یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نقش روحانیت در کاهش نگره های منفی به هویت نوجوانان و جوانان


نقش روحانیت در کاهش نگره های منفی به هویت نوجوانان و جوانان

هویت در فرهنگ لغت چنین تعریف شده است هویت یعنی حقیقت شئی یا شخص که مشتمل برصفات جوهری او باشد شخصیت ذات , هستی و وجود منسوب به او

● تعریف هویت :

هویت در فرهنگ لغت چنین تعریف شده است . هویت یعنی حقیقت شئی یا شخص که مشتمل برصفات جوهری او باشد. شخصیت. ذات ، هستی و وجود منسوب به او .

اریکسون که نام او با هویت یایی تداعی می شود. معتقد است که عمده ترین تکلیف یک نوجوان حل بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است و برای رسیدن به هویتی کم و بیش باثبات. نوجوان باید نیازها و آرزوها و توانایی های خود را به شکل تازه ای سازماندهی کند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد.

اریکسون بر این مسئله تاکید می کند که طرد شدن از طرف دیگران یا اجتماع. ممکن است باعث شود که نوجوان نتواند در خود احساس هویت پیدا کند.

به اعتقاد جیمز مارسیا. هویت یک نوع سازمان درونی خودجوش و پویاست که از توانایی ها ، باورها و تجارب گذشته فرد نشأت می گیرد. وی چهار نوع هویت را به شرح ذیل از هم متمایز کرده است.

۱) هویت کسب شده : این گروه از جوانان. بحران هویت را با موفقیت پشت سر گذاشته و نسبت به اهداف معینی ،‌تعهدات لازم را در خود ایجاد نموده اند. این گروه معمولا انعطاف پذیرند و با فکر و درایت عمل کرده و از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند.

۲) هویت پیش رس : این گروه بدون داشتن تجربه به بحران نوجوانی ، نسبت به اهداف خاصی که دیگران و به ویژه والدین از قبل تدارک دیده اند. احساس تعهد پیدا کرده اند. مثل انتخاب رشته. نوع شغل و همسر و حتی سب زندگی آنان توسط دیگران تعیین شده است. آنان معمولاً انعطاف ناپذیر و معتقد به اعتقادات خانوادگی و مرسومات و قوانین اجتماعی بوده و از مراجع قدرت پیروی می کنند.

۳) هویت خویشتن یاب : این گروه هنوز در جهت کسب هویت تلاش کرده و همواره در حالتی دوگانه و متعارض به سر می برند. معمولا مضطرب ، پرحرف و رقابت طلب هستند و با والدین غیر همجس رابطه نزدیکی دارند.

۴) ابهام هویت : این گروه هیچ نوع بحران را تجربه و یا سپری نکرده و در عین حال به اهداف خاصی هم احساس تعهد نمی کنند و روی هم رفته افرادی بی خیال ، سطحی و ناخرسند و تنها هستند.

سی فوت صاحب نظر دیگری است که همچون اریکسون هویت را در نقابل با فقدان نقش تبیین می کند. و کراچر از صاحب نظران این رشته در تعریف هویت می نویسد : هویت یعنی توازن میان خود و دیگران برقرار کردن و در جای دیگری آن را همچون یک مرحله در چرخه زندگی می پندارد. و در برخی فرهنگ ها . هویت را مترادف با « شخصیت » و « اصلیت » آورده اند در حالی که این دو کاملا مترادف با یکدیگر نیستند. هویت ، معنا و مفهومی گسترده تر از شخصیت دارد. زیرا شخصیت فقط در مورد انسان به کار می رود و مورد استعمال برای غیر انسان ندارد در حالی که هویت ، مفهومی عامی است که انسان و غیر انسان و از جمله اشیا را نیز شامل می شود.

« کیستی شناسی » یا « شناسایی هویت خویشتن » هسته مرکزی نظریه رشد شخصیت را در مکتب اریکسون تشکیل می دهد . او همانند « مارگرت مید » . مهمترین وظیفه و هدف نوجوانان را جستجو در راه یافتن هویتی پرمعنی می داند.

من کیستم ؟ این سئوالی است که ذهن هر فردی به ویژه جوانان و نوجوانان را به خود مشغول می دارد و به دنبال همین سئوال است که در جستجوی خویشتن و کسب هویت تلاش می کند. البته این سئوال به یکباره در نوجوان بروز نمی کند. بلکه ریشه آن در دوران طفولیت وجود داشته و در جریان رشد. به تدریج وجود خود را از دیگران متمایز می سازد.

هویت یابی در دوران نوجوانی به موازات رشد فیزیکی ، شناختی عاطفی و اجتماعی اهمیت خاص می یابد. بسیاری از نوجوانان با شور زیادی از خود سئوال می کنند که جایگاه اجتماعی من کجاست ؟ شغل آینده من چیست ؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود ؟ سرانجام با چه کسی ازدواج خواهم کرد و نهایتاً ارزشهای اخلاقی و فلسفی من چه خواهند بود ؟

باید موضوع هویت را از این منظر نیز بنگریم که آیا اهمیت آن در حدی هست که بتوان به عنوان یک نیاز اساسی بدان پرداخت؟

اریک فروم ، جامعه شناس و روانکاو آلمانی معتقد است : فرق انسان با حیوان ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست. از این رو شناخت او بدون آشنایی با این نیازها میسر نخواهد بود. این نیازها بدین قرار است : نیاز به تعالی. نیاز به وابستگی . نیاز به هویت ( همانندی) نیاز رجوع به اصل. و نیاز به وسایل راه یابی. از این مقوله ها ، نیاز به هویت ، و...که با این بحث ارتباط می یابد. را توضیح خواهیم داد :

نیاز به هویت. او می گوید : « هر فرد آدمی مایل است به اینکه هویت خاصی داشته باشد. از اینروی می کوشد که خویشتن را دریابد و بشناسد . در عین حال می خواهد فردی باشد ممتاز ، و برای رسیدن به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتاً مبرز و ممتاز . مرتبط می کند یا به اصطلاح ، خویشتن را با آنها همانند می سازد یابه واسطه امتیاز و تشخصی که آن فرد یا آن گروهها دارند تا حدی صاحب سخنان و امیتاز گردد . »

زندگی مشحون از اسرار ،‌ لطائف و حکمتهایی است که غالب انسانها به اصل آن نمی رسند. پاسکال می گوید : « متولد شدم ، ندانستم برای چه ؟ زندگی کردم ، ندانستم چگونه زندگی کنم ؟ اکنون می میرم و نمی دانم چرا ؟ و هم او می گوید : » انسان از عجیب ترین موجودات طبیعت است. از جسم اطلاعات کافی ندارد ، روح را نمی شناسد و از ارتباط جسم و روح چیزی نمی داند اجتماع جسم و روح او را متحیر می کند. در صورتی که خود او مولود آن است.

اظهارات بالا ، ‌اهمیت طرح موضوع هویت را بیش از پیش متقن و مبرهن می سازد. از جهت تعریف عملیاتی هویت می توان چنین گفت که اگر آدمی برای پرسشهای زیر پاسخهای مطمئن و متقاعد کننده ای بیابد در حقیقت هویت خویش را باز یافته است:

- بداند جایگاه ، منزلت و مرتبت او دقیقاً چیست ؟ و چه تعریف دارد ؟

- آگاه باشد که چه پیوندها ، رشته ها و ارتباط هایی او را به خود و جهان خارج از خود متصل می سازد ؟

- درک کند که چه نقشها ، وظایف و مسئولیتهایی در قبال خود و دیگران بر عهده دارد ؟

- شناخت واقع بینانه ای از توقعاتش نسبت به خود و دیگران به دست آورد .

- و در نهایت نسبت خود را به گذشته ، حال و آینده به درستی بداند.

و در کلام حضرت علی (ع) آمده است : ( رحم الله من علم من این . وفی این والی این ) آن کسی که بداند از کجا آمده ، در کجاست و به کجا رهسپار خواهد شد مشمول رحمت الهی خواهد بود.

مولانا در این ارتباط می فرمایند : روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم.

از واژگانی که به هویت نزدیک است و غالباً مترادف با آن به کار می رود. «خود» می باشد. ضرورت دارد ضمن تعریف آن ، انواع خود را نیز مورد ملاحظه قرار دهیم : مورفی در تعریف مفهوم خود می گوید : خود ، عبارت است از احساسات و ادراکاتی که هر کسی از کل وجود خویشتن دارد. این مفهوم سبب می شود که آدمی با وجود تغییرات و تحولاتی که در طول زمان روی می دهد ، پیوسته احساس دوام و استمرار نماید.

آلفرد آدلر ، معتقد است که خود چیزی جز سبک مخصوص زندگی هر فرد نیست.

امروزه به دلیل پیچیدگی مناسبات اجتماعی ، گسترش سیستم های ارتباطی ، ظهور تبلیغات متنوع ، نظام تعلیم و تربیت متفاوت و گسترده ، پیشرفت قابل ملاحظه علوم در زمینه های مختلف ، نفوذ و تداخل فرهنگ های یک جامعه و یا جوامع دیگر نسبت به هم ، آموزش های متفاوت و در عین حال گاه متضاد در نظام خانواده و مدارس. تغییرات شدید زیست محیطی در کره خاکی و ... دگرگونی بسیار عظیمی را بر رفتار آدمیان و در نتیجه بر شخصیت افراد داشته است در کلان شهرها این تغییرات رفتاری و شخصیتی به وضوح نمایان است.

محیط حاکم بر جهان امروز با اینکه پیشرفت های قابل ملاحظه و در عین حال غرور آفرین و تحسین برانگیزی را در زمینه های متفاوت در پی داشته است. اما به علت ایجاد نیازهای جبری که افراد در چنین

محیطی احساس می کنند ، دارای شخصیت های چندگانه شده اند. منظور از این حالت این است که عموم افراد ، احساس های واضح ومشخصی از خود ندارند.عدم وجود یک احساس شخصیت مشخص در یک فرد،مطمئناً تغییرات نا متناسب رفتاری را به دنبال خواهد داشت که اثر آن به خود فرد ، خانواده واجتماع بر می گردد.

استاد شهید مطهری در تعبیرات مربوط به واژه خود دو مفهوم خود زیانی و خود فراموشی را چنین توضیح می دهند:قرآن کریم گاهی تعبیرات خاصی در باره برخی از آدمیان به کار می برد.به عنوان مثال میفرماید:«همانا خود را باخته ومعبودهای دروغین از دستشان رفته است » ویا میفرماید:« بگو زیان کرده وسرمایه باخته آن است که خویشتن را زیان کرده وخود را باخته است » ومعتقدندکه انسان هر غایا انحرافی را که انتخاب کند در حقیقت او را به جای خود واقعی گذاشته است یعنی ناخود را خود پنداشته است ودر نتیجه خود واقعی را فراموش می کند واز دست می دهد ومی بازد.هدف وغایت انحرافی داشتن تنها موجب این نیست که انسان به بیماری خود گم کردن مبتلا شود، کار به جایی می رسد که ماهیت و واقعیت انسان مسخ می گردد ومبدل به آن چیز می شود.

شهید مطهری در ادامه بحث،دومفهوم دیگر یعنی خودیابی وخدایابی را چنین توضیح میدهند:« از یافتن خود علاوه بر این دو جهت یک شرط دیگر هم دارد و آن شناختن و بازیافتن علت و خالق و موجد خود است. یعنی محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستی درک کند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود او است. از خودش به خودش نزدیکتر است.

حافظ می گوید :

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد و آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد.

حضرت امیر المومنین (ع) در تعبیری عمیق و شگفت می فرمایند :

«تعجب می کنم از کسی که در جستجوی گمشده اش بر می آید و حال آنکه خود را گم کرده و در جستجوی آن بر نمی آید.»

الکسیس کارل معتقد است : «فایده عملی خودشناسی احیا و نوسازی خویشتن است.»

درک هویت خود مستلزم تقابلی روانی – اجتماعی است . به عبارت دیگر نوجوان و جوان باید بین آن تصوری که از خود دارد و آن تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد. هماهنگی ایجاد کند ، نوجوان زمانی به احساس هویت دست می یابد که ارزشهای خود را انتخاب و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس وفاداری کند.

● بحران هویت :

در جوامع سنتی ، هویت مسئله و معضل نبود و بحران هویت معنی نداشت. چرا که هویت افراد در جوامع سنتی به سادگی تعیین شدنی و تاریخ گذشته ، روشنگر هویت موجود افراد بود. اما در جوامع مدرن امروزی . بر عکس تعریفهای ثابت هویت منفجر شده اند و درون جوان ، هویتهای گوناگون با یکدیگر به تعارض درآمده اند.

برخی از صاحبنظران در توصیف بحران هویت چنین اظهارنظر کرده اند : جدی ترین بحرانی که یک شخص با آن مواجه می شود ، در خلال شکل گیری هویت رخ می دهد. این بحران بدان جهت جدی است که عدم موفقیت در رویارویی با آن پیامدهای بسیاری دارد. شخصی که فاقد یک هویت متشکل است در خلال زندگی بزرگسالیش با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد اریکسون معتقد است که برای هر فردی امکان دارد بحران هویت روی دهد و منحصر به دوره نوجوانی یا جوانی نیست و از نگاهی دیگر بحران هویت اینگونه تعریف شده است : « عدم موفقیت یک نوجوان در شکل دادن به هویت فردی خود ، اعم از اینکه به علت تجارب نامطلوب کودکی و یا شرایط نامساعد فعلی باشد. بحرانی ایجاد می کند که » بحران هویت یا گم گشتگی نام دارد.

● آشفتگی هویت :

فرد درخلال مرحله شکل گیری هویت احتمال دارد شدیدتر از هر زمان دیگر چه در گذشته و چه در آینده از نوعی سردرگمی و آشفتگی نقشها یا همان چیزی که اریکسون . ( آشفتگی هویت ) می نامد ، رنج ببرد. این حالت سبب می شود وی احساس کند منزوی ، تهی ، مضطرب و مردد شده است. احساس می کند که باید تصمیمهای مهمی بگیرد لیکن قادر به انجام دادن این کار نیست. احساس می کند که جامعه به او فشار می آورد تا تصمیمهایی اتخاذ کند اما او مقاومت می کند.

در طی آشفتگی هویت ، فرد ممکن است احساس کند به جای آنکه در حال پیشرفت باشد دچار پسروی است.

دوگانگی و تضاد عموم افراد را – چه آنانی که محرک و اثر گذارند و چه کسانی که اثر پذیرند – تحت سیطره خود قرار داده است. تضادهای متنوع که به علت پیچیدگی هایشان ، آدمی را در گزینش صحیح ناتوان و عاجز ساخته است.

تضادها به علت ماهیت روانشناختی خاصی که دارند ، اگر منجر به سنتز درست و مشخص نگردند ، اضطراب ، و یا گذشت زمان افسردگی را در پی خواهند داشت. این حالات روحی آشفته و وضعیت های از هم گسیخته شخصیت انسانی در شهرها و بخصوص کلان شهرها به آسانی قابل درک و آشکار است.

● اختلال هویت :

مشخصه اصلی این پدیده پریشانی درونی ( ذهنی ) شدیدی است که مشتمل بر ناتوانی فرد در تطبیق دادن وضعیت خویش با احساس شخصی قابل قبول و منطقی به طور نسبی می باشد. درباره تنوع مسایلی که به هویت مربوط می شود . تردیدهایی وجود دارد ولی عمدتا شامل مواردی از قبیل :

- هدفهای درازمدت.

- انتخاب خط مشی زندگی.

- الگوهای دوستی.

- رفتار و هدایت جنسی.

- تعیین هویت مذهبی.

- ارزشهای اخلاقی.

- وفاداری های گروهی می باشد.

این آشفتگی نتیجه اختلال ذهنی دیگری همچون اختلال عاطفی اسکیزوفرنی یا نظیر آن نیست.

تردیدی که درباره اهداف درازمدت وجود دارد ممکن است به منزله ناتوانی در انتخاب یا تطبیق فرد با الگوی زندگی تلقی شود. به عنوان مثال ، ممکن است کسی خود را وقف موفقیتهای مادی یا خدمت به اجتماع یا تریبی از هر دو نماید.

باید اذعان داشت که فرایند بحران اصطلاحاً زمانی به کار می رود که شرایط خاصی بر جامعه حاکم گردد و زمینه و میزان تحمل پذیری جامعه از حد قابل قبول خود گذر نماید. در واقع اگر نمودار و شاخص بردباری آحاد جامعه در موضوعی خاص مانند : اشتغال ، اقتصاد ، بیکاری و .... چنان بالا رود که حدی بالاتر از آن متصور نباشد می گوئیم بحران اشتغال یا بیکاری یا .... به وجود آمده است.

- این تغییر رویه که باعث ایجاد بحران می گردد ، خود علل و عواملی متفاوت و گوناگونی دارد بررسی و تجزیه و تحلیل بحران خاص دقیقاً وابسته به شناخت این سلسله علل و عوامل می باشد ریشه یابی و رفع عوامل بحرانها عموماً به رفع و دفع بحران یا کاهش آن نائل می شود. بنابراین مهمترین وظیفه متولیان و مسئولان امور ، نخست این است که عامل و اسباب افزایش بحران زایی را مورد مطالعه و بررسی نماید. تا نهایتاً با ارائه راهکارهای هدفمند و ارائه برنامه های مدون و پیشگیرانه زمینه های کاهش و رفع این عوامل را مشخص نماید ، تا با اجرای آنها از سوی دست اندرکاران امور ،‌ بحران به حالت نرمال و عادی باز گردد و خطر احتمال آن مرتفع شود.

به نظر می رسد استعمال کلمه بحران برای موضوع زیبای هویت در جامعه فعلی ایران چندان شایسته و متناسب نباشد ،‌زیرا معمولا جامعه ای که دارای اصالت و فرهنگ غنی و ممتاز در تاریخ و تمدن خویش در ادوار گذشته است . هیچگاه نمی تواند عاری از هویت و اصالت ویژه خود گردد و به اصطلاح دچار بحران هویت شود.

کشور ما دارای هویتی چندین و چند هزار ساله بوده و همواره در زمینه های فکری ، اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی و ... در میان سایر ملل دارای برجستگی و امتیاز خاصی بوده و هست. چنین هویتی ریشه در عمق خاک و جغرافیای سرزمین ما دارد و نمی توان برای مقطع خاصی از دوران ، عنوان بحران ، را به کار برد. زیرا استعمال چنین واژه ای که بار منفی فرهنگی در پی دارد. ظلم و ستمی مضاعف بر فرهنگ و تمدن بارور و همیشه زنده این مرز و بوم می باشد.

از این نظر برای کاستی ها و ضعفهای موجود در زمینه هویت دینی و جمعی ما تنها می توان به عدم توانایی در باروری و به فعل در آوردن استعدادها و پتانسیل های بالقوه و فطری و طبیعی موجود در فرهنگ و تمدن این پهنه وسیع اشاره نمود.

هرگاه ملتی نتواند از تمام ظرفیتها و استعدادهای بالقوه و موجودیت و اصالت فرهنگی خاص خود بهره برداری بهینه و استفاده صحیح به عمل آورد و میزان ظرف و مظروف آن ناشناخته و غیر مستعمل باقی مانده و مظروف همیشه در ظرف خود قرار نداشته یا کافی برای آن نباشد ، می تواند اعتقاد داشت که چنین جامعه ای رو به زوال و انحطاط و شکست نهاده است.

برعکس ملتی را می توان ، سعادتمند و شکوفا و بالنده دانست که حداکثر استفاده از فرصتهای زمانی و مکانی و تاریخی خود را در عرصه فرهنگی یا اقتصادی و یا اجتماعی و سیاسی و ... بنماید و همخوانی و مطابقت لازم را در بستر نیازها و خواسته های نسل معاصر خود با امکانات شایسته و بایسته فراهم آورد.

بهترین گزینه یا کلمه ای که به نظر می رسد تناسب بیشتری با این موضوع داشته باشد ، به کارگیری عنوان «دگرنگری هویت» بجای بحران هویت می باشد.

● تعریف دگرنگری :

دگرنگری در واقع همان برداشت ناصحیح و ناصواب از نوع نگاه به چیستی شناسی یک ملت و به روز کردن برون دادهای فرهنگی درخشان و تمدن ساز در ادوارگذشته و دوره های پرفروغ تاریخ بوده است. اصلاح نگره های منفی جوانان نسبت به چیستی و هویت جامعه نباید توام با برخوردی تحکم آمیز باشد ، بلکه با استدلال و منطق و گفتمان صورت گیرد و مهمترین کار در این زمینه شناخت مشخصات و ویژگیهای جوانان می باشد. هر زمانی که جامعه ، بویژه قشر جوان در حوزه تفکر و اندیشه دچار کاستی و رکود و رخوت گردد. کم کم ریشه های دگرنگری نضج پیدا کرده اگر این نگرش اصلاح نگردد دگراندیشی شروع به رشد و نمو می کند و در نهایت شخص از درون تهی می گردد و به اصطلاح دچار بحران هویت می گردد .

شناخت و برآوردن این نیاز و به روز کردن آنها و جامعه عمل پوشاندن به آرزوها و انتظارات جامعه و پاسخگویی موثر و سریع و منطقی در گفتار و فراهم آوردن بسترهای مناسب فرهنگی در حوزه اندیشه و تعقل می تواند از مهمترین راهکارهای ثابت و عمیق ، جهت نیل به سعادت و شکوفایی و دوام و قوام بنیانهای عقیدتی ، فرهنگی و اقتصادی و ... جامعه باشد.

قوام و پایداری هر جامعه نیز وابسته به انسجام و همبستگی و برقراری ارتباط عقلانی میان فرهنگ و تمدن و تاریخ گذشته و جامعه نوین و معاصر می باشد. در واقع تعامل و تبادل صحیح و ظریف بدون انحراف از باورهای نخستین میان سنت و مدرنیته. اهداف ما را در برقراری این انسجام و وحدت ویک رنگی و همبستگی گروهی تسهیل می بخشد.

به هر میزان که دولتها و حکومتها بتوانند ، این انسجام و همبستگی جمعی را با برقراری ارتباط عقلانی میان فرهنگ و تمدن گذشته و باورهای دنیای نوین و معاصر، گسترش داده و افزایش دهند و نسل معاصر را به مطالعه سرگذشت نسل پیشین و عبرت گیری از آن ، ترغیب نمایند . به همان میزان در شناخت عوامل و ریشه های بحران زایی و بسترهای بحران خیز و آسیب شناسی دگرنگری هویت و فرهنگ ، موفق بوده و نیل به سعادت و رستگاری پایدار و ابدی را آسان خواهند ساخت.

محمد علی موظف رستمی

۱ – فرهنگ لغت فارسی عمید – ج ۲ – ۴۸۹۱

۲ – جوان و بحران هویت – دکتر محمدرضا شرفی

۳ – جوانان و بحران هویت – جعفر اسماعیل سرخ – روزنامه همشهری – دوشنبه ۶۱ دی ۱۳۸۱ – ص ۲۱

۴ – نظریه های شخصیت – علی اکبر سیاسی – ص ۵۱

۵ – جندگانگی شخصیت – ابراهیم برزار – روزنامه همشهری روز دوشنبه ۷۱۵۱۱۳۸۱

۶ – سیری در نهج البلاغه – استاد مطهری – ص ۷۹۲ و ۹۹۲

۷ – غرر الحکم و دررالکلم – ج ۲ – ص ۴۳

۸ – انسان موجود ناشناخته نوشته الکیس کارل – تورجمه پرویز دبیری – ص ۵۰۳

۹ – مکتبها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت – سعید شاملو – ص ۸۴

۱۰ – انسان بدون خویشتن نوشته براندن ناتانیل ترجمه جمال هاشمی – ص ۹۲

۱۱ – تضادهای درونی ما نوشته هورنای – کارن ( ترجمه محمدجعفر مصفا – ص ۴۳۱ )


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید