یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

جهان ـ تصویر بررسی اجمالی ساختار مبانی معرفت از دید ویتگنشتاین


جهان ـ تصویر بررسی اجمالی ساختار مبانی معرفت از دید ویتگنشتاین

این مقاله به بررسی جهان ـ تصویر و شرح مختصر ویژگیهایی كه ویتگنشتاین برای آن بر می شمارد می پردازد به نظر می رسد ویتگنشتاین معتقد است كه آن چیزی كه نهایتا هر معرفتی و هر استدلالی به آن ختم می شود از نوع نظر seeing نیست, بلكه از نوع عمل acting است, اعمال غریزی instinctive behaviour انسان و اعمالی كه, خصوصا در مراحل اولیه آموزش, از اطرافیانش با اعتماد صرف به آنان, تعلیم می گیرد

در نظر ویتگنشتاین امكان معرفت و خطا هر دو تنها به وجود زمینه‏ای غیرقابل تردید وابسته است و این زمینه را نحوه معیشت انسان و بازیهای زبانی‏ای كه در آنها شركت می‏جوید فراهم می‏آورند. ساختار این زمینه خاص تحت عنوان آنچه ویتگنشتاین آن را «جهان ـ تصویر»(world-picture) می‏نامد قابل بررسی است. این مقاله به بررسی جهان ـ تصویر و شرح مختصر ویژگیهایی كه ویتگنشتاین برای آن بر می‏شمارد می‏پردازد.به نظر می‏رسد ویتگنشتاین معتقد است كه آن چیزی كه نهایتا هر معرفتی و هر استدلالی به آن ختم می‏شود از نوع نظر(seeing) نیست، بلكه از نوع عمل(acting) است، اعمال غریزی(instinctive behaviour) انسان و اعمالی كه، خصوصا در مراحل اولیه آموزش، از اطرافیانش با اعتماد صرف به آنان، تعلیم می‏گیرد. این نحوه عمل فرضهایی(assumptions) را در خود دارد كه كودك آنها را همراه با آنچه می‏آموزد جذب می‏كند. در این صورت، مبانی معرفت، یعنی همان امور یقینی، از جنس معرفت نیستند و بنابراین سخن از توجیه در مورد آنها بی‏معناست. نوعا جهان ـ تصویری كه از این طریق شكل می‏گیرد، امری همگانی است و نه متعلق به فرد، و در عین حال نظامی همبسته است كه اجزای آن اتكای دو جانبه بر یكدیگر دارند. و هر پژوهشی كه از سوی شخص بخواهد صورت گیرد تنها بر این مبنای قطعی ممكن خواهد بود. اما این قطعیت به معنای مطابقت آنها با واقع نیست، بلكه مطابقت با واقع در این مورد اصلاً كاربرد روشنی ندارد. در عین حال تغییر در جهان ـ تصویر نیز امری ناممكن نیست، هر چند تنها تحت شرایطی خاص روی می‏دهد. تنوع جهان ـ تصویرها مسأله كیفیت مواجهه آنها را پیش می‏كشد و اینكه آیا نوعی امر عینی كه فیصله بخش اختلاف جهان ـ تصویرها باشد وجود دارد یا نه؟ در این خصوص تفسیرهای مختلفی از رأی ویتگنشتاین شده است.

سؤال شكاكانه شاید اولین و مهمترین سؤال در حوزه معرفت‏شناسی باشد. قدمت طرح این سؤال خود نشانی بر این مطلب می‏تواند بود. نظریه كلی هر فیلسوفی در مورد مبانی باورها و داوری او در مورد وثاقت این مبنا، بر نوع پرداخت وی به هر مسأله دیگری در این حوزه تأثیر مستقیم دارد. در فلسفه ویتگنشتاین این نظریه كلی را تحت عنوان «جهان ـ تصویر» می‏توان بررسی كرد.

ویتگنشتاین معتقد است كه هر انسانی از بدو تولد در جریان رشد و تعلیم و تربیت یافتن خود، به تدریج واجد چارچوبی برای نگرش به عالم می‏گردد، كه اولاً حاصل بررسی و گزینش شخص او نیست، بلكه ناشی از نحوه عمل و معیشت او و تعلماتی است كه او خواه ناخواه آنها را به میراث می‏برد؛ و ثانیا مبنا و اساس هرگونه پژوهشی است كه از سوی او در آینده انجام خواهد گرفت. هر آزمون، قبول، یا ردّی از سوی او تنها بر آن اساس صورت می‏پذیرد؛ چرا كه صحیح و غلط از آن جا معنا می‏گیرد و در درون آن تعیین می‏گردد و موجودیّت استدلالها به آن وابسته است. ویتگنشتاین این چارچوب را تصویر شخص از جهان، یا به تعبیر مختصرتر، جهان ـ تصویر می‏نامد.

او این ادعای خود را به عنوان یك نظریه مطرح نمی‏كند و قصد ساختن یك نظام معرفت‏شناختی را ندارد. بعضی، از اِسناد هر نوع نظریه‏ای به ویتگنشتاین به شدت منع كرده‏اند چنین كاری خلاف مشی فلسفی او و دقیقا همان كاری است كه او همواره از آن نهی می‏كند و آن را در حوزه فلسفی ناممكن می‏شمارد. در نظر او توصیف صرف است كه باید جانشین هرگونه نظریه‏پردازی، فرضیه‏سازی یا تبیین گردد. (ر.ك:۱۰۹ (۲)(PI, این توصیف، چشم ما را باز می‏كند و اجازه می‏دهد كه به یك موضوع خاص با توجه به امور دیگر و از منظرهای مختلف بنگریم و دیدی وسیعتر و عمیقتر نسبت بدان به دست آوریم. ویتگنشتاین به هیچ وجه معتقد نیست كه می‏توان مسائل فلسفی را به راحتی از آن جایی كه باید آغاز كرد و با ترتیبی منطقی پیش رفت تا آن جا كه همه چیز معلوم و واضح گردد، بلكه بالعكس او این مسائل را عمیقا پیچیده می‏داند و حتی گاه از نحوه پرداخت خود به آنها ابراز نارضایتی می‏كند. او در آثارش خود درگیر مسأله است، نه اینكه مسأله‏ای را حل كرده باشد و راه‏حل آن را پیش روی ما نهد. گاه به كشف بینشی نو نایل می‏شود و گاه از یافتن آنچه می‏طلبد مأیوس می‏گردد و راههایی را بارها و بارها به طرق مختلف از نو می‏پوید. از اینرو بر آراء خویش نیز متصلّب نیست و حتی بعضی از اندیشه‏هایش را در قالب یك سؤال مطرح می‏سازد.

این وضع خاص، علت اصلی سبك بخصوص نوشته‏های ویتگنشتاین است. نوشته‏هایی كه هرگز نقطه شروع و پایانی ندارند. به گفته استرول،(P.۸۰) در واقع، هیچ معلوم نیست كه در این روند پژوهشی چیزی باشد كه بتواند پایان آن خوانده شود. شاید تنها كاری كه می‏توان و باید كرد این باشد كه همچنان پیش رویم. بینشهای ویتگنشتاین مانند علائم راهنما در یك جادّه نیستند كه ما را در یك مسیر خاص پیش برند و به هدف برسانند، بلكه مانند پنجره‏هایی‏اند كه مدام از زوایای گوناگون به سوی موضوعی گشوده می‏شوند و دیدی جامعتر از آن به دست می‏دهند. هر چند این سبك خاص امتیازات ویژه و بی‏بدیلی دارد(۳)، لكن توفیق در تنظیم مطالب او را دشوار می‏سازد.

پرداخت ویتگنشتاین به مسأله مبانی معرفت و طرح دید كلی او در خصوص نحوه كسب معرفت، كه می‏توانیم آن را تحت عنوان «جهان ـ تصویر» عرضه كنیم، نیز واجد همین سبك است و بنابراین ارائه نقطه نظرات او در این مورد به شیوه‏ای واجد نظم منطقی، بسیار دشوار می‏نماید.

ویتگنشتاین در كتاب درباب یقین، به صورت كاملاً پراكنده، گاه مستقیما و گاه غیرمستقیم، از ویژگیهای این جهان ـ تصویر سخن گفته است؛ اما نه تنها آنها را از هم تفكیك نكرده است، بلكه از آن جا كه این ویژگیها كاملاً به هم وابسته و مربوطند، ارائه آنها از سوی ما نیز به صورت جدا از هم به آسانی ممكن نیست. این خصایص ابتنا یا تقدم و تأخر لازم الاجرایی نیز بر یكدیگر ندارند، و از اینرو توصیف این خصایص به شیوه‏های گوناگون میسّر است. آنها یك مجموعه بهم پیوسته و هماهنگ را می‏سازند، بدون اینكه برای مطالب آن ترتیب خاصی را بتوان در نظر گرفت. پس شاید بهتر آن باشد كه از مهمترین مطلب آغاز كنیم.

به نظر می‏رسد كه لُبّ بینش ویتگنشتاین در این مورد، كشف ارتباط و همبستگی خاص میان باور و عمل است. مراد از این ارتباط، تأثیر و تأثر معلوم میان باور و عمل نیست، بلكه اگر بتوان گفت، نوعی در هم تنیدگی، یا حتی نوعی یگانگیِ (البته با لحاظ تقدّمی كه ویتگنشتاین برای عمل قائل است) باور و عمل است، به طوری كه شاید بتوان گفت در این جا باور همان عمل به بیان در آمده است. به نظر ویتگنشتاین شأن ابتدایی انسان عمل اوست، او قبل از هر چیز یك موجود كنشگر است و نحوه نگرش او به امور نیز متأخر از نحوه معیشت و عمل اوست و جهان ـ تصویر به طور كلی همان «نحوه نگرش ما به امور» است.

كانوی كه این دیدگاه ویتگنشتاین را با دیدگاه هایدگر در این مورد ـ مبنی بر اینكه وجه غالب و اوّلی انسان بودن چیزی از نوع اهتمام عملی است ـ نزدیك می‏بیند، كیفیت تولد و رشد جهان ـ تصویر در دامان فعالیتهای ما را اینگونه توضیح می‏دهد : فعالیتهای ما در «تطابق با» یك قالب معنایی روی می‏دهد، بدون آنكه ما آگاهی صریحی از چنان قالبی داشته باشیم. اما آن قالب می‏تواند به تصویر در آید و ما می‏توانیم نسبت به ارتباط قالب معنایی و فعالیتی كه در آن سكنا داریم آگاهی یابیم. انحاء معیشت انسان كه همان قالبهای پیوستگی میان معنا و فعالیت‏اند، وقتی كه مورد آگاهی مستقیم قرار گیرند و بتوانند به خوبی بیان شوند، به صورت جهان ـ تصویر در می‏آیند. او در عین حال تذكر می‏دهد كه این سخن نباید به گونه‏ای تفسیر شود كه مستلزم تصویری ذهنی یا بصری باشد. مراد ویتگنشتاین مدل مفهومی از جهان نیست. این تصویر از الگوهای فعالیت، ساخته شده و بنابراین ساختارش ساختار افعال است. افعالی كه تجسم وحدت و یكپارچگی یك «نحوه معیشت»اند. او جهان ـ تصویر را چشم‏اندازی از چنان انحاء معیشت انسانی كه آگاهانه مورد توجه قرار گرفته‏اند می‏خواند.(۴)

بدین ترتیب، یكی از مهمترین ویژگیهای جهان ـ تصویر ابتنای آن بر عمل است، آن هم عملی غریزی مشابه با اعمال حیوانات. در عین حال كودك، از هنگامی كه به این جهان وارد می‏شود، نه فقط عمل می‏كند، بلكه در ارتباط با دیگران و اعمال آنان نیز هست و بدین ترتیب از آنان تأثیر می‏پذیرد و تعلیم می‏بیند. این آموزش اكتسابی كه با اعتماد كامل كودك صورت می‏پذیرد نیز از عوامل مهم سازنده جهان ـ تصویر شخص است.

● عمل و تعلّم : مبنای جهان ـ تصویر

چنانكه در ابتدای سخن اشاره شد، سؤال مهم و اساسی‏ای كه در باب معرفت مطرح است، سؤال از وثاقت باورهاست. اهمیت این مسأله وقتی روشنتر می‏شود كه به این مطلب توجه كنیم كه باورهای ما اساس اعمال ما نیز هستند و اگر باورهای ما از اعتبار كافی برخوردار نباشند، همه اعمال ما نیز بی وجه و گزاف خواهند بود.

در نظام‌های سنتی معرفت‏شناسی، چه نظامهای عقل‏گروانه و چه نظامهای تجربه گروانه، عموما همه معارف ما نهایتا مبتنی بر فقراتی از معرفت می‏شدند كه كل نظام معرفتی، حاصل از تركیبات گوناگون آنها بود و در نتیجه بحث از وثاقت باورها به بحث از وثاقت این فقرات بنیادین ارجاع می‏شد. و فیلسوفانی كه قصد اعتبار بخشیدن به نظام معرفتی را داشتند، سعی در نشان دادن بداهت، خود بسندگی و خود موجه بودن این قضایا را داشتند. اما این راه برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، چندان قرین توفیق نبوده است؛ چرا كه هم بداهت مبانی و هم خصوصا امكان ابتنای كل نظام معرفتی بر آن مبانی همواره مشكوك مانده است.

اما ویتگنشتاین توصیفی كاملاً دیگرگونه از مبانی معرفت دارد. در نظر وی هم مبانی معرفت و هم كیفیت ابتنای معارف دیگر بر آنها كاملاً متفاوت است. مطابق با نظر او، نهایتا، این نه عمل ماست كه بر دانسته‏های ما متكی است، بلكه بالعكس معارف ما هستند كه بر اعمال ما مبتنی‏اند. ویتگنشتاین مبانی معرفت را اصلاً از سنخ معرفت، بلكه حتی از سنخ باور نمی‏داند تا نیازمند توجیه باشند، آنها را از سنخ عمل می‏داند، آن هم عملی طبیعی و غریزی كه مربوط به حیوانیت انسان است و مختارانه انتخاب نشده است : «هر چند عرضه دلایل، یعنی توجیه شاهد، به پایان می‏رسد، ولی آن پایانِ این نیست كه برخی از گزاره‏ها بی واسطه در نظر ما صادق جلوه كنند. یعنی نوعی نظر كردن(seeing) از جانب ما نیست، بلكه عمل كردن ماست كه در كنه بازی زبانی واقع است» (OC, ۲۰۴).(۵) او در جای دیگر می‏گوید: «این پایان یك پیشفرض نامدلل(ungrounded) نیست بلكه یك نحوه عمل(way of acting) نامدلل است» (OC, ۱۱۰).

قول به ابتنای باور بر عمل، و به تعبیر دقیقتر، ابتنای نظام معرفتی انسان بر نحوه معیشت او، ویژگی خاص دیدگاه ویتگنشتاین است. این نحوه معیشت نه چیزی است كه ما را از آن گریزی باشد و نه بدون آن داشتن یك نظام معرفتی ممكن است. ویتگنشتاین در توضیح این دیدگاه، انسان را در ابتدای ورودش به عالم و مواجهه‏اش با آن در نظر می‏گیرد، هر چند رفتار غریزی انسان در همه دوران زندگی او نقش مقدم را ایفا می‏كند. «اگر دست كسی را به آتش نزدیك كنیم، آن شخص، ولو آنكه فیلسوفی شكاك باشد، بی‏درنگ دست خود را عقب خواهد كشید. در این جا باوری مطرح نیست، صرفا عمل است، هر چند باور به سوزانندگی آن آتش از این عمل جداشدنی نیست.» بدین معناست كه ویتگنشتاین می‏گوید كه ابتدایی‏ترین ارتباط انسان با جهان عمل اوست. او از فاوست گوته نقل می‏كند: «در ابتدا كردار(The deed) بود» (OC, ۴۰۲).

كودك از ابتدای تولد، مطابق با غرایز ذاتی‏اش در هر مواجهه‏ای عكس‏العملی نشان می‏دهد، به طوری كه می‏توان گفت از این حیث میان انسان و حیوانات فرقی وجود ندارد. این ابتدایی‏ترین حیثیت انسان است. ویتگنشتاین می‏گوید : «در این جا می‏خواهم انسان را چون یك حیوان در نظر گیرم؛ همچون موجودی ابتدایی كه برای آن غریزه قائلیم، اما تعقّل نه، همچون مخلوقی در وضعیت ابتدایی» (OC, ۴۷۵). در نظر ویتگنشتاین، ریشه و شكل اولیه بازی زبانی یك عكس‏العمل است و هر نوع آموزشی نیز در ابتدا فقط نوع خاصی از عمل كردن، و به تعبیر دیگر نوع خاصی از عكس‏العمل نشان دادن است؛ زیرا هر عملی در یك شرایط خاص، عكس‏العملی است نسبت به آن شرایط. «مایلم بگویم، كودك یاد می‏گیرد كه فلان طور واكنش نشان دهد و در این گونه واكنش نشان دادن هنوز چیزی نمی‏داند. دانستن، تازه در مرحله‏ای بعد آغاز می‏شود» (OC, ۵۳۸). او این واكنش نشان دادن در انسان را كاملاً به رفتار غریزی حیوانات شبیه می‏داند. به تعبیر مالكوم(P.۳۰۳) كودك هم مثل گربه از سگ فرار می‏كند و نمی‏اندیشد كه «این حیوان ممكن است خطرناك باشد، پس بهتر است از آن پرهیز كنم». عكس‏العملهایی چون نوشیدن شیر یا فرار از هر امر ناملایمی از سوی یك كودك نیز دقیقا به همین شكل صرفا غریزی است.

منابع

۱- Stroll, Avrum, Moore & Witt genstein on certainty, (Oxford University press, ۱۹۹۴).

۲- (Humanities Press Gertrude. D. Conway, Wittgenstein on Foundations, ۱۹۸۹ .International,

۳- Malcolm, Norman, "Wittgenstein : The Relation of Language to Instinctive Behaivioun, in L. Wittgenstein : Crirtcal Assessments, ed.

۴- Phillips. Derek L. Wittgenstein and scientific knowledge, (Macmillan Press LTO, ۱۹۹۷).

۵- Ayer, A. J. Wittgenstein, (Random House, ۱۹۸۵).

۶- Noam Chomsky, Aspects of the theory of Syntax (Cambridge : Mass MITpress, ۱۹۶۵)

۷- Haller, Rudolf, "Was Wittgenstein a Relativist?", in Wittgenstein : Mind &Language.

۸- Carl, Wolfgang : "Wittgenstein۰۳۹;s Refutation of Skepticism", in Wittgnstein : Mind & Language.

۹- Bogen, James : "Wittgenstein and Skepticism", in Ludwig Wittgnstein : Critical Assessments, vol. ۲.

۱۰- Fogelin, Robert : "Wittgenstein and the History of Philosophy", in Wittgenstein.

۱۱- Phillips, Derek L., "Relativism and Wittgenstein", Wittgenstein and Scientific Knowledge.

۱۲- Hanfling, Oswald, "Language - games and Objectivity", Wittgenstein۰۳۹;s Later Philosophy.

۱۳- Malcolm, Norman, Wittgensteinian Themes, Ch.۷.

۱۴- Hamfling, Oswald, Wittgenstein۰۳۹;s Later Philosophy, Introduction (State University of New York Press, ۱۹۸۹).

۱۵- Conway. Gertrude. D. Wittgenstein on Foundations, (Humanities Press International, ۱۹۸۹)

۱ ـ دانشجوی دكتری فلسفه تطبیقی مركز تربیت مدرس دانشگاه قم.

* مراد از "PI" كتاب Philosophical Investigation ویتگنشتاین و مراد از شماره‏های جلوی آن شماره بندهای این كتاب است.

۲- استرول در فصل ۶ تحت عنوان «یافتن آغاز» امتیازات این سبك، كه به آن عنوان "broken text" (=متن منفصل) می‏دهد، را به تفصیل شرح می‏دهد.

۳- كانوی می‏گوید (pp. ۸۳-۸۵) همانطور كه در نظر هایدگر انسان با موجودات و اشیاء دیگر در تماس است و این تماس‏بدوی چیزی از نوع معرفت نیست، بلكه سر و كار داشتن دلمشغولانه فرد با آنچه در درگیریهای روزمره‏اش با جهان خود می‏یابد است. یعنی آشنایی اصلی ما با امور از نوع تأمل نظری نیست، بلكه از نوع مراوده واقعی و بیرونی است. به همین ترتیب ویتگنشتاین نیز معتقد است كه انسانها در قالبی از معانی و فعالیتها سكنا دارند كه بنحو بنیادی، جهان آنان را می‏سازد.

* مراد از OC كتاب On Certainty ویتگنشتاین و مراد از شماره‏های جلوی آن شماره بندهای این كتاب است.

- ۴philosophical occasions.

۵- برای موارد دیگر ر.ك : ۷۷، ۷۸، ۴۴۸، ۴۵۵ و بندهای ۶۵۱ـ۶۵۸.

۶- باید توجه داشت كه مراد خود اصول متعارفه ریاضی نیست كه نامدلل بودن آنها معلوم است، بلكه مراد باور بین این قضایا و ادعای من نسبت به آنهاست كه برای آن دلیلی ندارم. شاید فراموش كرده باشم و ۲+۲ مساوی با ۴ وضع نشده باشد.

نویسنده:مینو حجت

منبع:فصلنامه نامه مفید، شماره ۳۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.