پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
زمین بی ثمر
تبردار! / سایهام را بینداز! / آزادم کن از رنج دیدن بیثمری! / چرا در حلقه آینهها زاده شدم؟ / روز گرداگرد من میچرخد / و شب / مرا در ستارگانش تکرار میکند. / میخواهم بیدیدن خود زندگی کنم. / باز و مور- که پرنده و برگ من شدهاند- را / به خواب میبینم، / تبردار! / سایهام را بینداز! / آزادم کن از رنج دیدن بیثمری!
مردی سفیدپوش وارد صحنه میشود، تا انتهای راست صحنه پیش میآید، جسمی سفید و پوشیده از پر را از زمین برمیدارد و به پشت میبندد، حالا او یک فرشته است! عروسک کوچک عریانی را به یرما میدهد؟ از او بازپس میگیرد؟ و یرمای علی رفیعی و احمد شاملو آغاز میشود!
یرما (فدریکو گارسیا لورکا، ۱۹۳۴) داستان زنی است که با گذشت دو سال از ازدواجش هنوز آبستن نشده است و در تبوتاب کودک ناداشتهاش میسوزد! پدر دوسال پیش مردی (خوآن) را برای همسری دخترش برگزیده و یرما از سر شرف و وظیفه سر در برابر تصمیم او فرود آورده است. برخلاف تمام دخترکان ترسان و لرزان، در بستر زفافش چهچهه سر داده و بوی سیب تازه را بر آن پراکنده دیده، به این امید که حاصلش فرزندی باشد که با تمام وجود برایش ایثار کند! اما حاصل هیچ است و هنوز هیچ! سالها میگذرند بدون ثمر.
پچپچههایی در روستا هست، که یرما چشم به مرد دیگری دارد: ویکتور، یک دوست قدیمی که با خوآن کار میکند و یرما را وقتی کوچک بوده از روی رودخانه گذرانده! مدتی میگذرد و دو خواهر خوآن میآیند تا پاسدار شرف و آبروی برادر باشند و زندانبان یرما. زنان روستا کمکم این پچپچههای موهوم خود را باور میکنند و به حقیقت رساندن آن را تنها مرهمی میدانند برای یرما. اما او سرسختانه بر سر شرف و نجابتش ایستاده و حاضر به تندادن به خواسته آنها نیست! دست آخر به همراه آنها به مکان مقدسی میرود تا آیین دعا برای باروری را به جا بیاورد اما در آنجاست که پایانی دور از انتظار واقع میشود: قتل خوآن!
چیست این تلاش خستگیناپذیر، این وسوسه و مشغله دایم برای باروری که یرما را رها نمیکند؟ این وسوسه در مقاطع مختلف شکل جدیدی به خود میگیرد، ابتدا به شکل پرستاری از خوآن، رسیدگی مادرانه به او، دوختن لباس برای نوزاد همسایه، نگرانی افراطی برای کودک تنها در خانه رها شده زنی که در کوچه میبیندش، رسیدگی شبانه به گاوها! اما آیا یرما به دنبال کودک است؟ کودکی از پوست و گوشت؟ پس چرا در پی کشتن خوآن است؟ چرا به توصیه کولیها عمل نمیکند و بار از دیگری نمیپذیرد؟ او دریافته که از لحاظ جسمانی قادر به باروری نیست، شویاش خون سرد در رگهایش دارد و شرف و نجابتش اجازه تخطی از زناشویی را به او نمیدهد، به معجزه و دعا هم اعتمادی نیست! تمامی نیازهایش سرکوب میشوند، میخواهد آب بخورد اما لیوانی ندارد، میخواهد در کوهها و دشت بدود اما پایی ندارد.
شوهر وادارش میکند تا در خانه بماند. خوآن همچون پتکی است گریزناپذیر بر سر تمام خواستههای یرما. او فکر میکند «هر زنی به اندازه چهار تا بچه توی تنش خون داره، اگه زنی این خون رو دفع نکنه خونش مسموم میشه» و این بلایی است که خوآن سر یرما میآورد. این خون در درون یرما میگردد، خون خونش را میخورد، خونش به جوش میآید و راهی به بیرون میجوید و دست آخر، خون سرد خوآن را میریزد. یرما بدل به کودک خود میشود و این کودک را میکشد، این وسوسه را، این نوزاد را در نطفه خفه میکند، عشقش را که قادر به بارآوری نیست و از نطفهای کور فراتر نمیتواند رفت، خفه میکند.
یرما همانطور که از معنای نامش، زمین بیثمر، برمیآید از همان ابتدا محکوم به بیباری است. یرما نماد اختگی است، اما اختگی تحمیلی و نه ذاتی! خون او میجوشد و زمین خشکش در تب آب میسوزد، زمین بارور است، حتی سنگ بارور است، «هر چی بارون روی سنگها بباره صیقلیتر میشن، کمکم لابهلای همون سنگها علف سبز میشه» اما هیچ چشمهای راه به سوی او ندارد. او میخواهد خوآن را ببیند که در رودخانه شنا میکند، زیر باران روی پشتبام میرود اما خوآن به همین که دارد راضی است، تسلیم شده، «وقتی کاری از دستت برنمییاد باید تسلیم بشی» اما یرما تسلیم نمیشود، «وقتی با دستمالی دست و دهنمو بستن و توی تابوت گذاشتنم اونوقته که تسلیم میشم.» اما گویی بیثمری تقدیر هر آن کسی است که تسلیم نمیشود، سازش نمیکند و حاضر به تن سپردن به تقدیر نیست. هم تقدیر یرما بیثمری است، هم تقدیر اسپانیا! مام میهن لورکا که درگیریهای داخلی لحظهای آرامش نمیگذارند، سرزمینی تفته که در انتظار آب است تا بارور شود اما دریغ که سردمدارانش بیخونند و بیثمر! برای حفاظت از او متوسل به مسیحیون میشوند و کولیها مدام وسوسهاش میکنند.
یرما، مام میهن شریف است و تن به بیگانه نمیدهد اما با دست خود شریک بیخونش را خفه میکند! خود برای خود بسنده است و بدل به کودک خود میشود. اختگی و بیثمری حضوری قوی و سیال دارد. تمام مردان و زنان حاضر در نمایش بهگونهای سرکوب شدهاند. تمامی زنان بخشهای مختلفی هستند از وجود یرما که در قتل خوآن به اتحاد میرسند و رفیعی خوآن را با دستان این زنان است که میکشد و نه مثل لورکا با دستان یرما تا تاکیدی باشد بر این معنا. اما دو خواهر خوآن که اختگی در آنها به کمال رسیده (و کارگردان با زیرکی تمام نقش آنها را به دو بازیگر مرد سپرده تا تجسم تهیشدن زن از زنانگیاش باشند) هیچ تعاملی با یرما ندارند جز اینکه نگهبانش هستند. مردان یا بیخونند و سترون یا ترسو و پا به فرار گذارنده مثل ویکتور که به راحتی و با فروش اجباری گلهاش به خوآن توسط او از میدان به در میشود و به آوازی در وداع با یرما دلخوش میکند. گویی «صد خواستگار تا همیشه در خوابند!»
فضایی سوررئالیستی و رویاگون بر نمایشنامه حاکم است. این فضا با رویابینی یرما آغاز میشود، او با خود حرف میزند، برای بچه نداشتهاش آواز میخواند و گویی در رویا سیر میکند. این فضا با تصمیمات هوشمندانه کارگردان مبنی بر حضور فرشته به جای چوپانی که در نمایشنامه هست، حضور عروسکهایی گاه ناقص به جای آن پسرک سفیدپوش لورکا و دکوری چندلایه که عبور زنان از بخشهای بالایی آن و پشتسر یرما میتواند تداعیگر ذهن آشفته او و حضور آنها در وجود یرما و هجمه آنها بر آن باشند تقویت میشوند.
دست آخر، زنان دهکده با سرکردگی پیرزنی بیدین یرما را به بالای کوهی میبرند تا برای باروریاش دعا کنند. یرما بر روی بستر زفافش داخل صحنه میشود. درد میکشد و دیگران پیدرپی دعا میخوانند. خوآن هم آنجاست و در پی پیوستن به یرما. اما او شوهر را از خود میراند. میراندش و به گوشهای میگریزد. زنهای چاقو به دست به سمت او حمله میکنند و خوآن کشته میشود. و صحنه خیس است از آب و خون خوآن.
سه تا بودند / روز تبردار آمد / دو تا بودند / جفتی بال نقرهای برافراشته / یکی ماند / دیگر هیچ / آب / خالی مانده بود.
نازنین اردوبازارچی
* جملات داخل پرانتز و تمامی اشعار متعلق به لورکا هستند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست