یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در جستجوی حقیقت


در جستجوی حقیقت

کارل ریموند پوپر یکی از فیلسوفان مطرح و تأثیرگذار قرن بیستم به شمار می آید که اندیشه ها و آرای وی تحت تاثیر حوادث رخ داده در این دوران شکل گرفته است

کارل ریموند پوپر یکی از فیلسوفان مطرح و تأثیرگذار قرن بیستم به شمار می‌آید که اندیشه‌ها و آرای وی تحت‌تاثیر حوادث رخ داده در این دوران شکل گرفته است. نظریه نسبیت اینشتین و حوادث مربوط به جنگ جهانی اول و دوم، نظریه شناخت و فلسفه سیاسی ‌پوپر را تحت تأثیر قرار دادند.به تعبیر مترجم کتاب «می‌دانم که هیچ نمی‌دانم»، پوپر را می‌توان فیلسوفی متواضع و تشنه کشف حقیقت توصیف کرد.

اندیشه‌های ایمانوئل کانت که از فیلسوفان دوران روشنگری محسوب می‌شود به شدت مورد توجه پوپر قرار گرفت. پوپر در عین حال که بنیانگذار مکتب «خردگرایی انتقادی» معرفی می‌شود از مخالفان سرسخت اندیشه‌های سیاسی خودکامه (totalitarian)نیز به حساب می‌آید. وی معتقد است که آنچه مسیر زندگی و تاریخ را تعیین می‌کند نه جباریت و خودکامگی بلکه اراده و تصمیم اراده آزاد انسان است. در این نوشته به اختصار به برخی از دیدگاه‌های پوپر در موضوع معرفت و حقیقت برمبنای آخرین مصاحبه‌های وی اشاره می‌کنیم.

● شهود و حقیقت

به زعم پوپر بدون شهود (intuition)هیچ امری امکان‌پذیر نیست. شهود نوعی برداشت است که به هیچ وجه الزاما، مترادف با حقیقت نیست و حتی امکان اشتباه‌بودن آن وجود دارد. آنچه اهمیت دارد توجه به این مسأله است که اکثر دریافت‌های درونی ما می‌توانند اشتباه باشند و به همین دلیل نیز باید نقادانه بررسی شوند. پوپر همداستان با کانت مخالف‌نظر رایج در معرفت‌شناسی است که بیان می‌شود ما دانش خود را از راه مشاهده و از راه توجه به دنیا به دست می‌آوریم. وی معتقد است ما تقریبا با تمام دانش خود متولد می‌شویم که در بخش ژنتیکی DNA ذخیره است. در اینجا در عین شباهتی که میان کانت و پوپر مشاهده می‌شود ولی تفاوت ظریفی نیز وجود دارد. کانت تصور می‌کرد که دانشی که ما با آن زاده می‌شویم دانشی یقینی است اما پوپر معتقد است نوع این دانش غیریقینی است و در واقع دانش حدسی و گمانه‌ای است.

پوپر برای توصیف نظریه خود و توضیح مدعایش مبنی بر این‌که دانش، محصول انتظارات است مثال جالبی را مطرح می‌کند. نوزاد انتظار محبت و تغذیه را از اطرافیان و محیط خود دارد و در واقع با این انتظار به دنیا می‌آید که او را دوست بدارند و تغذیه‌اش کنند، اما در بسیاری مواقع چنین انتظاری برآورده نمی‌شود. به همین دلیل پوپر معتقد است ما با انتظاراتی که همانا دانش است به‌دنیا می‌آییم و در عین حال این دانش غیریقینی است. در دیدگاه پوپر، انسان‌ها تلاش می‌کنند دانش خود را به جهان اطراف دیکته کنند و نمونه این وضعیت را در شورش و شیطنت‌های کودکان می‌بینیم. هر کودکی تلاش می‌کند دانش خویش یعنی انتظاراتش را محقق سازد و از همین روست که پوپر هر انسان را کودکی فعال در زمینه دانش خود توصیف می‌کند. نکته قابل تأمل این است که چنین انتظاراتی همواره با حقیقت مطابقت ندارد یعنی انتظارات ما همانند انتظارات یک کودک همواره برآورده نمی‌شود. این وضعیت از آن حیث اهمیت دارد که این احساس را در ما ایجاد می‌کند که ما در دنیایی واقعی زندگی می‌کنیم که همه چیز بر حسب آنچه ما انتظار داریم رخ نمی‌دهد و در واقع ایده‌های ما ممکن است توسط واقعیات اصلاح شوند.

پوپر از ۲ اصطلاح کلیدی تحت عنوان « افق انتظارات» و «دانش پنداری» سخن به میان می‌آورد. منظور از افق انتظارات این است که دانش ما مجموعه‌ای از انتظارات بسیار غنی است. این انتظارات در اصل فرضی است و به تعبیر پوپر با کلمه «دانش» فقط فرضی بودن آنها پوشیده شده است. از سوی دیگر پوپر از واژه «دانش پنداری» سخن به میان می‌آورد. وی معتقد است دانش ما عمدتا از نوع دانش‌پنداری است، دانشی که در واقع یقینی نیست. به همین دلیل پندارهای ما توسط زندگی واقعی دقیقا مورد آزمایش قرار می‌گیرند و آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که ما هنوز در دنیایی از دانش‌های پنداری زندگی می‌کنیم.

در نگاه پوپر حقیقت، امری عینی و فاقد مراتب است و به معنای تطابق احکام با واقعیت خارج از ذهن ماست. عینی و مطلق تلقی کردن حقیقت به این معناست که نمی‌توان برای حقیقت مراتبی را در نظر گرفت. از سوی دیگر باید به این نکته کلیدی توجه کرد که تمام دانش انسان خطاپذیر است و در واقع از نوع دانش‌پنداری است و تضمینی وجود ندارد که به حقیقت دست یافته باشیم. در مجموع پوپر معتقد است که حقیقت وجود دارد و مکان دسترسی به آن را مورد تاکید قرار می‌دهد، ولی معتقد است که ما هرگز یقین کامل نداریم که به آن دست یافته‌ایم یا نه. به همین دلیل همواره امکان تصحیح و تکمیل آن وجود دارد و همین مساله اساس نظریه شناخت را شکل می‌دهد. ذکر این نکته نیز ضروری است که پوپر یکی از مخالفان سرسخت نسبیت‌گرایی است، دیدگاهی که حقیقت عینی و مطلق را نمی‌پذیرد.

● نتیجه‌گیری

در دیدگاه پوپر، جریان تاریخ نه قابل پیش‌بینی و پیشگویی و نه هدفمند است و به همین ترتیب از پیش، قابل شناخت نیست. راه نزدیک شدن به حقیقت صرفا از طریق «آزمون و خطا» است. این بدان معناست که ما دائما فرضیه‌های خود را که براساس شناخت شهودی بنا شده‌اند نقادانه به بوته آزمایش می‌گذاریم و درصدد ابطال آنها هستیم. در واقع آنچه در روند شناخت اهمیت دارد نه راه‌حل‌ها بلکه پرسش‌ها و مشکلات است. در فرآیند آزمون و خطا، خطا نقشی فرعی و جنبی را ایفا نمی‌کند زیرا ما تنها از طریق خطاها و اشتباهاتمان یاد می‌گیریم و در واقع آموزش از آنجا شروع می‌شود که انسان به اشتباهاتش پی می‌برد. آنچه ما بدان نیاز داریم کشف حقیقت و نه حصول یقین است زیرا یقین امری ذهنی است در حالی که حقیقت عینی، مطلق و فاقد مراتب است.

محمدمهدی میرلو



همچنین مشاهده کنید