پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
از کیوکوشین تا کیوکوشین
محمدرضا آذوق با حضور نزدیک به سه دهه در عرصههای مختلف کیوکوشین کشور، یکی از پیشکسوتان این سبک محبوب رزمی محسوب میشود. حاصل گفتگوئی خودمانی با وی، قطعاً حاصلش پر خواهد بود از خاطرههای شنیدنی و گلایههای دلسوزانه. خاطرههائی که شنیدن و خواندنش نهتنها برای دوستداران کیوکوشین که برای همه رزمیکاران خالی از لطف نیست. و گلایهها و توصیههای دلسوزانهای که همگی امیدواریم مسئولان کشور موشکافانه و جدیتر با آنها برخورد کنند. پس با ما همراه شوید در خاطرههائی شنیدنی از دیروز تا امروز کیوکوشین؛
خب، آقای آذوق، با یک سئوال کلیشهای شروع کنیم؛ شما از چه زمانی رشتههای رزمی را شروع کردید؟
ـ بنده از ۱۳ سالگی ورزش را در باشگاه شجاعت تهران و با رشته کشتی کج شروع کردم. بعد از آن کان ذن رفتم، بعد به کنگفو روی آوردم. بعد چون ارتشی بودم جهت مأموریت به خارج از کشور رفتم و پس از برگشت در بندرعباس زیر نظر استاد چانگ به تمرین تکواندو پرداختم. اول انقلاب دوباره به تهران منتقل شدم و از آنجا بود که به رشته کیوکوشین روی آوردم. مدتی ژیمناستیک هم کار کردهام و در رشتههای جودو، آی کی دو و جوجیتسو هم تبحر دارم.
▪ و انگیزتان چی بود؟
ـ والا خدابیامرز پدرم اهل زورخانه بود. یکبار که با پدرم به زورخانه رفته بودم؛ دیدم عجب! عجب مردان قوی هیکلی! عجب بازوهائی! واقعاً خوشم اومد. در کنار این، در محل ما معرکه هم زیاد میگرفتن و پهلوانهائی میآمدند و مثلاً زنجیر پاره میکردند و از این جور کارها. اینها مکمل هم شد و من شدیداً به ورزش علاقهمند شدم و شروع کردم به ورزش. در ابتدا پدرم اجازه نمیداد و میگفت بچه برو دنبال زندگی! اما خب بعد که چند بار قهرمان نیروهای مسلح شدم و توی روزنامهها و مجلهها رفتم، دیگه خوشش اومده بود و تشویقم هم میکرد.
▪ اولین کمربند مشکی رو تو چه رشتهای گرفتین؟
ـ کیوکوشین
▪ برای اکثر رزمیکاران، روز آزمون کمربند مشکی، روز به یاد ماندنی محسوب میشه. شما اون روز رو به یاد دارید؟ میشه برامون تعریف کنید؟
ـ آره! آره! یادمه! والا خیلی استرس داشتم، خیلی اضطراب داشتم. میدونید اونموقعها خیلی سخت میگرفتن؛ مثلاً یک نفر کمربند هم میگرفت کلی ارج و قرب داشت. الان متأسفانه اینطور نیست. نمیدونم باید تأسف بخوریم یا تبریک بگیم! مثلاً بچه کوچولو رو میارن توی مسابقات و میبینید کمربند مشکی دان ۳ بستن روی کمرش! واقعاً ارزش دان رو از بین بردن! طرف با سن خیلی کم میاد و سبکی رو که قبلاً کسان دیگه ابداع کردند میگه: من کانچو هستم! کانچو اصلاً یک لقب خیلی بزرگ است در ژاپن، ولی متأسفانه هر کسی به خودش این لقب را میدهد و هفت ـ هشت تا دان هم میدوزد روی کمربندش! یکی از پیشکسوتان کاراته گفته بود: اگر اینطوری است، پس ما باید دانهایمان را از دان ۱۰ به بالا حساب کنیم و بگیم! واقعاً تأسفآوره! قدیم اینطوری نبود. هیچوقت یادم نمیره بیست تا مبارزه کردم...
▪ در همون روز آزمون؟!
ـ بله! ما در حدود ۴۰ نفر بودیم که با هم امتحان میدادیم و باید دو به دو با هم مبارزه میکردیم. خلاصه رسمون رو کشیدن تا اون دان ۱ رو بهمون دادن!
▪ استادتون کی بود؟
ـ والا من کیوکوشین رو از صفر زیر نظر آقای علیاکبر جمالی شروع کردم. بعد با آقای همایونپور کار کردم و از اساتیدی مثل آقای آشوری خیلی چیزها یاد گرفتم. داوری را هم مدیون آقای وحیدی هستم.
▪ سبک کیوکوشین نه فقط در بین کاراتهکاها که کلاً در بین رزمیکاران از شهرت خاصی برخورداره. حتی گاهی میبینیم که بعضی جاها اصلاً کیوکوشین رو یک رشته جدا حساب میکنند نه یک سبک کاراته! مثلاً مینویسند: جودو، کاراته، تکواندو، کیوکوشین! این شهرت شاید بیش از اونکه از خود سبک باشه، مربوط باشه به شخصیت مرحوم سوسای اویاما، که همه رزمیکاران وی رو بهعنوان یک اسطوره میشناسن و ازش یاد میکنن. شما ایشون رو از نزدیک دیده بودین، ممکنه از جریان دیدارتون با استاد اویاما و شخصیت ایشون هم کمی برامون بگید؟
ـ سال ۱۹۹۳ در جریان مسابقات بینالمللی کیوکوشین، سوسای به ایران دعوت شده بود. ایشون برای همه بچههای کیوکوشین و اصلاً در دنیا برای بچههای رزمی یک اسطوره بود، خدابیامرز مرد بزرگی بود. من آرزوی دیدنش رو داشتم، یعنی خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینمش. خلاصه در فینال اون مسابقات من به همراه دوستانم یک نمایش اجرا کردیم که سوسای هم دیده بود و خیلی برایش جالب بود. به یکی از مترجمان همراهش گفته بود: اسم این دو نفر رو برای من بنویسید! آنها هم اسم من و دوستم آقای آشوری را نوشته بودند. سال بعد سوسای ما را برای اجرای نمایش در فینال مسابقات سراسری ژاپن، که میدونید از مسابقات جهانی هم سنگینتره دعوت کردند. آقای ناظریان رئیس وقت فدراسیون کاراته هم دعوت شده بودند که البته متأسفانه چون ایشون جای دیگری هم دعوت داشتند، همراه ما نیامدند و ما به همراه دبیر فدراسیون راهی ژاپن شدیم.
▪ و در ژاپن چه اتفاقی افتاد؟
ـ خیلی تحویلمان گرفتند. فرستاده بودند فرودگاه دنبالمان و از آنجا رفتیم به دفتر سوسای. خیلی جالب بود! من کنار دست سوسای اویاما نشسته بودم، یعنی اصلاً باورم نمیشد! پیش خودم میگفتم: دارم خواب میبینم یا حقیقت داره! خدا شاهده راست میگم! چون واقعاً سوسای مرد بزرگی بود و این برای من یک افتخار بود.
▪ جریان اجرای نمایش به کجا کشید؟
ـ نمایش را اجرا کردیم و خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. اسممان را پشت بلندگو گفتند و اضافه کردند: ببینید مردانی بالای ۴۰ سال سن چه توانائیهائی دارند! خود ژاپنیها متعجب بودند که یعنی در ایران هم کسانی هستند که بتوانند از این کارها بکنند! حتی عکس ما را روی کاست مسابقات هم چاپ کردند. حتی یادم هست بعد از اجرای نمایش، نمایندگان آن زمان بعضی از کشورها از جمله آمریکا سراغمان آمدند و خیلی تبریک گفتند و گفتند اگر از شما دعوت کنیم در کشور ما هم نمایش اجرا میکنید؟ ما هم گفتیم چرا که نه؟ شما دعوتنامه بفرستید چرا نمیآئیم! ولی به هر حال به علت مشکلاتی که بین دو کشور وجود داشت، دیگر قضیه پیگیری نشد. در هر صورت این برای ما یک افتخار بود که بهعنوان دو ایرانی به دعوت و خرج خود ژاپنیها برویم و در مسابقاتی در آن سطح و در حضور سوسای اویاما نمایش اجرا کنیم.
▪ ما در خیلی از سبکها شاهد شاخه شاخه شدن و چنددستگی بودهایم. اما در کیوکوشین این اتفاق خیلی سریع افتاد. در واقع پس از مرگ سوسای، کیوکوشین تکهتکه شد. به نظر شما چرا چنین اتفاقی افتاد؟
ـ خب بالاخره میگن وقتی خانوادهای پدر رو از دست میده، اگه بچهها کوچیک باشن ممکنه بعضی بروند دنبال راه راست و عدهای هم بروند دنبال راههای غلط. اویاما پدربزرگ کیوکوشین دنیا بود. خدا رحمتش کنه! وقتی که فوت کرد بعضی از ارشدها که شاید قدرتطلب بودند آمدند و کیوکوشین را پارهپاره کردند. خب بالاخره همهجا رقابت و قدرتطلبی هست. من خودم واقعاً خیلی از این قضیه ناراحت هستم. البته به نظر من کیوکوشین همون کیوکوشینه و حتی شاید قویتر هم شده. تا وقتی که سوسای زنده بود هیچ کشوری در دنیا نمیتونست بیاد و قهرمان کیوکوشین جهان بشه! یک دوره آقای فیلهو قهرمان شد که بعد دوباره پسش گرفتن. یعنی منظورم اینه که الان از برزیل و کشورهای دیگه قهرمانهائی دارن ظهور میکنن و در کیوکوشین خودی نشون میدن. اگرچه خب ژاپنیها دوست دارن رئیس باشن! الان هم در دنیا و هم در خود ژاپن چند سبک بیشتر نیستن که اجازه دارن از آرم خود کیوکوشین استفاده کنن.
▪ یعنی آرم اصلی خود سوسای اویاما؟
ـ آرم اصلی خود سومای! یعنی آرم بازو و سینه. مثلاً رویاما یکی از قهرمانان جهان بوده، کم کسی نیست، کم شخصیتی نیست. اما در ژاپن اجازه نداره از آرم اصلی کیوکوشین استفاده کنه! همون کیوکوشین رو داره تمرین میکنه ولی اجازه نداره؛ یا مثلاً آقای میدوری و امثالهم. الان از سبکهائی که اجازه دارند از آرم خود سوسای استفاده کنن میشه از سبکهای ماتسوئی، تزوکا و ماتسوشیما نام برد که رهبران این سبکها در ژاپن هستند. البته سبکهای دیگری هم مثل سبکهای اروپائی وجود دارند که همون کیوکوشین رو کار میکنن و از آرم کیوکوشین هم استفاده میکنن اما زیرنظر سازمان جهانی در ژاپن نیستند.
▪ حالا با توجه به تمام این حرفها و تعدد سبکهای آزاد، که در کشور شاهدش هستیم؛ در کل وضعیت کیوکوشین ایران را در چه سطحی ارزیابی میکنید؟
ـ خب با توجه به سبکهای مختلف و تازه تأسیس که من خودم هم نماینده یکی از آنها هستم؛ یکسری مشکلات مثل یارگیری از سبکهای دیگر پیش آمده: مثلاً فرض کنید فلان شاگرد من قهرمان کشور و عضو تیم ملی است. از فلان سبک میآیند و میگویند: آقا دان چندی؟ طرف میگه: دان ۱؛ خب آقا دان ۳ میدیم بیا با ما کار کن! خب خیلیها خودشان را به دان میفروشند. البته هستند افراد و سبکهائی هم که واقعاً دارن درست کار میکنن. اگرچه این وسط ممکن است یارگیریهائی هم اتفاق بیافته اما کارشان اصولی و پایهای است. خود من الان تمرکزم روی بچهها و نوجوونها است و دارم روی اونها سرمایهگذاری میکنم. در کل من فکر میکنم کیوکوشین نه در ایران که در دنیا داره قویتر میشه. اونهائی هم که فقط دنبال دان و دون (!) هستند هم بالاخره متوجه میشن که افرادی از خودشون قویتر هم وجود دارن، پس مجبور میشن یا کنار بکشن و یا اونها هم بیان و قوی کار کنن. مثلاً قبلاً در یک مسابقه کیوکوشین چند نفر شرکت میکردند؟ حدود ۲۰۰ نفر، درست؟ حالا در هر کدام از مسابقات سبکهای کیوکوشین و سبکهای مشابه ۲۰۰ـ ۱۵۰ نفر شرکت میکنند؛ شما اگر همه اینها را با هم جمع کنید میبینید تا چهحد نیروهای کیوکوشین افزایش پیدا کرده. حالا اگه از بین همه اینها قهرمان رو جدا کنیم، میتونیم یک تیم ملی خیلی خوب داشته باشیم که البته فدراسیون کاراته هم داره همین کار رو میکنه. یعنی از دل تمام این سبکها یک تیم ملی بیرون کشید به نام سبکهای آزاد ایران که خیلی کار قشنگیه. هر سبکی هم که ادعا داره، میتونه بیاد و توی این مسابقات سبکهای آزاد شرکت کنه. هرکس هم بیشتر زحمت کشیده باشه، اونجا مشخص میشه.
▪ شما بهعنوان یک مربی پیشکسوت، برای کسانی که میخواهند یک رشته رزمی، حالا بهطور خاصی کیوکوشین را آغاز کنند، چه توصیهای دارید؟
ـ فرض کنید یک نفر بخواد بره یک آپارتمان بخره؛ اگه نره از چند جا سئوال نکنه که اینجا محلش خوبه؟ توی این ساختمان که ما قراره یک طبقش رو بخریم آدمهای خوبی توش هستن؟ اگه بیاد و همینطوری یک جا رو بگیره، خب در آینده مشکل پیدا میکنه، یهوقت با همسایهها مشکل پیدا میکنه یا اون محله، محله مناسبی نیست و یا ساخت و زیربنای او ساختمون رو حساب نیست و مثلاً طرف بساز و بفروشی ساختش و خلاصه براش دردسر میشه. به نظر من کسی هم که میخواد بیاد تو ورزشهای رزمی باید فاکتورهائی رو در نظر بگیره؛ یکی اینکه ببینه در خودش اون توانی که برای قهرمان شدن (منظورم برای کسانی است که دنبال قهرمانی هستند) لازمه در خودش سراغ داره؟ بعد بگرده دنبال یک مربی خوب. ببینه کدوم مربی دانشش بالاتره، کدوم مربی چه شاگردانی رو تحویل جامعه داده؛ به هر حال میگن مشت نمونه خروار! اگر هم خودش اطلاعاتی نداره، از چند نفر دوست و آشنا سئوال کنه از ورزشگاهها تحقیق کنه و خلاصه همینطوری وارد رزمی نشه. من یادمه خیلی سال پیش در مسابقهای داور وسط بودم؛ یکی از شرکتکنندهها وقتی توی مسابقه بازنده شد همونجا وسط تاتامی کمربندش رو باز کرد، پرت کرد روی زمین و دو تا لگد هم زد روش! من صداش کردم و گفتم: تو از من بیاحترامی دیدی؟ گفت: نه! گفتم این کارت کار قشنگی نبود.
چرا کمربندت رو پرت میکنی زمین؟ این بیاحترامیه و کار درستی نیست. گفت: من از دست استادم دلخورم. گفتم چرا؟ گفت: من الان هفت ساله که دارم میام تو مسابقات شرکت میکنم و میبازم. استادم هم با من میاد، کوچم هم میکنه اما فقط هی میگه: بزنش! بزنش! خب منم میدونم باید بزنمش! اما نمیگه کجاشو بزنم، چیکار بکنم، چیکار نکنم؛ فقط هی میگه بزنش! داشتن استاد خوب خیلی مهمه.
کسی که علم ورزش و علم کاراته رو داشته باشه. متأسفانه الان هستند کسانی که دانهای بالائی هم روی کمرشان بستهاند اما یک اوچی اوکه رو هم درست اجرا نمیکنند! حضرت عباسی من خودم دیدم! واقعاً از گفتنش خجالت میکشم ولی خوب این چیزها وجود داره.
▪ اما یک مشکلی این وسط هست و اونم اینه که رشتههای رزمی یک مقدار با بقیه ورزشها تفاوت دارن. شما خودتون بهتر میدونید معمولاً بچههای رزمی روی سبک و رشتهای که کار میکنن تعصب دارن. برای همین اگه شما از فلان دوستتون که جودو کار میکنه، بپرسید کدوم رشته بهتره؟ قطعاً به شما میگه جودو! اگه از یک نفر دیگه که مثلاً کونگفو کار میکنه بپرسید، میگه کونگفو! خلاصه از این جهت نمیشه خیلی روی حرف دوست و آشنا حساب کرد. از طرفی مجلات هم پر شدن از آگهیهای مختلف که هر کدوم خودشون را استاد بلامنازع دنیا معرفی میکنن. خب در این شرایط اگر کسی واقعاً از رزمی سر رشته نداشته باشه، توی انتخاب به مشکل برمیخوره...
ـ بله، درسته! اما من میگم اگر طرف داره دنبال یک سبک به زبون خودمانی در پیست هم میره، حداقل دنبال یک مربی خوب توی اون سبک بگرده. اگر کسی جوینده باشه، بالاخره راه رو پیدا میکنه و آب رو از سرچشمه مینوشه. کسی هم که نمیخواد به خودش زحمت بده، خب دیگه باید به همون آب جوب رضایت بده! این قضیه برای همه صدق میکنه؛ من خودم همیشه گفتم دوست ندارم یک رود کوچیک باشم، دوست دارم یک نهر باشم که میرسه به دریا، تازه دوست ندارم دریاچه باشم، دوست دارم به اقیانوس برسم. من میگم وقتی یک نفر مییاد و یک قهرمان جهان تربیت میکنه در برزیل، ما ایرانیها چرا آوازمون به ژاپن نرسه؟ که البته ما یکبار در نمایش این کار رو انجام دادیم.
▪ موضوع خاصی باقی مانده که مایل باشید در موردش صحبت کنید؟
ـ والا حرف که خیلی دارم. اما چند کلمه صحبت هم با دولت محترم جمهوری اسلامی دارم، که خواهش میکنم حذفش نکنید!
▪ نه مطمئن باشید!
ـ ببینید! دولت میاد سالانه مقدار هنگفتی از بودجه هزینه میکنه برای اینکه مرزها رو ببنده تا مواد مخدر وارد مملکت نشه و میبینیم که متأسفانه از قبل هم بیشتر میشه. ما روز به روز شاهد گستر اعتیاد در کشورمون هستیم. گاهی هم میان جمعشون میکنن میبرن مرکز ترک اعتیاد و دوباره ولشون میکنن تو جامعه و دوباره همون آش و همون کاسه. چرا اینطور میشه؟ به نظر من چون این کارها فقط مثل قرص مسکن عمل میکنه. ما باید ریشه پای کنیم و ببینیم آخه درد چیه؟ مشکل کجاست؟
▪ خب مشکل کجاست؟
ـ من فکر میکنم جوونهای ما نیاز به تفریحات سالم دارن، مثل ورزشهای گوناگون. اما به نظر من الان همین ورزشهائی هم که داریم یک مقدار هزینههاش برای جوونهای ما سنگینه. الان من مسئول سبک میخوام یک مسابقه برگزار کنم، یک آخر هفته جوونها رو دور هم جمع کنم و سرشون رو گرم کنم؛ خب، باید سیصد ـ چهارصد هزار تومان پول سالن بدم، پول صندلی بدم، پول دکتر بدم، خدمات بدم و خلاصه از جیبم هم باید یک چیزی بزارم روش! خب اینهارو دولت باید رایگان در اختیار بچهها بزاره. من نمیفهمم! یعنی ما میخواهیم یک مسابقه ورزشی برای جوونهای مملکت برگزار کنیم، باید به دولت پول بدهیم؟! خب اگه دولت از من نوعی پول سالن نگیره، منم از اون جوون شرکتکننده به فرض بهجای هفت هزار تومن، سه هزار تومن میگیرم. دولت باید بیاد و حالا اگه رایگان نمیتونه، حداقل با وام در درصدهای خیلی پائین، زمین در اختیار پیشکسوتان ورزشی بزاره تا بتونن باشگاه تأسیس کنن، تو هر محلی باید بیس تا باشگاه باشه، نه دوتا! مگه باشگاه چیز بدیه؟! از قدیم گفتن عقل سالم در بدن سالم. هرچی جوونهای ما قویتر باشن، جامعه سالمتری خواهیم داشت.
از طرفی دولت و یا شهرداریها بیان و در هر محل معروفی، یک موزه کوچیک درست کنن و یکی یک عکس با بیوگرافی و یک پیکره از قهرمانان المپیک و جهان توی اون بزارن؛ مگه چهقدر هزینش میشه؟ حتی میشه یک قسمت از مسجد هر محله رو به این کار اختصاص داد.
اونهائی که عضو تیم ملی هستند، حالا توی هر رشتهای، عکساشون و بیوگرافیشونو بزارن توی او محل و تا زمانی که اون جوون عضو تیم ملی هست، اون عکس اونجا بمونه و بعد از اون منتقل بشه به یک موزه اصلی. خب بچههای اون محل بالاخره این تصاویر و این پیکرهها رو میبینن؛ یکی میگه: این داداش منه! اونیکی میگه: فلانی پسرعموی منه! یا فلانی بچه محل ما است! بعد پیش خودشون میگن چرا عکس ما اینجا نباشه؟ چرا پیکره ما رو اینجا نزارن؟ بالاخره از قدیم گفتن چشم میبینه، دل میخواد! باید ببینن! اگر این کار بشه و تعداد باشگاهها هم زیاد بشه، من قول میدم اگر توی ایران تن تن مواد مخدر وارد بشه، هیچکس طرفش نره.
ولی وقتی جوون مملکت جای تفریح نداشته باشد و یا یه تفریح هم که میخواد بره مجبور باشه کلی هزینه کنه، خب نمییاد دیگه، یعنی نداره که بیاد! الان خیلی از جوونهای ما دستشون تو جیب خودشون نیست؛ پدر و مادر پول تو جیبش میزارن. چون جوونهای ما الان از یک طرف مشکل بیکاری هم دارن. الان پسر خود من؛ عضو تیم ملی، قهرمان ایران، قهرمان خاورمیانه، قهرمان آسیا، قهرمان اروپا، خب چی داره الان؟ هیچی، بیکاره! ورزش ما الان متأسفانه فقط شده فوتبال و این جای تأسف داره.
در صورتیکه بیشتر مدالها رو همین بچههای رزمی برای کشور کسب میکنن. فقط همین مجلههای رزمی هستن که دستی به سر این بچهها میکشن، وگرنه کدوم یکی از رسانههای بزرگ تا حالا اومدن سراغ رزمی؟ همش فوتبال! فوتبال! فوتبال! در حالیکه شما از نظر اخلاقی هم میدونید که ورزشهای رزمی قابل مقایسه با خیلی از رشتهها از جمله فوتبال نیستند. یک رزمیکار با احترام وارد زمین میشه و با احترام میاد بیرون. شما نمیبینید تو محلی بگن فلان آدم کاراتهکاره و لات هم هست! من بهعنوان یک پیشکسوت و بهعنوان کسی که چندین قهرمان رو تحویل جامعه دادم از دولت محترم جمهوری اسلامی تقاضا دارم که این قضیه رو جدی بگیرن.
▪ ما هم مثل شما امیدواریم که این اتفاق بیافتد، از وقتی هم که در اختیار ما قرار دادید ممنون.
ـ خواهش میکنم، لطف کردید، واقعاً خوشحال شدم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست