یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
سقف ها
بدون اینكه جیغ بزند یا تكان بخورد از خواب پرید. انگشتش را از بین انگشتان مرد بیرون كشید و به صورت مرد نگاه كرد. یك دماغ استخوانی دید كه حالا زیر نور آبی رنگ چراغ خواب دراز به نظر میرسید و پیشانی برجستهاش كمانی بود. چشمهای مرد وقت خواب نیمه باز بود. یكبار گفته بود كه همیشهخواب سقفها را میبیند، سقفهای شیروانی، سقفهای طرحدار و بلند كه تاب برداشتهاند، چراغهای شمعدانی آویزان و سوسكهایی كه روی سقف راه میروند. مرد صورتش را جمع كرد، انگار بخواهد به یك بچه بگوید موش.
زن دستش را جلو چشمهای مرد گرفت . فكر كرد كه حالا خواب دستهای او را میبیند. مرد لرزید و چشمهایش را باز كرد. گفت: «یلدا یلدا.» دستش را رویپیشانی مرد گذاشت و كاكلش را عقب داد. مرد با لبخند گفت:«بیداری؟» یلدا گفت:«كچل شدیا.» مرد دستش را گرفت و آرام گفت:«بخواب.»
چشمهایش را بست. خواست بغلتد اما منصرف شد. همانطور طاقباز ماند. یلدا گفت:«خوابم نمیبرد.» نفس گرم مرد را از سوراخهای بینیاش حس میكرد گفت:«خواب بد دیدم.» مرد دستش را فشرد. پاهایش را لای چین پتو فرو كرد و صدای نامفهومی ازخودش درآورد.
یلدا گفت: این چیه این تات؟
انگشت گذاشت روی پیشانی مرد. یك جوش سیاه بالای ابرویش بود. مرد ابروهایش را بالا انداخت. به پیشانیاش چین افتاد. یلدا گفت:«شریف خوابیدهای؟» شریف نق زد:«آره خوابم.»
ـ پس چرا چشمات وازه؟
ـ تو گرسنهت نشده؟
ـ آره. میری واسم پیتزا بگیری؟
شریف سرش را برگرداند و چشمهایش را باز كرد. اما یلدا لبخند نمیزد.
ـ یلدا ما كه با هم شام خوردیم.
ـ پس چرا میپرسی؟
ـ اگه گرسنهته برو سر یخچال یه چیزی بخور.
یلدا گفت:«تشنهت شده؟»
ـ نه خوابم میآید.
شریف داشت بناگوشش را میخاراند.
ـ چه صدایی میده.
شریف چشمهایش را بست. حالا صورتش رو به یلدا بود. یك نقطه سیاه بالای ابروی چپش بود، گرد و بزرگ، به اندازهٔ یك جوش. روی پیشانیاش دستكشید. برجسته بود، مثل یك تاول. شریف تكان نخورد. یلدا فكر كرد خودش را زده به خواب. با ناخن روی نقطه سیاه فشار آورد. شریف چشمهایش را به هم فشار داد و گفت:«آی.»
رویش را گرداند. یلدا پتو را كنار كشید. برجستگی كتف شریف به اندازه یك بند انگشت یلدا بود كه در فرو رفتگیاش میچرخید، اما شریف تكان نخورد. شاید خوابیده بود. سایه شاخههای خشك درخت چنار خیابان روی پردهٔ توری افتاده بود، مثل تركهای شیشه.
یلدا نشست انگشتش را دور حلقه مویی روی پیشانیاش پیچاند و آن راكشید. شقیقهاش درد گرفت. پاهایش را از زیر پتو بیرون كشید. به ساقهایش نگاه كرد. با خودش فكر كرد خیلی هم چاق نشدهام. مچش را گرفت. انگشتهایش به هم رسید. بعد بلند شد و سر وقتِ شلوار شریف رفت كه روی صندلی كنار تخت افتاده بود. دست كرد توی جیبش و بستهٔ سیگار را درآورد. یك نخ برداشت و آتش كرد. زیاد سیگار نمیكشید. روبهروی آینه نشست. سرش را عقب برده بود و به سیگار پُك میزد. پشت گردنش را به میله سرد صندلی میمالاند. موهایش روی شانهاش پیچ میخورد. پنجه پایش را از زمین جدا كرد.با لذتی بچهگانه خاك سیگار را در اتاق تكاند.
نور كه چشمش را زد دستش را جلو چشمهایش برد. گفت:«نكن.» شریف پرسید:«چی كار میخوای بكنی؟» یلدا پاشد رفت طرف او و گفت:«نترس نمیكُشمت.» بعد دولا شد روی صورتش و نوكِ موچین را گذاشت روی نقطه سیاه. شریف گفت:«آی آی.»
یلدا موچین را فشار داد. نقطه سیاه باز شد. یلدا دستمال كاغذی را كه بوی الك میداد روی پیشانی شریف مالید. گفت:«تموم شد. دیدی درد نداشت.» شریف نشست. یلدا در روشنی اتاق رنگ پریده به نظر میآمد. شریف گفت:«خواب دیدم سقف رو سرم خراب شده.» یلدا خندید. گفت:«لای پنجره رو وا كن بوی سیگار بره بیرون.» یلدا تكان نخورد. شریف دولا شد و پاكت سیگارش را برداشت. یك نخ مانده بود. یلدا گفت:«هوا سرده.» بعد دو طرف پتو را گرفت و آن را تكان داد. آتش كبریت شریف خاموش شد. یلدا از خنده ریسه رفت.
شریف گفت:«چراغ رو خاموش كن.»
یلدا چراغ را خاموش كرد. در تاریكی دستهای شریف دور بازوهایش حلقهشدند و روی تخت خوابید.
امیرحسین خورشید فر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست