پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هویت فرهنگی ایرانیان


هویت فرهنگی ایرانیان

هویت فرهنگی ایرانیان دارای مولفه ها و بخش های گوناگونی است که با هویت ملی, هویت دینی, هویت قومی و ارتباط پیدا می کند فرهنگ عمومی مردم ایران با قدمتی چند هزار ساله, فراز و نشیب های فراوانی را طی کرده و در روند تکوین تکامل خود لحظات سخت و پرتنشی را پشت سر گذاشته است

هویت فرهنگی ایرانیان دارای مولفه‌ها و بخش‌های گوناگونی است که با هویت ملی، هویت دینی، هویت قومی و... ارتباط پیدا می‌کند. فرهنگ عمومی مردم ایران با قدمتی چند هزار ساله، فراز و نشیب‌های فراوانی را طی کرده و در روند تکوین تکامل خود لحظات سخت و پرتنشی را پشت سر گذاشته است.

احتمالا‌ تاکنون ممتدترین و مستمرترین عامل موثر بر فرهنگ ایران در طول تاریخ <بی‌ثباتی و بی‌اعتمادی> بوده است و کارگرترین ویژگی این فرهنگ که امور را به پیش می‌برد <استبداد> است. هم‌اکنون ما پس از چند هزار سال، وارث این فرهنگ هستیم که هم دارای نقاط قوت مهم و اساسی است و هم از نقاط ضعف جدی‌ای رنج می‌برد. هرچند نقاط مثبت فرهنگ ایران توانسته و می‌تواند این کشور را از مهلکه‌های جدی نجات دهد، اما نقاط و ویژگی‌های منفی آن در مجموع انحطاط و عقب‌ماندگی را در پی داشته است. هدف ما در این مقاله پرداختن به این ویژگی‌های منفی، ریشه‌یابی آن و تبیین آثار و پیامدهای سیاسی- اجتماعی آن است. در حال حاضر پنج ویژگی اساسی نهادینه شده در فرهنگ ایران و ایرانی به شرح زیر وجود دارد:

۱) پیچیدگی شخصیتی، که خود دارای هفت ویژگی به شرح ذیل است: اول، استبدادگرایی. دوم، دیکتاتورگرایی به معنی دیکتاتور پروری و دیکتاتورخواهی. سوم، منفعت‌گرایی خام به معنی تقدم منافع فردی بر منافع جمعی و ملی. چهارم، زمان زدگی یا مقطع‌گرایی به معنی تقدم منافع و مصالح آنی بر درازمدت. پنجم، احساس‌گرایی به معنی غلبه احساسات بر عقلا‌نیت. ششم، تملق‌گرایی به معنی وجود روحیه مجیزگویی و تملق و تمجید و هفتم، ظاهرگرایی به معنی وجود نگرش محدود و بسته.

۲) شناخت گریزی به معنی ضعف شناخت.

۳) شناخت‌ستیزی به معنی پایبند نبودن به شناخت موجود.

۴) شایسته زدایی به معنی حاکم نبودن اصل شایسته‌سالا‌ری.

۵) قانون‌گریزی یا ضعف قانون‌گرایی. هرکدام از این ویژگی‌های فرهنگی دارای مجموعه‌ای از علل و عواملی هستند که آنها را ایجاد کرده یا تداوم بخشیده و نهادینه ساخته است. همچنین هر کدام از این ویژگی‌ها دارای آثار و تبعاتی در عرصه‌های مختلف‌اند که ما عمدتا به آثار و تبعات سیاسی- اجتماعی آنها می‌پردازیم.

● پیچیدگی شخصیتی

اگر به عنوان یک ناظر بی‌طرف بیرونی، خود را خارج از فرهنگ ایران فرض کنیم و در سخنان، حرکات و رفتارهای برخی از افراد دقیق شویم و آنها را از طریق مشاهده برای مدت طولا‌نی و در شرایط مختلف مورد مطالعه و تأمل قرار دهیم، هرچه عمیق‌تر شویم بیشتر بر ابهامات ما افزوده می‌شود. زیرا رفتارهایی از آنها سر می‌زند که از یک منطق واحد پیروی نمی‌کنند، بلکه هرکدام دارای یک منطق مستقل و گاهی متباین و متضاد از دیگری است؛ گاهی از دروازه عبور نمی‌کنند و گاهی از سوراخ سوزن می‌گذرند، گاهی جان خود را فدای همدیگر می‌کنند و گاهی بر سر درهم و دیناری با هم به جنگ و دعوا می‌پردازند، گاهی به روی شما لبخند می‌زنند ولی درونشان چیز دیگری می‌گذرد، شعار قانون‌گرایی می‌دهند و در همان حال قانون می‌شکنند، در حالی که لا‌اقل باید یکی را انجام دهند. منظور از پیچیدگی شخصیت این است که اولا‌ مجموعه رفتارها از منطق واحد پیروی نمی‌کنند، ثانیا افراد قابل محاسبه و پیش‌بینی نیستند و ثالثا در تفکرات، سخنان و رفتارهای افراد، تضاد دیده می‌شود. پیچیدگی شخصیت خود دارای علل، زمینه‌ها و مولفه‌هایی است که به تبیین آن می‌پردازیم:

▪ استبداد

جوهره فرهنگ ایرانی را در طول تاریخ می‌توان استبداد دانست که در تمام عرصه‌های فردی و اجتماعی، کمابیش حضور و تأثیر داشته و کامل‌ترین نمود آن در حوزه سیاست و حکومت بوده است. برای اولین‌بار در جهان اسلا‌م، عبدالرحمن کواکبی(۱۳۲۰-۱۲۷۱ هـ.ق) مفهوم و پدیده استبداد را به طور دقیق و استادانه مورد تبیین قرار داد. پس از آن نویسندگان زیادی در این موضوع قلم زده‌اند که از جمله می‌توان به سیدمحمود طالقانی اشاره کرد که ابعاد مختلف و خطرها و مصائب استبداد دینی را به خوبی شکافته است.

▪ علل:‌

استبداد در فرهنگ ایران و ایرانی دارای سه دلیل اصلی است: اول اینکه مهم‌ترین و برترین نهاد اجتماع که برای دیگران نیز الگو بود، یعنی حکومت و حاکمان، مستبد بودند و اساسا ساختار سیاسی بر مبنای استبداد بنا شده بود. نگرش قدسی ایرانیان به پادشاه و حاکم، که فره ایزدی را در او می‌دیدند، او را قداست بخشید و حاکمان با تمسک به اعتقادات مذهبی مردم بهتر و بیشتر توانستند مستبد باشند. دلیل استبداد حاکمان نیز این بود که آن را لا‌زمه حفظ قدرت و امتیازات خود می‌دانستند و در غیاب عدالت و شایسته‌سالا‌ری چاره‌ای جز تمسک به استبداد برای حفظ قدرت نبود. دومین دلیل استبداد در فرهنگ ایرانی، بزرگان، متنفذان و روسای قبایل و طوایف و خاندان‌ها بودند، زیرا هرکدام از اینها در حیطه نفوذ خود یک مستبد تمام عیار بودند و کسی به خود اجازه نمی‌داد در اوامر آنها چون و چرا روا دارد. این امر موجب می‌شد استبداد اندک اندک علل و زمینه‌های روانی، فردی و خانوادگی پیدا کند و در تار و پود اندیشه و فرهنگ مردم نهادینه شود. دلیل استبداد بزرگان و منتفذان قبایل ایران، تقلید از پادشاهان، یا به عبارت دیگر قرار گرفتن در چرخه‌ای بود که جز تن دادن به استبداد بالا‌تر و روا داشتن استبداد نسبت به پایین‌تر، چاره‌ای نبود.

سومین دلیل استبداد در فرهنگ ایران، کارگربودن این روش است. نزدیک‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین راه برای رسیدن به اهداف، همین استبداد است ولی هیچ‌گاه بهترین نیست و چه بسا در درازمدت آثار زیانباری در پی داشته باشد. رایج‌ترین نوع این شیوه در خانواده‌های ایرانی، ساکت کردن کودکان یا برخورد با آنان است. قانع کردن کودک برای واداشتن او به انجام کاری، بسیار دشوار است، در حالی که از فریاد زدن بر سر او تا اعمال تنبیهات بدنی و غیربدنی، مشکل عجالتا حل می‌شود اما نطفه‌های استبداد در وجود ایرانیان از همین جاها شکل می‌گیرد. دلیل کارگر بودن این شیوه، ضعف عقلا‌نیت و آینده‌نگری است، یعنی افراد به آثار و تبعات این شیوه رفتار خود فکر نمی‌کنند و از تبعات درازمدت آن یا ناآگاهند، یا عجول بودن و بی‌ثباتی، مانع می‌شود که برای آینده‌های دور برنامه‌ریزی و عمل کنند و مقطعی‌اندیشیدن را ترجیح می‌دهند.

علی‌اکبر علیخانی