یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
گستردگی عدالت در اسلا م
در دید عدالتگونه بررسی همه جوانب بشری از قبیل فرهنگ، تاریخ، اعتقادات و... بسیار سخت است و مستلزم کار فراوان است که متخصصان علوم دینی ما باید سالها بر روی این مبحث کار کنند و علم تولید کنند تا بتوانند نظامی هدفمند و کارا را برای عدالت اسلامی پیریزی کنند.
مقاله پیش رو که دربرگیرنده موضوعات مختلف درباره عدالت است و در پنج بخش تقسیم شده است سعی شده است در این چند بخش دو دغدغه عدالت در فرهنگ و مذهب و عدالت در آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار دهد. به دلیل اینکه هر کدام از سوالات مطروح تحقیق و بررسی زیادی را میطلبد و از مجال این مقال خارج است فقط در دو مورد از سوالات بررسی اجمالی صورت گرفته است. موانع برقراری و گسترش عدالت کدام است؟ و چه کسانی از برقراری عدالت نگرانند؟ مصادیق و زمینه عدالت در حوزه آموزش و پرورش کدام است؟ برقراری عدالت در آموزش و پرورش چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
شاید تقسیم سوالات به گونهای بوده است که موضوعات تا حدی در هم متداخل بودهاند و شاید نتوان در این مجموعه سوالات، سوالی را بهطور مطلق و کامل جواب داد و وارد حوزههای دیگر نشد و طبعا هر کدام از سوالها از قبیل فرهنگ، دین، مهرورزی و مواضع عدالت در آموزش و پرورش درهم اثرگذار هستند.
این نوشته با نام گستردگی عدالت در اسلام به این هدف تدوین شده است که نشان دهد نمیتوان به یک بخش از عدالت توجه کرد و از جنبههای دیگر غافل شد و توقع برقراری عدالت در جامعه را داشت. عدالت در جایجای دین و فرهنگ ما ریشه دارد و از اینرو باید موشکافانه عوامل گسترش عدالت و موانع آن را در تک تک زیرشاخهها و رشتههای عرصههای مختلف کشف کرد و بر روی آنها کار علمی کرد و با روانشناسی دقیق در جامعه آن را بهطور پایهای و ریشهای بنا کرد.
امید است رئیس جمهور عزیز ما که در این برهه از زمان شعارهایی متفاوت مطرح کردهاند و حرف و عمل ایشان بوی اعتقادات و افکار حضرت امام(ره) را میدهد (در حالی که کمتر کسی بود که میخواست آن تفکرات را پیاده کند) با لطف خدا و عنایت امام زمان(عج) و همیاری نایب امام زمان، رهبر معظم انقلاب (حفظه الله)، مسیر عدالتی را که انتخاب کردهاند دقیقتر و مصممتر و با عمق علمی بیشتری پیگیری کنند و پیش بروند و با ایستادن در مقابل کسانی که منافعشان در مسیر عدالت به خطر میافتد (که کم هم نیستند از قبیل دولتهای استعماری دنیا و جیرهخوارانشان در ایران) پرچم عدالت را هر اندازه که در توان دارند برفراز این مملکت امام زمانی بیفرازند. انشاءالله
الف) عدالت، تعریفها و تفاوتها
در یک دیدگاه عدل معنای استعداد خاص و توازن میدهد. در عرصه اجتماعی بین عدل و اعتدال تفاوت است. برای توضیح بیشتر میتوان این مثال را زد که در بدن انسان اعتدال وجود دارد به این معنا که اگر کسری در جایی از مزاج پیدا شود، اعتدال بدن کاملا به هم میخورد اما در اجتماع چنین نیست. حتی در تقسیم القاب نیز در اجتماع و در بین مردم عدالت برقرار نیست. اعتدال در جامعه بدین معنی است که جامعه هرطور شد در واقع نیز باید اینچنین باشد. هرچند معتدلانه باشد یعنی مثلا اگر القاب بدی در جامعه سرایت کرد باید این بدی را بین همه مردم تقسیم کرد و نباید عده خاصی مورد خطاب القاب زشت واقع شوند، ولی اگر همه با هم یکسان بودند مشکلی نخواهد بود. مثال دیگر که کاربردیتر است در مورد بدحجابی است. اما عدالت نه تنها اینچنین نیست بلکه میخواهد بگوید که جامعه باید این چنبن باشد. در واقع این نظریه خلاف نظریه اصلاح است که بهطور واضح با مبانی عقلی و دینی ما کاملا ناسازگار است. رعایت قانونی در جامعه ارزشمند است که در عین اینکه «اعطاءکل ذی حق حقه» میباشد، اگر بدی و فساد در جامعه رواج دارد نیاییم آن را تقسیم کنیم بلکه باید خوبیها را به جامعه آورده و بعد دست به اصلاح زد و خواست توازن در جامعه برقرار کرد. همینطور است در مورد فقر در جامعه ما. تقسیم فقر در جامعه کارناشایستی است بلکه باید بینیازی به مال دنیا را و تفکر آن را در جامعه گسترش داد تا اینکه بیاییم پول را از ثروتمندان بگیریم و بین فقرا تقسیم کنیم. هرچند این کار لازم است (در مورد کسانی که اموالی را به ناحق به دست آوردهاند) تفکر «حب دنیا را داشتن» از جامعه ریشهکن کنیم و این در حالی عملی میشود که جلوی فساد اقتصادی گرفته شود.
در دید دیگر عدالت مرحله اجرایی حق است و از این جهت نقشی بس مهم و اثرگذاری دارد. حق همیشه ثابت است و عدالت یعنی رساندن آن حق به ذیحق «الحق قدیم لایبطله شی» و همچنین این نکته را بسیاری واقفاند که عدل توازن است نه تساوی. مصداق عدل موقعی تساوی خواهد شد که همه شرایط یکسان باشند و در شرایط مختلف برای جامعه شهر و حتی افراد مختلف نباید تساوی برقرار شود و در زمان حضرت امیر(ع) نیز چونکه پولهایی وجود داشت که جدا از بودجههای تخصیص داده شده اضاف میآمده است و چون صندوقهایی مثل الان وجود نداشته است، حضرت در آن شرایط مساوی دست به تقسیم عادلانه زدهاند و همانطور که گفته شد مصادیق عدالت کمتر موقعی به تساوی میانجامد و در واقع عدالت اجتماعی به معنای مساوات در جعل قانون و اجرای آن همیشگی میباشد. نه به این معنی که در عمل باید کاری بکنیم که همه افراد در یک سطح بمانند بلکه باید شرایط برای تحصیل علوم و تجربیات و... یکسان باشد. همچنین در مجازاتها نیز باید مساوات برقرار شود. اما توضیح بیشتر در مورد عدالت اقتصادی حضرت علی(ع) اینکه پرواضح است که زوایای عدالت اقتصادی حضرت خوب شکافته نشده است و این باعث برداشتهای احیانا نادرستی شده است. به همین دلیل نکتههایی را از یک مقاله(۱) متذکر میشویم که قطعا در سیاستگذاری دولت موثر خواهد بود.
۱) آن مقدار از موجودیهای بیتالمال بالسویه تقسیم میشد که مازاد و علاوه بر آن داراییهایی بود که صرف مصارف ضروری نظیر اقدامات عمرانی، حقوق کارمندان و نظامیان جنگ میشد. در این زمینه شواهدی بر این مدعا وجود دارد که صرف ذکر نتیجه به آنها نمیپردازیم.
۲) توجه به استحقاق افراد و نه به سروری، عرب بودن، شرافت، امارت، داشتن سابقه در اسلام و نه در دانش و زهد
۳) تقسیم عادلانه بیتالمال که بخشی از سیاست کلی علی(ع) بود که میخواست بافت و ساختار اقتصادی- اجتماعی و همچنین فرهنگی مبتنی بر تبعیض و نژادپرستی و آمیخته با فساد را درهم کوبد و ارزشهای جدیدی را پایهگذاری کرد که از جمله آنها استحقاق تقوا و فضیلتها باشد.
۴) امام برای اینکه در اقدامی انقلابی و در اسرع وقت کوههای ثروت را از بین برده و شکافهای ایجادشده در طول دهها سال حکومت خلفای پیشین را پر کند به تقسیم متساوی بیتالمال مبادرت ورزید و این حرکت در اوان حکومت ایشان بود. این قسم اموال بسان اموال دزدیده و غارتزده شدهای بود که متعلق به عموم جامعه بود و علی(ع) این ثروتها را بالسویه تقسیم میکرد. در واقع از اعمال و رفتار حضرت بر میآید که در توزیع امکانات همه و همه جا را باید یکسان در نظر گرفت. آن وقت است که هرکس میتواند استعداد خود را پرورش داده و خود را در مسیر هدایت قرار دهد و در مرحله دوم اگر پولی از بیتالمال باقی ماند و با سیاستهای دولت همخوانی داشت بازدهی آن بالسویه به مردم بود. حال اگر معیارهای حضرت علی(ع) را با انقلاب اسلامی محک بزنیم انصافا و حقا سیاستهای کلی و طراحی شده و استراتژی معمار انقلاب ملهم و شبیه سیاستهای حضرت امیر(ع) بوده است و آن مقدار مصونیتی که انقلاب عزیزمان یافته به یمن و برکت آن است.
ب) عدالت در اقتصاد
در این بخش چون عدالت اسلامی در حال بررسی است ارتباط آن را با «احسان» و «جود» مورد بررسی قرار میدهیم. اما عدالت یا جود؟ کدام برتر است؟در نهجالبلاغه حکمت ۴۳۷ از امام علی(ع)پرسیده شد از دید شما عدل برتر است یا جود؟ حضرت پاسخ دادند «عدالت هر چیزی را در جای خویش قرار میدهد در حالی که جود و بخشش آن را از جای خویش خارج میکند. عدالت تدبیری است برای عموم مردم و قاعده عامی میباشد. در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریفتر و برتر است.»طبق فرمایش مولی(ع) باید در جامعه عدالت را برقرار ساخت. برقراری عدالت با وجود ارزشهای بسیاری که در احادیث و در قرآن عزیز برای جود و بخشش وارد شده است، ارزشمندتر است. همچنین ذکر این نکته نیز لازم است که برقراری عدالت در زمینه خاصی کاری کمفایده و شاید بیفایده باشد زیرا از نواحی دیگر به جامعه صدماتی وارد خواهد آمد که جبران آن از طریق خاص مورد اجرای عدالت امکانناپذیر خواهد شد. همان کاری که با فرهنگ مذهبی جامعه ما شده است و جبران آن بسیار سخت شده است. در اجرای عدالت باید تمام زمینهها و شئون با هم اجرا شوند. در حالی که چنین نقصهایی گهگاه دیده میشود و این خود آفتی برای دولت خدمتگزار است که باید از آن برحذر باشد. به هر ارگان یا سازمان یا استان و هرکس حق او را باید داد نه بیشتر و نه کمتر و برای تشخیص آن متخصص باید نظر بدهد. دولت برای عدالتگستری نباید اسیر التماسهای بیمورد و پیدرپی گروهی شود زیرا برطبق گفته حضرت به عدالت ضربه میزند و جامعه را از جای خودش خارج میکند. در این حدیث منظور حضرت عدالت اجتماعی میباشد.در واقع از لحاظ فردی احسان یعنی ایثار در عین اینکه فرد استحقاق آن را ندارد و آنچه جامعه را حفظ میکند و پایه اجتماع است و به صورت قاعده و قانون در میآید عدالت است و از لحاظ فردی نیز اهمیت عدالت کم نمیشود و در واقع فرد با عدالت خویش فضل و بخشش میکند. در بخشش او نیز باید عدالت رعایت شود و در اینجا نیز عدالت اولی است و اینجاست که عمق کلام مولا فهمیده میشود. اما در مورد ارتباط عدل و احسان آیه قرآن بیانکننده بسیار زیبایی است. ان الله یامر بالعدل والاحسان. عدل و احسان با هم اثربخش است. این دو بدون هم نخواهند توانست اثرگذار باشند و به این دلیل است که خداوند لفظ «امر»را به کار برده است. اگر احسان در عدل دخیل نباشد عدل میخشکد. عدل بدون احسان جامعه را به تعالی رهنمون نمی سازد. در رفتار فردی حضرت علی(ع)نیز احسان به خوبی پیداست. هنگام شهادت وقتی فرمود شیر را به قاتلش تعارف کند عین احسان بود. اما در عرصه اجتماعی قبول نکرد یک ذره از بیتالمال را به برادرش عقیل ببخشد هرچند او نیازمند بود و این ارتباط بین مسائل فردی و اجتماعی و تفاوت آنها را بیان میکند. اما در دید دیگر این نکته مطرح میشود که در عرصه گسترش عدالت این را باید مدنظر داشت که ظلم را نباید در کنار انسانهای قوی از لحاظ مادی جستجو کرد بلکه باید نسبت به خود ضعفا نیز بررسیهایی داشت. انسان قوی چون عرصه عمل وسیعی دارد و از صید بزرگ بیشتر لذت میبرد لذا بیشتر به ضعفا ترحم میکند و در مقابل اقویا ایستادگی میکند واگر از حد تجاوز کند در میدان شکارهای بزرگ این کار را میکند ولی ضعیف چون عرصه و مطالبی برای هنرنمایی و رقابت با اقویا نمیبیند وقتی میخواهد قدرت خود را اعمال کند بر ضعیف ظلم میکند. این مطلب به این نکته اشاره دارد که اگر حتی تمام مسئولان را از افراد لایق تعیین کنیم ولی کسی که با ارباب رجوع برخورد دارد فرد مناسبی نباشد کار خوب از آب در نمیآید. در واقع کسی که با مردم سروکار دارد و مردم برای تشخیص کارایی دولت به رفتار او نگاه میکنند همان مسئول آخر است.
ج) ظلم در مقابل عدل و بررسی آن
در مقابل ظلم، عدل و در مقابل عدل ظلم قرار دارد. حال نبود عدل یعنی ظلم چه ضررهایی به جامعه و فرد میزند و نقطه ضعفهایش کجاست و چگونه میتوان آن را کم کرد؟در قسمتی از خطبه ۱۷۶ نهجالبلاغه آمده است:«آگاه باشید ظلم بر سه قسم است... و یکی از آن اقسام ظلمی است که بدون مجازات نیست. ستمگری بعضی از بندگان به بعضی دیگر است و قصاص در آنجا شدید است. مجروح کردن با کارد و تازیانه نیست بلکه اینها کم این ظلم است. پس مبادا در دین دورویی کنید که همبستگی و وحدت در راه حق گرچه کراهت داشته باشید بهتر از پراکندگی در راه باطل است زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزی را با تفرقه عطا نکرده است. در بیان روشن است که حضرت علی(ع) نیز ظلمی که بدون مجازات نمیماند را در ارتباط مستقیم با دورویی بردین میدانند. پس اگر کسی خواست عدالت را در جامعهای برپا کند و داعیهدار آن است باید جلوی این تفرقهافکنی که در واقع مقابل عدل است را بگیرد و در واقع کسانی که از وحدت خلق خدا جلوگیری میکنند کسانی هستند که در مقابل عدالت ایستادهاند و نباید عدالت را صرفا در مسائل اقتصادی و سرمایهای جامعه ببینیم. در واقع اتحاد جامعه در تحلیلی وسیعتر به پیشرفت جامعه میانجامد. جامعه رو به تکامل و تعالی گام برمیدارد ولی از آن طرف که نگاه کنیم آنچه که باعث تفرقه میشود و از وحدت جلوگیری میکند محرومیت است که باعث نگاه به دشمن شده و باعث آن خواهد شد. و اما تفکر ظالمانه در جامعه: باید این تفکر را در جامعه القا کرد که هرکس خواست از عدالت سرپیچی کند و ظلم کند اول خود او ضربه خواهد دید زیرا احتمال اینکه ظالمی قویتر از او نیز وجود داشته و او را از بین ببرد وجود دارد و این جملات آن نکته را اشاره میکند که در جامعهای که فقط حرف اجرای عدالت باشد و با ظالم برخورد نشود و حتی در معرفی نام عاملان ظلم اقتصادی دعوا وجود داشته باشد و امثال شهرام جزایری پس از چندی در خیابان دیده میشوند، نه تنها مظلوم و محروم احساس امنیت نمیکند بلکه ظالم نیز عرصه را مناسب دیده و از آب گلآلود ماهی میگیرد. ظلم در جامعهای که حرف عدل در آن است راحتتر است از ظلم در جامعهای که لااقل اسم آن مسئول با عدالت همراه نیست. لااقل در آن جامعه مظلوم میداند که نباید به همه اطمینان کند. نتیجه آنکه اگر نام دولتی با عدالت همراه شد و با آن عجین شد باید مواظب بود که بیعدالتی لااقل در اقتصاد مملکت در حد کلان و لااقل در بین کسانی که اختلاسهای کلانی انجام میدهند رخ ندهد تا در دید مردم واقعا عدل دیده شود و در این مسیر فاش کردن اسامی مفسدان در اوایل راه است نه هدف. و نکته دیگر اینکه ظلم باری است بر دوش ظالم و این هم از حرف حضرت علی(ع) و هم از آیه قرآن برداشت میشود. «وعنت الوجوه للحی القیوم و قدخاب من حمل ظالم (طه-۱۱.) این جزء ذات ظلم است که حتی برای ظاام نیز باری محسوب میشود. حال این سوال مطرح میشود که چرا اینقدر ظلم و بیعدالتی در دنیا رواج دارد؟جواب آن این است که یا ظالم اسیر هوس خود میشود که آن در مقابل عقل خود را گرفته و به صورت غباری نمیگذارد تفکر کند یا اینکه ظالم کینهای بر دل دارد و براساس کینه نادرست خود دست به ظلم میزند و کسانی که ظلم میکنند از این نکته غافل میشوند که ضرری که از ظلم خواهند خورد بسیار بیشتر از تحمل عدالت است و همین است که بسیاری از ظالمان براساس چیزهای بیهودهای نابود میشوند، از راههایی که حتی فکر آنرا هم نمیکنند. مانند فرعون که به دست فرزندی که خود بزرگ کرده بود هلاک شد و یا نمرود که به وسیله پشهای مرگش فرا رسید.
و این است که حضرت در حکمت ۳۴۱ نهجالبلاغه میفرمایند روز انتقام گرفتن از ظالم سختتر از ستمکاری بر مظلوم است.
د) عدالت در آموزش و پرورش
در آموزش و پرورش نیز باید دید را گستردهتر کرد. به گونهای که فقط به بخش اقتصادی و امکانات و تجهیز این سازمان توجه نکنیم به این صورت که توجه به یکسانسازی امکانات بهطور حصری و بدون توجه به مصداقهای دیگر عدالت در این سازمان کاری را از پیش نخواهد برد. در شرایط توزیع مساوی امکانات، اساتید درسی، جزوات درسی، کانونهای پرورشی و... باز عدالت اصلی رخ نداده است و در واقع کار اصلی صورت نگرفته است. عدالت را در صورتی میتوان پیاده کرد که همه مصادیق و مجراهای آن با هم اجرا و عملی شود که علاوه بر توزیع امکانات و... بهطور عادلانه، علوم عادلانه آموزش داده شود. دانشآموز را باید با تفکر عدالتمحور تربیت کنیم. به او یاد بدهیم که اگر بخواهد جامعهای را در دنیا سربلند کند و بهترین جامعه باشد باید به عدالت توجه کند و این منحصر به زمان و مکان خاصی نیست و این بهره هم دنیایی است هم اخروی. و برای یاد دادن این تفکر باید کسی در آموزش و پرورش باشد و اقدام کند که از لحاظ عملی عدالتمحور باشد که خود لااقل شرایط عدالت را نقض نکند که از این نمونه فراوان موجود است. متن کتب درسی حتی در زمینه علوم تجربی باید عدالت را مطرح کند و با آن تعامل عمیق و در عین حال غیرمستقیم داشته باشد. برای همه ما مشخص است که غرب و نظام آموزشی او برای تدوین کتب آموزشی نظام آموزش و پرورش خود به نکتههای روانشناسی و روحی بسیار دقیق توجه میکند و این است که باعث موفقیت (لااقل در عرصه امور مادی و تکنولوژی) آنها شده است. آنها روی اعتمادبه نفس دانشآموزان خود کار میکنند. روی تفکراتی که در متن کتب درسی آنها موجوداست بسیار کار میکنند و آنچه را که میخواهند چه درست و چه غلط به خورد دانشآموز میدهند اما در مقابل ملتهای تحت استعمار خویش را در آن کتب، بیعرضه و بدون اعتمادبه نفس معرفی میکنند. این تفکر کم و بیش تا سالهای اخیر در کتابهای ما موجود بوده است. الان دیگر موقع آن رسیده است که علمی و فنی روی آموزش کار کنیم. در کتب ما برای مثال یاد داده میشود که هر چه که میگوییم اگر بخواهیم مستند و مطمئن باشد و بشود آن را ملاک قرارداد از یک دانشمند غربی باید گرفته شود. گویا نام ایرانی و فارسی اهمیت و اعتباری ندارد. ما دانشمندانی داریم و داشتهایم که حتی غرب خواب آنها را هم ندیده است. سند بسیاری از موفقیتهای اندیشمندان مسلمان موجود است که در حال حاضر استاد رحیم پورازغدی به آن کم و بیش میپردازند. در تغییرات جدیدی که در کتب دینی آموزش و پرورش رخ داده است از آن عدالتی که امام خمینی(ره) از آن حرف میزدند کمتر پیدا میشود. در واقع تفکردینی دانشآموزان طوری طراحی میشود که نه سیخ بسوزد و نه کباب. عدالت در آموزش و پرورش را طوری میتوان گسترش داد که تفکر استدلالی و منطق عالی حاکم بر اصول اسلامی را در این دوره تحصیلی به کار گرفت و این کار را با برگیری از احادیث ائمه(ع) و قرآن کریم تکمیل و زیباتر کرد.
در آموزش و پرورش تفکری که نشان دهد دین اسلام چه دین قوی و مستحکمی از لحاظ پایههای علمی و منطقی است، کمتر دیده میشود. این تفکر نه تنها در علوم نظری و انسانی بلکه بهطور غیرمستقیم در علوم تجربی و... نیز باید وارد شود که در این زمینه اندیشمندانی وجود دارند. در سالهای گذشته و تاحدودی در عصر حاضر کسانی مثل شهید مطهری(ره) این کار را کردهاند. ولی اینچنین مطالبی کم و بیش در حال حذف شدن از کتابها و جایگزین مطالب ساده به جای آنهاست. اگر تفکر استدلالی در دین فرزندان این جامعه از بین برود در واقع تفکر علمی از حوزه علوم نظری ما از بین رفته و این اتفاق کم و بیش در حال رخ دادن است. با این حال شرایط زمانه ما با شرایط زمانه شهید مطهری(ره) فرق کرده است. اگر ایشان زنده بود الان شیوه نوینی را پیش میگرفت کما اینکه در اواخر عمر خود گویا فرموده بود که اگر عمر دوبارهای پیدا میکردم به جای کار بر روی دانشگاه روی دانشآموز سرمایهگذاری میکردم. تفکرات شهید مطهری(ره) نیز برای دوران دانشجوییای که در طول دبیرستان مهیا شده است مناسب میباشد. روش شهید مطهری(ره) است که الان مورداحتیاج ماست. الان شهید مطهری(ره)به روز نیاز داریم. باید از روانشناسهای دینی کمک بگیریم. کسانی که عمیقا روی تفکرات دانشآموز و روحیات او کار کردهاند. با دوره نوجوانی آشنا هستند و میدانند چگونه باید دین را به او آموخت و نکته دیگر اینکه این عصر، عصر تداخل علوم است. فیزیک در شیمی، شیمی در دین، ریاضی در دین و... و همچنین روانشناسی در دین. اگر جامعه علمی کشور بتواند این ارتباطها را درست برقرار کند موفق خواهد شد. همان کاری که در غرب شد البته کار ما باید با این تفاوت بزرگ باشد که دین را در مقابل عقل قرار ندهیم بلکه مکمل یکدیگر قرار دهیم و با این کارها تولید علم در کشور بسیار زیاد خواهد شد.
هـ) عدالت، فرهنگ و تعاملها
در ابتدای این بحث میتوان این نکته را یادآور شد که اجرای عدالت در اجتماع ملازم وجود تربیت صحیح مردم است. هم باید قانون عادلانه وضع شده باشد و هم عادلانه توسط دولت اجرا شود و مردم هم در اثر تربیت درست خوب عمل کنند. در واقع بدون فرهنگسازی عدل آن زیبایی خاصی که باید داشته باشد را نخواهد داشت. حضرت علی(ع) نیز با تقوای الهی خود و ایثارهای خویش که زبانزد عام و خاص است مردم را در تربیت همراهی کرد و با خطبههای بلیغاشمردم را آماده پذیرش آن کرد. نکته دیگر اینکه بعضی علت قتل علی(ع) را جدیت در اجرای احکام اسلامی میدانند کما اینکه در کشتار خوارج پس از اتمام حجت همه را به جز حدود ۱۰ نفر از دم تیغ گذرانید. ولی آنکه «قتل فی محراب لشده عداله» یعنی چه؟در واقع این دو موضوع در طول تاریخ به هم گره خورده است. یعنی جدیت و کوتاه نیامدن در حکم الهی (و نه در مورد فردی)ارتباط تنگاتنگی با عدالت دارد. ولی آیا دیگر امامان ما و یالااقل امامانی مثل امام حسن(ع) و امامحسین(ع) وامام رضا(ع) و در راس آنها پیامبراکرم(ص) به این خصوصیت معروف نیستند؟ مگر دیگر امامان ما در اجرای فرامین الهی (العیاذ بالله) جدیت نداشتند؟ بدیهی است که قضیه خلاف این است. در واقع رفتار تمام امامان ما با عدالت و جدیت در اجرای فرامین الهی توام بوده است. وقتی که پیامبر(ص) در حدیبیه صلح میکند و یا امام حسن(ع) وقتی با معاویه (علیه اللعنه) صلح میکند عین عدالت است و هدر رفتن خون خود و طرفداران و تلف شدن آنها خود کمال بیعدالتی است. در این شرایط است که امام حسن(ع)صبر میکنند تا معاویه، مظهر ریاکاری به درک واصل شود و بعد با یارانی دست به قیام بزنند و این نوبت به امامحسین(ع)رسید. پس در واقع عدالت را نمیتوان محصور به پس گرفتن مال از ثروتمندان و دزدان بیتالمال دانست.
(اگرچه هرگزاهمیت این کار کم نمیباشد و از اولویتها میباشد، کما اینکه حضرت نیز به آن اهتمام داشتند) خود اینکه نگذاریم فرهنگ جامعه به سمتی برود که خلاف حکم الهی است عدالت است و عدم توجه به آن عین بیعدالتی است. تفکر عدالتگونه حضرت علی(ع) در کتاب جهانبینی توحیدی شهید مطهری(ره) تا حدودی بیان شده است. این تفکر از نوع تفکر رئالیستی در حوزه جهانبینی و تعیین ایدئولوژی بود. این تفکر که جامعترین تفکر است معتقد است که انسان همچنانکه ماده محض نیست روح محض هم نیست. معاش و معاد توام با یکدیگرند. جسم و روان در هم تاثیر دارند. در همان حالی که باید با عوامل روحی و روانی تفرقه در پرتو توحید در عبادت و حقپرستی مبارزه کرد باید با عوامل تبعیض، بیعدالتیها، محدودیتها و... مبارزه کرد. اسلام در آن واحد که ندای توحید روانی و درونی در پرتو ایمان به خدا را دارد فریاد توحید اجتماعی در پرتو جهاد و مبارزه با ناهمواریهای اجتماعی را بلند کرده است.
در دولتهای ۱۶ سال گذشته به هیچکدام از این دو جنبه توحید آنچنان که باید پرداخته نشد به طوری که توحید اجتماعی را در پرتو آزادی، توسعه بیرویه مراکز صنعتی و... دیدند و توحید روانی که کار کردن روی فرهنگ تک تک مردم بود را به فراموشی سپردند. در واقع هر مشکل فرهنگی که الان با آن مواجه هستیم از قبیل بدحجابیها و فسادهای زیاد تبعات آن است.
۱۶ سال فریادهای اهل فرهنگ مبارزه با ظلم و کفر و عبادت کافر و طاغوت در نطفه خفه شد واهل دفاع مقدس و متفکرانی که محور تفکر آنها حول نظرات حضرت امام(ره) بود استخوان در گلو و خار در چشم ماندند و دم در ندادند تا مواضع انقلاب محفوظ بماند. ولی الان که رئیس جمهوری با تفکرات انقلابی که به اهداف و نظرات حضرت امام(ره)نزدیک است بر راس قرار دارد، چه باید کرد؟ اگر او نیز به توحید و عدالت اجتماعی به معنای توسعه اقتصادی و رفاه اقتصادی بخواهد توجه کند دیگر امیدی برای تحول فرهنگی در جامعه باقی نخواهد ماند. اگر وزارت خارجه او محافظهکارانه باشد دیگر چه توقعی ازدیگران میرود؟ اگر وزارت ارشاد او عملکردی بدتر از وزرای قبلی داشته باشد و حتی فیلمهایی که در دورههای قبل مجوز پخش نگرفتهاند الان مجوز بگیرند دیگر چه امیدی میتوان داشت؟ خیلیها فکر میکنند آن دیدگاه امام خمینی(ره) به جهان مربوط به دوره خاص خود ایشان بوده است و الان وقت مسامحه و نرمگیری با کافر متجاوز است. تفکراتی که تنها و تنها در صحیفه امام در بین چند ورق پیدا میشود و در عمل کسی نه اعتقاد به آنها دارد و نه جرات و جسارت مطرح کردن آنها را. تفکری که می گفت «شما اگر بخواهید در مقابل معنویت ما بایستید ما در مقابل تمام دنیای شما خواهیم ایستاد» تفکر بسیجی جهان اسلام است که میتواند دنیا را متحول کند.
مطمئن باشیم راه دیگری جواب نخواهد داد بلکه به نابودی ما میانجامد و این تفکر میتواند زمینه قیام حضرت مهدی موعود(عج) را فراهم کند. اما اگر یکی دیگر از مهمترین اثرات عدالت را وحدت در جامعه بدانیم و قطعا مسیر عدالت نیز روشنتر خواهد بود. اتحاد و همبستگی در مسیر حق و حقیقت نه مسیر باطل. عدالتی که بتواند مسیر حق را درست نشان دهد و مسیر باطل را مشخص کرده تا کم تجربهها وارد آن شوند چه عدالتی است؟ ما عدالت را نمیخواهیم در اقتصاد و پول و حقوق کارمندی و... بهطور انحصاری اجرا کنیم. بلکه عدالت اعطای حق بزرگتری به صاحب حق بزرگتری است و آن خداست. باید حق خداوند که همان روشن کردن مسیر او و وضوح در راه حق است روشن نماییم. آن وقت است که اجرای عدالت اقتصادی نیز به راحتی امکانپذیر است. سنتهای جامعه در صورتی که غلط و بیمعنا باشد را از بین بردن و چهره بد آنها را نشان دادن عین عدالت است. اگر مسیر جامعه در هر قشری و گروهی مسیر الهی شود در واقع بزرگترین عدالت فراهم شده است و دیگر کسی از خوف خدا به مال مردم دستاندازی نمیکند و اصلا جرات آن را ندارد. کسی جرات فساد کردن را ندارد، ایثار در جامعه فراوان میشود و با انفاقهای مردم کمکم فقیری باقی نخواهد ماند. جامعهای، جامعه آرمانی است که روحیه ایثارگری در آن زنده باشد نه اینکه همه برای به دست آوردن اندک پولی برای گذران زندگی با بدبختی و بداخلاقی و تندخویی کوشش کنند. بر فرض اگر همه در مسیر عدالت اقتصادی قرار گرفتند در حالی که عشق و همنوع دوستی در ما زنده نباشد چه فایدهای دارد؟ این همان عدالت لیبرالیستی است. هدف را باید تغییر داد. هدف را باید از کسب و روزی درآوردن به خدا و عشق به خدا تغییر داد و معطوف کرد. در آن صورت عدالت اقتصادی با لذت در زندگی اثرگذار خواهد شد واین تعریف غلط از هدف زندگی در اذهان مردم بزرگترین بیعدالتی است که در طی ۱۶ سال قبل در ذهن مردم ریشه دوانیده است. این همان چیزی است که جامعه بعد از رنسانس غرب برای شرق به ارمغان آورده است. اقتصاد لیبرالی مردم را برای پولی اندک که فقط خرج مایحتاج زندگی میشود به اندازه همه عمرشان بازی گرفته است. این تفکر را از عمق ذهن مردم باید خارج کرد و تفکر الهی در تهیه مایحتاج زندگی را باید جایگزین آن کرد. همان تفکری که علی(ع) آزادانه یک عمر با آن زندگی کرد. همان تفکری که عالمی را به علت ندادن اجاره با خانوادهاش بیرون میاندازند ولی او دست از هدفش بر نمیدارد و در آخر به علامه قاضی (استاد امام(ره)) تبدیل میشود. همان تفکری که اگر ۱۰ روز هم حتی نان خشک شدهای نیز نبود ناامید نشود و در همان حال از هدف خویش دست برندارد. ما خود میدانیم که دنیای مادی ما در برابردنیای مادی غرب بسیار کوچکتر، حقیرتر و عقبتر است. اگر در عدالتمان فقط به دنیای مادی توجه کنیم نه تنها در مقابل زورگوییهای آنها موفق نخواهیم شد بلکه یا برده آنها شده و یا نابود خواهیم شد. اما تفکر الهی ما که خواهد توانست بر دنیا غلبه کرده و شرق و غرب را به شگفتی وادارد را باید حق او را دارد. حقی که به ناحق گرفته شده است.
فضل الله شفیع بغداد آباد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست