جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
اکنونیت فاجعه
قرن بیستویکم که اکنون در ابتدای دومین دهه آن قرار داریم با اتفاقاتی قرین شد که اجازه نداد انسان، رویای دیرینهاش یعنی زیستن در جهانی دارای حداقلی از شرایط فاجعهباری چون جنگ، نسلکشی، شکنجه و غیره را با پشت سر گذاشتن تجربه جنگهای خانمانسوز جهانی در قرن بیستم و فضای شدیدا نظامی و سرشار از اختناق جنگ سرد، تحقق بخشد. از وقایع تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گرفته تا نسلکشی مسلمانان برمه در ماههای میانی سال ۲۰۱۲ همه و همه حاکی از پتانسیلهای نوین انسان قرن بیستویکمی برای انجام اموری سراسر ضدانسانیتر از سدههای پیشین و نشانگر قدرت افزایشیافته انسان برای بهکلی نابود کردن گونه انسانی است.
امین معلوف، نویسنده برجسته لبنانی، در کتاب دنیای بیسامان: زمانی که تمدنهایمان فرسوده میشوند (۱۳۹۱) میکوشد با نگاهی انتقادی نسبت به وضعیت کنونی جهانی که در آن به سر میبریم، دلایل «فرسوده شدن» تمدنهای شرقی و غربی، از صلحجوترین آنها تا خشونتطلبترینشان را با گریزی همزمان به سویههای هویتی شرقی-غربی خود، مورد بررسی قرار دهد. کتاب معلوف از این نظر صورتبندی کاملا معاصری را در رابطه با کلیت وضعیت کنونی جهان، یا آنطور که معلوف میپندارد «دنیای بیسامان» به دست میدهد.
پیشرفتهای چشمگیر علوم همان اندازه که تسهیلگر نیازهای دیرینه انسانی بوده، موجب در معرض خطر قرار گرفتن تمامی دستاورهای انسانی نیز شده است. اما چیزی که بیش از پیش در این میان حایز اهمیت شده، سر برآوردن مجدد نظریاتی آخرالزمانی در قالب پیشگوییهای پیشگویانی مانند «نوستراداموس» است. قرنی که هویت اصلی خود را مانند قرن گذشته همچنان از بهاصطلاح «عقلانی شدن» روزافزون تمامی حیطههای حیات انسانی میگیرد، اینک شاهد میلی گسترده نسبت به پیگیری نظریات آخرالزمانی در قالبی غیر از الهیات است. امری که نه تنها در اشتیاق گسترده رسانهها و تولیدکنندگان محصولات فرهنگی از قبیل صنعت فیلمسازی هالیوود و بهتبع آن افکار عمومی تحتتاثیر آنها در مورد پرداختن به موضوعات آخرالزمانی در قالب فیلمها و مستندهای سینمایی-تلویزیونی گوناگون مشخص است، بلکه میتوان سویههای دیگری از آن را در قالب میل به عناصر جادویی، ضدعقلانی و بعضا مافوق بشری در پرفروشترین کتاب اوایل قرن بیستویکم یعنی مجموعههای هری پاتر (اثر جی کی رولینگ) نیز یافت. بهعبارت دیگر، بشریت هر اندازه که در رابطه با دستاوردهای علمی پیشرفت کرده است، نسبتا به همان اندازه نیز به راهحل «عقلانی» برطرف کردن مشکلات عمده خود پشت پا زده و بیان نمادین چنین راهحلهایی را جز در قالبهای «آخر الزمانی» و «مافوق بشری» امکانپذیر ندانسته است: آری، انسان قرن بیستویکم همچنان بهدنبال منجی میگردد، خواه این منجی در قالب مسیح ظهور کند، خواه در قالب شخصیتهای مافوقبشریای مانند هری پاترها، سوپرمنها یا مردان آهنین، یا در جدیدترین شکل آن در قالب مجموعهای از ابرقهرمانها (مانند فیلم انتقامجویان (۲۰۱۲) ساخته یوس ویدون).
با آغاز سال ۲۰۱۲ میلادی که همزمان شد با شروع خیزشهای مردمی موسوم به «بهار عربی» و گسترش بیش از پیش ناکارایی نظامهای سرمایهدارانه و متعاقبا جنبشهای اجتماعی-سیاسی ضدسرمایهدارانه در آمریکای شمالی و بخشهای عمدهای از اروپا، توجه افکار عمومی همچنین جلب پیشگویی نوستراداموس در باب «پایان جهان» در سال ۲۰۱۲ میلادی شد (در این میان شبکه تلویزیونی تاریخ (History TV channel) ایالات متحده نقش بسزایی داشت). از نظر طرفداران این سنخ از پیشگوییها، از آنجایی که نوستراداموس توانسته بود فروریزی برجهایی دوقلو را در «یکی از قدرتهای اصلی جهان» یعنی ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ پیشگویی کند، اساسا باید به پیشگوییهای او باور داشت (هر چند بر سر صحت و سقم وجود چنین پیشگوییای در آثار نوستراداموس که غالبا بهصورت رباعیهای به نظم درآمده است، اختلاف نظر وجود دارد). ساخت مستندهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی (از جمله فیلم ۲۰۱۲ محصول سال ۲۰۰۹ به کارگردانی «رولاند امریش» که موضوع آن پایان جهان در سال ۲۰۱۲ میلادی است) در رابطه با این موضوع توانست وجههای تاثیرگذارتر به نسبت خود پیشگویی نوستراداموس ارایه دهد. میل شدیدا علمی افکار عمومی به دانستن «عدد و تاریخ دقیق» وقایع (این بار زمان دقیق «پایان جهان») سبب شد که پیشگویی نوستراداموس وجهه پیشگویانه خود را از دست بدهد و در نظر افکار عمومی تبدیل به یک «پیشبینی» شود.
از این نظر، نوستراداموسِ پیشگو تبدیل به نوستراداموسِ دانشمند و پیشگویی او تبدیل به پیشبینیای علمی شد (هرچه باشد نوستراداموس، ستارهشناس بود و بهگفته خودش پیشگوییها را با توجه به حرکات ستارگان انجام میداد) و رسانهها نیز توانستند بهمیانجی مستندها و تبلیغات گوناگون، موضوع «پایان جهان» را تبدیل به یکی از پرمخاطبترین و مناقشهبرانگیزترین مباحث ماههای پایانی سال ۲۰۱۱ و ماههای ابتدایی سال ۲۰۱۲ کنند. مطمئنا با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۱۲ بر میزان چنین مباحثی در رسانهها و مطبوعات و همینطور نزد افکار عمومی افزوده خواهد شد.
حال وقت آن است که در چنین شرایطی، نقدی اساسی به انگارههای بنیادین چنین نظریات یا پیشگوییها وارد آوریم. چنین نظریاتی همواره قصد دارند «فاجعه» یا «مصیبت» را امری مستقل از وضع کنونی و به این خاطر، امری مربوط به آینده یا امری غیراینزمان معرفی کنند. تو گویی، فاجعه صرفا قرار است به یکباره «حادث» شود و ربطی به مناسبات ضدانسانی و ناعادلانه موجود ندارد. انگار که انسان بهمثابه یک سوژه تاثیرگذار و کنشگر هیچ نقشی در نارساییها و فجایع کنونی ندارد و قرار است روزی در آینده، «مفعول» مظلوم مصیبت یا فاجعه واقع شود. چنین نظریاتی ذهن را به این سمت هدایت میکند که «ببینید دوستان، پایان جهان هیج ربطی به کاری که شما یا دولتهایتان انجام میدهید ندارد، بلکه امری از پیش مقدر شده است که بر طبق پیشگوییها قرار است در این تاریخ مشخص بهوقوع بپیوندد و شما هیچ کاری از دستتان برنمیآید.» و به این ترتیب بهگونهای غیرمستقیم تمامی جنایتها و اعمال ضدانسانی دولت/حکومتها و افراد توجیه میشود چراکه «پایان جهان» یا قرار گرفتن جهان در مسیر نابودی، هیچ ربطی به اعمال گذشته و کنونی ابنای بشر ندارد. دقیقا در همین نقطه است که باید درنگ کرد.
مادامی که «فاجعه» و «نابودی» را امری متعلق به آینده و نه وضعیت موجود در نظر بگیریم، همواره سعی خواهیم داشت اعمال ضدانسانی و نابودکننده مان در رابطه با همنوعان خود، محیطزیست و سایر پدیدههای موجود در جهان را توجیه کنیم و از برعهده گرفتن نقش و مسوولیت در قبال این نابودی همگانی طفره خواهیم رفت. البته باید از روی دیگر سکه نیز آگاه بود. اینکه قرار باشد از اکنون ژست وجدان معذب را به خود بگیریم و بهجز پذیرفتن خطاها و اشتباهاتمان هیچ کار دیگری انجام ندهیم، به همان اندازه غیرواقعبینانه است که معطوف به آینده کردن «فاجعه». در نهایت باید گفت که «پایان جهان» یا عناوینی از این دست نه آنکه امری محال و غیرممکن باشد، اتفاقا با توجه به وضعیت کنونی جهان میزان کشتارها، نسلکشیها و شکنجهها بهعنوان عواملی انسانی و تغییرات عجیب و غریب آب و هوایی و وقوع بلایای طبیعی مانند انواع سیلها، زمینلرزهها و خشکسالیها بهمثابه عواملی طبیعی (که البته تا حدود زیادی نتیجه دخالت انسان در طبیعت است) سرعت از بین رفتن تدریجی شرایط زیستن روی کره زمین بیش از گذشته شدت یافته است و هر آن احتمال «نابودی» بخش یا بخشهایی از جهان وجود دارد (علاوه بر این قدرت سلاحهای تخریبگر قدرتهای سیاسی را نیز در نظر آوریم). چه بخواهیم یا نه، ادامه حیات تحت چنین شرایطی و بدون نگاهی انتقادی و خودبازاندیشانه نسبت به سبکهای زندگی و تغییر زندگیهایمان، دیر یا زود منجر به نارساییهای عظیم در طبیعت و بهتبع آن تاثیری شگرف بر جوامع انسانی میشود که نتیجه آن چیزی غیر از «پایان جهان» نخواهد بود.
از این رو، برای اینکه جهان پایان یابد نیازی به توسل به پیشگوییهای نوستراداموسی نیست، شاید نگاهی گذرا به وضعیت کنونی جهان بیش از هر «عدد و تاریخ دقیقی» در مورد پایان یافتن آن، نشانگر و اثباتکننده بحرانی بودن اوضاع باشد. به بیان دیگر، «فاجعه» نه چیزی معطوف به آینده و بیربط به اعمال و وضعیت کنونی ما، بلکه همین «اینجا و اکنون» و نتیجه بلافصل کنشهای انسانی است. اجازه دهید سخن را با جملهای از «والتر بنیامین» در« تومار N پروژه پاساژها» به پایان ببرم: «تعاریف مفاهیم تاریخی بنیادین: فاجعه- فرصتی که از دست رفته است؛ لحظه بحرانی/انتقادی- تهدید وضعیت موجود به بر جای ماندن و عوض نشدن؛ پیشرفت- نخستین تمهید انقلابی» (بنیامین، ۱۳۸۹: ۱۲۶).
مهرداد امامی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه حسن روحانی روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا سیل آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
بانک مرکزی دولت سیزدهم حراج سکه قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب کتاب مسعود اسکویی تلویزیون عفاف و حجاب سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون خواب کبد چرب بیمه کاهش وزن دیابت داروخانه