یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
روز خوب آقای کارگردان
مدرسهای بزرگ در شمال شرقیترین نقطه تهران! جاییکه کمتر پرنده پر میزند و به تعبیر دیگر خیلی خلوت است! آنقدر سربالایی است که برای رسیدن به آنجا باید چند بار بایستی و نفس تازه کنی! اگر سر در هنرستان نباشد، اصلا متوجه نمیشوی این مکان بزرگ که الان بیشتر شمایل یک اداره پلیس را دارد، زمانی مدرسهای با کلی بچه شر و شیطان بوده! از کیوسک نگهبانی دم در و رنگ تازهاش متوجه میشوی که این کیوسک تازه نصب شده. با وسایلی که در مدرسه چیده شده، معلوم میشود اینجا لوکیشن فیلم یا سریال است. «داوود میرباقری» معروف اینجا را به عنوان لوکیشن کار جدیدش انتخاب کرده است. سریال «شاهگوش» که قرار است برای شبکه نمایش خانگی ساخته شود.شاهگوش اولین تجربه کارگردان سریالهای تاریخی است که با مایههای طنز برای شبکه نمایش خانگی ساخته میشود. مجموعهای ۲۶ قسمتی که قرار است ۱۷ مهرماه توزیع شود. تهیهکنندگی این سریال را سید محمدامامی و مهران برومند برعهده دارند. سریال ماجرای یک تصادف است که تنها شاهد آن، گدایی نیمهنابیناست که تنها ۳ عدد پلاک ماشین را میبیند. اتفاقی که باعث میشود پای افراد زیادی به کلانتری باز شود... بیش از نیمی از سریال در کلانتری «۱۰۰ ملت» میگذرد.
ساعت، ۱۰:۱۵ صبح را نشان میدهد. آرام آرام که حیاط مدرسه را جلو بروید با وسعت کاری که برای آمادهسازی لوکیشن انجام شده آشنا میشوید. از همان در ورودی، راهپلههای پاسگاه با رنگ سبزی که همه ادارات پلیس رنگآمیزی میشوند، رنگ شدهاند. کاملا شبیه اداره پلیس شده. جلوتر به ساختمان مدرسه میرسید. ساختمانی سه طبقه و خالی از دانشآموز. در همین قدم زدنها برای رسیدن به ساختمان اصلی، ۲۰۶ سفیدی از پیچ حیاط دور میزند و جلوی در ساختمان میایستد. «عبدالله اسکندری» طراح چهره میرباقری که طراح گریم این سریال است از آن پیاده میشود.
● روز/ داخلی/ ساختمان مدرسه
داخل ساختمان برای فیلمبرداری تغییرات زیادی کرده. تمام این سه طبقه را به رنگ سبز در آوردهاند. حتی از جزئیات هم غافل نشدهاند. هیچ چیز آنقدر نو نیست که معلوم باشد به تازگی رنگ یا ساخته شده. فکر همه جا را کردهاند. صندوق پیشنهادها، انتقادات و شکایات به رنگ سبز تیرهاند. حتی با سمباده، خراشهایی بر بدنه این صندوقها کشیده بودند که کهنه بودنشان نمایان باشد. آنقدر خوب حالت کلانتری گرفته که معلوم است بخش اعظمی از سریال در این لوکیشن میگذرد. بر سر در هر اتاقی، نامی نوشته شده است که محکم به بالای در نصب شدهاند. «اتاق نگهداری اسلحه»، «اتاق نگهداری اشیا گمشده»، «اتاق فرماندهی» و قس علی هذا. از طبقه همکف که به زیرزمین بروید، بازداشتگاه را میبینید. زیرزمینی که قبلا محل نگهداری کمدهای بایگانی پروندههای دانشآموزان بوده و الان با تغییراتی، شبیه بازداشتگاه شده است. در آهنی بازداشتگاه قفل است، اما از لای میلههایش که داخل را نگاه کنید با یک بازداشتگاه واقعی مو نمیزند. چند تخت دو طبقه با پتوهای سربازی. روی در و دیوارش نیز به سنت همه بازداشتگاهها جملات مختلفی نوشته شده. روبهروی در زندان اما هنوز فایلهای پروندههای دانشآموزان مدرسه به چشم میخورد که انگار با حضورشان اصرار دارند گذشته این مکان را گوشزد کنند!
● همه برای یکی، یکی برای همه
طبقه بالا بچههای نور و صحنه در حال چیدن دکور و تنظیم نورها برای فیلمبرداری هستند، هنوز خبری از بازیگران و کارگردان نیست. محل فیلمبرداری، یک اتاق و راهرو است که بچههای صحنه دارند روی آمادهسازی آن کار میکنند. کمی آنطرفتر، برگههای برنامهریزی روی برد نصب هستند. برگههایی که در آنها مشخص شده امروز و فردا چه بازیگرانی باید سر صحنه باشند و هر کدام چه ساعتی باید بیایند. در این برنامهریزی زمانی را که سرویس باید بهدنبال بازیگران بروند نیز مشخص شده است. خیلی حساب شده است چون حتی ترافیک مهرماه و بازگشایی مدارس را نیز در ساعت اعزام راننده در نظر گرفتهاند!
طبقه سوم اما خبری از رنگهای سبز و نشانههای پلیس نیست. در عوض تمام کلاسها اشغال شدهاند برای کاری. سه کلاس برای گریم، یک کلاس برای طراحی صحنه، یکی برای طراحی و دوخت لباس، یکی برای پذیرایی و ... هر بخشی، اتاق مجزایی برای خود دارد. یکدفعه صدای میرباقری و «فرهاد اصلانی» به گوش میرسد که از ته راهرو به همراه بازیگر جدید گروه یعنی «الهام پاوهنژاد» از راه میرسند.
● صدا، دوربین، حرکت
با آمدن میرباقری دیگر کار شروع میشود. به صحنه فیلمبرداری که میرسد کمی دور دکور راه میرود، با بچههای صحنه حرف میزند و از درست بودن همه چیز مطلع میشود. اصلانی و پاوهنژاد آنطرفتر در راهرو قدم میزنند و دیالوگهایشان را تمرین میکنند. این فقط یک تمرین ساده دیالوگ گویی نیست، هر دو با همان ژستی که قرار است دیالوگهایشان را بگویند، آنها را اجرا میکنند. اصلانی نقش «اسد خفته» سرگرد اداره آگاهی را بازی میکند. علاوه بر اصلانی، «اکبرعبدی، محسن تنابنده، فرهاد اصلانی، احمد مهرانفر، شهرام حقیقتدوست، مرجانه گلچین، طناز طباطبایی، حمیدرضا آذرنگ» و نیز در این سریال بازی میکنند. اما امروز نوبت بازی اصلانی است. تقریبا ده دقیقه بعد از آمدن میرباقری، صدا بلند میشود که «صدا؟ دوربین؟ حرکت!» و فیلمبرداری شروع میشود. میرباقری با هدفونهای روی گوش با دقت به مانیتور خیره شده است. بعد از چند بار «کات» گفتن که تقریبا ۱۰ دقیقه طول میکشد، بالاخره پلانی که زمانش سرجمع به ۱۰ثانیه نمیرسد، گرفته میشود. کات آخر که داده میشود، همه آماده میشوند که برای فیلمبرداری به داخل اتاق بروند. اینجاست که کار پاوهنژاد شروع میشود.
● وقتی اصلانی حس میگیرد!
پاوهنژاد، تازه به گروه پیوسته و نقش دکتر زوزنی را بازی میکند. روانشناسی که خوب حرف میزند! اما از صدای کمی گرفتهاش معلوم است سرما خورده. اتاق شلوغی است. از فیلمبردار و بازیگر و دستیار کارگردان گرفته تا کسی که مسئول خاموش روشن کردن فن است(!) همه در اتاق نسبتا بزرگی هستند که قرار است دفتر «اسد خفته» باشد. سهیل نوروزی، پشت دوربین است. او مدیریت فیلمبرداری کار را به عهده دارد. هدفونهای صدابرداری هم روی گوشهای «رشید دانشمند» است. کسی که سال گذشته برای فیلم «قاعده تصادف» سیمرغ بهترین صدابرداری را گرفته. اصلانی بازیگر اصلی این بخش است که پشت میز کارش نشسته. آنقدر خوب حس گرفته که گمان میکنی که در نقش مانده است و دیگر بیرون نمیآید! بعد از هر کاتی که داده میشود، میرباقری مانیتورش را رها میکند و داخل اتاق میآید و ایرادهای کار را به بچهها گوشزد میکند. در جاهایی حتی خودش هم با بازیگران بازی میکند تا هم حس بهتری بگیرند و هم نکات ریز را بهتر اجرا کنند. بعد از رفتن میرباقری تا راه افتادن نور و صدا و دوربین، هر کدام از بازیگرها با خودشان تمرین میکنند. دقیقا هم به همان روالی که قرار است در فیلم بازی کنند. حتی با میمیکهای لازم. خود میرباقری هم میمیکهای صورت را اجرا میکند تا بازیگر دستش بیاید چه باید بکند. در میانههای فیلمبرداری، رسول نجفیان، مشاور کارگردان هم از راه میرسد. میرباقری برای اینکه ایراد کار کمتر شود، هر پلان را به بازیگر نشان میدهد تا ایراد کار را متوجه شود. جای دوربین چند بار عوض میشود. جابهجایی دوربین و آمادهسازی دوبارهاش تقریبا دو دقیقه طول میکشد.
● یک روز خوب!
به نظر میرسد امروز، روز خوبی برای میرباقری باشد چون خودش هم از بعضی پلانها آنقدر خوشش میآید که با صدای بلند میگوید: «امروز چه روز خوبی بشه با این بازیگرای خوب!» چای یکی از ملزومات کار است! چای در لیوانهای یک بار مصرف مدام در پشت صحنه پخش میشود. اما استکان کمرباریک داخل نعلبکی، ظرف چای میرباقری است! چای و آجیل، ملزومات یک فیلمبرداری خوب در یک روز خوب است! وقتی صحنه را ترک میکنیم، اصلانی همچنان در حال تمرین دیالوگهاست و میرباقری پشت مانیتور و با در دست داشتن استکان کمر باریکش، با نگاهی تیز، صحنهها را میکاود...
محبوبه شعاعی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان لبنان وزیر خارجه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس حسن روحانی
سیل تهران یسنا هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا تورم مسکن بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون جهان صدا و سیما مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
غزه رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه امیرعبداللهیان
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
اینستاگرام اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون