جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
دعوت به مراسم سقط جنین
تازهترین فیلم ابراهیم حاتمیکیا از هر نظر متفاوت است؛ تفاوتی که البته نمیشود آن را پای اتفاق و تصادف گذاشت. کارگردانی مثل حاتمیکیا آنقدر باهوش است که بداند دارد چه میکند.
حتی خیلی دور از ذهن نیست که حاشیههای اطرافش بخصوص پس از «به نام پدر» که البته فیلم خیلی موفقی هم در کارنامهاش به حساب نمیآید زیاد مخالف میلش نیست؛ حاشیههایی که اتفاقا موقع ساخت و تولید این فیلم خیلی بیشتر سر زبانها افتاد تا حالا که فیلم اکران شده است.
به هرحال تاکید بر این تفاوت در تبلیغات تلویزیونی فیلم و تاکید مستقیم بازیگرانی مثل مهناز افشار و گوهر خیراندیش روبه دوربین گواه خوبی است برای آگاهانه بودن ماجرا.
اما این تفاوت را در کجای «دعوت» باید جستجو کرد؟ اولین نکته در انتخاب نکردن یک سوژه، فضا یا حال و هوا برای فیلم است. میگویم انتخاب نکردن و نه انتخاب کردن؛ چون همه ما همیشه انتظار داشتهایم از حاتمیکیا فیلمی با موضوع جنگ و دفاع مقدس ببینیم. این انتظار را هم کسی جز خودش در ما ایجاد نکرده است.
لااقل دورنمای سینماگری مثل حاتمیکیا این طور در ذهن عموم شکل گرفته که او پیش از دلباخته هنر و سینما بودن، به حرفی که در اثر هنریاش میخواهد بزند، فکر میکند. پیام فیلمهای حاتمیکیا، شناسه پررنگی برای شناخت سینمای اوست.
اینکه برای فیلمهای او از عنوان سینما استفاده کنیم به اندازه کافی گویای این مطلب است که او توانسته پیامهایش را درست دراماتیزه کرده، با نمایشی کردن منطقیشان، بخوبی آنها را به تماشاچیانش منتقل کند.
این انتظار البته یکشبه ایجاد نشده است. لابد نقل به مضمون این داستان را از قول خود، خوانده یا شنیدهاید که زمانی به مسوول لابراتوار گفته اگر فیلمی با موضوع غیرجنگی ساخت، او بیمعطلی نگاتیوهایش را آتش بزند.
پس از آن هم با موفقیتی که در این مسیر برای خودش رقم زده، آهسته و به مرور جنگ را به عنوان محدودهای برای خودش تعیین کرده، برای ما جا انداخته و این توقع را ایجاد کرده که باید تا ابد فیلم جنگی بسازد.
حالا هم باید پاسخگو باشد. این حساسیتها برای فیلمساز، هم بار مثبت دارد و هم منفی. مثبتش این است که او میتواند مطمئن باشد مخاطبانش به کارش اهمیت میدهند و به هر ترتیب پیگیر او و ساختههایش هستند. بار منفیاش هم از دل همین جنبه مثبت قضیه در میآید.
او حالا باید حتی برای انتخاب بازیگرانش هم جواب پس بدهد و نوع انتخابش برایش بحرانساز میشود؛ بحرانی که البته او موقع ساخت فیلمهای «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» هم نمونهاش را از سر گذرانده است.
به هرحال حاتمیکیا در ساختههای اخیرش نشان داده خیلی دوست ندارد ما بر اساس همان تصور پیشین با او و کارش رو به رو بشویم. ضمن اینکه اگر تجربه سریال ناموفق «حلقه سبز» را آغاز تغییر رویکرد حساب کنیم، پس دیگر دعوت جای هیچ احتمالی را برای وقوع یک تصادف یا اتفاق باقی نمیگذارد.
حلقه سبز با انکه یک موضوع ماورایی داشت و حضور ارواح فرصت خوبی برای بالارفتن دوز معناگرایی کار فراهم کرده بود، هیچ اثری از شهید و جنگ و مولفههای آشنای سینمای او را با خود نداشت. گرچه اطناب و عدم ایجاز در کنار مشکلات دراماتیک سریال، مخاطب را از خود راضی نکرد.فیلم پانزدهم حاتمیکیا، سوژه تر و تازهای ندارد.
سقط جنین فعلا بحث روز جامعه نیست. آن هم با این شیوه خنثایی که او برای روایت داستانش انتخاب کرده است.
سریال کم و بیش تعدیل شدهای مثل «ساعت شنی» سال گذشته با طرح سوژه یکی از اپیزودهای این فیلم، واکنشهای بیشتری را برانگیخت؛ اما همین سوژه در این فیلم، موضوعی حاشیهای در یک اپیزود است که آن هم در کنار موضوعی مثل خیانت یا ملایمترش بیوفایی کمرنگ میشود.
فیلم با طرح ۵ داستان مجزا و تقریبا بی ربط به هم میکوشد واکنش ۵ خانواده/همسر را به فرزند جدیدی که در راه دارند و حداقل یکی از طرفین از این حضور راضی نیست، تصویر کند.
غیر از اپیزودی که گفتم بقیه داستانها از این قرارند: زن هنرپیشه جوانی که نگران است بارداریش، حضورش در فیلم و خلاصه شهرت و پیشرفت کاریش را به هم بزند، زوج شهرستانی که به خاطر مشکل مالی از بچهدار شدن ناراحتند، زن میانسالی که نگران است حاملگی در این سن و سال مایه آبروریزیش بشود و زن صیغهای که به قول خودش دفعه اول به خاطر بچهدار نشدن عشقش را از دست داده و حالا این بار مجبور است به خاطر مادر شدن قید عشقش را بزند.
این داستانها کنار هم قرار گرفتهاند تا به این پرسشها پاسخ بدهند که آیا ما اساسا اجازه داریم سرخود برای موجودی که از طرف خدا به زمین دعوت شده، تعیین تکلیف کنیم یا نه؟
اما ساختار اپیزودیک کار و قرار گرفتن ۵ داستان مختلف کنار هم، امکان روایت و پرورش درست قصهها را از فیلمنامهنویس و کارگردان گرفته و اجازه نداده با هیچکدام، آن جور که باید و شاید ارتباط دلچسبی برقرار کنیم.
بیننده برای ارتباط و همدلی با پرسوناژها، به زمان نیاز دارد و این همان کیمیای کمیاب کارهای کوتاه و اپیزودیک است. برای همین قاعدتا موفقیتی که ممکن است یک سریال به آن دست پیدا کند، برای یک مجموعه تلویزیونی در یک ضریب کاهنده ضرب میشود.
فیلم از آزمایشگاه و خبر دادن تلفنی متصدی آزمایشگاه و گفتن جواب مثبت آزمایش بارداری زنها شروع میشود؛ ولی در همان جا متوقف میشود و داستان هر اپیزود از یک تلفن جداگانه شروع میشود.
غیر از این، مهمترین چیزی که کم و بیش به نحوی داستانها را به هم وصل میکند، حضور دکتر زنان و تکنیسین سونوگرافی است که یکی مریضها را معاینه میکند و دیگری کار سقط جنین را انجام میدهد. در یکی از اپیزودها، متصدی سونوگرافی هم خودش دچار همان مسالهای میشود که زنان بقیه اپیزودها با آن درگیرند.
به نظر میرسد این بخش میتوانست اپیزود نهایی فیلم و فصل نتیجهگیری نهاییاش باشد که این اتفاق نیفتاده است؛ ولی اگر بنا به انتخاب باشد، اپیزودهایی که گوهر خیراندیش و مریلا زارعی نقشهای اصلی را دارند، گرمتر و بهتر از بقیه از کار درآمده است.
حاتمیکیا یک فیلمساز و هنرمند است و بارزترین مشخصه یک هنرمند این است که مثل پرنده آزاد باشد و کاری را بکند که خودش دوست دارد. او هم میتواند فیلم جنگی نسازد، ولی نباید فراموش کند که برگ برندهاش همیشه چالشها و پرسشهای بیپاسخی بوده که در فیلمهایش مثل «آژانس شیشهای» و حتی در مرتبهای پایینتر در «به نام پدر» مطرح کرده است.
خیلی وقتها طرح پرسش از اصل جواب مهمتر است و طرح سوال برای سازنده دعوت کار چندان پرزحمتی نیست، بخصوص که گسترش دامنه موضوعی مسائل اجتماعی به نسبت جنگ، دستش را بازتر میگذارد.
جابر تواضعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست