پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وقایع نگاری کلوزآپ های یک مدعی کارگردانی


وقایع نگاری کلوزآپ های یک مدعی کارگردانی

سوت پایان فیلمی است که پیش از آنکه روایتگر یک داستان «اجتماعی» باشد مانور تبلیغاتی چهره بازیگر و کارگردان خود است

شاید این از معدود موقعیت هایی نباشد که کارگردان و بازیگر یک فیلم، یک نفر است. اما حتما از معدود فیلم هایی است که دوربین به جای دنبال کردن سوژه و بیان درست و متمرکز روایت داستانی، روی بازیگر که اتفاقا همان کارگردان فیلم است زوم می کند و تمام فیلم پر می شود از کلوزآپ های بی دلیل او.

سوت پایان فیلمی است که پیش از آنکه روایتگر یک داستان «اجتماعی» باشد مانور تبلیغاتی چهره بازیگر و کارگردان خود است، هم به شیوه ای رو و گل درشت و دافعه برانگیز. براستی این حجم از کلوزآپ خانم نیکی کریمی در یک فیلم با ادعای قصه و رویکرد اجتماعی چه معنایی می تواند داشته باشد؟

باید قبول کنیم که درپس یک ظاهر فریبنده و متظاهر، با یک فیلم شبه روشنفکری لغزان و مردد روبروییم که حتی نتوانسته از پس انتخاب سبک تقلیدیش برآید!

فیلم توریستی! این شاید بهترین تعبیر باشد برای چنین فیلمی با آن همه ادعا و این همه ادا و اطوار ریاکارانه.

فیلمی که نه از منظر یک مصلح و یا حتی یک شهروند دغدغه مند یا عادی، بلکه از نگاه یک آدم توریست، با بی دردی هرچه تمام تر روایت می شود و معلوم است که نتیجه چنین نگاه و رویکرد و رهیافتی هم می شود کلوزآپ هایی ممتد و طولانی و مستمر و هردمبیل خانم کریمی بی هیچ ربط و نسبتی با فیلم و ادعاهای اجتماعی اش.

سومین اثر سینمایی کریمی، پس از فیلم های «یک شب» و «چند روز بعد» است که می توان او را با آثار متنوع سینمایی و سایر فعالیت های هنری اش که حوزه های مختلفی را به شکلی متنوع در برمی گیرد، به یادآورد؛ از بازی درفیلم های هنری و مهم گرفته تا فیلم های سطحی و نسبتا مبتذل و از ترجمه شعرهای هایکو گرفته تا کارگردانی سینما.

اما درحوزه نویسندگی و کارگردانی فیلم های بلند سینمایی که تاکنون از کریمی دیده ایم، چندان افق امیدوارکننده ای از این بخش از فعالیت های هنری وی به ذهن متبادر نمی کند، چه در فیلم «یک شب» و چه در فیلم «چند روز بعد» ما با آثاری روبه رو هستیم که از فضای عمومی سینمای ایران به دور هستند و سینمای به اصطلاح هنری و تا حدی هم شبه روشنفکری را تداعی می کنند. با ذکر این نکته که در هر دو اثر ساختار بصری و کیفیت روایی ابداً قابل دفاع نیست و از انسجام لازم برخوردار نمی باشد.

درآن دو فیلم با موقعیت خاص زنانه ای روبه رو هستیم که بیشتر به پردازش تصویری گنگ و الکنی از تراوشات ذهنی کارگردان می پردازد. در آنها تا آنجا که ممکن بوده از قصه گویی و روایت داستانی دوری شده تا فضای فیلم به تصاویر ذهنی کارگردان و فضاسازی فکری وی نزدیک شود و این دقیقا تبدیل به پاشنه آشیل فیلم های قبلی کریمی شده است.

امتداد همین روند را می توان در فیلم «سوت پایان» هم دنبال کرد؛ فیلمی درباره شخصیت هایی به نام «سحر و سامان» به عنوان زوج مستندسازی که با قبول پروژه های فیلم سازی و تولید آنها زندگیشان را می گذرانند که پخش یکی از فیلم های آنها به مشکل برمی خورد و سحر مجبور می شود برای فیلمبرداری یک بار دیگر به دنبال سوژه شان که یک دختر جوان است، برود که این دفعه با وضعیت تازه ای مواجه می شود.

فیلم دریکی از مضامین اصلی خود به شکلی خاص و شاید بتوان گفت تا حدی مغرضانه به موضوع حکم قصاص می پردازد و آن را از منظری شبه فمنیستی و چالش برانگیز بازتاب می دهد.

«فیلم سوت» پایان حاوی چند ویژگی و چند نکته است و بی تردید حضور پررنگ شخص فیلمساز و کلوزآپ هایش، یکی از مهم ترین آنهاست؛ به نحوی که به نظر می رسد پیش و بیش از آنکه اثری در خدمت مضمون و موضوع به ظاهر اصلی اش باشد، کاری است در خدمت و مانور تبلیغاتی کارگردان و بازیگر فیلم یعنی کریمی.

از سوی دیگر مضمون و محتوای جهت دار فمینیستی فیلم که رویکردی مشتبه و مشکوک را در مقابل احکام دین اسلام و در اینجا به طور خاص، حکم قصاص دنبال می کند و چهره مشوهی که از افراد متدین به نمایش می گذارد، بعنوان یکی از عناصر اصلی در محتوای فکری سازنده نمایان می شود و نماد و نمود آن را در طول فیلم و به اشکال مختلف شاهد هستیم.

فیلم «سوت پایان» به راستی غیر از بازی نسبتا خوب شهاب حسینی، ویژگی مثبت دیگری که بتواند اثر را از این وضعیت مغشوش ضعیف نجات دهد، ندارد و نهایتا تبدیل می شود به یک فیلم با ساختار ضعیف و جنبه های تبلیغاتی پررنگ، برای کارگردان با مضمون و محتوایی که به شکلی غرض آلود و مشتبه کننده ذهن مخاطب نسبت به حکم قصاص تا انتها در سطحی غیر قابل دفاع ادامه می یابد و خاطره تلخ و مایوس کننده قبلی کارگردان را در ذهن می آورد.

شاید بهتر باشد کریمی دست از کارگردانی سینما بردارد و عطای این حرفه را به لقایش ببخشد و به همان بازیگری در نقش ها و کلیشه های رایج در سینمای امروز ایران بسنده کند!

محمد قمی