کردند زیرا آنکه در عالم ملکوت بسر میبرد در نزد خدای متعال است " وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ " یعنی از نزد او علل و اسباب موجودات به عالم شهاده فرود میآیند و عالم شهاده اثری از آثار آن عالم است که به منزلهی سایه نسبت به شخص و میوه نسبت به درخت و مسبب نسبت به سبب است و بدست نیاید مگر به اسباب و بدین جهت عالم شهاده مثالی از عالم ملکوت است...."غزالی در ادامه اطلاق نام نور را به پیامبران سزاوار میداند چرا که برای دیگران نیز وسیلهی دیدن میگردند و به همین خاطر است که «سراج منیر» نامیده شدهاند تفاوت آنها را با دانشمندان که آنها نیز روشنگرند غیرقابل شمکارش میداند. غزالی در ادامه نورالانوار و وجود حقیقی را که همه از او نور میگیرند خداوند متعال میداند و دیگر انوار را مجازی میشمارد.
غزالی در ادامه وسایل کسب شناخت و معرفت را در حسّ و تخیل و عقل و تفکّر و روح قدسی نبوی میداند که حسّ در همهی جانداران و تخیل نیز در بعضی از آنها وجود دارد. ایشان در مقام قیاس روح قدسی را همچون ذوق شعر سرایی میداند که عقل در برابر آن همچون علم به شعرو تشخیص الحان آن است و ایمان را کمتر از علم و همچون تصدیق وجود شعر میداند. ایشان ذوق و یا عرفان و روح قدسی را شایستهی مقام نبوّت و بعضی اولیا میخواند و در نهایت میگوید: از اولیا کسانی هستند که نور ایشان آنچنان درخشان گردیده که نزدیک است از مدد انبیاء بینیاز گردند و در انبیاء نیز کسانیاند که نیازی به مدد فرشتگان ندارند."
هدف از آوردن این مقدّمهی نسبتاً طولانی درک اهمیت نور عقل و ارزش فوقالعاده والای تجارب باطنی بود چرا که مبحث بسط تجربهی نبوی که به وسیلهی دکتر سروش ارائه شده است در همین راستا و مبین تکوین در روح قدسی نبوی است و عنوان شدن آن و همچنین مبحث صراطهای مستقیم مقدّمهای است برای بحث دین اقلّی و اکثری.
از خود همین مقدّمه مشخص شد که کسی در صدد نادیده انگاشتن چراغ نور افشان نبوّت و خورشید عالمتاب کلام و حکمت خداوند نیست بلکه دین اقلّی و اکثری با نگاهی به سابقهی دیرینه نبوّت و رسالت و در عین باور داشتن به هر دو چراغ نبوّت(شخص نبی) و رسالت و متون و الواح(مقصود متون دینی نازل شده میباشد) چراغ نور افشان نبی غیر مرسل(چرا که خیلی از انبیا مرسل نبودهاند) را کمتر از خود خورشید الواح مقدس نمیداند و آنچه از اسرار در یک لحظه به اولین نبی- آدم علیه السلام- آموخته شد و پردههایی از غیب بر او گشوده گردید و کمتر از نور افشانی الواح مقدس برای انبیای مرسل نبوده و نیست چرا که هر دو از نور الانوار اقتباس شده و منور گردیدهاند و با این رویکرد اندیشهی دین اکثری بر این باور است که انسان میتواند از روح قدسی نبوی و از نیروهای درونی خود و از منبع انوار خداوند- علم لدنی برگیرد و در این صورت است که دریچههای حکمت خداوندی بر او فروزان و دریچهها ی الهام بر او گشوده میگردد و الهام گرفتن را منحصر و محدود به متون دینی و بالاترین حکمت خداوندی(کلام خداوند) نمیداند.
بنابراین دین اقلّی و اکثری با توسل به مقام شامخ انبیاء و در حین اقرار به متون دینی اقلّی رسیدن انسانها را به علم لدنی با توفیقات روز افزون خداوندی و با منور کردن عقلانیت امکان پذیر میداند و تنها منبع الهام را متون دینی نمیداند و این اندیشه با شعار" خلاف متون دینی عمل نکنیم" به نورافشانی روزافزون جوهرهی عقل پس از نبوّت باور دارد. این اندیشه سلسله وار بخصوص در بحث صراطهای مستقیم با یک رویکرد علمی و عاقلانه در صدد است تا بشریت را بر سر میثاق علوم حسّی و تجربی گرد آورد آنچنانکه غزالی در کتاب القسطاس المستقیم در جهت زدودن اختلافات معرفتی چنین تلاشی نمود.
شبههای که در رابطه با دین اقلّی و اکثری به گوش میرسد این است که کسانی بر این باورند که دین اقلّی و اکثری در جهت الحاد و بی دینی و دین گریزی و کفر و طغیان است.
جواب: غزالی در کتاب «مشکاة الأنوار» وجه مشترک انسان و حیوان را در حسّ و تخیل(در برخی جانداران) میداند و وجه تمایز آنها را در خردورزی و تفکّر(که محصول خرد است) و ثمرات آن میداند. و با توجه به این نوع تقسیمبندی براحتی میتوان بدینجا رسید که آنچه سبب بروز این دغدغه است این است که با وجود اینهمه خدمات خرد مکانت مناسبی برای خرد قائل نیستیم و هر لحظه و هر آن نگران طغیان خرد هستیم.
شاید در یک نظر تعریف درستی برای این نوع دغدغه نداریم اما همیشه آن را به دوش میکشیم. جالب این است که ما هر لحظه و هر آن از محصولات شیرین خرد استفاده میکنیم ولی همیشه خود را با آن بیگانه فرض میکنیم و احسّاس خوبی به نسبت آن نداریم. غزالی بر این باور است که محصول خرد عادتاً رساندن انسان به حقیقت است ولی در صورت آمیخته شدنش با هوای نفس و توهّم محصولات نارسی به بار خواهد آورد. به هرترتیب خردورزی لازمهی حرکت معرفتی انسان است و انسان ناگزیر از استفاده از آن است و بسته به انتظار انسان از نیروی خرد ثمرات آن متفاوت است و در چنین حالتی خرد شباهت بسیاری به دین دارد چرا که هر دو انتظار آفرین هستند.
خردورزی در دین اقلّی و اکثری نورانیت است و رو بسوی قدسیت دارد و در جهت حقیقت و تدبر و علم لدنی و مکاشفه و اشراق دارد در حالی که واژههای کفر و طغیان نمود تاریکیاند و ظلمت و چطور میشود تاریکی و ظلمت در یک اتاق زیست کنند چرا که تجمع آنها در یک مکان و در یک لحظه محال است.
● شعار بازگشت به قرآن و سنّت
مطلب دیگری که در این راستا نیاز به توجه دارد شعار بیداری اسلامی در عصر جدید است. شاید بارزترین شعاری که از قرن ۱۹ در میان جوامع اسلامی منتشر گشته شعار بازگشت به قرآن و متون دینی است و تحلیلگران مسلمان علت العلل درد جامعههای مسلمان را در دوری مسلمانان از متون دینی عنوان کردند و عامل ضعف مسلمانان و عقب ماندگی آنها را مهجور ماندن متون دینی دانسته و میدانند. واقعیت این است که علیرغم ساده و مشخص بودن شعار معنی و مفهوم آن هیچگاه بصورت واضح و روشن عرضه نشد و هر گروه و جماعتی با برداشت خود از این شعار بهره گرفت و افرادی را دور خود جمع کرد اما وحدت واقعی و عملی بوقوع نپیوست و شاید نقطه تلاقی مسلمانان در تمسّک به این شعار توافق بر سر اکتفا به متون دینی پیامبران و اجتهاد در حوزهی آنهاست و دین اقلّی و اکثری در جهت به چالش کشیدن این نوع اندیشه رخ نموده است.
گروههای مختلف اسلامی در این یکی دو قرن در تطبیق عملی شعار بیداری اسلامی گامهای را برداشتند و مطابق با برداشت خود از شعار رجعت به دعوت دینی پرداختند و چه بسا با وجود مشترک بودن در شعار منازعههایی فرساینده در میان گروهها و جماعتها شکل گرفته و خواهد گرفت. چرا که در هر صورت متون دینی قابل برداشتند و به قول حکما ذوبطون هستند و کسانی به ظاهر پرداختند و کسانی به باطن و کسانی پیرو مذهب کامل شدند.
در واقع عدم توافق در فهم متون دینی ارتباطی تنگاتنگ با پیشزمینههای فکری و علمی و بیرونی دینداران دارد و شاید بخاطر وجود کثرت و اختلاف در نظام کائنات است که معارف بشری نیز مختلف و رنگین است.
غزالی در کتاب «القسطاس المستقیم» با استفاده از بدیهیات تجربی و حسّی به پایهگذاری میزانی جهت رفع اختلافات معرفتی دست زد و بر این باور بود که به شرط اشتراک در بدیهیات و با بهره جستن از نیروی خرد و استدلال میتوان با دیگران توافقاتی حاصل کرد و ترازو و میزانی برای معارف پایهگذاری نمود ولی آیا بشریت همگی در تجربه و حسّ بهیک نتیجه میرسند؟ بهرترتیب دین اقلّی و اکثری نیز با یک رویکرد علمی و خردگرایانه در صدد رفع منازعات و مداراست.
جمع کثیری از دینداران در حوزهی بیداری اسلامی بر این باورند که باید به سمت مدینةالنّبی حرکت کرد و مدینهی فاضله و کعبهی آمال آنها جامعهی دیندار مدینه و الگو پذیرفته از حرکت اصحاب پیامبر است. اما آیا خود مدینةالنّبی در گیر ناامنی و کشمکش نبود و آیا خود جان پیامبر بارها در معرض تهدید و ترور قرار نگرفت و آیا پس از نبوّت جنگهای خونینی در بین یاران پیامبر در نگرفت؟ پیداست که این واقعیات تاریخی را نمیشود انکار کرد و شاید آنهایی که این نوع نگرش را دارند بیشتر به جنبهی ایمان اصحاب و تقوای آنها نظر دارند و مردم را به سمت چنان جامعهای با محوریت ایمان و تقوی فرا میخوانند.
آیا رسیدن به چنان حالتی به فرض رعایت تقوا و به صرف ایمان به مبانی اعتقادی گره از مشکلات خودباختگیها و عقب ماندگیها خواهد گشود؟ و آیا این حرکتهای بدون مغزهی عمیق علمی مناسب حال اجتماعهای پیچیدهی امروزی است؟ و اگر صرف متون دینی و ایمان و پارسایی مدنظر است پس چرا بسیاری از دینداران براحتی در فتنههای خرد میافتند؟ و آیا کم بها دادن به خرد و خردورزی و مجال علم و حقیقتطلبی حرکت بیداری اسلامی را حداقل از نظر فکری و نظری نارسا نخواهد ساخت؟ و منشأ بروز فتنهها نخواهد شد؟ و آیا اینهمه تکیه بر متون دینی و اکتفا به دین اقلّی باعث بروز آسیبهای جدی در کالبد جامعههای دیندار نشده است؟ و آیا اکتفا به متون دینی و الهام از آنها و شعار رجوع به متون در طول این یکی دو صده به ثمر نشسته؟ و آیا میوهها و نتایج آن شیرین بوده است؟ آیا ما در تحلیل ثمرهی این درخت و نهال خود کاشته دست به فرافکنی نزدهایم و بجای تحلیل علمی قضیه و آسیبشناسی متد خود اقدام به اتهام دینداران ننمودهایم؟ بسیاری از مسلمانان با این طرز تلقی از حرکت دینی تلاش کردند تا مراحل حرکت خود را اعم از مکی و مدنی و هجرت و جهاد و صلح و آشتی و... از اجتماع آنروز الگو بگیرند و گام به گام بر اجتماع امروز خود تطبیق دهند و محک آنها در هر گام قرب و یا دوری به گامها در متون اقلّی است و هر نوع شکستی در این حرکت بهیک تحلیل منجر میشود و آن عدم تطابق با حرکت نبی و اصحاب است. تا جاییکه کسانی علت ناموفق بودن حرکت اصلاحی احمد بن عرفان را در عدم تطابق حرکت او با حرکت آرمانی و بوجود نیاوردن فضای مدنی قبل از هجرت دانستند. اما آیا این نوع بینش در برگیرندهی آسیبهای جدی برای جامعههای دیندار و حتی شخصیت درونی دینداران نیست؟ و آیا این نوع اندیشه قادر است در برابر بحرانهای فکری و عقلانی پیچیدهی امروزی دوام بیاورد و مغلوب نشود؟ و آیا مغلوب شدن بسیاری از جوانان در این میان بخاطر عدم ثبات و ایمان کافی به مبانی فکری است؟ یا بخاطر نارسا بودن نوع اندیشهی مشروب آنها؟ اینها و دهها سؤال دیگر در این راستا باید پاسخ گفته شود.
دین اقلّی و اکثری در صدد نادیده انگاشتن متون دینی و چراغ نبوّت نیست بلکه با وجود قائل شدن به نور نبوّت و رسالت در صدد ارائهی راهکارهای دیگر و تحلیلهای جدید از وضع موجود و تاریخ چندین قرنهی مسلمانان میباشد. این نوع نگرش تاریخ امّتها را جدا از تصور و تفکّر آنها نمیداند و تاریخ هر ملتی را نتیجهی عملی و گریز ناپذیر آن نوع اندیشه میداند و نیازی به فرافکنی نمیبیند بلکه درصدد است تا واقعیات تاریخی را تحلیل کند و در کشف امراض طریق علمی پوید و به خردورزی پس از نبوّت بها داده و میدان را محل تاخت و تاز انوار عقلی میداند و عقل را مایهی اثبات و استدلال شرع دانسته و در صدد بهره جستن از تمامی موارد الهام است و قائل به تکثر در موارد الهام است.
● متون دینی و دینداران
پرداختن به این مبحث نیز لازمهی تکمیل مبحث دین اقلّی و اکثری است. قبلاً روشن نمودیم که تمسّک دینداران به متون دینی بلا منازع است اما نحوه تعامل با متون دینی از طرف دینداران یکی نیست. کسانی از دینداران دینداری را فقط در ظواهر نماز و روزه و حج و زکات دیدهاند و برای متون دینی هم قداست قائلند اما از آن بهره نمیگیرند. دستهی دوّم در عین تقید به ظواهر عبادات دینداری را در ظاهر متون دینی مییابند ولی در باطن غوص نمیکنند و آن را روا نمیدانند البته شاید نتوان ادعا کرد که آنها هیچ غوص ننمودهاند اما بهر حال تابع مذهب ظاهرند و تمسّک به ظواهر متون دینی را در عین اجتهاد در ظواهر کافی میدانند. دستهی سوم در عین تقید به ظواهر عبادی تلاش دارند تا از طریق بهره گرفتن از لغت و ادبیات عرب و به کمک عقل و تا حدودی تجربه و استدلال و پیشزمینههای بیرونی به متون دینی توسل جویند و پا را از این فراتر نمیگذارند. این گروه تلاش دارند تا از متون دینی و به کمک لغت و قواعد زبان درّ و مروارید صید کنند و این را یگانه راه حکمتآموزی و هدایت میدانند. این گروه تمایلی به تأویل ندارند؛ هرچند که گاهی مختصری به تأویل نیز روی میآورند و خود را تابع مذهب معتدل در روی آوردن به متون دینی میخوانند.
دستهی چهارم در عین اقرار به نورافشانی کلمات حق خداوندی تمسّک به ظواهر متون دینی را در حد سیراب کردن روح تشنهی حقیقت جوی بشر نمییابند و عالم ملکوت را که کلام خداوند نیز از آن نازل شده فربهتر از این میدانند که صرفاً به ظواهر لفظ اکتفا گردد و در سطح آب به شناگری پرداخت بلکه غوص در اقیانوس کلمات نور الانوار را لازمهی شناختن کلام ایشان میدانند و در عین باور به تواناییهای عقل دستیابی به معرفت و حکمت را از خلال آیات قرآنی و متون دینی جستجو میکنند. از این گروه کسانی از این هم فراتر رفته و کسب حکمت و علوم لدنی را نه تنها از طریق کلام خداوند بلکه با بهره جستن از ریاضت و تفکّر و امدادها و الهامهای خداوندی و کسب حکمت از حکمای بشری در طول تاریخ و طی طریق علمی جهت دست یابی بیشتر به حقیقت و به تبع آن حکمت در عالم کائنات میدانی وسیعتر را برای تکاپو برمیگزینند. با توجه به وسعت میدان در این نوع طرز تلقی برون دینان نیز براحتی میتوانند در این دسته جای گیرند. شاید برای همراهی با این دسته تلاشی طاقتفرسا نیاز باشد که هر کسی را توانایی پیمودن و همراهی با این گروه نیست و صاحبان این نوع اندیشه براحتی با مبحث دین اقلّی و اکثری کنار خواهند آمد چرا که حکمای امّتند و هر آن در جهت صیدی باارزشتر و گرانقدرتر و وزینترند.
تألیف: آدم غلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست