جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
انقلا ب تکنولوژی و سقوط تکم حصولی ها
افزایش و کاهش دوباره بهای نفت در بازار جهانی هشداری برای مقامات نفتی ایران بود که پیشبینیهای خود را برای سالهای طولانی روی قیمتهای بالای نفت برنامهریزی کنند. روند نزولی بهای نفت به دنبال شوکهای پیاپیای که به بازار طلای سیاه وارد کرد، نشان داد که نفت نیز نمیتواند پایگاه مطمئنی برای دارندگان نفت در جهان باشد. هنگامیکه جهان وارد قرن بیستم شد، هنوز کشورهایی از نوع سوم کلید تحولات صنعتی جهان را در دست داشتند. شاید در آن روزگار هرگز سومیها گمان نمیبردند که تنها با رسیدن به نیمه سده ۱۹۰۰ تکنولوژی به حدی دهان باز کند که بسیاری از آنان را در خود فروبلعد. مجتمعهای صنعتی یکی پس از دیگری درهای خود را به روی منابع طبیعی جهان سوم میبستند و انسانهایی که آموخته بودند شرط توسعه و تحولات صنعتی در زدودن مرزها و حصارهای اندیشه است، طبیعیترین نیازهای صنعت را نیز تولید کردند.
در این فرآیند به نظر میرسد حرف آخر را پس از فروپاشی ستاره نافرجام جهانگشایی هیتلری، اقتصاددانانی از جنس غرب زدند، آن هنگام که در برابر دیکتاتورهای بزرگ آمریکای لاتین و شرق گفتند شما در مقابل اقتصاد جهانی حصار میکشید و ما حصارها را برمیداریم و به زودی مشخص خواهد شد که انسان آزاد چگونه قلب اقتصاد و صنعت را تسخیر خواهد کرد.
دیری نپایید که پیشگویی تئوریسینهای بزرگ اقتصادی به بزرگترین واقعیات جهان تبدیل شد. حدود ۵۰ سال پیش نخستین جرقههای انقلاب تکنولوژیکی زده شد و کار را به جایی رساند که از سال ۱۹۶۰ به بعد تمام تعاریف و مفاهیم اقتصادی به رنگی جدید درآمدند و کشورهای جهان سوم دستهای خود را در مقابل ماشین عظیمی که سرعت نهچندان کمی داشت بالا گرفتند. پیشرفت تکنولوژی در جهان اول نهتنها توان تولید این کشورها را از سطح معیارها و میانگینهای آن روز جهان فرابرد بلکه ساختار تولید و توزیع را در تمام جهان تغییر داد. دیگر تولید بدون دسترسی به طبیعیترین مواد اولیه امکانپذیر بود و کشورهای صنعتی آموخته بودند که چگونه سوخت ماشین اقتصاد خود را تولید کنند. صنایع نساجی که زمانی بدون در اختیار داشتن الیاف طبیعی مهر توقف را بر تولید خود میکوبیدند موفق به تولید الیاف شیمیایی و مصنوعی و جایگزینی آن به جای الیاف طبیعی شدند. در بسیاری دیگر از شاخههای صنعتی نیز احتیاج به مواد طبیعی کشورهای جهان سوم به یک داستان نخنمای اقتصادی تبدیل شد که تنها در کلاسهای تاریخ اقتصادی دانشکدههای معتبر جهان مشتریان پروپاقرصی داشت. مطالعات موجود نشان میدهد که تنها از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ تولید مصنوعی و جایگزین بسیاری از مواد اولیه طبیعی مورد نیاز فعالیتهای صنعتی تا بیش از ۱۶۰۰ درصد با رشد همراه بوده است. درحالی که در همین دوره تولید مواد اولیه طبیعی تنها رشدی معادل ۱۰۰ درصد را تجربه کرده است.
کشورهای صنعتی پیشرفته که در نیمه نخست سده ۱۹۰۰ بزرگترین واردکنندگان مواد اولیه طبیعی بودند در سال ۱۹۶۰ و بعد از شروع جریان تغییر نقشه اقتصاد جهانی بزرگترین صادرکننده مواد اولیه مصنوعی و مورد نیاز فعالیتهای صنعتی شدند. زمانی سهم کشورهای جهان سوم از بازار صادرات جهانی مواد اولیه بیش از ۷۰ درصد بود اما بعد از پوست انداختن اقتصاد جهانی و تولد تکنولوژی تولید مواد اولیه، سهم این کشورها از بازار جهانی صادرات مواد فوق به کمتر از ۱۰ درصد تقلیل یافت. اما این پایان زندگی کشورهایی از نوع سوم نبود هرچند که نزول صادرات و افت بازار مواد اولیه سبب شد که کشورهای صادرکننده این مواد غیرنفتی در نیمه دوم قرن بیستم و همزمان با شدت گرفتن تحولات اقتصاد جهانی دچار سرگیجهای کشنده شوند اما توسعه صنعت پتروشیمی در دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی برگهای را برای بسیاری از این کشورها که بوی نفت میدادند رو کرد که به واسطه آن توانستند حضور مجدد خود را در بازارهای جهانی اعلام کنند. صنعت پتروشیمی که در واقع صنعت تولید مواد اولیه طبیعی بود کشورهای توسعهیافته را نیازمند بلایی کرد که هنوز هم رنگ سیاه آن تنها گریبان کشورهای این سوی جهان را چسبیده است.
● رویای انگلیسی و قطب چهارم اقتصاد جهانی
کمپانیهای بزرگ نفتی پاپوشهای سیمانی خود را بیرون کشیدند و به دنبال استخراج مادهای که از دیرباز رویای انگلیسی را به مشهورترین آرزوهای اقتصادی تبدیل کرده بود، به راه افتادند. هرچند که در برخی از کشورها کارتلهای بزرگ نفتی دنیای غرب به دیوارهای بزرگ ملی برخوردند و جریانات مردمی توانستند بار و بندیل آنها را به دریا بریزند اما تراژدی نفت دنیای توسعهیافته پایان نگرفت و برای باری دیگر کاوشگران نفتی با همراهی متحدانی جدید بازگشتند و این بار در قالب تفاهمنامههایی نو از صفوف جریانات ملی عبور و نفت را به بازارهای جهانی و خطوط تولیدی خود تقدیم کردند. از این رو تولید نفت خام در دهه ۶۰ بیش از دو برابر یعنی از روزانه ۲۱ میلیون بشکه به ۷/۴۵ میلیون بشکه افزایش یافت. روند صعودی تقاضا برای نفت خام در بازارهای جهانی و اهمیت این ماده در رشد اقتصادی جهان متکی بر صنعت موجب شد تا در اوایل دهه ۷۰ سازمان کشورهای صادرکننده نفت خام(اوپک) تشکیل شود و بتواند قیمت نفت را از حدود هر بشکه ۲ دلار به بیش از ۱۲ دلار افزایش دهد. برخلاف دیگر کشورهای جهان سوم، مسلما این روند به سود کشورهای صادرکننده نفت نظیر ایران بود. در واقع در آن دوران یک جهان چهار قطبی به وجود آمد که اعضای اوپک قطب چهارم آن را تشکیل میدادند.
افزایش قیمت نفت در دهه ۷۰ میلادی بار دیگر کشورهای جهان سومی را در مقابل کشورهای از نوع اول جهان قرار داد. رابطه نامتوازنی که به سود تولیدکنندگان نفت و به ضرر مصرفکنندگان آن بود، مدعیان توسعه بر مبنای الگوی انسان آزاد را بر آن داشت تا همان طور که رابطه میان تولید با مواد اولیه را به سود تحرکات اقتصادی خود تغییر داده بودند نقش نفت در جریان صنعتی خود را نیز کاهش دهند. هرچند تا به حال نیز صاحبان جهان صنعتی نتوانستهاند به صورت ضربتی جایگزینی برای نفت در مدار صنعتی دنیای توسعهیافته بیابند و کشورهای صادرکننده نفت نیز با ایجاد کارتلی نهچندان کوچک در مقابل کاهشهای دستوری قیمت نفت مقاومت کردهاند، اما کوشش توسعهیافتگان دنیای مدرن کار را به جایی رساند که بالاخره در دهه ۸۰ و نیمه نخست دهه ۹۰ میلادی قیمت واقعی نفت با کاهشی چشمگیر به سطح قیمت آن در دهه ۶۰ نزدیک شد.
به عبارتی دیگر تحولات تکنولوژیک تهدیدهایی را که متوجه کشورهای تولیدکننده مواد اولیه طبیعی در دهههای ۶۰ و ۷۰ ساخته بود در مورد کشورهای تولیدکننده مواد نفتی، البته با شدت کمتر در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی تکرار کرد. در نتیجه روند نزولی قیمت و تقاضا، سهم صادرات نفتی را از ۱۵/۷ درصد به حدود ۵ درصد کل بازار صادرات تقلیل داد. امروز دیگر کشورها فقط با محصولی چون نفت قادر به داشتن سهمی چشمگیر در بازارهای جهانی نیستند ولی به دلیل ساختار نیمهانحصاری بازار نفت، کنار رفتن سریعتر و جدی آنها به انزوای تدریجی و کند تبدیل شده است.
● ۵۰ سال تحول؛ تهدیدها و فرصتها
طی ۵۰ سال گذشته، تکنولوژی انفجار بزرگی را تجربه کرده است که ترکشهای آن به کلی ساختارهای بازار و اقتصاد جهانی را به هم ریخته است. نگاهی گذرا به نحوه عملکرد و حرکت کشورهای توسعهیافته، در حال توسعه و همچنین کشورهای توسعهنیافته نشان میدهد طی این سالها تحولات و تغییرات مستمر در بازارهای جهانی اصلیترین منشاء تهدیدها و فرصتهای اقتصادی کشورهای مختلف بوده است، به نحوی که برخی از کشورها توانستند با استفاده از فرصتهای به وجود آمده طی ۵ دهه گذشته در کنار ابراقتصادهای جهانی بایستند و کشورهای بسیاری نیز هنوز موفق به یافتن راه خروج از بنبست تهدیدهای بازار جهانی نشدهاند.
دکتر ارسطو امامیخویی در جایی مینویسد: <تحولات تکنولوژیک طی چند دهه گذشته شرایط متفاوتی را ایجاد کرده که کشورهای جهان اول به خوبی توانستهاند با تهدیدهای آن مقابله و از فرصتهای آن استفاده کنند و برعکس در بیشتر موارد این تحولات کشورهای جهان سوم را دچار مشکلات فراوانی کرده است، بهگونهای که سهم صادرات کشورهای جهان سوم از ۳۲ درصد کل بازار جهانی در اوایل دهه ۵۰ به کمتر از ۲۰ درصد در دهه ۸۰ میرسد. هرچند که امروز این سهم به بیش از ۲۷ درصد تخمین زده میشود ولی باید توجه داشت که این سهم متعلق به برخی از کشورهای جهان سومی است که هماکنون به نام کشورهای تازه صنعتی شده شناخته میشوند.>
پس از آنکه در ۵۰ سال گذشته تولید مواد اولیه طبیعی و نفت به واسطه توسعه تکنولوژی در حاشیه قرار گرفتند و بازارهای جهانی تغییر و تحولات متعددی را تجربه کردند؛ پایان جنگ سرد شاید مهمترین اتفاقی باشد که بتوان از آن با عنوان یکی از دلایل اصلی تغییر نقشه اقتصاد جهانی یاد کرد. طی سالیانی که آمریکا و شوروی سابق برای مانور در یک جهان تک قطبی جنگ سرد را تجربه میکردند کشورهایی نظیر ژاپن و آلمان توانستند بدون آنکه با چالشی جدی مواجه شوند بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآوردند، اما دوران خوش اقتصادی این کشورها دوام چندانی نیافت و آمریکا با پشت سر گذاشتن جنگ سرد تمام سرمایه خود را در بخشهای تولیدی و اقتصادی تزریق کرد.
اینکه میگویند ایالات متحده پس از جنگ سرد یک زندگی جدید اقتصادی را به نمایش گذاشت گویای واقعیتی بزرگ است. در آن تاریخ یک نشریه اقتصادی با حروف درشت تیتر زد که یانکیها میروند تا اقتصاد جهانی را قبضروح کنند. درست با فاصله کوتاهی ایالات متحده نهتنها توانست در بازار جهانی رقبای خود را خلع سلاح کند بلکه بازار بکر و دستنخورده بلوک شرق را نیز به عنوان غنیمت جنگی لبریز از کالاها و محصولات آمریکایی کرد. در واقع پس از آنکه کشورهای جهان سوم در یک بازی نفسگیر مقهور تکنولوژی شدند و عرصه تاختوتاز جهانی را برای حضور هرچه بهتر کشورهای جهان اول خالی کردند گشایش بازار کشورهای بلوک شرق هژمونی دیگری بود که اقتصاد این کشورها را زمینگیر کرد و برای جهش اولیهای جهان، فرصت دیگری را به وجود آورد. کشورهای شرقی به لحاظ سیاسی و ساختارهای اقتصادی بسیار آمادهتر از تعداد زیادی از کشورهای نوع سومی بودند و از اینرو سرمایهگذاران جهانی سرمایههای مولد اقتصادی خود را به سوی این کشورها هدایت کردند. در واپسین نفسهای سده ۱۹۰۰ وقتی توسعهسازان جهانی، سرمایهگذاری خارجی را موتور توسعه و رشد اقتصادی معرفی کردند بلوک شرق در حال بلعیدن بخش بزرگی از سرمایههای مولد خارجی بود و برخی از کشورهای جهان سوم نیز هنوز با دوربین شکاری خود در پی یافتن بارقههایی از جنس امید بودند. ایران نیز به عنوان کشوری که در نقشه اقتصادی جهان اولیها با علامت قرمزی به معنای وجود چاههای نفت شناخته میشود طی این سالها که اقتصاد و بازارهای جهانی دستخوش تحولات مستمری بوده، تغییرات زیادی را تجربه کرده است.
● حضوری از صعود تا سقوط
در واقع در آن ایام که هنوز میان تولید و انرژی نفت و حتی مواد اولیه طبیعی رابطه مسالمتآمیزی وجود داشته است، ایران نیز به اندازه ۰/۶ درصد از تولید جهانی، ۱/۳۶ درصد از صادرات جهانی و با درآمد سرانه ۲۸۰۰ دلار دست خود را به عنوان یکی از حاضران کلاس اقتصاد جهانی بالا گرفته است. اما درست با شروع دهه ۸۰ میلادی و شدت گرفتن گرمای تکنولوژی و افت قیمت نفت در بازارهای جهانی رشد و توسعه اقتصادی ایران در سراشیبی نامطلوبی قرار گرفت. البته تکیه بر اقتصاد خودکفایی، دولتیتر شدن اقتصاد، شرایط سیاسی داخلی، فرار سرمایهها، روابط نامطلوب خارجی و در کل فضای بازدارنده اقتصادی پس از انقلاب بر شتاب انزوای ایران افزود و در نتیجه ایران از تحولات برونمرزی دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی مثل روند جهانی شدن، شکلگیری کشورهای آسیای میانه و ظرفیت سرمایهپذیری کشورهای بلوک شرق، جذب سرمایهگذاری خارجی و توسعه ارتباطات به دور ماند.
دکتر ارسطو امامیخویی در تحقیق خود درباره تاریخ بازار و اقتصاد جهانی طی ۵۰ سال گذشته مینویسد: <طی دو دهه گذشته پیوند اقتصاد ایران با بازارهای جهانی عمدتا از طریق فروش نفت و خرید مواد اولیه و محصولات به صورت قطعات یا کامل برای مصرف داخلی بوده است. به همین دلیل بیشتر تحت تاثیر آثار تعدیلیافته تحولات مربوط به گسستگی رابطه بین تولید و انرژی در بازارهای جهانی قرار گرفته است.>
وی اضافه میکند: <به همین دلیل شاهدیم که در مقایسه با ابتدای دهه ۸۰، امروزه سهم ایران در تولید جهانی به ۰/ ۲ درصد و سهم آن در صادرات جهانی به ۰/۲۳ درصد تقلیل یافته است که درواقع کمتر از سهم ایران در چهل سال پیش بوده و مؤید انزوای اقتصاد ایران در عرصه اقتصاد جهانی است.>
امامیخویی تصریح میکند: <یکی از مهمترین آثار سوء افت مقام ایران در بازارهای جهانی، فقر اقتصادی است. امروز ایران به گروه کشورهای کمدرآمد نزول کرده. درآمد ایران حدود یکچهارم درآمد سرانه متوسط جهان (حدود ۵۰۰۰ دلار) است. بنابراین اگر در گذشته بزرگترین تهدید در بازارهای جهانی استعمار یا استثمار اقتصادی تلقی میشد امروزه بزرگترین و جدیترین تهدید انزوای اقتصادی است.>
این صاحبنظر اقتصادی با تقسیمبندی بازارهای جهانی به چهار نوع اقتصادهای پیشرفته، اقتصاد سریعالسیر، اقتصادهای پویا و اقتصادهای دیگر در توضیح آنها میگوید: <در گروه نخست کشورهای جهان اول قرار دارند. ویژگی این کشورها اکثرا داشتن درآمد بالا، نرخ تورم نسبتا پایین و صنعتی بودن است. کشورهای گروه دوم از رشد اقتصادی مناسبی برخوردارند مثل چین، تایوان و سنگاپور و اقتصادهای پویا به آن دسته از کشورها اطلاق میشود که تحول اساسی و جدی در ساختار اقتصادی آنها به وقوع پیوسته یا میپیوندد.
وی کوچک شدن اندازههای دولت، خصوصیسازی توام با مقرراتزدایی، ایجاد رقابت سالم و از میان بردن رانت و انحصارها را از مشخصههای اصلی اقتصادهای پویا میداند و چنین ادامه میدهد: <کشورهایی نظیر مکزیک، هندوستان، ترکیه، لهستان، اوکراین و چک در گروه اقتصادهای پویا قرار دارند و بالاخره گروه اقتصادهای دیگر شامل کشورهایی است که در هیچیک از گروههای قبلی جای نمیگیرند مثل کشورهای آفریقایی و برخی از کشورهای آسیایی.>
ارسطو امامیخویی معتقد است: <برای حضور جدی در بازارهای جهانی ایران باید سریعا از گروه کشورهایی با اقتصادهای دیگر (گروه چهارم) به گروه اقتصادهای پویا (گروه سوم) حرکت کند. این کار بدون تحول اساسی در ساختار اقتصادی و پذیرش واقعیات دنیای امروز امکانپذیر نیست.>
وی ادامه میدهد: <ساختار فعلی اقتصاد کشور برای حضور جدی و سودآور در بازارهای جهانی در سطح وسیع مناسب نیست زیرا این ساختار سبب سیاسی شدن اقتصاد کشور، ایجاد ضایعات زیاد، مشوق درونگرایی صنایع و مصونسازی آنها در برابر رقابتهای جهانی و وابستگی هرچه بیشتر فعالیتهای اقتصادی به حمایتهای پنهان و آشکار شده که حاصل آن پایین آمدن سطح کمی و کیفی تولیدات است.>
امامیخویی تصریح میکند: <ایران در بازارهای جهانی چارهای جز صنعتی شدن ندارد و برای این هدف باید فضای اقتصاد و رقابت پیشبرنده باشد. همچنین ما باید از مزیتهای نسبی اکتسابی مثل خوشنامی و اعتبار در عرصه جهانی، دسترسی به شبکههای ارتباطی و توزیعی و همچنین مناسبات دیپلماتیک مدرن بهرهبرداری کنیم. تجربه نشان داده است که بهترین راه برای دستیابی به برخی از این مزیتهای اکتسابی نیز سرمایهگذاری خارجی است.>
این صاحبنظر مسائل اقتصادی تاکید میکند: <ایران دارای استعدادهای بالقوه فراوانی است و درصورت ایجاد تحول اساسی در ساختار اقتصادی، رفع موانع غیراقتصادی و داشتن سیاست صنعتی جامع میتواند نقش تامینکننده بخشی از انرژی جهان را به آرامی کنار بگذارد و به مرکز تولید و توزیع در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی برای واحدهای تولید داخلی و خارجی مبدل شود.>
● یک اقتصاد ۵۰ ساله جهانی
صاحبنظران اقتصادی بسیاری در جهان، تاریخ انقلاب صنعتی، انقلابهای متعدد فرانسه، شکلگیری جریان خصوصیسازی در دهلیزهای تودرتوی کارخانههای بزرگ صنعتی در لندن و یا زمان شکلگیری واژههایی نظیر رنسانس و چیزهای بسیار دیگری که بشریت وجب به وجب از جان خود را برای ثبت آنها در تاریخ بر زمین کوبید را نقطه اوج گرفتن اقتصاد امروز میدانند، اما با عبور از کنار تمام تجربههای سالیان و قرون گذشته امروز بسیاری از همان کسانی که عینک پنسی بر چشم میزنند- و هنوز دود کارخانههای بزرگ صنعتی و کادوهای الوان صاحبان سرمایه آنان را در خود فرو نبرده است که با لبخندی سرد و خیالی آسوده از برنامههای اقتصادیای سخن بگویند که میتواند صدها هزار نفر (تنها از یک نسل) را برای خوشبختی نسلی دیگر قربانی بگیرد- میگویند که تاریخ اقتصاد جهانی ۵۰ ساله شده است.
یعنی تاریخی که حداقل چند قرن از عمر آن میگذرد تنها از زمانی نخستین برگه آن رونق گرفته است که الگوی توسعه اقتصادی متکی بر انسان آزاد و دارای حقوق شهروندی تنها دستورالعمل رشد، صعود و تحرکات مثبت اقتصادی شناخته شده است. نگاه تطبیقی به تاریخ اقتصاد و تحولات بازار جهانی نشان میدهد که اگر در دوران پیشصنعتی محور تولید را نیروی (فیزیکی) انسانی و در مرحله صنعتی محور اصلی تولید را سرمایه تشکیل میداده حالا که جهان در آستانه عبور از دروازههای فراصنعتی قرار دارد تنها دانش، قدرت خلاقیت و آزادیهای فردی است که میتواند ماشین یک اقتصاد نوین و به تمام معنا تکنولوژیک را به وجود آورده و به جلو هدایت کند. درواقع انسان تنها سلاحی است که میتواند تضمینکننده حضور و رقابت در بازارهای جهانی باشد. کشورهای فراصنعتی امروز به واسطه از بین بردن میادین پرش با مانع برای جامعه شهروندی به نقطهای رسیدهاند که به زودی پایان دوران صنعت عملیاتی را اعلام میکنند. به عبارتی این کشورها پس از اندیشه ابداع و راهاندازی خطوط تولید برای افزایش ضریب ارزش افزوده فعالیتهای اقتصادی، مرحله عملیات تولید محصولات را به کشورهای دیگری که در حال پوستانداختن هستند واگذار میکنند و خود تنها با دراختیار داشتن امتیاز اندیشه اقتصادی، میداندار مبادلات جهانی هستند.
این نوع از تقسیم فعالیتهای اقتصادی در سطح جهان، بدون شک میتواند سکه اقتصاد آن دسته از کشورهایی که ظرفیتها و مزیتهای فراوانی دارند را به رسم تعاریف امروز ضرب کند. اینکه سرمایههای اقتصادی میتوانند به خوبی مسیر خود را بیابند و در برخی از کشورهای جهانی خیمهای برپا کنند ناشی از همین نقشه جدید تقسیم کار اقتصاد جهانی است که کشورهای بسیاری برای در اختیار گرفتن مراحل عملیاتی تولید محصولات مختلف، راه آنان را به خوبی باز کردهاند، اما در این میان به نظر میرسد که باید بدون تعارف، گیر تحرک رو به جلو اقتصاد ایران را در همان پرسشی جستوجو کرد که چندی پیش نقل بسیاری از محافل اقتصادی بود. <جیب خالی پز عالی> شفافترین تصویری است که میتوان از اقتصاد ایران ارائه داد. این تزریق نمایههای منفی برای سست جلوه دادن اقدامات بسیار مفیدی نیست که طی ۶ سال گذشته در عرصه اقتصاد کشور انجام شده است بلکه واقعیتی است که نشان میدهد خروجی تولید ایران در مقابل ورودی آن و برخورداری از مزیتهای انسانی و طبیعی بسیار نامتعادل و نامتوازن است. بر همین اساس بررسی تاریخ ۵۰ ساله اقتصاد و بازارهای جهانی نشان میدهد که ایران به جای حرکت رو به جلو دچار نوعی عقبگرد و بازگشت به نقطهای نامعلوم نیز بوده است. به اعتراف بسیاری از محافل و بنگاههای تحقیقاتی جهان تنها در ۲ یا ۳ سال گذشته بوده که ایران بعد از دو دهه توانسته است اقتصاد و توسعه ایرانی را تجربه کند اما هنوز هم بسیاری از آژانسهای بینالمللی با قاطعیت میگویند که اقتصاد ایران نیازمند تحول اساسی در ساختار اقتصادی کشور است. تحول به این معنا که اقتصاد رانتی و زد و بند محور و ناسالم که مشوق جابه جایی ثروت است هنوز هم محکم برجای اقتصاد تولیدی و مولد تکیه زده است. به نظر میرسد حالا که دیگر عبارتهای جدیدی چون< قاچاق صدور مجوز> و یا ترکیبات کهنهای چون <اسکلههای پنهان> در اقتصاد ایران زیاد شنیده میشود باید اندکی هم به نظریهای فکر کرد که میتواند اقتصاد صنعتی کشور ما را به نقطه اوج برساند حتی در مدتزمانی بسیار کوتاه چون چشمانداز آینده هنوز هم روشن است. نظریهای که قرن بیستم را با انفجاری بزرگ مواجه ساخت؛آزادی بدهید تا تولید کنیم.>
علی امیدی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
عراق دانشگاه تهران انتخابات حسن روحانی مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت دولت سیزدهم چین رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی
ایران بارش باران تهران هواشناسی یسنا هلال احمر روز معلم آتش سوزی پلیس معلم سیل شهرداری تهران
سهام عدالت قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت دلار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران ارز
عمو پورنگ لیلا بلوکات سریال موسیقی پردیس پورعابدینی تلویزیون عفاف و حجاب صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی اینستاگرام اپل گوگل تبلیغات ناسا دبی
خواب فشار خون کبد چرب