شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نحوه رفتار با اهل کتاب برحسب قرآن و سنت


نحوه رفتار با اهل کتاب برحسب قرآن و سنت

برای این که بدانیم در دنیای امروز چگونه باید با اهل کتاب –از ظالم تا نیکوکارشان برخورد کنیم, باید قرآن و سنت پیامبر را به عنوان راهنما در نظر داشته باشیم

برای این که بدانیم در دنیای امروز چگونه باید با اهل کتاب –از ظالم تا نیکوکارشان- برخورد کنیم، باید قرآن و سنت پیامبر را به عنوان راهنما در نظر داشته باشیم و شأن نزولات را با روش و منش پیامبر در آمیزیم تا رفتار امروز ما حقیقتاً اسلامی باشد. پیش از همه قرآن که به مسلمانان و ما می فرماید: «از اهل کتاب همه برابر نیستند، گروهی هست که آیات خدا را به پا می دارند، شب هنگام و سجده می کنند، ایشان باور می دارند خدا و روز قیامت را و به کار پسندیده امر می کنند و از کار ناپسند منع می کنند و در نیکی ها شتاب می کنند و ایشان از شایسته کاران اند». قرآن، سوره آل عمران، آیات ۱۱۳-۱۱۴. رفتار متفاوت و عادلانه پیامبر با اهل کتاب نیز باید چراغ راه ما باشد. نخست او با همه اهل کتاب بدون تبعیض برخورد می کند، همگی را به دین خدا فرا می خواند، حتی اگر نپذیرفتند از در مخاصمه با آنان بر نمی آید، بلکه دقیقاً برعکس، پیمان صلح و زندگی مسالمت آمیز و حتی برادرانه با آنان می بندد؛ این پیمان هم با یهودیان و هم مسیحیان بسته می شود.

پیامبر اسلام با مسیحیان رابطه بسیار خوبی داشت، چه با نجاشی به عنوان دولتمردی با اعتقادات مذهبی مسیحی و چه با اقلیت های نصرانی شبه جزیره و هیچ گونه درگیری بین مسلمانان با مسیحیانی که تغییر دین نداده بودند، به وجود نیامد. طایفه بنی الحارث ساکن نجران که مسیحی بودند، از طرف پیامبر دعوت به اسلام شدند، نپذیرفتند، پیشنهاد مباهله پیامبر را نیز رد کردند، با این وجود پیامبر معاهده عدم مخاصمه، صلح و دوستی و زندگی مسالمت آمیز با آنان امضاء کردند و تا زمانی که پیامبر زنده بود و تا مدتی پس از آن عملاً نیز اجرا شد و تحقق یافت.

پیامبر با یهودیان نیز نه تنها پیمان عدم مخاصمه که همزیستی مسالمت آمیز و حتی برادری بست. بخشی هایی از بندهای قرارداد به قرار ذیل اند:

۱) مسلمانان و یهودیان همچون امتی واحد در مدینه خواهند بود.(ما مسلمانان اینک با یکدیگر چون امتی واحد نیستیم، چه رسد با اهل کتاب!)

۲)هر دو دین در انجام مراسم دینی آزاد هستند.(آیا در نزد ما، اهل کتاب در رفتار به شریعت خود آزادند یا شریعت اسلام را باید رعایت کنند!؟)

۳)اگر جنگی رخ داد، اگر تجاوزی نباشد، به یکدیگر کمک خواهند کرد.

۴)هرگاه مدینه مورد یورش دشمن قرار گیرد، پیروان هر دو دین، از مدینه دفاع می کنند.

۵)صلح با دشمن باید با مشورت هر دو طرف صورت گیرد.(ما با دوستان خود مشورت نمی کنیم!)

۶) امضاء کنندگان پیمان با خیرخواهی و نیک خواهی در کنار هم به سر خواهند برد.(متأسفانه برخی از ما تحمل دیدن یکدیگر را نداریم، چه رسد به زندگی خیرخواهانه و برادرانه!)

هیچ پیمان صلحی را در دنیای امروز سراغ دارید تا این حد متمدنانه و مسالمت آمیز و برادرانه بسته شده باشد؟

پیامبر نیز تا هنگامی که طرف های مقابل به پیمان پایبند بودند، متعهد به آن ماند تا برخی از یهودیان خیانت کردند که جزای هر یک را به فراخور رفتارشان داد. مفاد این پیمان همین امروز برای ما راه گشاست. در منشوری که برای قبایل و ادیان مختلف مدینه بست، عدالت و انصاف و برابری اقوام و ادیان الهی دیده می شود. چنان که متذکر می شود، مسلمانان باید عدالت پیشه کنند و در برابر ستمگران متحد گردند؛ هر چند ستمگر فرزند خودشان باشد. دقت کنید، نه این که مسلمانان دیگران را به عدالت دعوت کنند و چون خودشان گفتند ایمان آوردیم، هر کاری دل شان خواست بکنند و بهشتی نیز هستند! اگر در مواجه با مشکلات دنیای امروز، ما مسلمانان، بر طبق آن عمل کنیم، بسیاری از مشکلاتمان حل خواهد شد.

برخلاف خوانش تندروها، پیمان پیامبر اسلام نه خفت آمیز و ذلت آمیز و تسلیم پذیری است و نه دوری از شریعت اسلام را نشان می دهد، بلکه عین حقیقت اسلام است؛ یعنی آزادی در گزینش ادیان مختلف و همزیستی مسالمت آمیز آنان در کنار یکدیگر، چنان که در قرآن نیز آمده است.

به خاطر این که بعدها پیمان صلح برخی از یهودیان با مسلمانان به دشمنی بدل می شود، برخی تصور کرده اند که صلح محمد با اهل کتاب مصلحتی یا تاکتیکی بوده است، اما این برداشت به چند دلیل نمی تواند درست باشد: نخست این که با نص قرآن که مسلمانان را به وفاداری به پیمان هایی که می بندند، فرا می خواند، مغایرت دارد. دوم با منشوری که در مدینه (یثرب) می بندند ناسازگار است که بر اساس یکی از بندهای آن، اگر مسلمانی پیمانی بست حق ندارد، پیمان شکن باشد. سوم این که پیمان مسلمانان با سایر اهل کتاب که پیمان شکنی نکردند، در تمام مدت حیات پیامبر و خلیفه اول پا برجا بود، چنان که با برخی از یهودیان و کلیه نصرانی ها و طایفه بنی الحارث برقرار بود و در منشور مدینه از یهودیان بسیاری چون یهودیان بنی عوف، بنی حرث، بنی ساعده، بنی جشم، بنی اوس، بنی ثعلبه و بنی شطیبه نام برده شده و یهودیان جزیرة العرب به یهودیان بنی نظیر، بنی قینقاع و بنی قریظه که بعدها با مسلمانان اختلاف و درگیری پیدا کردند، محدود نمی شدند که جملگی آن ها حکایت از آن دارد، در صورتی که طرف مقابل به عهدی که با مسلمانان بسته بود، پایدار باشد، مسلمانان نیز وفادار خواهند بود. و خلاصه این که رفتار پیامبر اسلام با عهدشکنان یهودی یکسان نبود و به فراخور نوع عهدشکنی شان با آنان به عدالت رفتار و حکم کرد.

مخیریق که از بزرگان یهودی بود، از صحابه پیامبر شد و در جنگ احد شهید گشت و پیش از آن وصیت کرد که همه اموالش به رسول خدا برسد. جنگ با یهودیان بنی نظیر بدین سبب در گرفت که ایشان طی توطئه ای قصد جان پیامبر را کرده بودند. پیامبر نیز نخست بدون درگیری از آن ها خواست تا مدینه را ترک کنند، ولی چون آن ها در نهایت نپذیرفتند، پیامبر بعد از دستگیری شان آنان را به بلاد شام فرستاد. برخی از آنان که در خیبر پناه گرفته بودند، قریش را به جنگ با مسلمانان تشویق کردند که جنگ خندق در گرفت. جنگجویان ساکن خیبر نیز علاوه بر پناه دادن به یهودیان بنی نظیر که قریش را علیه جنگ با مسلمانان تحریک می کردند، با مشرکان روابط نظامی و اقتصادی داشتند و امنیت مسلمانان را نیز تهدید می کردند. پیامبر با مسلمین به سوی خیبر حرکت کرد و نخست آنانی را که از این جنگ قصد گرفتن غنیمت داشتند با خود نبرد و به ایشان اجازه شرکت در جنگ را نداد. پس از تسلیم ساکنان خیبر در ابتدا قرار بر خروج ایشان از آن منطقه داد، ولی بعد با آنان توافق کرد که نخلستان های خیبر را یهودیان بکارند، نصف محصول از آن آنان و نصف مال مسلمانان باشد؛ به شرط آن که پیامبر هر وقت بخواهد آنان را از آنجا اخراج کند، اما پیامبر چنین نکرد و آنان تا زمان خلیفه دوم در آنجا ماندند. جنگ بنی قینقاع نیز با تجاوز به حقوق یک زن مسلمان و توهین به کرامت انسانی (حقوق معنوی) شروع شد و پیامبر پس از دستگیری، آنان را از آن مکان کوچاند. در بسیاری از متون این کوچاندن یهودیان مختلف، تحت عنوان تبعید آمده است. از نظر نگارنده این اصطلاح درست نیست، چون تبعید یعنی انتقال شخص به مکانی بدتر از جایی که پیش از این در آنجا ساکن بود. در حالی که دور کردن یهودیانی که خیانت کرده بودند از جوار مسلمانان، یعنی سرزمین حجاز به شام چنین نیست و شام همواره از نظر شرایط اقلیمی و شهرنشینی از حجاز وضع بهتری داشت. مسلمانان بدین سبب خیانت پیشگان را به جایی دیگر می فرستادند که آنان نشان داده بودند که شایستگی و اعتماد لازم برای زندگی در کنار مسلمانان را ندارند.

یهودیان بنی قریظه با نادیده گرفتن پیمان صلح با مسلمانان، به آنان خیانت ورزیدند و در جنگ خندق که شرایط بسیار سختی برای مسلمانان پدید آمده بود، با قریش که مدینه را محاصره کرده بودند، همراه شدند. پیامبر نیز به سرعت پس از خاتمه جنگ خندق به سوی قلعه آن ها شتافت و پس از دستگیریشان، چون طایفه اوس حلیف بنی قریظه بود، قضاوت را به رئیس طایفه اوس، سعد بن معاذ سپرد و خود بیش از این دخالت نکرد. اوس نیز به جز کودکان و زنان شان، تنها مردان را بابت این خیانت شان حکم به قتل داد. از زنان تنها یک تن که مسلمانی را با سنگ شهید کرده بود، قصاص شد. ریحانه از یهودیانی که به کنیزی پیامبر در آمد، تا آخر عمر به عقیده خود ماند و مسلمان نشد؛ پیداست که پیامبر به زور کسی را وادار به تغییر دین نمی کرد، حتی کسانی که سال ها در خانه وی زندگی می کردند!

حال ما برحسب توصیه قرآن و همین واقعیات صدر اسلام می توانیم در دنیای امروز با اهل کتاب رفتار کنیم؛ البته اگر در جستجوی عدالت ایم و درصدد انتقام صرف نیستیم. نخست دست آشتی و زندگی مسالمت آمیز به سوی کلیه یهودیانی که دست شان به خون دیگران آلوده نباشد، باید دراز کرد. در جنگ ۲۲ روزه ای که جنایتکاران اسرائیلی علیه مردم غزه راه انداختند، برخی از یهودیان باوجدان بر علیه دولت و نظامیان خود در اسرائیل اعتراض کردند و تظاهرات راه انداختند (کاری که بسیاری از اعراب و برخی از مسلمانان در کشورهای خود نکردند). پس اینان همانان از اهل کتاب اند که قرآن در زمره صالحان و پیامبر، ایشان را چون امتی واحد با مسلمانان دانسته اند، چون برطبق فطرت حق طلب الهی خویش رفتار کرده و می کنند. گروهی دیگر مردم عادی و کودکان و زنان (زنانی که دست شان به خون دیگران آلوده نیست) یهودی هستند که در درگیری با فلسطینیان و مسلمانان نقشی ندارند و تنها خواهان آن اند که درگیری و خونریزی پایان یابد. اینان نیز همچون همان اهل کتاب اند که با پیامبر و مسلمانان از سر دشمنی در نیامدند و پیامبر اسلام نیز با آنان درگیر نشد و زندگی مسالمت آمیز و برادرانه با آنان را تجویز کرد. اینان نباید هدف راکت پراکنی های کور قرار گیرند و بی گناه قربانی شوند. گروه دیگر برخی از سیاستمداران و مسئولان حکومتی اسرائیل اند که خواهان درگیری و کشت و کشتار نیستند، اما بر این باورند که امنیت شهروندان شان در اولویت است و ایشان باید از همه راه ها برای دفاع از آنان بهره برند. این گروه را با رفتارهای صلح طلبانه فلسطینیان و مسلمانان می توان مخالف جنگ و حتی تندروهای اسرائیلی ساخت. اما گروه آخر که در اقلیت نیز قرار دارند (همچون همه تندروهای جهان در جامعه در اقلیت هستند) تندروهایی اسرائیلی هستند که یا مذهبی، یا سیاسی و یا نظامی اند و تصور می کنند که به زور اسلحه می توان فلسطینیان و مسلمانان را خاموش ساخت و دست شان به خون آنان آلوده است. این گروه عمدتاً در روند صلح فلسطینیان با اسرائیلیان اخلال ایجاد می کنند و با بازی موش و گربه می خواهند حتی اگر فضای جهانی پذیرای ایده های آنان نیست، با کارشکنی و موکول و منوط کردن روند گفتگوهای صلح به خواسته هایی که حدس می زنند فلسطینیان نمی پذیرند، عملاً مانع از دستیابی فلسطینیان به کشوری با قیمومیت خود شوند. ما نباید دانسته یا نادانسته با جهت گیری های این گروه همراه شویم. تلاش مسلمانان و فلسطینیان باید برای به انزوا کشیدن این گروه و تن ندادن به تله های آنان و کارشکنی هایشان باشد و با پیگیری پرونده ها و سفرهای شان به خارج، ایشان را دستگیر و به پای میز محاکمه کشاند تا تصور نکنند که اگر هر کاری کردند در این دنیا در خطر محاکمه و محکومیت قرار ندارند تا عدالت درباره شان اجرا شود.

برادران با یک تجزیه و تحلیل دقیق در خواهیم یافت که روند صلح به نفع فلسطینیان است. نخست و از همه مهمتر به خاطر آخرت شان، چون با گسترش جنگ بین یهودیان و مسلمانان و انعکاس آن در سطح جهان عملاً تبلیغ منفی برای ادیان ابراهیمی راه می افتد و در این جنگ ها چه بسا نادانسته یا دانسته دستانمان نیز به خون بی گناهان آلوده شود (و ممکن است بعداً خود نیز از آن پشیمان شویم، ولی دیگر سودی نخواهد داشت!). چون سلاح های امروز از دور دیگران را هدف قرار می دهند و چه بسا دوست و دشمن و بی گناه و گناهکار نمی شناسند و بسیاری از ساکنان اسرائیل، فلسطینیان و مسلمانان و مسیحیانی هستند که بسیاری از آنان با رژیم اسرائیل مخالف اند.

اما واقعیت های کشور فلسطینی که شاید برخی از تندروهای اسرائیلی با درک آن خواهان پیشبرد صلح نیستند. اول این که مناطقی که بر اساس روند صلح به فلسطینیان داده می شود، جملگی فلسطینی نشین اند و این گروه از فلسطینیان که هر روزه در خطر حملات گاه و بی گاه نظامیان اسرائیلی قرار دارند، در امنیت و آسایش خواهند بود و پس از سال ها حکومتی "از خود" و "برای خود" خواهند داشت. اما همزمان فلسطینیان و اعراب بسیاری هستند که در همان محدوده اسرائیل زندگی می کنند که ایشان به سبب نرخ رشد بالای جمعیت شان نسبت به یهودیان مدام بر تعدادشان افزوده می شود و حتی مطالعات جمعیت شناسی نشان می دهد در سال ۲۰۳۵ بیت المقدس اکثریت یهودی خود را از دست می دهد. این به معنای آن است که زمان به نفع ماست و کسانی که همچون نگارنده از آن علوّ روح برخوردار نیستند تا چون پیامبر اسلام حتی دشمنان شان را ببخشایند، می توانند به این روند صلح خوشبین و نسبت به گرفتن بقیه حقوق انسانی خود در آینده امیدوار باشند. به منطقی که می گوید "یا همه حقوق فلسطینی ها را یکجا می خواهیم یا هیچ چیز را"، باید روی نیاورید که هم غیرواقعی است (از این روی عملاً حقوق فلسطینیان مسترد نمی شود) و هم منطق دیکتاتورها (منطق یا همه یا هیچ) هست. باید واقع بینانه، به تدریج حقوق فلسطینی ها را طی طرح ها و راهکارهایی عملی تعقیب کرد و به شکلی نسبی آن را پیش برد و امیداور بود، آنان بدون این که حقوق دیگران را پایمال کنند، کاملاً به حقوق خویش دست یابند. دیدگاه ما درباره خواسته های مان نیز نباید تنها مبتنی بر مخالف با طرف های اسرائیلی باشد، بلکه می بایست در جهت حقوق فلسطینی ها و آن هم مبتنی بر واقعیت های عملی هدف گیری شود. با فرض این که اسرائیل با بازگشت فلسطینی ها در سرزمین های اشغال شده موافقت کرد. آیا ما باید فلسطینی هایی را که اینک در کشورهای دیگر در امان و آسایش زندگی می کنند، به این سرزمین ها بیاوریم تا باز چهره جنگ و کشت و کشتار و زخمی و اسیر شدن خود و عزیزان شان را تجربه کنند؟ فلسطینی هایی که خواهان بازگشتند ما در قبال جان و امنیت آنان مسئول ایم و تنها زمانی می بایست ایشان را به فلسطین باز گردانیم که در کشور خود و زیر چتر حمایت دولتی از خود و آن هم در امنیت و رفاه نسبی بسر برند و این تنها در سایه صلحی پایدار مقدور است. با این همه فراموش نکنیم، مهمتر از نبرد دنیوی نباید نبرد معنوی را ببازیم و در آزمون الهی مردود شویم. فلسطینیان داغ دیده بدانند که در ازای هر گذشتی که برای رسیدن فلسطینیان و مسلمانان به حق ولو نسبی خود کنند، دروازه های فردوس برین را به روی خود گشوده اند و ارواح شهدا و مظلومان بی گناه شان را شاد ساخته اند؛ بدانند که هیچ یک از کارهای اخروی ای که تاکنون کرده اند، با آنچه در راه این زندگی مسالمت آمیز ادیان ابراهیمی با یکدیگر می کنند، برابر و حتی قابل مقایسه نیست؛ تا خداوند چه خواهد.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

دکترای فلسفه و ادیان از آمریکا



همچنین مشاهده کنید